کد خبر: ۳۸۵۱
۲۸ / ۱۲ / ۱۳۹۲
تابو شکنی ؟
صدای ایران- مردی که ساختارهای سنتی سیاست در آمریکا را شکست و توانست اولین رییس
جمهور رنگین پوست آمریکا باشد، سه شنبه دوم مهر ماه در آستانه یک تابو شکنی دیگر قرار
داشت.
رسانه های بین المللی از سخنرانی روسای جمهور ایران و آمریکا در یک روز در صحن مجمع عمومی سازمان ملل و حتی احتمال رودررویی آنها با یکدیگر سخن می گفتند. در شرایطی که پیش از این اوباما اعلام داشته بود برای رییس جمهور جدید ایران پیام فرستاده و او نیز به این پیام پاسخ داده است.
رییس جمهور آمریکا برای این تنش زدایی و بهبود روابط با ایران از سوی سه گروه تحت فشار است:
1-برخی نمایندگان کنگره: برخی نمایندگان کنگره که عمدتا از حزب جمهوری خواه هستند، علاوه بر اینکه تحت تاثیر لابی یهود در آمریکا، عدم بهبود روابط میان ایران و آمریکا را پیگیر می کنند؛ از این امر در هراسند که حرکات جدیدی که ایران در عرصه دیپلماسی انجام داده است، در عمل تغییری در عملکرد ایران را موجب نشود. آنان در نامه ای که اخیرا در این ارتباط به باراک اوباما نوشته اند در این خصوص تاکید کرده اند: "ما هم مثل شما انتخاب حسن روحانی (در انتخابات ایران) را نشانه نارضایتی ایرانیان می دانیم و متوجه حرکات دیپلماتیک اخیر ایران شده ایم. با این حال، هرچقدر هم حرف های خوب از روحانی بشنویم، آنچه مهم خواهد بود اقدامات ایران است. "
2-اسرائیل و لابی یهود: اسرائیل و لابی پر نفوذ یهود در جامعه آمریکا با توجه به اینکه ایران مهمترین پشتیبان گفتمان ضد سازش در منطقه است و از گروه هایی که علیه این رژیم فعالیت می کند، حمایت می نماید؛ به شدت نگران هستند که با بهبود روابط میان ایران و غرب منافع حیاتی این رژیم نادیده گرفته شود. از همین رو تمام تلاش خود را برای مانع شدن در چنین گشایشی مصروف کرده اند. بطوری که حتی در برخی تحلیل های خبری اذعان شد که سفر نتانیاهو به نیویورک به منظور جلوگیری از بهبود روابط میان ایران و دولت اوباما صورت می گیرد.
3-برخی کشورهای منطقه: برخی کشورهای منطقه از تداوم وضعیتِ جنگ سردی میان ایران و ایالات متحده بیشترین سود را نصیب خود می کنند. زیرا در نبود ایران به عنوان یک قدرت عمده ی منطقه ای در ترتیبات امنیتی و اقتصادی، مخابراتی و ... حاصله از تعامل با غرب، آنها می توانند به خوبی جولان دهند و ضمن سعی برای تنگ کردن عرصه حیاتیِ ایران، آمریکا را با اعمال این فرض که آنها تنها متحدان و شرکای این کشور در منطقه خاورمیانه هستند تحت فشار قرار دهند. از همین روی آغاز گفتگوها و تعاملات میان ایران و آمریکا هزینه های هنگفت اقتصادی و منطقه ای را برای آنها رقم خواهد زد.
البته در این میان کشورهایی دیگری چون چین و روسیه نیز هستند که اگر چه بهبود روابط ایران و غرب از فشار بر آنها جهت همراهی با مواضع غربی علیه ایران می کاهد؛ در عین حال این امر سبب می شود آنها کارت ایران برای اعمال خواست های خود بر غرب را از دست بدهند.
بدرقه رییس جمهور در سفر به نیویورک
حضور ظریف در صحن مجمع عمومی در هنگام سخنرانی اوباما
سخنان روحانی در شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد
واکنش برخی روزنامه های تهران به تماس تلفنی روحانی و اوباما
رسانه های بین المللی از سخنرانی روسای جمهور ایران و آمریکا در یک روز در صحن مجمع عمومی سازمان ملل و حتی احتمال رودررویی آنها با یکدیگر سخن می گفتند. در شرایطی که پیش از این اوباما اعلام داشته بود برای رییس جمهور جدید ایران پیام فرستاده و او نیز به این پیام پاسخ داده است.
رییس جمهور آمریکا برای این تنش زدایی و بهبود روابط با ایران از سوی سه گروه تحت فشار است:
1-برخی نمایندگان کنگره: برخی نمایندگان کنگره که عمدتا از حزب جمهوری خواه هستند، علاوه بر اینکه تحت تاثیر لابی یهود در آمریکا، عدم بهبود روابط میان ایران و آمریکا را پیگیر می کنند؛ از این امر در هراسند که حرکات جدیدی که ایران در عرصه دیپلماسی انجام داده است، در عمل تغییری در عملکرد ایران را موجب نشود. آنان در نامه ای که اخیرا در این ارتباط به باراک اوباما نوشته اند در این خصوص تاکید کرده اند: "ما هم مثل شما انتخاب حسن روحانی (در انتخابات ایران) را نشانه نارضایتی ایرانیان می دانیم و متوجه حرکات دیپلماتیک اخیر ایران شده ایم. با این حال، هرچقدر هم حرف های خوب از روحانی بشنویم، آنچه مهم خواهد بود اقدامات ایران است. "
2-اسرائیل و لابی یهود: اسرائیل و لابی پر نفوذ یهود در جامعه آمریکا با توجه به اینکه ایران مهمترین پشتیبان گفتمان ضد سازش در منطقه است و از گروه هایی که علیه این رژیم فعالیت می کند، حمایت می نماید؛ به شدت نگران هستند که با بهبود روابط میان ایران و غرب منافع حیاتی این رژیم نادیده گرفته شود. از همین رو تمام تلاش خود را برای مانع شدن در چنین گشایشی مصروف کرده اند. بطوری که حتی در برخی تحلیل های خبری اذعان شد که سفر نتانیاهو به نیویورک به منظور جلوگیری از بهبود روابط میان ایران و دولت اوباما صورت می گیرد.
3-برخی کشورهای منطقه: برخی کشورهای منطقه از تداوم وضعیتِ جنگ سردی میان ایران و ایالات متحده بیشترین سود را نصیب خود می کنند. زیرا در نبود ایران به عنوان یک قدرت عمده ی منطقه ای در ترتیبات امنیتی و اقتصادی، مخابراتی و ... حاصله از تعامل با غرب، آنها می توانند به خوبی جولان دهند و ضمن سعی برای تنگ کردن عرصه حیاتیِ ایران، آمریکا را با اعمال این فرض که آنها تنها متحدان و شرکای این کشور در منطقه خاورمیانه هستند تحت فشار قرار دهند. از همین روی آغاز گفتگوها و تعاملات میان ایران و آمریکا هزینه های هنگفت اقتصادی و منطقه ای را برای آنها رقم خواهد زد.
البته در این میان کشورهایی دیگری چون چین و روسیه نیز هستند که اگر چه بهبود روابط ایران و غرب از فشار بر آنها جهت همراهی با مواضع غربی علیه ایران می کاهد؛ در عین حال این امر سبب می شود آنها کارت ایران برای اعمال خواست های خود بر غرب را از دست بدهند.
یادداشت روحانی در روزنامه واشنگتن پست
رییس جمهور آمریکا برای این آغاز اگرچه مخالفت ها و مانع تراشی های جدی از سوی متضرران بهبود روابط ایران و غرب را دارد؛ در برابر، همچنان که رییس جمهور روحانی در به صورت تلویحی خطاب به وی و متحدانش متذکر شد، فرصتی تاریخی داشت که می توانست از آن به نحوی مطلوب استفاده کند و نام خود را در این عرصه تاریخ ساز کند.
روحانی در این یادداشت یادآور شده بود: "به همتايان خودم توصيه ميکنم از فرصتي که انتخابات اخير ايران فراهم کرده، استفاده کنند. به آنها توصيه ميکنم از اختياري که مردم براي تعامل محتاطانه به من دادهاند، استفاده کنند و به تلاشهاي دولت من براي به جريان انداختن گفتماني سازنده، صادقانه پاسخ دهند."
رییس جمهور آمریکا برای این آغاز اگرچه مخالفت ها و مانع تراشی های جدی از سوی متضرران بهبود روابط ایران و غرب را دارد؛ در برابر، همچنان که رییس جمهور روحانی در به صورت تلویحی خطاب به وی و متحدانش متذکر شد، فرصتی تاریخی داشت که می توانست از آن به نحوی مطلوب استفاده کند و نام خود را در این عرصه تاریخ ساز کند.
روحانی در این یادداشت یادآور شده بود: "به همتايان خودم توصيه ميکنم از فرصتي که انتخابات اخير ايران فراهم کرده، استفاده کنند. به آنها توصيه ميکنم از اختياري که مردم براي تعامل محتاطانه به من دادهاند، استفاده کنند و به تلاشهاي دولت من براي به جريان انداختن گفتماني سازنده، صادقانه پاسخ دهند."
بدرقه رییس جمهور در سفر به نیویورک
سخنان رییس جمهور ایالات متحده در شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد
آقای رئیس، آقای دبیر کل، نمایندگان محترم، خانم ها و آقایان: هر سال ما گرد هم می آییم تا بر دلیل بنیادین استقرار این نهاد تاکید ورزیم. در بیشتر تاریخ مدون، مستبدان و امپراتوری ها بر اساس هوس و خواسته های شخصی خود عمل کردند. اختلاف های نژادی، مذهبی و قبیله ای با شمشیر و با مقابله ارتش ها حل و فصل می شدند. این تفکر که کشورها و مردم می توانند برای حل مناقشه ها و پیشبرد رفاه مشترک در صلح گردهم آیند، به نظر غیرقابل تصور می رسید.
این تفکر تنها پس از کشتار مخوفی که در دو جنگ جهانی صورت گرفت تغییر یافت. رهبرانی که سازمان ملل را بنیان گذاردند ساده و بی تجربه نبودند؛ آنها بر این باور نبودند که این نهاد می تواند همه جنگ ها را ریشه کن سازد. اما در پی جنگی که میلیون ها کشته به جا گذاشت و قاره ها را ویران کرد، و با توسعه سلاح های هسته ای که می توانستند یک سیاره را نابود سازند، آنها به این مسئله پی بردند که بشریت در چنین مسیری قادر به ادامه حیات نخواهد بود. از اینرو، آنها این نهاد را تأسیس کردند و باور داشتند که این نهاد می تواند ما را قادر به حل و فصل مناقشه ها کند، مقررات اخلاقی را به اجرا بگذارد، و موجب همکاری هایی گردد که به مرور زمان قوی تر خواهند شد.
برای چندین دهه، سازمان ملل به راستی باعث ایجاد تغییراتی شده است-- از کمک در ریشه کنی بیماری ها تا آموزش کودکان و انجام گفتگوهای صلح. اما مانند هر نسلی از رهبران، ما نیز با چالش های جدید و بنیادی مواجه هستیم، و این نهاد همچنان مورد آزمایش قرار می گیرد. پرسشی که مطرح است این است که آیا ما به عنوان کشورهای عضو، و اعضای جامعه بین المللی دارای خرد و جرأت لازم برای رسیدگی عادلانه به این چالش ها هستیم یا خیر؛ آیا سازمان ملل می تواند آزمون عصر خود را با موفقیت پشت سر گذارد.
برخی از مهم ترین چالش هایی که او در دوران رئیس جمهوری خود با آنها مواجه شده ام، پیرامون درهم آمیختگی فزاینده اقتصاد جهانی و کوشش برای بیرون آمدن از بدترین بحران اقتصادی بوده است. اکنون، با گذشت پنج سال از فروپاشی اقتصاد جهانی، به پاس تلاش های هماهنگ کشورهایی که امروز در اینجا حضور دارند، مشاغل ایجاد می شوند، نظام مالی جهانی به ثبات دست یافته است، و مردم بار دیگر از فقر بیرون می آیند. اما این پیشرفت شکننده و نابرابر است، و ما برای حصول اطمینان از این که شهروندان مان به فرصت هایی که برای کامیابی در قرن بیست و یکم به آن نیاز دارند دست یابند، باید کارهای بیشتری را در کنار یکدیگر به انجام برسانیم.
ما همچنین در کنار یکدیگر برای پایان دادن به یک دهه جنگ تلاش کردیم. پنج سال پیش، نزدیک به 180 هزار آمریکایی در مناطق آسیب پذیر خدمت می کردند، و جنگ عراق مسئله اصلی در رابطه ما با دیگر کشورهای جهان بود. امروز، تمامی نیروهای نظامی ما عراق را ترک کرده اند. سال آینده، ائتلاف بین المللی پس از انجام مأموریت خود در از میان بردن هسته القاعده که مسئول حمله یازدهم سپتامبر بود، به جنگ در افغانستان پایان خواهد داد.
برای ایالات متحده، این شرایط جدید همچنین به معنای تغییر مسیر در جنگ دائم است. علاوه بر بازگرداندن سربازان مان به کشور، ما استفاده از پهپادها را محدود کرده ایم تا آنها تنها کسانی را مورد هدف قرار دهند که خطری دائم و فوری برای ایالات متحده تلقی شوند و دستگیری آنها امکان پذیر نباشد و از عدم تلفات غیرنظامی نیز اطمینان حاصل شود. ما در حال انتقال بازداشت شدگان به کشورهای دیگر هستیم و تروریست ها را در دادگاه محاکمه می کنیم، و همزمان سخت تلاش می کنیم تا زندان گوانتانامو بی را تعطیل سازیم. و همانطور که چگونگی اعزام نیروهای نظامی فوق العاده مان را مورد بررسی قرار دادیم تا با آرمان هایمان مطابقت داشته باشد، ما شیوه جمع آوری اطلاعات مان را نیز مورد بررسی قرار داده ایم تا بین نگرانی های امنیتی مشروع شهروندان و متحدان مان و دغدغده های همگان پیرامون حریم خصوصی شان، تناسب مناسبی ایجاد کنیم.
در نتیجه این اقدامات، و همکاری ها با متحدان و شرکایمان، جهان در مقایسه با پنج سال پیش با ثبات تر شده است. اما حتی نگاهی مختصر به اخبار امروز به این مسئله اشاره دارد که خطر همچنان باقی است. در کنیا، ما شاهد بودیم که تروریست ها غیرنظامیان بی گناه را در یک مرکز تجاری پر رفت و آمد هدف قرار دادند، و ما در غم و اندوه خانواده هایی است که تحت تاثیر این حمله قرار گرفتند شریک هستیم. در پاکستان، اخیراً نزدیک به صد نفر در یک حمله انتحاری در بیرون از یک کلیسا کشته شدند. و همزمان، القاعده به شبکه های منطقه ای و گروه های شورشی تقسیم شده است. اگرچه آنها در حال حاضر توانایی انجام حملاتی مانند یازده سپتامبر را ندارند، ولی خطر جدی برای دولت ها و دیپلمات ها، کسب و کارها و غیرنظامیان در سرتاسر جهان به شمار می رود.
آنچه به همان اندازه قابل توجه است، تنش در خاورمیانه و شمال آفریقا است که اختلافات عمیقی بین جوامع ایجاد کرده است؛ در حالی که نظام های قدیمی سرنگون شده اند و مردم با آنچه جانشین آن خواهد شد دست و پنجه نرم می کنند. جنبش های صلح جو اغلب با خشونت پاسخ گرفته اند— از کسانی که در مقابل تغییر مقاومت می کنند تا افراط گرایانی که سعی دارند تغییر را در اختیار بگیرند. جنگ های فرقه ای دوباره پدیدار شده اند. و گسترش بالقوه استفاده از سلاح های کشتار جمعی بر پیگیری صلح سایه افکنده است.
در هیچ کجا بیشتر از سوریه شاهد وقوع شدید این گرایش نبوده ایم. در آنجا، تظاهرات مسالمت آمیز علیه دولت مستبد با سرکوب و کشتار مواجه شد. در مقابل چنین خونریزی ها، بسیاری به هویت فرقه ای خود رو آوردند- علوی و سنی؛ مسیحی و کرد- و وضعیت به یک جنگ داخلی تبدیل شد.
جامعه بین المللی بسیار زود به اهمیت این خطر واقف گشت، اما واکنش ما به میزان گستردگی این چالش نبود. میزان کمک ها نمی تواند به رنج و درد مجروحان و آوارگان تسکین دهد. روند صلح ناکام ماند. آمریکا و دیگران برای تقویت مخالفان میانه رو همکاری کرده اند ولی گروه های افراط گرا همچنان ریشه گرفته اند و از این بحران سوء استفاده می کنند. متحدان سنتی اسد از او پشتیانی کرده اند و با بیان حق حاکمیت از رژیم او محافظت کرده اند. در 21 اوت، رژیم اسد با استفاده از سلاح های شیمیایی به غیرنظامیان حمله کرد؛ حمله ای که بیش از هزار کشته به جا گذاشت، از جمله صدها کودک.
حال، بحران در سوریه و بی ثباتی در منطقه به چالش های وسیع تری انجامیده اند که جامعه بین المللی باید به آن رسیدگی کند. چگونه باید به مناقشه ها در خاورمیانه و شمال آفریقا واکنش نشان دهیم- مناقشه ها بین کشورها و همچنین جنگ های داخلی؟ در حالی که کودکان قربانی گازهای سمی می شوند، چگونه میان بی رحمانه نظاره گر بودن و دخالت در جنگ داخلی کشوری دیگر یکی را انتخاب می کنیم؟ نقش استفاده از نیروی نظامی در حل و فصل اختلافاتی که ثبات منطقه و ضوابط بنیادین رفتار متمدانه را به خطر می اندازند چیست؟ نقش سازمان و قوانین بین المللی در رسیدگی به درخواست برای عدالت چیست؟
امروز، من می خواهم موضع ایالات متحده در این باره را مشخص سازم. در رابطه با سوریه، ما معتقدیم که برای شروع، جامعه بین المللی باید منع سلاح های شیمیایی را به اجرا گذارد. هنگامی که من در واکنش به کاربرد گستاخانه سلاح های شیمیایی قصد خود را برای اقدام نظامی محدود علیه رژیم اسد اعلام کردم، این کار را سرسرانه انجام ندادم. من به چنین اقدامی مبادرت ورزیدم زیرا معتقدم که به نفع امنیت ایالات متحده و به نفع جهان است که ممانعتی که منشاء آن دیرین تر از خود سازمان ملل است، به اجرا گذاشته شود. 98 درصد بشریت در مورد منع استفاده از سلاح های شیمیایی، حتی در جنگ موافقت کرده اند. خاطرات تلخ سربازانی که در سنگرهای شان خفه شدند؛ یهودی هایی که در اتاق گاز کشته شدند؛ ده ها هزار ایرانی که مورد حمله شیمیایی قرار گرفتند، این ممانعت را تقویت کنیم.
شواهد زیادی مبنی بر اینکه رژیم اسد در 21 اوت از این سلاح ها استفاده کرد، وجود دارد. بازرسان سازمان ملل به وضوح تشریح کردند که موشک ها را با مقادیر زیاد گاز سارین به غیرنظامیان پرتاب کردند. این موشک ها از محله هایی پرتاب شدند که تحت کنترل رژیم بودند و به محله هایی اصابت کردند که تحت کنترل مخالفان بودند. بیان این مطلب که کسی به جز اسد اقدام به این حمله کرده باشد، توهین به شعور انسانی و به مشروعیت این نهاد است.
اکنون، می دانم که درست پس از وقوع این حمله، افردای در نبود دستوری روشن از سوی شورای امنیت، مشروعیت حتی یک حمله نظامی محدود را مورد سئوال قرار دادند. اما بدون تهدید نظامی معتبر، شورای امنیت تمایلی به هیچگونه اقدام نشان نداده بود. با این حال، همانطور که بیش از یک سال و نیم و اخیراً در سن پترزبورگ به پرزیدنت پوتین گفتم، من راه حل دیپلماتیک برای این مسئله را ترجیح می دهم. و طی چند هفته گذشته ایالات متحده، روسیه و متحدان ما به توافق رسیده اند تا سلاح های شیمیایی سوریه را تحت کنترل جامعه بین المللی درآورند و سپس آنها را نابود کنند.
دولت سوریه با اعلام ذخیره سلاح های شیمیای خود نخستین گام را برداشت. اکنون باید یک قطعنامه قوی از سوی شورای امنیت صادر شود تا تایید کند که رژیم اسد به تعهد خود عمل می کند، و در صورت عدم انجام این کار با پیامدهایی مواجه شود. اگر ما نتوانیم حتی بر سر این مسئله به توافق دست یابیم، آنگاه نشان می دهیم که سازمان ملل از اجرای بنیادین ترین قوانین بین المللی ناتوان است. از طرف دیگر، اگر این وظیفه را با موفقیت انجام دهیم، این پیام قوی را خواهد فرستاد که سلاح های شیمیایی جایی در قرن بیست و یکم ندارند و این نهاد بر گفته خود پافشاری خواهد کرد.
موافقتنامه منع سلاح های شیمیایی باید تلاش های دیپلماتیک بیشتری را برای دستیابی به یک راه حل سیاسی در سوریه تقویت کند. من فکر نمی کنم که اقدام نظامی- توسط طرف ها در داخل سوریه یا توسط قدرت های خارجی- به یک صلح پایدار بیانجامد. و من فکر نمی کنم که آمریکا یا هر کشور دیگری باید تعیین کند که چه کسی باید سوریه را راهبری کند؛ این تصمیم گیری با مردم سوریه است. بااین حال، رهبری که شهروندان خود را به قتل می رساند و کودکان را با حمله شیمیایی می کشد نمی تواند مجدداً مشروعیت خود را برای رهبری کشوری از هم گسیخته به دست آورد. تصور این که سوریه می تواند به نحوی به وضعیت پیش از جنگ بازگردد یک توهم است.
زمان آن فرارسیده است تا روسیه و ایران متوجه شوند که پافشاری بر حاکمیت اسد مستقیماً به عاقبتی خواهد انجامید که از آن هراس دارند: فضایی به طور فزاینده خشن برای فعالیت افراط گرایان. اما، آنهایی که در میان ما از مخالفان میانه رو حمایت می کنند باید آنها را قانع سازند که مردم سوریه نمی توانند فروپاشی نهادهای کشور را تحمل کنند، و بدون رسیدگی به ترس ها و نگرانی های مشروع علوی ها و دیگر گروه های اقلیت نمی توان به یک راه حل سیاسی دست یافت.
ما متعهد هستیم که این مسیر سیاسی را دنبال کنیم. و در حالی که در پی راه حل هستیم، بیایید یادآور شویم که این یک تلاش حاصل جمع صفر نیست. ما دیگر در جنگ سرد به سر نمی بریم. هیچ بازی بزرگی وجود ندارد که باید در آن برنده شد، و آمریکا به جز سعادت مردم سوریه، ثبات کشورهای همسایه آن، ریشه کنی سلاح های شیمیایی و حصول اطمینان از اینکه این کشور به پناهگاهی برای تروریست ها تبدیل نشود، منافع دیگری در این کشور ندارد.
من از استقبال همه کشورهایی که می توانند یک راه حل مسالمت آمیز برای جنگ داخلی سوریه ارائه دهند استقبال می کنم. و آن گونه که روند کنوانسیون ژنو پیش می رود، من همه کشورهایی که در اینجا حضور دارند را ترغیب می کنم تا کمک های بشردوستانه خود را به سوریه و کشورهای همسایه افزایش دهند. آمریکا بیش از یک میلیارد دلار کمک ارائه کرده است، و امروز می توانم اعلام کنم که ما ۳۴۰ میلیون دلار اضافی را به کمک های بشردوستانه اختصاص می دهیم. هیچ کمکی نمی تواند جایگزین راه حل سیاسی باشد که به مردم سوریه این فرصت را می دهد که کشور خود را دوباره بسازند، ولی به مردم ناامید کمک می کند تا زنده بمانند.
چه نتیجه گیری های وسیع تری می توان از سیاست آمریکا در قبال سوریه داشت؟ می دانم کسانی هستند که از عدم اراده ما در به کارگیری نیروهای نظامی مان جهت برکنار ساختن اسد دلسرد شده اند، و بر این باورند که عدم این کار نشان ضعف عزم آمریکا در منطقه است. دیگر کسانی هستند که گفته اند اراده من در حملات نظامی حتی محدود جهت جلوگیری از استفاده بیشتر از سلاح های شیمیایی نشان می دهد که ما از جنگ عراق هیچ نیاموخته ایم، و آمریکا همچنان به دنبال کنترل خاورمیانه برای اهداف و منافع خود است. بدین ترتیب، وضعیت در سوریه تناقض هایی را نشان می دهد که ده ها سال است در منطقه شایع هستند: ایالات متحده به دلیل میانجیگری و دخالت در منطق سرزنش می شود و به دست داشتن در توطئه محکوم می شود؛ و در عین حال، ایالات متحده به خاطر کوتاهی در حل مشکلات منطقه و بی تفاوتی در مقابل رنج و درد مسلمانان مقصر خوانده می شود.
با در نظر داشتن نقش آمریکا در جهان، می دانم که این نگرش ها تا حدی اجتناب ناپذیر هستند.. اما این گرایش های متناقض، اثری عملی بر حمایت مردم آمریکا از تعامل ما در منطقه دارد، و به رهبران در منطقه – و نیز گاهی اوقات به جامعه بین المللی – اجازه می دهد تا از مقابله با مشکلات به تنهایی اجتناب ورزند.
بنا بر این، اجازه دهید از این فرصت برای طرح آنچه سیاست ایالات متحده در برابر خاورمیانه و شمال آفریقا است استفاده کنم، و این که سیاستی را که من در زمان باقی مانده از رئیس جمهوری خود دنبال می کنم چه خواهد بود.
ایالات متحده آمریکا برای تضمین امنیت منافع اصلی ما در منطقه، آماده است تمام عوامل قدرت مان، از جمله نیروی نظامی را به کار گیرد.
ما به مقابله با تهاجم خارجی علیه متحدان و شرکای خود خواهیم پرداخت، همان گونه که در جنگ خلیج فارس چنین کردیم.
ما از ادامه جریان آزاد انرژی به سرتاسر جهان اطمینان حاصل خواهیم کرد. اگرچه آمریکا به صورتی پیوسته در حال کاهش وابستگی خود به نفت وارداتی است، جهان همچنان وابسته به ذخیره انرژی این منطقه است، و کاهش شدید آن می تواند به بی ثباتی تمام اقتصاد جهانی منجر گردد.
ما شبکه های تروریستی که مردم ما را مورد تهدید قرار می دهد از بین خواهیم برد. ما هر کجا که امکان پذیر باشد برای شرکای خودمان ظرفیت سازی خواهیم کرد، به حق حاکمیت کشورها احترام خواهیم گذارد، و برای مقابله با ریشه های ترور تلاش خواهیم کرد. اما هرگاه لازم باشد که از ایالات متحده در برابر حمله تروریستی دفاع کنیم، به اقدام مستقیم مبادرت خواهیم ورزید.
و سرانجام این که، ما تولید و استفاده از سلاح های کشتار جمعی را تحمل نخواهیم کرد. ما همان گونه که استفاده از سلاح های شیمیایی در سوریه را تهدیدی برای امنیت ملی خود تلقی می کنیم، تولید سلاح های هسته ای را که می تواند به رقابت تسلیحات هسته ای در منطقه دامن بزند و رژیم جهانی عدم تکثیر سلاح های هسته ای را تضعیف نماید طرد می کنیم.
حال، با بیان این که اینها از جمله منافع اساسی آمریکا به شمار می روند، این امر به این معنا نیست که اینها تنها در حیطه منافع ما هستند. ما عمیقا بر این باوریم که مشاهده خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا که در صلح به سر برند، و به ارتقاء دموکراسی و حقوق بشر و بازارهای باز ادامه دهند در جهت منافع ما تلقی می شود، زیرا ما معتقدیم که چنین رویکردی صلح و رفاه را به همراه دارد. اما من همچنین معتقدم که ما به ندرت می توانیم با اقدامه یک جانبه از سوی آمریکا به این اهداف دست یابیم، به ویژه از طریق اقدام نظامی. عراق به ما نشان داده است که دموکراسی نمی تواند تنها با استفاده از زور استقرار یابد. بلکه، این اهداف هنگامی به بهترین شیوه به دست می آیند که ما با جامعه بین المللی و با کشورها و مردم منطقه مشارکت داشته باشیم.
بنا بر این، معنای این سخن در حرکتی که در پیش است چیست؟ در کوتاه مدت، تلاش های دیپلماتیک آمریکا بر دو موضوع تمرکز خواهد داشت: تلاش ایران برای دستیابی به سلاح های هسته ای، و مناقشه اعراب و اسراییل. در حالی که این مسائل علت تمامی مشکلات منطقه به شمار نمی روند، آنها دلیل بخش عظیمی از بی ثباتی برای مدت ها طولانی بوده اند، و برطرف ساختن آنها می تواند به عنوان اساسی برای استقرار صلح در سطح وسیع تر تلقی شود.
ایالات متحده و ایران از هنگام وقوع انقلاب ١٩۷٩ از یکدیگر جدا مانده اند. این بی اعتمادی ریشه های عمیقی دارد. ایرانیان از مدتها پیش از بابت سابقۀ مداخلات ایالات متحده در امور خود و نقش آمریکا در سرنگونی دولت ایران در دوران جنگ سرد شکایت داشته اند. از سوی دیگر آمریکاییان یک حکومت ایرانی را می بینند که ایالات متحده را به عنوان دشمن اعلام کرده است و به طور مستقیم یا – از طریق عوامل خود- آمریکاییان را به گروگان گرفته، سربازان و غیر نظامیان آمریکایی را به قتل رسانده و متحد ما اسرائیل را به نابودی تهدید کرده است.
من عقیده ندارم که یک شبه می توان چنین سابقه دشواری را پشت سر گذاشت – بدگمانی ها بیش از اندازه عمیق اند. اما من بر این باورم که اگر ما بتوانیم مسئلۀ برنامۀ هسته ای ایران را حل کنیم، این کار می تواند به عنوان گام عمده ای در یک راه طولانی به سوی روابطی متفاوت و بر پایۀ منافع و احترام متقابل، عمل کند.
من از آغاز دوران تصدی خود با نوشتن نامه هایی به رهبر [ایران] و اخیرا به پرزیدنت روحانی، روشن ساخته ام که هر چند ما مصمم هستیم که از تولید یک سلاح هسته ای توسط ایران جلوگیری کنیم، آمریکا ترجیح می دهد که نگرانی های ما را از بابت برنامۀ هسته ای ایران به طور مسالمت آمیز، رفع کند. ما در صدد تغییر رژیم نیستیم و به حق مردم ایران برای دستیابی مسالمت آمیز به انرژی هسته ای احترام می گذاریم. در برابر، اصرار می ورزیم که دولت ایران به مسؤلیتهای خود طبق پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل کند.
در این میان رهبر [ایران] فتوایی علیه تولید سلاح های هسته ای صادر کرده است و پرزیدنت روحانی اخیرا تکرار کرد که جمهوری اسلامی هرگز سلاح هسته ای تولید نخواهد کرد.
پس این اظهاراتی که از طرف دولتهای متبوع ما صورت گرفته است باید شالوده ای را برای یک موافقتنامۀ با معنی فراهم سازد. ما باید موفق شویم که به راه حلی که حقوق مردم ایران را محترم شمارد و در عین حال به دنیا اطمینان دهد که برنامۀ هسته ای ایران صلح آمیز است، دست یابیم. ولی برای کسب موفقیت، سخنان آشتی جویانه باید با اقدامات شفاف و قابل بررسی همراه باشند. گذشته از هر چیز، این گزینه های دولت ایران بود که به تحریم های فراگیر که در حال حاضر برقرار هستند انجامید. و این تنها مسئله ای که میان ایران و ایالات متحده باشد نیست. دنیا در گذشته ناظر طفره رفتن ایران از مسؤلیتهای خود بوده است و در حصول اطمینان از این که ایران در آینده به مسؤلیتهای خود عمل خواهد کرد، علاقه پایدار دارد.
ولی من می خواهم تصریح کنم که ما از این که پرزیدنت روحانی از مردم ایران اختیار برای پیگیری یک مسیر مبتنی بر اعتدال گرفته است دلگرم شده ایم. و با توجه به تعهد اعلام شده از جانب پرزیدنت روحانی برای رسیدن به یک توافق، من به جان کری مأموریت می دهم تا این کوشش را با دولت ایران در همکاری نزدیک با اتحادیۀ اروپا -- انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه و چین - دنبال کند.
موانع راه ممکن است عظیم باشند، ولی من قویا معتقدم که مسیر دیپلماتیک باید آزموده شود. زیرا در حالی که حفظ وضع موجود تنها موجب عمیق تر ساختن انزوای ایران خواهد شد، تعهد راستین ایران به اختیار راهی متفاوت، برای منطقه و دنیا سودمند خواهد بود و به مردم ایران برای تحقق بخشیدن به توان بالقوۀ خارق العادۀ شان – در عرصۀ بازرگانی و فرهنگ؛ دانش و آموزش یاری خواهد داد.
ما همچنین مصمم هستیم مناقشه ای را که حتی از اختلافات ما با ایران سابقۀ طولانی تری دارد فیصله دهیم، و آن مناقشۀ بین فلسطینی ها و اسرائیلی ها است. من این نکته را روشن کرده ام که ایالات متحده هرگز تعهدی را که در مورد امنیت اسرائیل سپرده است و همچنین پشتیبانی ما را از موجودیت کشور اسرائیل خدشه دار نخواهد کرد. در اوایل سال جاری من در بیت المقدس از جوانان اسرائیلی که به خاطر اعتقادشان دایر براین که صلح برای اسرائیل ضروری، منصفانه و امکان پذیر است به پا ایستادند، الهام گرفتم. و من بر این باورم که در داخل اسرائیل تأیید رو به افزایشی دالّ براین که اشغال کرانۀ غربی بافت دموکراتیک دولت یهود را از هم می درد وجود دارد. ولی کودکان اسرائیل حق دارند در دنیایی که کشورهای گرد آمده در این مجمع کشورشان را به طور کامل به رسمیت می شناسند، و در جایی که ما بدون هرگونه ابهامی اقدام کسانی را که راکت به سوی خانه های آنها پرتاب می کنند و دیگران را به نفرت داشتن از آنها بر می انگیزند، زندگی کنند.
به همین نحو، ایالات متحده به این عقیده که مردم فلسطین حق زیستن در امنیت و منزلت در یک کشور مستقل از آن خود را دارند، متعهد باقی می ماند. در همان سفر من فرصت یافتم با جوانان فلسطینی که بلندپروازی و توان بالقوۀ باور نکردنی شان با رنجی که از نداشتن یک مکان استوار در جامعۀ کشورها می کشند برابری می کند، در رام الله دیدار داشته باشم. آنها به شکلی که دور از درک و فهم نیست، نسبت به این که هرگز پیشرفتی واقعی صورت خواهد گرفت بدبین و ناباور هستند و از این که خانواده هاشان به صورت روزانه خفت اشغال را تحمل می کنند، احساس سرخوردگی دارند. ولی آنها نیز اذعان می کنند که راه حل دو کشوری تنها مسیری است که به سوی صلح وجود دارد – زیرا همانگونه که مردم فلسطین نباید آواره باشند، کشور اسرائیل نیز در اینجا هست که باقی بماند.
بنا براین زمان اکنون برای جامعۀ بین المللی مساعد است که در پی دنبال کردن صلح باشد. هم اکنون رهبران اسراییلی و فلسطینی آمادگی خود را برای پذیرفتن مخاطرات سیاسی عمده ای نشان داده اند. پرزیدنت عباس کوششهای خود را برای تعقیب صلح از راه میان بُر کنار گذاشته و به پای میز مذاکره آمده است. نخست وزیر نتانیاهو زندانیان سیاسی فلسطینی را آزاد کرده و به یک کشور فلسطینی متعهد شده است. گفتگوهای جاری بر وضعیت نهایی مسائلی مانند مرزها و امنیت، پناهندگان و بیت المقدس تمرکز دارند.
بنا بر این بقیۀ ماهم باید آمادۀ پذیرفتن خطر باشیم. دوستان اسراییل مانند ایالات متحده، باید اذعان کنند که امنیت اسراییل به عنوان یک کشور یهودی و دموکراتیک، به تحقق یافتن یک کشور فلسطینی بستگی دارد و باید آن را با صراحت بیان کنند. کشورهای عرب و کسانی که از فلسطینی ها حمایت کرده اند، باید تصدیق کنند که ثبات تنها از طریق راه حل دوکشوری و امنیت اسراییل تحقق خواهد پذیرفت.
همۀ ما باید تصدیق کنیم که صلح ابزار قدرتمندی برای شکست دادن افراط گرایان در سراسر منطقه و جسارت بخشیدن به کسانی است که برای بنا نهادن آیندۀ بهتری آماده اند. و افزوده بر این، پیوندهای بازرگانی میان اسراییل و اعراب، در زمانی که چنین شمار بزرگی از جوانان منطقه بدون کار در حال پژمردن هستند، می تواند موتوری برای رشد و فرصت باشد. پس بگذارید از زوایای آشنای ملامت و تعصب بیرون آییم. بگذارید از رهبران اسراییلی و فلسطینی که برای پیمودن راه دشوار صلح آماده هستند، پشتیبانی کنیم.
دست یافتن به موفقیت واقعی در دو موضوع-- برنامۀ هسته ای ایران، و صلح اسراییلی- فلسطینی – تأثیر مثبت و عمیقی بر تمامی خاورمیانه و شمال آفریقا به جا خواهد گذاشت. اما تشنجهای جاری حاصل از بهار عرب به ما یاد آوری می کنند که یک صلح عادلانه و پایدار نمی تواند با موافقتنامه میان کشورها سنجیده شود. باید همچنین با توانایی ما در فیصلۀ دادن به جنگ و ستیز و ارتقاء عدالت درون کشورها به محک زده شود. و با چنین معیاری، بسیاری از ما کارهای به مراتب بیشتری در پیش داریم.
هنگامی که گذار آرام در تونس و مصر آغاز گردید، تمامی جهان از امیدواری سرشار شد. و هرچند که ایالات متحده - مانند دیگران - از سرعت انتقال به شگفت آمد، با آنکه ما رویداد ها را دیکته نکردیم – و در واقع نمی توانستیم چنین کاری بکنیم- ما پشتیبانی از کسانی را که خواستار تغییر بودند برگزیدیم. ما بدینگونه عمل کردیم، زیرا معتقد بودیم که هر چند کار گذار دشوار است و وقت خواهد گرفت، جوامع متکی بر دموکراسی و فضای باز و منزلت فرد، در دست آخر از ثبات رفاه و صلح بیشتری برخوردار خواهند بود.
طی چند سالۀ گذشته بویژه در مصر، ما شاهد بودیم که گذار تا چه حد دشوار خواهد بود. محمد مُرسی به طریق دموکراتیک انتخاب شد ولی رغبت یا توانایی آن را که به گونه ای که کاملا فراگیر باشد حکومت کند نداشت. دولت موقتی که جایگزین او شد به خواست میلیونها مصری که معتقد بودند انقلاب از راه خود منحرف شده است پاسخ داد، ولی این دولت نیز از طریق قانون وضع اضطراری و ایجاد محدودیت برای مطبوعات واحزاب مخالف، تصمیماتی نامتجانس با دموکراسی فراگیر اتخاذ کرد.
البته آمریکا از سوی همۀ طرفهای این جنگ و ستیز داخلی مورد حمله قرارگرفت و به طور همزمان به پشتیبانی از اخوان المسلمین و مهندسی رویدادها برای برداشتن آنها از قدرت متهم گردید. واقعیت این است که ایالات متحده به طور عمدی از این که طرف کسی را بگیرد خودداری ورزید. علاقۀ غالب ما طی این چند سالۀ گذشته تشویق دولتی بوده است که به طور قانونی و مشروع بازتاب دهندۀ خواست مردم مصرباشد و دموکراسی حقیقی را که مستلزم احترام به حقوق اقلیت حاکمیت قانون، آزادی بیان و تجمع و یک جامعۀ مدنی نیرومند است، به رسمیت بشناسد.
این علاقه امروز نیز همچنان به جای خود باقی است. و بنا بر این ایالات متحده با نگاه به جلو، روابط سازنده ای را با دولت موقت که علائق اصلی ما را مانند موافقتنامه های کمپ دیوید و مبارزه با تروریسم نمایندگی می کند حفظ خواهد کرد. ما به پشتیبانی خود در حوزه هایی مانند آموزش که مردم مصر به طور مستقیم از آن بهره مند می شوند، ادامه خواهیم داد. ولی ما به تحویل بعضی از سیستم های نظامی ادامه نداده ایم، و پشتیبانی ما به پیشرفت مصر در پیگیری مسیری دموکراتیک تر وابسته خواهد بود.
و رویکرد ما در قبال مصر نکتۀ بزرگتری را بازتاب می دهد. ایالات متحده گاهگاه با دولتهایی که دست کم از نظر ما، بالاترین انتظارات بین المللی را بر نمی آورند، ولی با ما در ارتباط با منافع اصلی مان همکاری نشان می دهند، همکاری می کند. با این همه، ما از تأکید بر اصولی که با آرمانهای ما همخوانی دارند، چه به معنای مخالفت با استفاده از خشونت به عنوان وسیله ای برای سرکوب دگراندیشان، یا چه به عنوان پشتیبانی از اصول مندرج در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، باز نخواهیم ایستاد.
ما این دریافت را که این اصول تنها صادرات غربی هستند و با اسلام و دنیای عرب سازگاری ندارند، رد می کنیم. ما معتقدیم که آنها حقوق مادرزادی همۀ اشخاص اند. و هر چند اذعان داریم که نفوذ ما گاه محدود خواهد بود، هرچند در قبال کوششهایی برای تحمیل دموکراسی از طریق نیروی نظامی محتاط خواهیم بود، و با آنکه ما گاه به ریاکاری و ناسنجیدگی متهم خواهیم شد، با منطقه به صورت دراز مدت در تعامل باقی خواهیم ماند. زیرا وظیفۀ دشوار شکل دادن به آزادی و دموکراسی کار یک نسل است.
و این رویه کوشش های مربوط به فیصله دادن به تشنج های فرقه ای را که همچنان در عراق، بحرین و سوریه در حال بروز هستند نیز شامل می شود. ما متوجه هستیم که چنین مسائل دیرپایی نمی توانند به وسیلۀ خارجیان فیصله یابند، آنها باید به وسیلۀ خود جوامع مسلمان حل و فصل شوند. ولی ما پیش از این شاهد پایان یافتن جنگهای فرساینده، همین اواخر در ایرلند شمالی بوده ایم. درآنجا کاتولیکها و پروتسستانها سرانجام دریاقتند که دور بی پایان جنگ و ستیز سبب می شود که هر دو جامعه از جهانی که بسرعت در حال جلو رفتن است عقب بمانند. و بنا بر این ما متعقدیم که می توان بر جنگ و ستیزهای مشابه در خاورمیانه و شمال آفریقا نیز فائق آمد.
به طور خلاصه، هرگاه مسئله توانایی ما در تعیین رویدادهای داخلی دیگر کشورها مطرح بوده است، ایالات متحده فروتنی سخت به دست آمده ای را به نمایش می گذارد. تصور وجود امپراتوری آمریکا ممکن است تبلیغات خوبی باشد، اما بیانگر سیاست کنونی آمریکا و دیدگاه مردم این کشور نیست. در واقع، همان گونه که بحث های مطرح شده اخیر در داخل ایالات متحده پیرامون سوریه به خوبی نشان داد، خطری که جهان با آن مواجه است این نیست که آمریکا تمایل به دخالت در امور دیگر کشورها یا وارد شدن به هر مشکلی در جهان به عنوان مسئله خود را داشته باشد. خطری که جهان با آن مواجه است این است که ایالات متحده، پس از یک دهه جنگ و با آگاهی از خصومتی که در گیری در منطقه در سرتاسر دنیای اسلام به وجود آورد، ممکن است خود را کنار بکشد که این امر موجب ایجاد خلاء رهبری که هیچ کشور دیگری آماده پر ساختن آن نیست گردد. من معتقدم که این کناره گیری اشتباه خواهد بود. من معتقدم که آمریکا به خاطر امنیت خود باید همچنان در گیر باقی بماند..اما من همچنین بر این باورم که جهان بر اثر چنین اقدامی، جهان بهتری خواهد بود. ممکن است برخی با این نظر مخالف باشند، اما من معتقدم که آمریکا یک استثناء است– بخشی از این باور به این دلیل است که ما با فداکردن جان و مال خود آمادگی برای به پا ایستادن را نه تنها به خاطر منافع تنگ نظرانۀ خود، بلکه برای منافع همگان نشان داده ایم.
من باید صادق باشم. احتمال اینکه که ما در کشورهایی سرمایه گذاری کنیم که مایل به همکاری با ما هستند و میل دارند به جای سرمایه گذاری روی چند نفر فاسد روی مردم سرمایه گذاری کنند؛ که دیدی از جامعه را که همه– زن و مرد، شیعه و سنی، مسلمان، مسیحی یا یهودی - بتوانند در آن مشارکت داشته باشند می پذیرند، به مراتب بیشتر است. زیرا از اروپا تا آسیا، از آفریقا تا کشورهای قاره آمریکا، کشورهایی که در مسیری دموکراتیک گام برداشته اند، از رفاه و صلح بیشتری برخوردار بوده اند و در استقرار امنیت مشترک و بشریت مشترک ما سرمایه گذاری بیشتری کرده اند. و من معتقدم که در جهان عرب نیز همین گونه خواهد بود.
و طرح این موضوع مرا به نکته پایانی خود می رساند. برهه هایی از زمان وجود خواهند داشت که سرکوب جوامع آنقدر شدت می گیرد، و توسل به خشونت علیه غیرنظامیان به قدری جدی است که از جامعه بین المللی خواسته می شود تا دست به اقدام بزند. این امر نیازمند تاملی نو و انتخاب های بسیار دشواری خواهد بود. در حالی که سازمان ملل برای جلوگیری از وقوع جنگ میان کشورها طراحی شده است، ما به طور روز افزون در جلوگیری از کشتار در داخل کشورها با چالش هایی مواجه هستیم. و این چالش ها هنگامی که ما با کشورهایی مواجه می شویم که آسیب پذیر یا در حال فروپاشی هستند آشکارتر می گردد -- مکان هایی که در آنها توسل به خشونت های هولناک می تواند مردان، زنان و کودکان بی گناه را بدون هیچ امید به محافظت از سوی نهادهای ملی با خطر مواجه سازد.
من این موضوع را روشن ساخته ام که حتی هنگامی که منافع حیاتی آمریکا به طور مستقیم مورد تهدید نباشد، ما آماده ایم تا سهم خود را در جلوگیری از قساوت های جمعی و محافظت از حقوق بشر ادا کنیم. ولی ما نمی توانیم این بار را به تنهایی به دوش بکشیم. در مالی، ما هم از دخالت فرانسه که موفق به عقب راندن القاعده شدند، و هم از نیروهای آفریقایی که حافظ صلح هستند حمایت کردیم. در شرق آفریقا، ما با شرکاء برای پایان بخشیدن به جنبش شورشی "ارتش مقاومت پروردگار" همکاری می کنیم. و در لیبی، هنگامی که شورای امنیت فرمانی را برای محافظت از غیرنظامیان صادر کرد، آمریکا به ائتلافی که در این باره دست به اقدام زد پیوست. به خاطر آنچه ما در آنجا انجام دادیم، جان بسیاری نجات یافت، و فردی مستبد نتوانست با کشتن انسان ها راه بازگشت به قدرت را هموار سازد.
من می دانم که اکنون برخی افراد از اقدام ما در لیبی به عنوان درسی موضوعی انتقاد می کنند. آنها به مشکلاتی که این کشور هم اکنون با آنها مواجه است اشاره می کنند – دولتی که در فرایندی دموکراتیک انتخاب شده سعی می کند امنیت را فراهم آورد؛ گروه های مسلح، در برخی مناطق افراط گرایان، بر بخش هایی از مکان های از هم گسیخته تسلط دارند. و بنا بر این، منتقدان چنین بحث می کنند که هر گونه دخالتی برای محافظت از غیرنظامیان محکوم به شکست است – به لیبی نگاه کنید. هیچ کس به اندازه من به این مسائل فکر نکرده است، چون به کشته شدن چهار نفر از شهروندان برجسته آمریکایی ما منجر شد که متعهد به مردم لیبی بودند، شامل سفیر کریس استیونز – مردی که تلاش های شجاعانه او به نجات شهر بنغازی انجامید. اما واقعا کسی وجود دارد که بر این باور باشد که در صورتی که به قذافی اجازه داده می شد به کشتن و زندانی ساختن ادامه دهد، و با وحشیگری مردم را وادار به تسلیم کند، اکنون لیبی در وضعیت بهتری به سر می برد؟ احتمال بیشتر آن است که بدون اقدام بین المللی، لیبی اکنون دستخوش جنگ داخلی و خونریزی بود.
ما در جهانی با انتخاب های ناقص زندگی می کنیم. کشورهای گوناگون برای اقدام در هر موردی اتفاق نظر ندارند، اصل حق حاکمیت در دستور العمل بین المللی ما قرار دارد. اما حق حاکمیت نمی تواند سپری در برابر خودکامگان برای ارتکاب جنایات لجام گسیخته، یا بهانه ای برای جامعه جهانی باشد که چشم خود را به روی آن ببندند. در حالی که ما باید در اعتقاد خود راجع به این که می توانیم به هر رویداد ناخوشایندی سر و سامان بخشیم فروتن باشیم، و در حالی که ما باید آگاه باشیم که جهان مملو از پیامدهای غیر ناخواسته است، آیا باید این تفکر را بپذیریم که جهان در هنگام مواجه شدن با رویدادهایی مانند رواندا یا سربنیستا ناتوان است؟ اگر این جهانی است که مردم می خواهند در آن زندگی کنند، باید این را بگویند و منطق سرد گورهای دسته جمعی را مد نظر قرار دهند.
اما من معتقدم که ما باید آینده متفاوتی را در پیش رو داشته باشیم. و اگر می خواهیم بین عدم اقدام و جنگ یکی را برگزینیم،– برای همه ما – باید در زمینه سیاست هایی که از سرکوب نظم اساسی جلوگیری می کند بهتر عمل کنیم. از طریق احترام به مسئولیت های کشورها و حقوق افراد. از طریق اعمال تحریم علیه کسانی که قوانین را نقض می کنند. از طریق دیپلماسی پر تحرک که علل ریشه ای جنگ و نه فقط پیامدهای بعد از آن را حل و فیصله دهد. از طریق کمک های توسعه که برای افراد به حاشیه رانده شده امید را به ارمغان آورد. و البته، گاهی اوقات – هر چند این امر کافی نخواهد بود – لحظاتی وجود دارند که جامعه جهانی باید استفاده چندجانبه از نیروی نظامی را که ممکن است برای جلوگیری از اتفاقات ناگوار لازم باشد، مورد تایید قرار دهد.
در دست آخر، این آن نوع جامعه بین المللی است که آمریکا به دنبال آن است– جایی که کشورها به سرزمین یا منابع کشورهای دیگر طمع نداشته باشند، اما جامعه ای که در آن ما در پی تحقق هدف بنیادی این سازمان باشیم و جایی که همه ما قبول مسئولیت کنیم. و جهانی که در آن قوانینی در اثر تجربه های حاصل جنگ ارائه می شوند بتوانند به ما در حل مسالمت آمیز درگیری ها کمک کنند، و جلوی هر گونه جنگی را که پدران ما به دلیل آن به نزاع با یکدیگر می پرداختند بگیرند. جهانی که در آن انسان ها بتوانند با کرامت زندگی کنند و نیازهای اولیه آنان، خواه در نیویورک یا نایروبی زندگی کنند؛ در پیشاور یا دمشق، برآورده شود.
اینها برهه های زمانی فوق العاده، همراه با فرصت های فوق العاده ای هستند. به موهبت پیشرفت بشریت، کودکی که امروز در هر کجای کره زمین به دنیا می آید می تواند اکنون به کارهایی بپردازد که ۶۰ سال پیش از دسترس اکثریت بشریت خارج بود. من این مسئله را در آفریقا مشاهده کردم، جایی که کشورهایی که از جنگ خلاص شده بودند، اکنون خود را برای اوج گرفتن آماده می کردند. و آمریکا در کنار آنها است، و برای تغذیه گرسنگان و مراقبت از بیماران، و رساندن برق به مکان هایی که خارج از شبکه است با آنها مشارکت دارد.
من این پدیده را در منطقه اقیانوس آرام، جایی که صدها میلیون نفر در طی یک نسل از فقر رهایی یافته اند مشاهده می کنم. من این را در چهره جوانان در هر کجایی که می توانند با فشار یک دکمه به تمام دنیا دسترسی داشته باشند، و کسانی که مشتاق پیوستن به حرکتی برای ریشه کن کردن فقر شدید، و مقابله با تغییرات آب و هوا، آغاز فعالیت تجاری، پیشرفت آزادی، و پشت سر گذاردن جهان بینی های کهنه جنگ های گذشته هستند مشاهده می کنم. این آن چیزی است که در آسیا و آفریقا در حال وقوع است. این آن چیزی است که در اروپا و سرتاسر کشورهای قاره آمریکا در حال انجام است. این آینده ای است که مردم خاورمیانه و آفریقای شمالی شایسته آن هستند – جایی که آنها بتوانند به جای فکر کردن به این که به خاطر هویت و اعتقادی که دارند سرکوب یا کشته خواهند شد، بر فرصت ها تمرکز کنند.
کشورها و ملت ها بارها و بارها توانایی ما را برای تغییر – برای دست یافتن به آرمان های والای انسانی، و انتخاب تاریخی بهتر برای ما- نشان داده اند. ماه گذشته، من در جایی ایستادم که ۵۰ سال پیش مارتین لوتر کینگ با مردم آمریکا درباره رویایش، در زمانی که بسیاری از مردم هم نژاد من حتی نمی توانستند برای انتخاب رئیس جمهوری رای دهند، سخن گفت. اوایل امسال، من در زندان کوچکی قدم گذاردم که نلسون ماندلا در آنجا چندین دهه از مردم خود و جهان دور نگه داشته شد. ما چه کسی هستیم که بگوییم چالش های بشری قابل حل نیستند، هنگامی که مشاهده کرده ایم که روحیه انسانی می تواند چه تغییراتی را به وجود آورد؟ چه کسی در این سالن هست که بر این باور باشد که آینده متعلق به کسانی است که به دنبال سرکوب آن روحیه انسانی هستند، و نه به کسانی که برای آزاد ساختن آن اهتمام می ورزند؟
من می دانم که ایالات متحده می خواهد در چه سمتی از تاریخ قرار داشته باشد. ما در کنار شما – با اعتقاد راسخ به اینکه تمامی مردان و زنان در حقیقت برابر آفریده شده اند، هر فردی دارای منزلت و حقوق زایل نشدنی است که نمی توان او را از آن محروم ساخت- آماده مقابله با چالش های فردا هستیم. به این دلیل است که ما با امید و نه با ترس به آینده می نگریم. و به این دلیل است که ما بر این باوریم که جامعه ملل می تواند جهانی برخوردار از صلح، رفاه و عدالت بیشتر را برای نسل آینده به ارمغان آورد.
بسیار سپاسگزارم.
این تفکر تنها پس از کشتار مخوفی که در دو جنگ جهانی صورت گرفت تغییر یافت. رهبرانی که سازمان ملل را بنیان گذاردند ساده و بی تجربه نبودند؛ آنها بر این باور نبودند که این نهاد می تواند همه جنگ ها را ریشه کن سازد. اما در پی جنگی که میلیون ها کشته به جا گذاشت و قاره ها را ویران کرد، و با توسعه سلاح های هسته ای که می توانستند یک سیاره را نابود سازند، آنها به این مسئله پی بردند که بشریت در چنین مسیری قادر به ادامه حیات نخواهد بود. از اینرو، آنها این نهاد را تأسیس کردند و باور داشتند که این نهاد می تواند ما را قادر به حل و فصل مناقشه ها کند، مقررات اخلاقی را به اجرا بگذارد، و موجب همکاری هایی گردد که به مرور زمان قوی تر خواهند شد.
برای چندین دهه، سازمان ملل به راستی باعث ایجاد تغییراتی شده است-- از کمک در ریشه کنی بیماری ها تا آموزش کودکان و انجام گفتگوهای صلح. اما مانند هر نسلی از رهبران، ما نیز با چالش های جدید و بنیادی مواجه هستیم، و این نهاد همچنان مورد آزمایش قرار می گیرد. پرسشی که مطرح است این است که آیا ما به عنوان کشورهای عضو، و اعضای جامعه بین المللی دارای خرد و جرأت لازم برای رسیدگی عادلانه به این چالش ها هستیم یا خیر؛ آیا سازمان ملل می تواند آزمون عصر خود را با موفقیت پشت سر گذارد.
برخی از مهم ترین چالش هایی که او در دوران رئیس جمهوری خود با آنها مواجه شده ام، پیرامون درهم آمیختگی فزاینده اقتصاد جهانی و کوشش برای بیرون آمدن از بدترین بحران اقتصادی بوده است. اکنون، با گذشت پنج سال از فروپاشی اقتصاد جهانی، به پاس تلاش های هماهنگ کشورهایی که امروز در اینجا حضور دارند، مشاغل ایجاد می شوند، نظام مالی جهانی به ثبات دست یافته است، و مردم بار دیگر از فقر بیرون می آیند. اما این پیشرفت شکننده و نابرابر است، و ما برای حصول اطمینان از این که شهروندان مان به فرصت هایی که برای کامیابی در قرن بیست و یکم به آن نیاز دارند دست یابند، باید کارهای بیشتری را در کنار یکدیگر به انجام برسانیم.
ما همچنین در کنار یکدیگر برای پایان دادن به یک دهه جنگ تلاش کردیم. پنج سال پیش، نزدیک به 180 هزار آمریکایی در مناطق آسیب پذیر خدمت می کردند، و جنگ عراق مسئله اصلی در رابطه ما با دیگر کشورهای جهان بود. امروز، تمامی نیروهای نظامی ما عراق را ترک کرده اند. سال آینده، ائتلاف بین المللی پس از انجام مأموریت خود در از میان بردن هسته القاعده که مسئول حمله یازدهم سپتامبر بود، به جنگ در افغانستان پایان خواهد داد.
برای ایالات متحده، این شرایط جدید همچنین به معنای تغییر مسیر در جنگ دائم است. علاوه بر بازگرداندن سربازان مان به کشور، ما استفاده از پهپادها را محدود کرده ایم تا آنها تنها کسانی را مورد هدف قرار دهند که خطری دائم و فوری برای ایالات متحده تلقی شوند و دستگیری آنها امکان پذیر نباشد و از عدم تلفات غیرنظامی نیز اطمینان حاصل شود. ما در حال انتقال بازداشت شدگان به کشورهای دیگر هستیم و تروریست ها را در دادگاه محاکمه می کنیم، و همزمان سخت تلاش می کنیم تا زندان گوانتانامو بی را تعطیل سازیم. و همانطور که چگونگی اعزام نیروهای نظامی فوق العاده مان را مورد بررسی قرار دادیم تا با آرمان هایمان مطابقت داشته باشد، ما شیوه جمع آوری اطلاعات مان را نیز مورد بررسی قرار داده ایم تا بین نگرانی های امنیتی مشروع شهروندان و متحدان مان و دغدغده های همگان پیرامون حریم خصوصی شان، تناسب مناسبی ایجاد کنیم.
در نتیجه این اقدامات، و همکاری ها با متحدان و شرکایمان، جهان در مقایسه با پنج سال پیش با ثبات تر شده است. اما حتی نگاهی مختصر به اخبار امروز به این مسئله اشاره دارد که خطر همچنان باقی است. در کنیا، ما شاهد بودیم که تروریست ها غیرنظامیان بی گناه را در یک مرکز تجاری پر رفت و آمد هدف قرار دادند، و ما در غم و اندوه خانواده هایی است که تحت تاثیر این حمله قرار گرفتند شریک هستیم. در پاکستان، اخیراً نزدیک به صد نفر در یک حمله انتحاری در بیرون از یک کلیسا کشته شدند. و همزمان، القاعده به شبکه های منطقه ای و گروه های شورشی تقسیم شده است. اگرچه آنها در حال حاضر توانایی انجام حملاتی مانند یازده سپتامبر را ندارند، ولی خطر جدی برای دولت ها و دیپلمات ها، کسب و کارها و غیرنظامیان در سرتاسر جهان به شمار می رود.
آنچه به همان اندازه قابل توجه است، تنش در خاورمیانه و شمال آفریقا است که اختلافات عمیقی بین جوامع ایجاد کرده است؛ در حالی که نظام های قدیمی سرنگون شده اند و مردم با آنچه جانشین آن خواهد شد دست و پنجه نرم می کنند. جنبش های صلح جو اغلب با خشونت پاسخ گرفته اند— از کسانی که در مقابل تغییر مقاومت می کنند تا افراط گرایانی که سعی دارند تغییر را در اختیار بگیرند. جنگ های فرقه ای دوباره پدیدار شده اند. و گسترش بالقوه استفاده از سلاح های کشتار جمعی بر پیگیری صلح سایه افکنده است.
در هیچ کجا بیشتر از سوریه شاهد وقوع شدید این گرایش نبوده ایم. در آنجا، تظاهرات مسالمت آمیز علیه دولت مستبد با سرکوب و کشتار مواجه شد. در مقابل چنین خونریزی ها، بسیاری به هویت فرقه ای خود رو آوردند- علوی و سنی؛ مسیحی و کرد- و وضعیت به یک جنگ داخلی تبدیل شد.
جامعه بین المللی بسیار زود به اهمیت این خطر واقف گشت، اما واکنش ما به میزان گستردگی این چالش نبود. میزان کمک ها نمی تواند به رنج و درد مجروحان و آوارگان تسکین دهد. روند صلح ناکام ماند. آمریکا و دیگران برای تقویت مخالفان میانه رو همکاری کرده اند ولی گروه های افراط گرا همچنان ریشه گرفته اند و از این بحران سوء استفاده می کنند. متحدان سنتی اسد از او پشتیانی کرده اند و با بیان حق حاکمیت از رژیم او محافظت کرده اند. در 21 اوت، رژیم اسد با استفاده از سلاح های شیمیایی به غیرنظامیان حمله کرد؛ حمله ای که بیش از هزار کشته به جا گذاشت، از جمله صدها کودک.
حال، بحران در سوریه و بی ثباتی در منطقه به چالش های وسیع تری انجامیده اند که جامعه بین المللی باید به آن رسیدگی کند. چگونه باید به مناقشه ها در خاورمیانه و شمال آفریقا واکنش نشان دهیم- مناقشه ها بین کشورها و همچنین جنگ های داخلی؟ در حالی که کودکان قربانی گازهای سمی می شوند، چگونه میان بی رحمانه نظاره گر بودن و دخالت در جنگ داخلی کشوری دیگر یکی را انتخاب می کنیم؟ نقش استفاده از نیروی نظامی در حل و فصل اختلافاتی که ثبات منطقه و ضوابط بنیادین رفتار متمدانه را به خطر می اندازند چیست؟ نقش سازمان و قوانین بین المللی در رسیدگی به درخواست برای عدالت چیست؟
امروز، من می خواهم موضع ایالات متحده در این باره را مشخص سازم. در رابطه با سوریه، ما معتقدیم که برای شروع، جامعه بین المللی باید منع سلاح های شیمیایی را به اجرا گذارد. هنگامی که من در واکنش به کاربرد گستاخانه سلاح های شیمیایی قصد خود را برای اقدام نظامی محدود علیه رژیم اسد اعلام کردم، این کار را سرسرانه انجام ندادم. من به چنین اقدامی مبادرت ورزیدم زیرا معتقدم که به نفع امنیت ایالات متحده و به نفع جهان است که ممانعتی که منشاء آن دیرین تر از خود سازمان ملل است، به اجرا گذاشته شود. 98 درصد بشریت در مورد منع استفاده از سلاح های شیمیایی، حتی در جنگ موافقت کرده اند. خاطرات تلخ سربازانی که در سنگرهای شان خفه شدند؛ یهودی هایی که در اتاق گاز کشته شدند؛ ده ها هزار ایرانی که مورد حمله شیمیایی قرار گرفتند، این ممانعت را تقویت کنیم.
شواهد زیادی مبنی بر اینکه رژیم اسد در 21 اوت از این سلاح ها استفاده کرد، وجود دارد. بازرسان سازمان ملل به وضوح تشریح کردند که موشک ها را با مقادیر زیاد گاز سارین به غیرنظامیان پرتاب کردند. این موشک ها از محله هایی پرتاب شدند که تحت کنترل رژیم بودند و به محله هایی اصابت کردند که تحت کنترل مخالفان بودند. بیان این مطلب که کسی به جز اسد اقدام به این حمله کرده باشد، توهین به شعور انسانی و به مشروعیت این نهاد است.
اکنون، می دانم که درست پس از وقوع این حمله، افردای در نبود دستوری روشن از سوی شورای امنیت، مشروعیت حتی یک حمله نظامی محدود را مورد سئوال قرار دادند. اما بدون تهدید نظامی معتبر، شورای امنیت تمایلی به هیچگونه اقدام نشان نداده بود. با این حال، همانطور که بیش از یک سال و نیم و اخیراً در سن پترزبورگ به پرزیدنت پوتین گفتم، من راه حل دیپلماتیک برای این مسئله را ترجیح می دهم. و طی چند هفته گذشته ایالات متحده، روسیه و متحدان ما به توافق رسیده اند تا سلاح های شیمیایی سوریه را تحت کنترل جامعه بین المللی درآورند و سپس آنها را نابود کنند.
دولت سوریه با اعلام ذخیره سلاح های شیمیای خود نخستین گام را برداشت. اکنون باید یک قطعنامه قوی از سوی شورای امنیت صادر شود تا تایید کند که رژیم اسد به تعهد خود عمل می کند، و در صورت عدم انجام این کار با پیامدهایی مواجه شود. اگر ما نتوانیم حتی بر سر این مسئله به توافق دست یابیم، آنگاه نشان می دهیم که سازمان ملل از اجرای بنیادین ترین قوانین بین المللی ناتوان است. از طرف دیگر، اگر این وظیفه را با موفقیت انجام دهیم، این پیام قوی را خواهد فرستاد که سلاح های شیمیایی جایی در قرن بیست و یکم ندارند و این نهاد بر گفته خود پافشاری خواهد کرد.
موافقتنامه منع سلاح های شیمیایی باید تلاش های دیپلماتیک بیشتری را برای دستیابی به یک راه حل سیاسی در سوریه تقویت کند. من فکر نمی کنم که اقدام نظامی- توسط طرف ها در داخل سوریه یا توسط قدرت های خارجی- به یک صلح پایدار بیانجامد. و من فکر نمی کنم که آمریکا یا هر کشور دیگری باید تعیین کند که چه کسی باید سوریه را راهبری کند؛ این تصمیم گیری با مردم سوریه است. بااین حال، رهبری که شهروندان خود را به قتل می رساند و کودکان را با حمله شیمیایی می کشد نمی تواند مجدداً مشروعیت خود را برای رهبری کشوری از هم گسیخته به دست آورد. تصور این که سوریه می تواند به نحوی به وضعیت پیش از جنگ بازگردد یک توهم است.
زمان آن فرارسیده است تا روسیه و ایران متوجه شوند که پافشاری بر حاکمیت اسد مستقیماً به عاقبتی خواهد انجامید که از آن هراس دارند: فضایی به طور فزاینده خشن برای فعالیت افراط گرایان. اما، آنهایی که در میان ما از مخالفان میانه رو حمایت می کنند باید آنها را قانع سازند که مردم سوریه نمی توانند فروپاشی نهادهای کشور را تحمل کنند، و بدون رسیدگی به ترس ها و نگرانی های مشروع علوی ها و دیگر گروه های اقلیت نمی توان به یک راه حل سیاسی دست یافت.
ما متعهد هستیم که این مسیر سیاسی را دنبال کنیم. و در حالی که در پی راه حل هستیم، بیایید یادآور شویم که این یک تلاش حاصل جمع صفر نیست. ما دیگر در جنگ سرد به سر نمی بریم. هیچ بازی بزرگی وجود ندارد که باید در آن برنده شد، و آمریکا به جز سعادت مردم سوریه، ثبات کشورهای همسایه آن، ریشه کنی سلاح های شیمیایی و حصول اطمینان از اینکه این کشور به پناهگاهی برای تروریست ها تبدیل نشود، منافع دیگری در این کشور ندارد.
من از استقبال همه کشورهایی که می توانند یک راه حل مسالمت آمیز برای جنگ داخلی سوریه ارائه دهند استقبال می کنم. و آن گونه که روند کنوانسیون ژنو پیش می رود، من همه کشورهایی که در اینجا حضور دارند را ترغیب می کنم تا کمک های بشردوستانه خود را به سوریه و کشورهای همسایه افزایش دهند. آمریکا بیش از یک میلیارد دلار کمک ارائه کرده است، و امروز می توانم اعلام کنم که ما ۳۴۰ میلیون دلار اضافی را به کمک های بشردوستانه اختصاص می دهیم. هیچ کمکی نمی تواند جایگزین راه حل سیاسی باشد که به مردم سوریه این فرصت را می دهد که کشور خود را دوباره بسازند، ولی به مردم ناامید کمک می کند تا زنده بمانند.
چه نتیجه گیری های وسیع تری می توان از سیاست آمریکا در قبال سوریه داشت؟ می دانم کسانی هستند که از عدم اراده ما در به کارگیری نیروهای نظامی مان جهت برکنار ساختن اسد دلسرد شده اند، و بر این باورند که عدم این کار نشان ضعف عزم آمریکا در منطقه است. دیگر کسانی هستند که گفته اند اراده من در حملات نظامی حتی محدود جهت جلوگیری از استفاده بیشتر از سلاح های شیمیایی نشان می دهد که ما از جنگ عراق هیچ نیاموخته ایم، و آمریکا همچنان به دنبال کنترل خاورمیانه برای اهداف و منافع خود است. بدین ترتیب، وضعیت در سوریه تناقض هایی را نشان می دهد که ده ها سال است در منطقه شایع هستند: ایالات متحده به دلیل میانجیگری و دخالت در منطق سرزنش می شود و به دست داشتن در توطئه محکوم می شود؛ و در عین حال، ایالات متحده به خاطر کوتاهی در حل مشکلات منطقه و بی تفاوتی در مقابل رنج و درد مسلمانان مقصر خوانده می شود.
با در نظر داشتن نقش آمریکا در جهان، می دانم که این نگرش ها تا حدی اجتناب ناپذیر هستند.. اما این گرایش های متناقض، اثری عملی بر حمایت مردم آمریکا از تعامل ما در منطقه دارد، و به رهبران در منطقه – و نیز گاهی اوقات به جامعه بین المللی – اجازه می دهد تا از مقابله با مشکلات به تنهایی اجتناب ورزند.
بنا بر این، اجازه دهید از این فرصت برای طرح آنچه سیاست ایالات متحده در برابر خاورمیانه و شمال آفریقا است استفاده کنم، و این که سیاستی را که من در زمان باقی مانده از رئیس جمهوری خود دنبال می کنم چه خواهد بود.
ایالات متحده آمریکا برای تضمین امنیت منافع اصلی ما در منطقه، آماده است تمام عوامل قدرت مان، از جمله نیروی نظامی را به کار گیرد.
ما به مقابله با تهاجم خارجی علیه متحدان و شرکای خود خواهیم پرداخت، همان گونه که در جنگ خلیج فارس چنین کردیم.
ما از ادامه جریان آزاد انرژی به سرتاسر جهان اطمینان حاصل خواهیم کرد. اگرچه آمریکا به صورتی پیوسته در حال کاهش وابستگی خود به نفت وارداتی است، جهان همچنان وابسته به ذخیره انرژی این منطقه است، و کاهش شدید آن می تواند به بی ثباتی تمام اقتصاد جهانی منجر گردد.
ما شبکه های تروریستی که مردم ما را مورد تهدید قرار می دهد از بین خواهیم برد. ما هر کجا که امکان پذیر باشد برای شرکای خودمان ظرفیت سازی خواهیم کرد، به حق حاکمیت کشورها احترام خواهیم گذارد، و برای مقابله با ریشه های ترور تلاش خواهیم کرد. اما هرگاه لازم باشد که از ایالات متحده در برابر حمله تروریستی دفاع کنیم، به اقدام مستقیم مبادرت خواهیم ورزید.
و سرانجام این که، ما تولید و استفاده از سلاح های کشتار جمعی را تحمل نخواهیم کرد. ما همان گونه که استفاده از سلاح های شیمیایی در سوریه را تهدیدی برای امنیت ملی خود تلقی می کنیم، تولید سلاح های هسته ای را که می تواند به رقابت تسلیحات هسته ای در منطقه دامن بزند و رژیم جهانی عدم تکثیر سلاح های هسته ای را تضعیف نماید طرد می کنیم.
حال، با بیان این که اینها از جمله منافع اساسی آمریکا به شمار می روند، این امر به این معنا نیست که اینها تنها در حیطه منافع ما هستند. ما عمیقا بر این باوریم که مشاهده خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا که در صلح به سر برند، و به ارتقاء دموکراسی و حقوق بشر و بازارهای باز ادامه دهند در جهت منافع ما تلقی می شود، زیرا ما معتقدیم که چنین رویکردی صلح و رفاه را به همراه دارد. اما من همچنین معتقدم که ما به ندرت می توانیم با اقدامه یک جانبه از سوی آمریکا به این اهداف دست یابیم، به ویژه از طریق اقدام نظامی. عراق به ما نشان داده است که دموکراسی نمی تواند تنها با استفاده از زور استقرار یابد. بلکه، این اهداف هنگامی به بهترین شیوه به دست می آیند که ما با جامعه بین المللی و با کشورها و مردم منطقه مشارکت داشته باشیم.
بنا بر این، معنای این سخن در حرکتی که در پیش است چیست؟ در کوتاه مدت، تلاش های دیپلماتیک آمریکا بر دو موضوع تمرکز خواهد داشت: تلاش ایران برای دستیابی به سلاح های هسته ای، و مناقشه اعراب و اسراییل. در حالی که این مسائل علت تمامی مشکلات منطقه به شمار نمی روند، آنها دلیل بخش عظیمی از بی ثباتی برای مدت ها طولانی بوده اند، و برطرف ساختن آنها می تواند به عنوان اساسی برای استقرار صلح در سطح وسیع تر تلقی شود.
ایالات متحده و ایران از هنگام وقوع انقلاب ١٩۷٩ از یکدیگر جدا مانده اند. این بی اعتمادی ریشه های عمیقی دارد. ایرانیان از مدتها پیش از بابت سابقۀ مداخلات ایالات متحده در امور خود و نقش آمریکا در سرنگونی دولت ایران در دوران جنگ سرد شکایت داشته اند. از سوی دیگر آمریکاییان یک حکومت ایرانی را می بینند که ایالات متحده را به عنوان دشمن اعلام کرده است و به طور مستقیم یا – از طریق عوامل خود- آمریکاییان را به گروگان گرفته، سربازان و غیر نظامیان آمریکایی را به قتل رسانده و متحد ما اسرائیل را به نابودی تهدید کرده است.
من عقیده ندارم که یک شبه می توان چنین سابقه دشواری را پشت سر گذاشت – بدگمانی ها بیش از اندازه عمیق اند. اما من بر این باورم که اگر ما بتوانیم مسئلۀ برنامۀ هسته ای ایران را حل کنیم، این کار می تواند به عنوان گام عمده ای در یک راه طولانی به سوی روابطی متفاوت و بر پایۀ منافع و احترام متقابل، عمل کند.
من از آغاز دوران تصدی خود با نوشتن نامه هایی به رهبر [ایران] و اخیرا به پرزیدنت روحانی، روشن ساخته ام که هر چند ما مصمم هستیم که از تولید یک سلاح هسته ای توسط ایران جلوگیری کنیم، آمریکا ترجیح می دهد که نگرانی های ما را از بابت برنامۀ هسته ای ایران به طور مسالمت آمیز، رفع کند. ما در صدد تغییر رژیم نیستیم و به حق مردم ایران برای دستیابی مسالمت آمیز به انرژی هسته ای احترام می گذاریم. در برابر، اصرار می ورزیم که دولت ایران به مسؤلیتهای خود طبق پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل کند.
در این میان رهبر [ایران] فتوایی علیه تولید سلاح های هسته ای صادر کرده است و پرزیدنت روحانی اخیرا تکرار کرد که جمهوری اسلامی هرگز سلاح هسته ای تولید نخواهد کرد.
پس این اظهاراتی که از طرف دولتهای متبوع ما صورت گرفته است باید شالوده ای را برای یک موافقتنامۀ با معنی فراهم سازد. ما باید موفق شویم که به راه حلی که حقوق مردم ایران را محترم شمارد و در عین حال به دنیا اطمینان دهد که برنامۀ هسته ای ایران صلح آمیز است، دست یابیم. ولی برای کسب موفقیت، سخنان آشتی جویانه باید با اقدامات شفاف و قابل بررسی همراه باشند. گذشته از هر چیز، این گزینه های دولت ایران بود که به تحریم های فراگیر که در حال حاضر برقرار هستند انجامید. و این تنها مسئله ای که میان ایران و ایالات متحده باشد نیست. دنیا در گذشته ناظر طفره رفتن ایران از مسؤلیتهای خود بوده است و در حصول اطمینان از این که ایران در آینده به مسؤلیتهای خود عمل خواهد کرد، علاقه پایدار دارد.
ولی من می خواهم تصریح کنم که ما از این که پرزیدنت روحانی از مردم ایران اختیار برای پیگیری یک مسیر مبتنی بر اعتدال گرفته است دلگرم شده ایم. و با توجه به تعهد اعلام شده از جانب پرزیدنت روحانی برای رسیدن به یک توافق، من به جان کری مأموریت می دهم تا این کوشش را با دولت ایران در همکاری نزدیک با اتحادیۀ اروپا -- انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه و چین - دنبال کند.
موانع راه ممکن است عظیم باشند، ولی من قویا معتقدم که مسیر دیپلماتیک باید آزموده شود. زیرا در حالی که حفظ وضع موجود تنها موجب عمیق تر ساختن انزوای ایران خواهد شد، تعهد راستین ایران به اختیار راهی متفاوت، برای منطقه و دنیا سودمند خواهد بود و به مردم ایران برای تحقق بخشیدن به توان بالقوۀ خارق العادۀ شان – در عرصۀ بازرگانی و فرهنگ؛ دانش و آموزش یاری خواهد داد.
ما همچنین مصمم هستیم مناقشه ای را که حتی از اختلافات ما با ایران سابقۀ طولانی تری دارد فیصله دهیم، و آن مناقشۀ بین فلسطینی ها و اسرائیلی ها است. من این نکته را روشن کرده ام که ایالات متحده هرگز تعهدی را که در مورد امنیت اسرائیل سپرده است و همچنین پشتیبانی ما را از موجودیت کشور اسرائیل خدشه دار نخواهد کرد. در اوایل سال جاری من در بیت المقدس از جوانان اسرائیلی که به خاطر اعتقادشان دایر براین که صلح برای اسرائیل ضروری، منصفانه و امکان پذیر است به پا ایستادند، الهام گرفتم. و من بر این باورم که در داخل اسرائیل تأیید رو به افزایشی دالّ براین که اشغال کرانۀ غربی بافت دموکراتیک دولت یهود را از هم می درد وجود دارد. ولی کودکان اسرائیل حق دارند در دنیایی که کشورهای گرد آمده در این مجمع کشورشان را به طور کامل به رسمیت می شناسند، و در جایی که ما بدون هرگونه ابهامی اقدام کسانی را که راکت به سوی خانه های آنها پرتاب می کنند و دیگران را به نفرت داشتن از آنها بر می انگیزند، زندگی کنند.
به همین نحو، ایالات متحده به این عقیده که مردم فلسطین حق زیستن در امنیت و منزلت در یک کشور مستقل از آن خود را دارند، متعهد باقی می ماند. در همان سفر من فرصت یافتم با جوانان فلسطینی که بلندپروازی و توان بالقوۀ باور نکردنی شان با رنجی که از نداشتن یک مکان استوار در جامعۀ کشورها می کشند برابری می کند، در رام الله دیدار داشته باشم. آنها به شکلی که دور از درک و فهم نیست، نسبت به این که هرگز پیشرفتی واقعی صورت خواهد گرفت بدبین و ناباور هستند و از این که خانواده هاشان به صورت روزانه خفت اشغال را تحمل می کنند، احساس سرخوردگی دارند. ولی آنها نیز اذعان می کنند که راه حل دو کشوری تنها مسیری است که به سوی صلح وجود دارد – زیرا همانگونه که مردم فلسطین نباید آواره باشند، کشور اسرائیل نیز در اینجا هست که باقی بماند.
بنا براین زمان اکنون برای جامعۀ بین المللی مساعد است که در پی دنبال کردن صلح باشد. هم اکنون رهبران اسراییلی و فلسطینی آمادگی خود را برای پذیرفتن مخاطرات سیاسی عمده ای نشان داده اند. پرزیدنت عباس کوششهای خود را برای تعقیب صلح از راه میان بُر کنار گذاشته و به پای میز مذاکره آمده است. نخست وزیر نتانیاهو زندانیان سیاسی فلسطینی را آزاد کرده و به یک کشور فلسطینی متعهد شده است. گفتگوهای جاری بر وضعیت نهایی مسائلی مانند مرزها و امنیت، پناهندگان و بیت المقدس تمرکز دارند.
بنا بر این بقیۀ ماهم باید آمادۀ پذیرفتن خطر باشیم. دوستان اسراییل مانند ایالات متحده، باید اذعان کنند که امنیت اسراییل به عنوان یک کشور یهودی و دموکراتیک، به تحقق یافتن یک کشور فلسطینی بستگی دارد و باید آن را با صراحت بیان کنند. کشورهای عرب و کسانی که از فلسطینی ها حمایت کرده اند، باید تصدیق کنند که ثبات تنها از طریق راه حل دوکشوری و امنیت اسراییل تحقق خواهد پذیرفت.
همۀ ما باید تصدیق کنیم که صلح ابزار قدرتمندی برای شکست دادن افراط گرایان در سراسر منطقه و جسارت بخشیدن به کسانی است که برای بنا نهادن آیندۀ بهتری آماده اند. و افزوده بر این، پیوندهای بازرگانی میان اسراییل و اعراب، در زمانی که چنین شمار بزرگی از جوانان منطقه بدون کار در حال پژمردن هستند، می تواند موتوری برای رشد و فرصت باشد. پس بگذارید از زوایای آشنای ملامت و تعصب بیرون آییم. بگذارید از رهبران اسراییلی و فلسطینی که برای پیمودن راه دشوار صلح آماده هستند، پشتیبانی کنیم.
دست یافتن به موفقیت واقعی در دو موضوع-- برنامۀ هسته ای ایران، و صلح اسراییلی- فلسطینی – تأثیر مثبت و عمیقی بر تمامی خاورمیانه و شمال آفریقا به جا خواهد گذاشت. اما تشنجهای جاری حاصل از بهار عرب به ما یاد آوری می کنند که یک صلح عادلانه و پایدار نمی تواند با موافقتنامه میان کشورها سنجیده شود. باید همچنین با توانایی ما در فیصلۀ دادن به جنگ و ستیز و ارتقاء عدالت درون کشورها به محک زده شود. و با چنین معیاری، بسیاری از ما کارهای به مراتب بیشتری در پیش داریم.
هنگامی که گذار آرام در تونس و مصر آغاز گردید، تمامی جهان از امیدواری سرشار شد. و هرچند که ایالات متحده - مانند دیگران - از سرعت انتقال به شگفت آمد، با آنکه ما رویداد ها را دیکته نکردیم – و در واقع نمی توانستیم چنین کاری بکنیم- ما پشتیبانی از کسانی را که خواستار تغییر بودند برگزیدیم. ما بدینگونه عمل کردیم، زیرا معتقد بودیم که هر چند کار گذار دشوار است و وقت خواهد گرفت، جوامع متکی بر دموکراسی و فضای باز و منزلت فرد، در دست آخر از ثبات رفاه و صلح بیشتری برخوردار خواهند بود.
طی چند سالۀ گذشته بویژه در مصر، ما شاهد بودیم که گذار تا چه حد دشوار خواهد بود. محمد مُرسی به طریق دموکراتیک انتخاب شد ولی رغبت یا توانایی آن را که به گونه ای که کاملا فراگیر باشد حکومت کند نداشت. دولت موقتی که جایگزین او شد به خواست میلیونها مصری که معتقد بودند انقلاب از راه خود منحرف شده است پاسخ داد، ولی این دولت نیز از طریق قانون وضع اضطراری و ایجاد محدودیت برای مطبوعات واحزاب مخالف، تصمیماتی نامتجانس با دموکراسی فراگیر اتخاذ کرد.
البته آمریکا از سوی همۀ طرفهای این جنگ و ستیز داخلی مورد حمله قرارگرفت و به طور همزمان به پشتیبانی از اخوان المسلمین و مهندسی رویدادها برای برداشتن آنها از قدرت متهم گردید. واقعیت این است که ایالات متحده به طور عمدی از این که طرف کسی را بگیرد خودداری ورزید. علاقۀ غالب ما طی این چند سالۀ گذشته تشویق دولتی بوده است که به طور قانونی و مشروع بازتاب دهندۀ خواست مردم مصرباشد و دموکراسی حقیقی را که مستلزم احترام به حقوق اقلیت حاکمیت قانون، آزادی بیان و تجمع و یک جامعۀ مدنی نیرومند است، به رسمیت بشناسد.
این علاقه امروز نیز همچنان به جای خود باقی است. و بنا بر این ایالات متحده با نگاه به جلو، روابط سازنده ای را با دولت موقت که علائق اصلی ما را مانند موافقتنامه های کمپ دیوید و مبارزه با تروریسم نمایندگی می کند حفظ خواهد کرد. ما به پشتیبانی خود در حوزه هایی مانند آموزش که مردم مصر به طور مستقیم از آن بهره مند می شوند، ادامه خواهیم داد. ولی ما به تحویل بعضی از سیستم های نظامی ادامه نداده ایم، و پشتیبانی ما به پیشرفت مصر در پیگیری مسیری دموکراتیک تر وابسته خواهد بود.
و رویکرد ما در قبال مصر نکتۀ بزرگتری را بازتاب می دهد. ایالات متحده گاهگاه با دولتهایی که دست کم از نظر ما، بالاترین انتظارات بین المللی را بر نمی آورند، ولی با ما در ارتباط با منافع اصلی مان همکاری نشان می دهند، همکاری می کند. با این همه، ما از تأکید بر اصولی که با آرمانهای ما همخوانی دارند، چه به معنای مخالفت با استفاده از خشونت به عنوان وسیله ای برای سرکوب دگراندیشان، یا چه به عنوان پشتیبانی از اصول مندرج در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، باز نخواهیم ایستاد.
ما این دریافت را که این اصول تنها صادرات غربی هستند و با اسلام و دنیای عرب سازگاری ندارند، رد می کنیم. ما معتقدیم که آنها حقوق مادرزادی همۀ اشخاص اند. و هر چند اذعان داریم که نفوذ ما گاه محدود خواهد بود، هرچند در قبال کوششهایی برای تحمیل دموکراسی از طریق نیروی نظامی محتاط خواهیم بود، و با آنکه ما گاه به ریاکاری و ناسنجیدگی متهم خواهیم شد، با منطقه به صورت دراز مدت در تعامل باقی خواهیم ماند. زیرا وظیفۀ دشوار شکل دادن به آزادی و دموکراسی کار یک نسل است.
و این رویه کوشش های مربوط به فیصله دادن به تشنج های فرقه ای را که همچنان در عراق، بحرین و سوریه در حال بروز هستند نیز شامل می شود. ما متوجه هستیم که چنین مسائل دیرپایی نمی توانند به وسیلۀ خارجیان فیصله یابند، آنها باید به وسیلۀ خود جوامع مسلمان حل و فصل شوند. ولی ما پیش از این شاهد پایان یافتن جنگهای فرساینده، همین اواخر در ایرلند شمالی بوده ایم. درآنجا کاتولیکها و پروتسستانها سرانجام دریاقتند که دور بی پایان جنگ و ستیز سبب می شود که هر دو جامعه از جهانی که بسرعت در حال جلو رفتن است عقب بمانند. و بنا بر این ما متعقدیم که می توان بر جنگ و ستیزهای مشابه در خاورمیانه و شمال آفریقا نیز فائق آمد.
به طور خلاصه، هرگاه مسئله توانایی ما در تعیین رویدادهای داخلی دیگر کشورها مطرح بوده است، ایالات متحده فروتنی سخت به دست آمده ای را به نمایش می گذارد. تصور وجود امپراتوری آمریکا ممکن است تبلیغات خوبی باشد، اما بیانگر سیاست کنونی آمریکا و دیدگاه مردم این کشور نیست. در واقع، همان گونه که بحث های مطرح شده اخیر در داخل ایالات متحده پیرامون سوریه به خوبی نشان داد، خطری که جهان با آن مواجه است این نیست که آمریکا تمایل به دخالت در امور دیگر کشورها یا وارد شدن به هر مشکلی در جهان به عنوان مسئله خود را داشته باشد. خطری که جهان با آن مواجه است این است که ایالات متحده، پس از یک دهه جنگ و با آگاهی از خصومتی که در گیری در منطقه در سرتاسر دنیای اسلام به وجود آورد، ممکن است خود را کنار بکشد که این امر موجب ایجاد خلاء رهبری که هیچ کشور دیگری آماده پر ساختن آن نیست گردد. من معتقدم که این کناره گیری اشتباه خواهد بود. من معتقدم که آمریکا به خاطر امنیت خود باید همچنان در گیر باقی بماند..اما من همچنین بر این باورم که جهان بر اثر چنین اقدامی، جهان بهتری خواهد بود. ممکن است برخی با این نظر مخالف باشند، اما من معتقدم که آمریکا یک استثناء است– بخشی از این باور به این دلیل است که ما با فداکردن جان و مال خود آمادگی برای به پا ایستادن را نه تنها به خاطر منافع تنگ نظرانۀ خود، بلکه برای منافع همگان نشان داده ایم.
من باید صادق باشم. احتمال اینکه که ما در کشورهایی سرمایه گذاری کنیم که مایل به همکاری با ما هستند و میل دارند به جای سرمایه گذاری روی چند نفر فاسد روی مردم سرمایه گذاری کنند؛ که دیدی از جامعه را که همه– زن و مرد، شیعه و سنی، مسلمان، مسیحی یا یهودی - بتوانند در آن مشارکت داشته باشند می پذیرند، به مراتب بیشتر است. زیرا از اروپا تا آسیا، از آفریقا تا کشورهای قاره آمریکا، کشورهایی که در مسیری دموکراتیک گام برداشته اند، از رفاه و صلح بیشتری برخوردار بوده اند و در استقرار امنیت مشترک و بشریت مشترک ما سرمایه گذاری بیشتری کرده اند. و من معتقدم که در جهان عرب نیز همین گونه خواهد بود.
و طرح این موضوع مرا به نکته پایانی خود می رساند. برهه هایی از زمان وجود خواهند داشت که سرکوب جوامع آنقدر شدت می گیرد، و توسل به خشونت علیه غیرنظامیان به قدری جدی است که از جامعه بین المللی خواسته می شود تا دست به اقدام بزند. این امر نیازمند تاملی نو و انتخاب های بسیار دشواری خواهد بود. در حالی که سازمان ملل برای جلوگیری از وقوع جنگ میان کشورها طراحی شده است، ما به طور روز افزون در جلوگیری از کشتار در داخل کشورها با چالش هایی مواجه هستیم. و این چالش ها هنگامی که ما با کشورهایی مواجه می شویم که آسیب پذیر یا در حال فروپاشی هستند آشکارتر می گردد -- مکان هایی که در آنها توسل به خشونت های هولناک می تواند مردان، زنان و کودکان بی گناه را بدون هیچ امید به محافظت از سوی نهادهای ملی با خطر مواجه سازد.
من این موضوع را روشن ساخته ام که حتی هنگامی که منافع حیاتی آمریکا به طور مستقیم مورد تهدید نباشد، ما آماده ایم تا سهم خود را در جلوگیری از قساوت های جمعی و محافظت از حقوق بشر ادا کنیم. ولی ما نمی توانیم این بار را به تنهایی به دوش بکشیم. در مالی، ما هم از دخالت فرانسه که موفق به عقب راندن القاعده شدند، و هم از نیروهای آفریقایی که حافظ صلح هستند حمایت کردیم. در شرق آفریقا، ما با شرکاء برای پایان بخشیدن به جنبش شورشی "ارتش مقاومت پروردگار" همکاری می کنیم. و در لیبی، هنگامی که شورای امنیت فرمانی را برای محافظت از غیرنظامیان صادر کرد، آمریکا به ائتلافی که در این باره دست به اقدام زد پیوست. به خاطر آنچه ما در آنجا انجام دادیم، جان بسیاری نجات یافت، و فردی مستبد نتوانست با کشتن انسان ها راه بازگشت به قدرت را هموار سازد.
من می دانم که اکنون برخی افراد از اقدام ما در لیبی به عنوان درسی موضوعی انتقاد می کنند. آنها به مشکلاتی که این کشور هم اکنون با آنها مواجه است اشاره می کنند – دولتی که در فرایندی دموکراتیک انتخاب شده سعی می کند امنیت را فراهم آورد؛ گروه های مسلح، در برخی مناطق افراط گرایان، بر بخش هایی از مکان های از هم گسیخته تسلط دارند. و بنا بر این، منتقدان چنین بحث می کنند که هر گونه دخالتی برای محافظت از غیرنظامیان محکوم به شکست است – به لیبی نگاه کنید. هیچ کس به اندازه من به این مسائل فکر نکرده است، چون به کشته شدن چهار نفر از شهروندان برجسته آمریکایی ما منجر شد که متعهد به مردم لیبی بودند، شامل سفیر کریس استیونز – مردی که تلاش های شجاعانه او به نجات شهر بنغازی انجامید. اما واقعا کسی وجود دارد که بر این باور باشد که در صورتی که به قذافی اجازه داده می شد به کشتن و زندانی ساختن ادامه دهد، و با وحشیگری مردم را وادار به تسلیم کند، اکنون لیبی در وضعیت بهتری به سر می برد؟ احتمال بیشتر آن است که بدون اقدام بین المللی، لیبی اکنون دستخوش جنگ داخلی و خونریزی بود.
ما در جهانی با انتخاب های ناقص زندگی می کنیم. کشورهای گوناگون برای اقدام در هر موردی اتفاق نظر ندارند، اصل حق حاکمیت در دستور العمل بین المللی ما قرار دارد. اما حق حاکمیت نمی تواند سپری در برابر خودکامگان برای ارتکاب جنایات لجام گسیخته، یا بهانه ای برای جامعه جهانی باشد که چشم خود را به روی آن ببندند. در حالی که ما باید در اعتقاد خود راجع به این که می توانیم به هر رویداد ناخوشایندی سر و سامان بخشیم فروتن باشیم، و در حالی که ما باید آگاه باشیم که جهان مملو از پیامدهای غیر ناخواسته است، آیا باید این تفکر را بپذیریم که جهان در هنگام مواجه شدن با رویدادهایی مانند رواندا یا سربنیستا ناتوان است؟ اگر این جهانی است که مردم می خواهند در آن زندگی کنند، باید این را بگویند و منطق سرد گورهای دسته جمعی را مد نظر قرار دهند.
اما من معتقدم که ما باید آینده متفاوتی را در پیش رو داشته باشیم. و اگر می خواهیم بین عدم اقدام و جنگ یکی را برگزینیم،– برای همه ما – باید در زمینه سیاست هایی که از سرکوب نظم اساسی جلوگیری می کند بهتر عمل کنیم. از طریق احترام به مسئولیت های کشورها و حقوق افراد. از طریق اعمال تحریم علیه کسانی که قوانین را نقض می کنند. از طریق دیپلماسی پر تحرک که علل ریشه ای جنگ و نه فقط پیامدهای بعد از آن را حل و فیصله دهد. از طریق کمک های توسعه که برای افراد به حاشیه رانده شده امید را به ارمغان آورد. و البته، گاهی اوقات – هر چند این امر کافی نخواهد بود – لحظاتی وجود دارند که جامعه جهانی باید استفاده چندجانبه از نیروی نظامی را که ممکن است برای جلوگیری از اتفاقات ناگوار لازم باشد، مورد تایید قرار دهد.
در دست آخر، این آن نوع جامعه بین المللی است که آمریکا به دنبال آن است– جایی که کشورها به سرزمین یا منابع کشورهای دیگر طمع نداشته باشند، اما جامعه ای که در آن ما در پی تحقق هدف بنیادی این سازمان باشیم و جایی که همه ما قبول مسئولیت کنیم. و جهانی که در آن قوانینی در اثر تجربه های حاصل جنگ ارائه می شوند بتوانند به ما در حل مسالمت آمیز درگیری ها کمک کنند، و جلوی هر گونه جنگی را که پدران ما به دلیل آن به نزاع با یکدیگر می پرداختند بگیرند. جهانی که در آن انسان ها بتوانند با کرامت زندگی کنند و نیازهای اولیه آنان، خواه در نیویورک یا نایروبی زندگی کنند؛ در پیشاور یا دمشق، برآورده شود.
اینها برهه های زمانی فوق العاده، همراه با فرصت های فوق العاده ای هستند. به موهبت پیشرفت بشریت، کودکی که امروز در هر کجای کره زمین به دنیا می آید می تواند اکنون به کارهایی بپردازد که ۶۰ سال پیش از دسترس اکثریت بشریت خارج بود. من این مسئله را در آفریقا مشاهده کردم، جایی که کشورهایی که از جنگ خلاص شده بودند، اکنون خود را برای اوج گرفتن آماده می کردند. و آمریکا در کنار آنها است، و برای تغذیه گرسنگان و مراقبت از بیماران، و رساندن برق به مکان هایی که خارج از شبکه است با آنها مشارکت دارد.
من این پدیده را در منطقه اقیانوس آرام، جایی که صدها میلیون نفر در طی یک نسل از فقر رهایی یافته اند مشاهده می کنم. من این را در چهره جوانان در هر کجایی که می توانند با فشار یک دکمه به تمام دنیا دسترسی داشته باشند، و کسانی که مشتاق پیوستن به حرکتی برای ریشه کن کردن فقر شدید، و مقابله با تغییرات آب و هوا، آغاز فعالیت تجاری، پیشرفت آزادی، و پشت سر گذاردن جهان بینی های کهنه جنگ های گذشته هستند مشاهده می کنم. این آن چیزی است که در آسیا و آفریقا در حال وقوع است. این آن چیزی است که در اروپا و سرتاسر کشورهای قاره آمریکا در حال انجام است. این آینده ای است که مردم خاورمیانه و آفریقای شمالی شایسته آن هستند – جایی که آنها بتوانند به جای فکر کردن به این که به خاطر هویت و اعتقادی که دارند سرکوب یا کشته خواهند شد، بر فرصت ها تمرکز کنند.
کشورها و ملت ها بارها و بارها توانایی ما را برای تغییر – برای دست یافتن به آرمان های والای انسانی، و انتخاب تاریخی بهتر برای ما- نشان داده اند. ماه گذشته، من در جایی ایستادم که ۵۰ سال پیش مارتین لوتر کینگ با مردم آمریکا درباره رویایش، در زمانی که بسیاری از مردم هم نژاد من حتی نمی توانستند برای انتخاب رئیس جمهوری رای دهند، سخن گفت. اوایل امسال، من در زندان کوچکی قدم گذاردم که نلسون ماندلا در آنجا چندین دهه از مردم خود و جهان دور نگه داشته شد. ما چه کسی هستیم که بگوییم چالش های بشری قابل حل نیستند، هنگامی که مشاهده کرده ایم که روحیه انسانی می تواند چه تغییراتی را به وجود آورد؟ چه کسی در این سالن هست که بر این باور باشد که آینده متعلق به کسانی است که به دنبال سرکوب آن روحیه انسانی هستند، و نه به کسانی که برای آزاد ساختن آن اهتمام می ورزند؟
من می دانم که ایالات متحده می خواهد در چه سمتی از تاریخ قرار داشته باشد. ما در کنار شما – با اعتقاد راسخ به اینکه تمامی مردان و زنان در حقیقت برابر آفریده شده اند، هر فردی دارای منزلت و حقوق زایل نشدنی است که نمی توان او را از آن محروم ساخت- آماده مقابله با چالش های فردا هستیم. به این دلیل است که ما با امید و نه با ترس به آینده می نگریم. و به این دلیل است که ما بر این باوریم که جامعه ملل می تواند جهانی برخوردار از صلح، رفاه و عدالت بیشتر را برای نسل آینده به ارمغان آورد.
بسیار سپاسگزارم.
حضور ظریف در صحن مجمع عمومی در هنگام سخنرانی اوباما
حسن روحانی رییس جمهوری اسلامی ایران در سخنان مهمی در شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ضمن تبیین دقیق شرایط و اوضاع کنونی منطقه و نظام بین الملل، پیشنهادات و راهکارهایی از سوی جمهوری اسلامی ایران در راستای برون رفت از اوضاع پیش روی جامعه جهانی ارائه کرد.
متن کامل سخنان دکتر روحانی به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین»
آقای رئیس، آقای دبیرکل، عالیجنابان، خانمها و آقایان!
در آغاز مایلم تبریکات صمیمانه خود را به مناسبت انتخاب شایسته جنابعالی به ریاست مجمع عمومی ابراز نموده و از تلاشهای جناب آقای بانکیمون نیز تقدیر نمایم.
آقای رییس!
جهان ما جهانی پر از بیم و امید است؛ بیم جنگ و مناسبات خصومتآمیز منطقهای و جهانی، بیم رویارویی هویتهای مرگبار مذهبی، قومی و ملی، بیم نهادینه شدن خشونت و افراطیگری، بیم فقر و تبعیض خُرد کننده، بیم تباهی و نابودی منابع حیاتی، بیم بیتوجهی به کرامت و حقوق انسان و بیم غفلت از اخلاق.
در برابر همۀ این بیمها، امیدهای جدیدی نیز وجود دارد؛ امید اقبال مردم و نخبگان در سراسر جهان به «آری برای صلح و نه برای جنگ»، و امید به ترجیح گفتگو بر ستیز و اعتدال بر افراط.
یک نمونۀ زنده، گزینش هوشیارانۀ امید و تدبیر و اعتدال توسط مردم بزرگ ایران در انتخابات اخیر است که با تبلور مردمسالاری دینی و انتقال آرام قدرت اجرایی، نشان داد که ایران لنگرگاه ثبات در دریای ناآرامیهای منطقهای است. اعتقاد راسخ حکومت و مردم ما به صلح پایدار، ثبات، آرامش، حل مسالمتآمیز مناقشات و تکیه بر آرای عمومی به عنوان پشتوانۀ قدرت، مقبولیت و مشروعیت، نقشی والا در فراهم کردن چنین محیط امنی داشته است.
آقای رئیس،خانم ها و آقایان!
دوران حساس انتقالی کنونی در روابط بینالملل مشحون از خطرها، و البته توأم با فرصتهای کمنظیری است. هرگونه محاسبۀ نادرست از وضعیت خود و دیگران، آسیبهای تاریخی را در بر دارد تا جایی که خطای یک بازیگر، آثاری منفی بر همگان خواهد داشت. آسیب پذیری، پدیدهای جهانی و فراگیر شده است.
در این گذر حساس در تاریخ مناسبات جهانی، عصر بازیهای با حاصل جمع صفر پایان یافته است، ولی هنوز معدودی از بازیگران روشها و ابزارهای کهنه شده و عمیقاً ناکارآمد را به کار میگیرند تا برتری و سلطۀ پیشین خود را حفظ کنند. نظامیگری و استفاده از ابزارهای نظامی و خشن برای انقیاد دیگران، نمونۀ ناکارآمدی از تداوم کنشهای کهنه در شرایط نوین است.
اقدامات زورمدارانۀ اقتصادی و نظامی برای حفظ و تداوم سلطه و برتری گذشته، با مجموعهای از قالبهای مفهومی همراه شده که همگی ضد صلح، ضد امنیت، ضد کرامت انسانی و ضدآرمانهای بشری میباشند. از جملۀ این قالبهای مفهومی، یکسانسازی جوامع و تعمیم ارزشهای غربی به عنوان ارزشهای جهانی است.
قالب دیگر، حفظ فرهنگ جنگ سرد و تقسیم دو اردوگاهی جهان به «مای برتر» و «دیگران دون تر» می باشد. قالب دیگر مفهومی، ایجاد ترس و تهدید، از برآمدن بازیگران نوظهور در جامعۀ جهانی است.
در چنین فضایی، خشونتهای دولتی و غیردولتی، مذهبی و فرقهای و حتی نژادی افزایش یافته و هیچ تضمینی وجود ندارد که دوران آرامش بین قدرتهای بزرگ نیز در دام گفتمانها، رفتارها و کردارهای خشن گرفتار نیاید. تأثیر فاجعه بار روایتهای افراطی و خشن را نباید دست کم گرفت.
در این میان، خشونتِ راهبردی که در تلاش برای حذف بازیگران منطقهای از فضای عمل طبیعی آنها، سیاستهای موسوم به مهار، تغییر نظامهای سیاسی از بیرون مرزها، و تلاشی که برای بر هم زدن حدود و ثغور سیاسی متبلور میشود، بسیار خطرناک و تنشزاست.
در گفتمان متعارف سیاسی بین المللی، یک مرکز متمدّن با حاشیههای غیرمتمدن به تصویر درآمده است. در این تصویر نسبتِ کانون قدرت جهانی و حاشیهها، نسبتی آمرانه قلمداد شده است. گفتمان مرکزگرایی شمال و حاشیه گرایی جنوب سبب استقرار نوعی نظم تک گویی و مونولوگ در سطح روابط بین المللی شده است. ایجاد مرزهای نادرست هویتی و بیگانه ستیزیهای خشن رایج نتیجة قهرمانی این گفتمان است.گفتمانهای تبلیغاتی و بیاساس دین ستیزانه، اسلام هراسانه، شیعه هراسانه و ایران هراسانه به واقع تهدیدی جدی علیه ثبات جهانی و امنیت انسانی است.
این گفتمان تبلیغاتی، با طرح و القای تهدیدات فرضی و خیالی شکل خطرناکی به خود گرفته است. یکی از این تهدیدات خیالی، خطر موهوم ایران است. به بهانۀ این تهدید موهوم، چه اقدامات ناهنجار و چه جنایتها، در سه دهۀ گذشته صورت نگرفته است؟ تسلیح صدام حسین به سلاحهای شیمیایی و حمایت طالبان تنها نمونهای از این جنایتهاست. صریحاً و با قاطعیت تمام و با استناد به مدارک و شواهد متقن اعلام میدارم که آنهایی که از تهدید ایران دم میزنند یا خود تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللیاند یا به تهدید دامن میزنند. ایران نه فقط تهدید نیست، بلکه در آرمان و عمل، پیوسته منادی صلحِ عادلانه و امنیت همه جانبه بوده است.
آقای رئیس، خانمها، آقایان!
در کمتر نقطه ای از جهان، خشونت مانند غرب آسیا و شمال آفریقا خانمان سوز بوده است. مداخله نظامی در افغانستان، جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ایران، اشغال کویت، مداخله نظامی علیه عراق و رفتار خشن سرکوبگرانه علیه مردم فلسطین، ترور شخصیتهای سیاسی و مردم عادی در ایران و بمب گذاری در کشورهای منطقه نظیر عراق، افغانستان و لبنان نمونههایی از خشونت در سه دهۀ گذشته در این منطقه است.
آنچه بر مردم مظلوم فلسطین میرود، چیزی جز یک خشونت ساختاری نیست. سرزمین فلسطین در اشغال است. حقوق اولیه فلسطینیان به طور فاجعه باری نقض میشود و آنها از بازگشت به خانه، محل تولد و دسترسی به سرزمین مادری محروماند. جنایاتی که بر مردم بیگناه فلسطین میرود، خشونت نهادینهای را به نمایش میگذارد که برای توصیف آن، آپارتاید مفهوم و واژه کم وزنی به نظر میآید.
فاجعۀ انسانی در سوریه نمونۀ دردناکی از گسترش فاجعهآمیز خشونت و افراط در منطقۀ ماست. از ابتدای بحران و از زمانی که برخی از بازیگران منطقهای و بینالمللی با سرازیر کردن منابع تسلیحاتی و اطلاعاتی و تقویت گروههای افراطی، سعی در نظامی کردن این بحران داشتند، ما تأکید کردیم که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد. نمیتوان اهداف استراتژیک و توسعهطلبانه و به هم ریختن توازن و تعادلهای منطقهای را با پنهان شدن پشت کلمات بشردوستانه، تحقق بخشید.
هدف مشترك جامعۀ بینالمللی باید خاتمۀ سریع کشتار مردم بیگناه باشد. ما ضمن محکوم کردن هرگونه استفاده از سلاحهای شیمیایی، از پذیرش کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی توسط سوریه استقبال میکنیم و بر این باوریم که دستیابی گروههای افراطی و تروریست به این سلاحها بزرگترین خطر فراروی منطقه است که باید مدنظر قرار گیرد. همزمان استفادۀ غیرقانونی و ناکارامد از تهدید یا استفاده از زور، تنها به گسترش خشونت و بحران در منطقه دامن خواهد زد.
تروریزم و کشتن انسانهای بیگناه، اوج افراط و خشونت است. تروریزم، بلایی خشن، فراگیر و فرامرزی است، اما خشونتها و افراطهایی که تحت عنوان مبارزه با تروریزم و از جمله استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه مردم بیگناه صورت میگیرد نیز محکوم است.
در اینجا باید از ترور دانشمندان هستهای ایران توسط جنایتکاران نیز سخن بگویم. آنها به چه جرمی ترور شدند؟ سؤالی که از ملل متحد و شورای امنیت باید پرسید، این است که آیا ترورکنندگان محکوم شدند؟
تحریم های غیرعادلانه، به عنوان جلوۀ دیگری از خشونت، ذاتاً ضد صلح و ضد بشری هستند که برخلاف تبلیغات تحریم گران، دولت ها و نخبگان سیاسی را هدف قرار نمیدهند، بلکه بیش از همه، مردمان عادی را قربانی دعواهای سیاسی خود میکنند. میلیونها عراقی را فراموش نکنیم که در اثر تحریمهایی که با زَروَرقهای حقوقی در نهادهای بینالمللی پیچیده شده بودند، آسیب دیدند؛ جان باختند و هنوز عدۀ قابل توجهی از آنها در سرتاسر زندگی باید زجر بکشند. این تحریمها خشونت آمیزند. هوشمند و غیرهوشمند و یکجانبه و چندجانبه ندارند.
این تحریمها ناقض حقوق مسلم بشری، از جمله حق صلح، حق توسعه، حق دسترسی به بهداشت، حق آموزش و فراتر از همه حق حیات میباشند. نتیجه تحریمها، علیرغم هرگونه لفاظی و بازی با واژهها، همان آتشافروزی، جنگطلبی و نابودی انسانهاست. این آتش فقط دامن قربانیان تحریم را نمیگیرد، بلکه به اقتصاد و زندگی مردمِ جوامع تحریم کننده نیز، لطمه وارد میکند.
آقای رئیس، خانمها و آقایان!
خشونت و افراط امروز نه تنها ابعاد مادّی، که ابعاد معنوی زندگی انسان و جامعة امروز را در بر گرفته است. خشونت و افراط جایی برای مدارا و تفاهم که لازمة زندگی انسان و جامعة مدرن است نمیگذارد. نابردباری مسئلة امروز جهان ماست؛ باید بردباری را در پرتو اندیشههای دینی، رویکردهای فرهنگی و رهیافتهای سیاسی تقویت کرد. جامعۀ انسانی را باید از مرحلة بردباری منفی به مرحلة تعاون مشترک ارتقا داد. دیگران را نباید فقط تحمّل کرد، بلکه باید با دیگران کار کرد.
مردم جهان از جنگ، خشونت و افراط خستهاند و این فرصتی بینظیر است. آنها امید به تغییر وضعیت کنونی دارند. جمهوری اسلامی ایران باور دارد که با ترکیب هوشمندانهای از امید و اعتدال میتوان همۀ چالشها را مدیریت کرد. جنگ افروزان میخواهند امیدها را بخشکانند. در حالی که امید به تغییر مثبت، مفهومی فطری، دینی، فراگیر و جهانی است.
زیربنای امید، باور به ارادۀ عمومی مردم جهان برای مبارزه با خشونت و افراط، تغییر پذیری، مخالفت با ساختارهای تحمیلی، بها دادن به گزینش و عمل مسئولانۀ انسانی است. بیتردید امید، یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند مهربان به همۀ انسان هاست. اعتدال نیز به معنای حرکت خردمندانه، هوشمندانه، زمانمند و مکانمند در تلفیق آرمانهای والا، گزینش راهبردهای اثرگذار و در نظر گرفتن واقعیتهاست.
مردم ایران در انتخابات اخیر درحرکتی هوشمندانه به گفتمان امید و تدبیر و اعتدال رأی دادند. ترکیب امید و تدبیر و اعتدال در سیاست خارجی به آن معناست که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای نسبت به امنیت منطقه و جهان، مسئولانه برخورد میکند و آمادگی همکاری چندجانبه و همهجانبه با سایر بازیگران مسئول در این عرصهها را دارد.
ما از صلح مبتنی بر دموکراسی و صندوق رأی در همه جای جهان از جمله در سوریه و بحرین و دیگر کشورهای منطقه دفاع میکنیم و معتقدیم راههای خشونت آمیز برای بحرانهای جهانی وجود ندارد و تنها به کمک خرد انسانی و با تعامل و اعتدال میتوان بر واقعیتهای تلخ جامعۀ بشری غلبه کرد. لذا تضمین صلح و دموکراسی و تأمین منافع مشروع همۀ کشورها در جهان و از جمله در منطقۀ خاورمیانه، با نظامیگری محقق نمیشود.
ایران به دنبال راه حل مسائل و نه تولید مشکلات است. هیچ پرونده و موضوعی نیست که با امید و اعتدال، با احترام متقابل و با نفی خشونت و افراط قابل حل نباشد.
اجازه دهید به پروندۀ هستهای ایران اشاره کنم. پذیرش حق طبیعی، قانونی و مسلم ایران، به فرمودۀ رهبر فرزانۀ انقلاب اسلامی، سادهترین راه حل این موضوع است. این یك شعار سیاسی نیست، بلكه بر اساس شناخت عمیق وضعیت فناوری در ایران، شرایط بینالمللی و پایانبازیها با حاصل جمع صفر و ضرورت یافتن اهداف و منافع مشترك برای رسیدن به تفاهم و امنیت مشترك است. به عبارت دیگر، ایران و دیگر كنشگران باید دو هدف مشترك را به عنوان دو قسمت غیرقابل تفكیكِ راه حل سیاسی پروندۀ هستهای ایران دنبال نمایند:
۱. برنامه هستهای ایران و همۀ كشورهای دیگر میباید تنها در جهت اهداف صلح آمیز باشد. من اینجا به صراحت اعلام میكنم كه این هدف، صرف نظر از مواضع دیگر بازیگران، هدف جمهوری اسلامی ایران بوده و خواهد بود. سلاح هستهای و كشتار جمعی هیچ جایگاهی در دكترین دفاعی ایران نداشته و با باورهای بنیادین مذهبی و اخلاقی ما در تعارض است. منافع ملی ما ایجاب میكند كه هر گونه نگرانی منطقی پیرامون برنامۀ هستهای ایران را مرتفع نماییم.
۲. هدف دوم یعنی پذیرش اعمال حق غنی سازی و سایر حقوق هستهای در خاك ایران تنها راه تأمین هدف اول است. دانش هستهای در ایران بومی شده و فناوری هستهای از جمله غنی سازی به مرحله تولید انبوه رسیده است. لذا تصور اینكه با ممانعت از برنامۀ هستهای ایران از طریق اعمال فشارهای غیرقانونی میتوان صلح آمیز بودن چنین برنامهای را تضمین كرد، موهوم و به غایت غیر واقع بینانه است.
لذا جمهوری اسلامی ایران ضمن پافشاری بر اعمال حقوق خود و ضرورت احترام و همكاری بینالمللی در اعمال این حقوق، آمادۀ گفتگوهای بدون تأخیر برای اعتمادسازی متقابل و رفع دوسویه ابهامات از طریق شفافیت کامل میباشد.
ایران به دنبال تعامل سازنده بر اساس احترام متقابل و منافع مشترك با دیگر كشورهاست و در این چارچوب در پی افزایش تنش با ایالات متحده امریکا نیز نیست. من سخنان امروز پرزیدنت اوباما را با دقت دنبال کردم، در صورت عزم سیاسی رهبران امریکا و خودداری از دنبال کردن منافع گروههای فشار جنگ طلب، میتوان به چارچوبی برای مدیریت اختلافات رسید. در این چارچوب موضع برابر، احترام متقابل و اصول مسلم شناخته شده بینالمللی باید مبنا باشد؛ البته در این زمینه انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است.
آقای رئیس، خانمها و آقایان!
در این سالها، یک صدای مسلط پیاپی شنیده شده است که «گزینۀ جنگ روی میز است»، اما امروز بگذارید در برابر این سخن ناکارآمد و غیرقانونی بگویم: «صلح در دسترس است». پس به نام جمهوری اسلامی ایران در گام نخست پیشنهاد میکنم طرح «جهان علیه خشونت و افراطیگری» در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گیرد و همۀ دولتها و سازمانهای بینالمللی و نهاد مدنی تلاشهای جدیدی را برای سوق دادن جهان به این سو سامان دهند. باید به جای گزینة ناکارآمد «ائتلاف برای جنگ» در مناطق مختلف جهان به «ائتلاف برای صلح پایدار» در سراسر جهان اندیشید.
امروز جمهوری اسلامی ایران شما و همه جامعة جهانی را به برداشتن گامی فراپیش می خواند؛ دعوتِ «جهان علیه خشونت و افراطیگری». ما باید بپذیریم و بتوانیم در اینجا افقی را بگشاییم که درآن به جای جنگ، صلح، به جای خشونت، مدارا، به جای خونریزی، پیشرفت، به جای تبعیض، عدالت، به جای فقر، برخورداری و به جای استبداد، آزادی درسراسرجهان بهتردیده شود.
به گفتۀ فردوسی، شاعر بلندآوازۀ ایران؛ بکوشید نیكی به کارآورید چو دیدید سرما، بهار آورید
علیرغم همه مشکلات، من عمیقاً به آینده امیدوارم. با همبستگی جهانی علیه خشونت و افراط، تردیدی ندارم که آینده روشن است. اعتدال، آینده جهان را درخشان خواهد کرد. امید من، علاوه بر تجارب شخصی و ملی، از این باور مشترک همه ادیان آسمانی نشئت میگیرد که جهان را سرانجامی نیکو و روشن است؛ «وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبور مِن بَعدِ الذِّکر أنّ الارض یَرِثُها عَبادی الصّالِحون. »( انبیاء / ۱۰۵)
آقای رییس متشکرم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین»
آقای رئیس، آقای دبیرکل، عالیجنابان، خانمها و آقایان!
در آغاز مایلم تبریکات صمیمانه خود را به مناسبت انتخاب شایسته جنابعالی به ریاست مجمع عمومی ابراز نموده و از تلاشهای جناب آقای بانکیمون نیز تقدیر نمایم.
آقای رییس!
جهان ما جهانی پر از بیم و امید است؛ بیم جنگ و مناسبات خصومتآمیز منطقهای و جهانی، بیم رویارویی هویتهای مرگبار مذهبی، قومی و ملی، بیم نهادینه شدن خشونت و افراطیگری، بیم فقر و تبعیض خُرد کننده، بیم تباهی و نابودی منابع حیاتی، بیم بیتوجهی به کرامت و حقوق انسان و بیم غفلت از اخلاق.
در برابر همۀ این بیمها، امیدهای جدیدی نیز وجود دارد؛ امید اقبال مردم و نخبگان در سراسر جهان به «آری برای صلح و نه برای جنگ»، و امید به ترجیح گفتگو بر ستیز و اعتدال بر افراط.
یک نمونۀ زنده، گزینش هوشیارانۀ امید و تدبیر و اعتدال توسط مردم بزرگ ایران در انتخابات اخیر است که با تبلور مردمسالاری دینی و انتقال آرام قدرت اجرایی، نشان داد که ایران لنگرگاه ثبات در دریای ناآرامیهای منطقهای است. اعتقاد راسخ حکومت و مردم ما به صلح پایدار، ثبات، آرامش، حل مسالمتآمیز مناقشات و تکیه بر آرای عمومی به عنوان پشتوانۀ قدرت، مقبولیت و مشروعیت، نقشی والا در فراهم کردن چنین محیط امنی داشته است.
آقای رئیس،خانم ها و آقایان!
دوران حساس انتقالی کنونی در روابط بینالملل مشحون از خطرها، و البته توأم با فرصتهای کمنظیری است. هرگونه محاسبۀ نادرست از وضعیت خود و دیگران، آسیبهای تاریخی را در بر دارد تا جایی که خطای یک بازیگر، آثاری منفی بر همگان خواهد داشت. آسیب پذیری، پدیدهای جهانی و فراگیر شده است.
در این گذر حساس در تاریخ مناسبات جهانی، عصر بازیهای با حاصل جمع صفر پایان یافته است، ولی هنوز معدودی از بازیگران روشها و ابزارهای کهنه شده و عمیقاً ناکارآمد را به کار میگیرند تا برتری و سلطۀ پیشین خود را حفظ کنند. نظامیگری و استفاده از ابزارهای نظامی و خشن برای انقیاد دیگران، نمونۀ ناکارآمدی از تداوم کنشهای کهنه در شرایط نوین است.
اقدامات زورمدارانۀ اقتصادی و نظامی برای حفظ و تداوم سلطه و برتری گذشته، با مجموعهای از قالبهای مفهومی همراه شده که همگی ضد صلح، ضد امنیت، ضد کرامت انسانی و ضدآرمانهای بشری میباشند. از جملۀ این قالبهای مفهومی، یکسانسازی جوامع و تعمیم ارزشهای غربی به عنوان ارزشهای جهانی است.
قالب دیگر، حفظ فرهنگ جنگ سرد و تقسیم دو اردوگاهی جهان به «مای برتر» و «دیگران دون تر» می باشد. قالب دیگر مفهومی، ایجاد ترس و تهدید، از برآمدن بازیگران نوظهور در جامعۀ جهانی است.
در چنین فضایی، خشونتهای دولتی و غیردولتی، مذهبی و فرقهای و حتی نژادی افزایش یافته و هیچ تضمینی وجود ندارد که دوران آرامش بین قدرتهای بزرگ نیز در دام گفتمانها، رفتارها و کردارهای خشن گرفتار نیاید. تأثیر فاجعه بار روایتهای افراطی و خشن را نباید دست کم گرفت.
در این میان، خشونتِ راهبردی که در تلاش برای حذف بازیگران منطقهای از فضای عمل طبیعی آنها، سیاستهای موسوم به مهار، تغییر نظامهای سیاسی از بیرون مرزها، و تلاشی که برای بر هم زدن حدود و ثغور سیاسی متبلور میشود، بسیار خطرناک و تنشزاست.
در گفتمان متعارف سیاسی بین المللی، یک مرکز متمدّن با حاشیههای غیرمتمدن به تصویر درآمده است. در این تصویر نسبتِ کانون قدرت جهانی و حاشیهها، نسبتی آمرانه قلمداد شده است. گفتمان مرکزگرایی شمال و حاشیه گرایی جنوب سبب استقرار نوعی نظم تک گویی و مونولوگ در سطح روابط بین المللی شده است. ایجاد مرزهای نادرست هویتی و بیگانه ستیزیهای خشن رایج نتیجة قهرمانی این گفتمان است.گفتمانهای تبلیغاتی و بیاساس دین ستیزانه، اسلام هراسانه، شیعه هراسانه و ایران هراسانه به واقع تهدیدی جدی علیه ثبات جهانی و امنیت انسانی است.
این گفتمان تبلیغاتی، با طرح و القای تهدیدات فرضی و خیالی شکل خطرناکی به خود گرفته است. یکی از این تهدیدات خیالی، خطر موهوم ایران است. به بهانۀ این تهدید موهوم، چه اقدامات ناهنجار و چه جنایتها، در سه دهۀ گذشته صورت نگرفته است؟ تسلیح صدام حسین به سلاحهای شیمیایی و حمایت طالبان تنها نمونهای از این جنایتهاست. صریحاً و با قاطعیت تمام و با استناد به مدارک و شواهد متقن اعلام میدارم که آنهایی که از تهدید ایران دم میزنند یا خود تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللیاند یا به تهدید دامن میزنند. ایران نه فقط تهدید نیست، بلکه در آرمان و عمل، پیوسته منادی صلحِ عادلانه و امنیت همه جانبه بوده است.
آقای رئیس، خانمها، آقایان!
در کمتر نقطه ای از جهان، خشونت مانند غرب آسیا و شمال آفریقا خانمان سوز بوده است. مداخله نظامی در افغانستان، جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ایران، اشغال کویت، مداخله نظامی علیه عراق و رفتار خشن سرکوبگرانه علیه مردم فلسطین، ترور شخصیتهای سیاسی و مردم عادی در ایران و بمب گذاری در کشورهای منطقه نظیر عراق، افغانستان و لبنان نمونههایی از خشونت در سه دهۀ گذشته در این منطقه است.
آنچه بر مردم مظلوم فلسطین میرود، چیزی جز یک خشونت ساختاری نیست. سرزمین فلسطین در اشغال است. حقوق اولیه فلسطینیان به طور فاجعه باری نقض میشود و آنها از بازگشت به خانه، محل تولد و دسترسی به سرزمین مادری محروماند. جنایاتی که بر مردم بیگناه فلسطین میرود، خشونت نهادینهای را به نمایش میگذارد که برای توصیف آن، آپارتاید مفهوم و واژه کم وزنی به نظر میآید.
فاجعۀ انسانی در سوریه نمونۀ دردناکی از گسترش فاجعهآمیز خشونت و افراط در منطقۀ ماست. از ابتدای بحران و از زمانی که برخی از بازیگران منطقهای و بینالمللی با سرازیر کردن منابع تسلیحاتی و اطلاعاتی و تقویت گروههای افراطی، سعی در نظامی کردن این بحران داشتند، ما تأکید کردیم که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد. نمیتوان اهداف استراتژیک و توسعهطلبانه و به هم ریختن توازن و تعادلهای منطقهای را با پنهان شدن پشت کلمات بشردوستانه، تحقق بخشید.
هدف مشترك جامعۀ بینالمللی باید خاتمۀ سریع کشتار مردم بیگناه باشد. ما ضمن محکوم کردن هرگونه استفاده از سلاحهای شیمیایی، از پذیرش کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی توسط سوریه استقبال میکنیم و بر این باوریم که دستیابی گروههای افراطی و تروریست به این سلاحها بزرگترین خطر فراروی منطقه است که باید مدنظر قرار گیرد. همزمان استفادۀ غیرقانونی و ناکارامد از تهدید یا استفاده از زور، تنها به گسترش خشونت و بحران در منطقه دامن خواهد زد.
تروریزم و کشتن انسانهای بیگناه، اوج افراط و خشونت است. تروریزم، بلایی خشن، فراگیر و فرامرزی است، اما خشونتها و افراطهایی که تحت عنوان مبارزه با تروریزم و از جمله استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه مردم بیگناه صورت میگیرد نیز محکوم است.
در اینجا باید از ترور دانشمندان هستهای ایران توسط جنایتکاران نیز سخن بگویم. آنها به چه جرمی ترور شدند؟ سؤالی که از ملل متحد و شورای امنیت باید پرسید، این است که آیا ترورکنندگان محکوم شدند؟
تحریم های غیرعادلانه، به عنوان جلوۀ دیگری از خشونت، ذاتاً ضد صلح و ضد بشری هستند که برخلاف تبلیغات تحریم گران، دولت ها و نخبگان سیاسی را هدف قرار نمیدهند، بلکه بیش از همه، مردمان عادی را قربانی دعواهای سیاسی خود میکنند. میلیونها عراقی را فراموش نکنیم که در اثر تحریمهایی که با زَروَرقهای حقوقی در نهادهای بینالمللی پیچیده شده بودند، آسیب دیدند؛ جان باختند و هنوز عدۀ قابل توجهی از آنها در سرتاسر زندگی باید زجر بکشند. این تحریمها خشونت آمیزند. هوشمند و غیرهوشمند و یکجانبه و چندجانبه ندارند.
این تحریمها ناقض حقوق مسلم بشری، از جمله حق صلح، حق توسعه، حق دسترسی به بهداشت، حق آموزش و فراتر از همه حق حیات میباشند. نتیجه تحریمها، علیرغم هرگونه لفاظی و بازی با واژهها، همان آتشافروزی، جنگطلبی و نابودی انسانهاست. این آتش فقط دامن قربانیان تحریم را نمیگیرد، بلکه به اقتصاد و زندگی مردمِ جوامع تحریم کننده نیز، لطمه وارد میکند.
آقای رئیس، خانمها و آقایان!
خشونت و افراط امروز نه تنها ابعاد مادّی، که ابعاد معنوی زندگی انسان و جامعة امروز را در بر گرفته است. خشونت و افراط جایی برای مدارا و تفاهم که لازمة زندگی انسان و جامعة مدرن است نمیگذارد. نابردباری مسئلة امروز جهان ماست؛ باید بردباری را در پرتو اندیشههای دینی، رویکردهای فرهنگی و رهیافتهای سیاسی تقویت کرد. جامعۀ انسانی را باید از مرحلة بردباری منفی به مرحلة تعاون مشترک ارتقا داد. دیگران را نباید فقط تحمّل کرد، بلکه باید با دیگران کار کرد.
مردم جهان از جنگ، خشونت و افراط خستهاند و این فرصتی بینظیر است. آنها امید به تغییر وضعیت کنونی دارند. جمهوری اسلامی ایران باور دارد که با ترکیب هوشمندانهای از امید و اعتدال میتوان همۀ چالشها را مدیریت کرد. جنگ افروزان میخواهند امیدها را بخشکانند. در حالی که امید به تغییر مثبت، مفهومی فطری، دینی، فراگیر و جهانی است.
زیربنای امید، باور به ارادۀ عمومی مردم جهان برای مبارزه با خشونت و افراط، تغییر پذیری، مخالفت با ساختارهای تحمیلی، بها دادن به گزینش و عمل مسئولانۀ انسانی است. بیتردید امید، یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند مهربان به همۀ انسان هاست. اعتدال نیز به معنای حرکت خردمندانه، هوشمندانه، زمانمند و مکانمند در تلفیق آرمانهای والا، گزینش راهبردهای اثرگذار و در نظر گرفتن واقعیتهاست.
مردم ایران در انتخابات اخیر درحرکتی هوشمندانه به گفتمان امید و تدبیر و اعتدال رأی دادند. ترکیب امید و تدبیر و اعتدال در سیاست خارجی به آن معناست که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای نسبت به امنیت منطقه و جهان، مسئولانه برخورد میکند و آمادگی همکاری چندجانبه و همهجانبه با سایر بازیگران مسئول در این عرصهها را دارد.
ما از صلح مبتنی بر دموکراسی و صندوق رأی در همه جای جهان از جمله در سوریه و بحرین و دیگر کشورهای منطقه دفاع میکنیم و معتقدیم راههای خشونت آمیز برای بحرانهای جهانی وجود ندارد و تنها به کمک خرد انسانی و با تعامل و اعتدال میتوان بر واقعیتهای تلخ جامعۀ بشری غلبه کرد. لذا تضمین صلح و دموکراسی و تأمین منافع مشروع همۀ کشورها در جهان و از جمله در منطقۀ خاورمیانه، با نظامیگری محقق نمیشود.
ایران به دنبال راه حل مسائل و نه تولید مشکلات است. هیچ پرونده و موضوعی نیست که با امید و اعتدال، با احترام متقابل و با نفی خشونت و افراط قابل حل نباشد.
اجازه دهید به پروندۀ هستهای ایران اشاره کنم. پذیرش حق طبیعی، قانونی و مسلم ایران، به فرمودۀ رهبر فرزانۀ انقلاب اسلامی، سادهترین راه حل این موضوع است. این یك شعار سیاسی نیست، بلكه بر اساس شناخت عمیق وضعیت فناوری در ایران، شرایط بینالمللی و پایانبازیها با حاصل جمع صفر و ضرورت یافتن اهداف و منافع مشترك برای رسیدن به تفاهم و امنیت مشترك است. به عبارت دیگر، ایران و دیگر كنشگران باید دو هدف مشترك را به عنوان دو قسمت غیرقابل تفكیكِ راه حل سیاسی پروندۀ هستهای ایران دنبال نمایند:
۱. برنامه هستهای ایران و همۀ كشورهای دیگر میباید تنها در جهت اهداف صلح آمیز باشد. من اینجا به صراحت اعلام میكنم كه این هدف، صرف نظر از مواضع دیگر بازیگران، هدف جمهوری اسلامی ایران بوده و خواهد بود. سلاح هستهای و كشتار جمعی هیچ جایگاهی در دكترین دفاعی ایران نداشته و با باورهای بنیادین مذهبی و اخلاقی ما در تعارض است. منافع ملی ما ایجاب میكند كه هر گونه نگرانی منطقی پیرامون برنامۀ هستهای ایران را مرتفع نماییم.
۲. هدف دوم یعنی پذیرش اعمال حق غنی سازی و سایر حقوق هستهای در خاك ایران تنها راه تأمین هدف اول است. دانش هستهای در ایران بومی شده و فناوری هستهای از جمله غنی سازی به مرحله تولید انبوه رسیده است. لذا تصور اینكه با ممانعت از برنامۀ هستهای ایران از طریق اعمال فشارهای غیرقانونی میتوان صلح آمیز بودن چنین برنامهای را تضمین كرد، موهوم و به غایت غیر واقع بینانه است.
لذا جمهوری اسلامی ایران ضمن پافشاری بر اعمال حقوق خود و ضرورت احترام و همكاری بینالمللی در اعمال این حقوق، آمادۀ گفتگوهای بدون تأخیر برای اعتمادسازی متقابل و رفع دوسویه ابهامات از طریق شفافیت کامل میباشد.
ایران به دنبال تعامل سازنده بر اساس احترام متقابل و منافع مشترك با دیگر كشورهاست و در این چارچوب در پی افزایش تنش با ایالات متحده امریکا نیز نیست. من سخنان امروز پرزیدنت اوباما را با دقت دنبال کردم، در صورت عزم سیاسی رهبران امریکا و خودداری از دنبال کردن منافع گروههای فشار جنگ طلب، میتوان به چارچوبی برای مدیریت اختلافات رسید. در این چارچوب موضع برابر، احترام متقابل و اصول مسلم شناخته شده بینالمللی باید مبنا باشد؛ البته در این زمینه انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است.
آقای رئیس، خانمها و آقایان!
در این سالها، یک صدای مسلط پیاپی شنیده شده است که «گزینۀ جنگ روی میز است»، اما امروز بگذارید در برابر این سخن ناکارآمد و غیرقانونی بگویم: «صلح در دسترس است». پس به نام جمهوری اسلامی ایران در گام نخست پیشنهاد میکنم طرح «جهان علیه خشونت و افراطیگری» در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گیرد و همۀ دولتها و سازمانهای بینالمللی و نهاد مدنی تلاشهای جدیدی را برای سوق دادن جهان به این سو سامان دهند. باید به جای گزینة ناکارآمد «ائتلاف برای جنگ» در مناطق مختلف جهان به «ائتلاف برای صلح پایدار» در سراسر جهان اندیشید.
امروز جمهوری اسلامی ایران شما و همه جامعة جهانی را به برداشتن گامی فراپیش می خواند؛ دعوتِ «جهان علیه خشونت و افراطیگری». ما باید بپذیریم و بتوانیم در اینجا افقی را بگشاییم که درآن به جای جنگ، صلح، به جای خشونت، مدارا، به جای خونریزی، پیشرفت، به جای تبعیض، عدالت، به جای فقر، برخورداری و به جای استبداد، آزادی درسراسرجهان بهتردیده شود.
به گفتۀ فردوسی، شاعر بلندآوازۀ ایران؛ بکوشید نیكی به کارآورید چو دیدید سرما، بهار آورید
علیرغم همه مشکلات، من عمیقاً به آینده امیدوارم. با همبستگی جهانی علیه خشونت و افراط، تردیدی ندارم که آینده روشن است. اعتدال، آینده جهان را درخشان خواهد کرد. امید من، علاوه بر تجارب شخصی و ملی، از این باور مشترک همه ادیان آسمانی نشئت میگیرد که جهان را سرانجامی نیکو و روشن است؛ «وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبور مِن بَعدِ الذِّکر أنّ الارض یَرِثُها عَبادی الصّالِحون. »( انبیاء / ۱۰۵)
آقای رییس متشکرم
خبر فوری: باراک اوباما با رییس جمهور ایران تماس تلفنی برقرار کرد
در ساعات پایانی روز جمعه ۵ مهر ۱۳۹۲ (۲۷ سپتامبر ۲۰۱۳) در حالی که حسن روحانی و هیئت ایرانی شرکت کننده در شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد از فرودگاه جان اف کندی قصد بازگشت به ایران را داشتند، حسن روحانی برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی با رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، باراک اوباما، از طریق مکالمه تلفنی هنگامی که در لیموزینی نشسته بود و به سوی فرودگاه میرفت، مستقیماً گفتگو کرد و دو طرف بر اراده سیاسی برای حل سریع مساله هستهای ایران تاکید کرده و زمینه را برای حل موضوعات دیگر و همکاری در مسائل منطقهای مورد توجه قرار دادند.
باراک اوباما پس از این تماس از طریق یک برنامه تلویزیونی گفت: «همین الان من با پرزیدنت روحانی رئیسجمهور ایران، تلفنی صحبت کردم. گفتگوی ما در رابطه با اقدامات و تلاشهای جاری در خصوص رسیدن به توافق در زمینه برنامه هستهای ایران بود.»
این خبر به سرعت به خبر اول رسانههای بینالمللی تبدیل شد و از آن به عنوان واقعهای تاریخی یاد کردند. در این مکالمه روحانی با گفتن "روز خوبی داشته باشید" و اوباما در پاسخ با گفتن "متشکرم، خداحافظ" تماس را به پایان رساندند.
رئیس جمهور ایران درباره مباحث مطرح شده در این گفتگوی تلفنی گفت: بحثی که با اوباما داشتیم عمدتاً مسئله هستهای بود، گفتیم این مسئله نه تنها حق مردم ایران است بلکه غرور ملی ملت ایران است که رئیس جمهور آمریکا هم عنوان کرد ما به حقوق هستهای ملت ایران اذعان داریم.
وی ادامه داد: درباره ۱+۵ گفتم با دریچهای که از سوی ملت ایران ایجاد شده باید از این فرصت استفاده و در این مسئله تسریع کرد که رئیس جمهور آمریکا گفت: من به وزیر خارجه دستور میدهم که در این امر تسریع داشته باشد.
حسن روحانی گفت: از همان نامه اولی که آقای اوباما بعد از انتخابات برای من نوشت و انتخابات را به من تبریک گفت و مسائل دیگری که در نامه مطرح کرده بود در همان نامه لحن عوض شده بود و این تلفن کاملاً مشهود است که لحن تغییر یافته است. اوباما در این تلفن به من گفت که ما در داخل مشکلات فراوانی داریم و شما هم در داخل ایران مشکلات فراوانی دارید بنابراین ما باید فکر کنیم چگونه از این مشکلات عبور کنیم.
حسن روحانی تاکید کرد که اوباما در این تلفن هم گفت که هم شما در سخنرانی تاکید کردید که دنبال سلاح هستهای نیستید و هم مقام رهبری در ایران گفتند تولید سلاح از لحاظ شرعی حرام است (فتوا) بنابراین راه باز است تا به نتیجه برسد. اما مردم ما باید بدانند مسائل سیاست خارجه پیش رو یک راه هموار نیست. بلکه راه دشواری پیش رو داریم و نمیشود مشکلات هشت یا ده ساله را طی ده روز حل و فصل کرد. به نظر من در مسئله ایران و آمریکا که ما مسائل بسیار فراوانی داریم و در این تلفن به آقای اوباما گفتم ۳۵ سال گذشته بین ایران و آمریکا فضای بسیار تاریکی وجود دارد و مردم ما در موارد مختلف با اعمال آمریکا مخالف بودند و مسئله ایران و آمریکا مسئلهای نیست که در کوتاه مدت قابل حل باشد و او هم درجواب گفت که من هم گفتهام این یک شبه حل نمیشود و نیاز به زمان داریم.
باراک اوباما پس از این تماس از طریق یک برنامه تلویزیونی گفت: «همین الان من با پرزیدنت روحانی رئیسجمهور ایران، تلفنی صحبت کردم. گفتگوی ما در رابطه با اقدامات و تلاشهای جاری در خصوص رسیدن به توافق در زمینه برنامه هستهای ایران بود.»
این خبر به سرعت به خبر اول رسانههای بینالمللی تبدیل شد و از آن به عنوان واقعهای تاریخی یاد کردند. در این مکالمه روحانی با گفتن "روز خوبی داشته باشید" و اوباما در پاسخ با گفتن "متشکرم، خداحافظ" تماس را به پایان رساندند.
رئیس جمهور ایران درباره مباحث مطرح شده در این گفتگوی تلفنی گفت: بحثی که با اوباما داشتیم عمدتاً مسئله هستهای بود، گفتیم این مسئله نه تنها حق مردم ایران است بلکه غرور ملی ملت ایران است که رئیس جمهور آمریکا هم عنوان کرد ما به حقوق هستهای ملت ایران اذعان داریم.
وی ادامه داد: درباره ۱+۵ گفتم با دریچهای که از سوی ملت ایران ایجاد شده باید از این فرصت استفاده و در این مسئله تسریع کرد که رئیس جمهور آمریکا گفت: من به وزیر خارجه دستور میدهم که در این امر تسریع داشته باشد.
حسن روحانی گفت: از همان نامه اولی که آقای اوباما بعد از انتخابات برای من نوشت و انتخابات را به من تبریک گفت و مسائل دیگری که در نامه مطرح کرده بود در همان نامه لحن عوض شده بود و این تلفن کاملاً مشهود است که لحن تغییر یافته است. اوباما در این تلفن به من گفت که ما در داخل مشکلات فراوانی داریم و شما هم در داخل ایران مشکلات فراوانی دارید بنابراین ما باید فکر کنیم چگونه از این مشکلات عبور کنیم.
حسن روحانی تاکید کرد که اوباما در این تلفن هم گفت که هم شما در سخنرانی تاکید کردید که دنبال سلاح هستهای نیستید و هم مقام رهبری در ایران گفتند تولید سلاح از لحاظ شرعی حرام است (فتوا) بنابراین راه باز است تا به نتیجه برسد. اما مردم ما باید بدانند مسائل سیاست خارجه پیش رو یک راه هموار نیست. بلکه راه دشواری پیش رو داریم و نمیشود مشکلات هشت یا ده ساله را طی ده روز حل و فصل کرد. به نظر من در مسئله ایران و آمریکا که ما مسائل بسیار فراوانی داریم و در این تلفن به آقای اوباما گفتم ۳۵ سال گذشته بین ایران و آمریکا فضای بسیار تاریکی وجود دارد و مردم ما در موارد مختلف با اعمال آمریکا مخالف بودند و مسئله ایران و آمریکا مسئلهای نیست که در کوتاه مدت قابل حل باشد و او هم درجواب گفت که من هم گفتهام این یک شبه حل نمیشود و نیاز به زمان داریم.
واکنش برخی روزنامه های تهران به تماس تلفنی روحانی و اوباما
نظر شما