چگونه جامعه پاساژ تن و مصرف عشق نباشد
وقتی به صدادرآمدنِ بیصداها، محرومین، مکتومها، مظلومها و کسانی است که تنها با نگاه خیره دیده شدهاند. باید دید، اما بیش از آن، باید شنید تا اسیر نگاه خیره نشد؛ تا اسیر کالاییشدن نبود؛ تا جامعه را بیش از این پاساژ تن و مصرف عشق نکرد.
گروه اندیشه صدای ایران- دکتر محسن سلگی: یکی از سرودههایم را در گروه تلگرامی فرهیختگان علوم انسانی-با مدیریت دکتر عبدالله صلواتی-گذاشتم. یکی از اعضاء، در پرسشی خطاب به حقیر نوشت:
«منظورتان دقیقا از این تعبیر چیست:
"این مردِ سراپا زن؟!!!"
و معنای محصل اشعارتان در میانه بحثهای علمی کمی روشن و شفاف بیان کنید.»
در پاسخ، اینگونه نوشتم:
قبل از شرح چیستیِ " مرد سراپازن" لازم است به بحث آنیما( عنصر مادینهی مرد) و آنیموس(عنصر نرینهی زن) در روانشناسی یونگ بپردازم. البته به اقتضای پرسش شما از بحث عنصر نرینه در زن درمیگذرم.
به نظر یونگ، انکشاف و پیشرفت عنصر مادینه در وجود مرد، چهار مرحله دارد:
«1. حوا: مرد در این مرحله روابطی غریزی دارد.
2. هلن: هلن در داستان تروا که گرچه شخصیتی افسانه ای و زیبا دارد، اما عناصر جنسی همچنان وجه غالب آن است.
3. مریم مقدس: مرحلهای که در آن عنصر مادینه، عشق (Eros) را تا به مقام پارسایی فرامی برد.
4. خرد یا سوفیا: این مرحله حتی از پارسایی و خلوص نیز فراتر می رود.»
شنیدن نیز به تعبیر بنده نوعی پذیرشگری و انعطاف است، نوعی انفعال مثبت که هایدگر در تفسیر "اراده قدرت" نیچه ارائه می دهد؛ اراده قدرت به مثابه انفعال. هایدگر برای ایضاح مدعای خود، از تفاوت میان "عشق" و "دلباختگی" سخن میگوید: عشق با برنامهریزی و هوشمندی عمل میکند؛ درست همانند نقطه مقابل آن یعنی نفرت؛ عشق همچون نفرت نگاهی گیز gaze و خیره-به تعبیر فوکویی_ به سوژه خود می افکند، اما دلباختگی، باختن است، رهاشدن خود است و نه حتی رهاکردن خود؛ غیرارادی و بیبرنامه است.
شنیدن از این حیث زنانه است؛ به تعبیر دقیق, صورت مثالی آن زنانه است. همچنانکه در روزمره میبینیم مردان، دیداری و چشمی هستند و زنان، گوشی و شنیداری. البته هر دو جنس، هردو ویژگی مزبور را دارند. پس صرفا تاکید روی بعد قویتر و مثالی است.
شنیدن خصلتی است که بی ارادهتر از دیدن رخ میدهد. هایدگر نیز از شنیدن " آوای هستی " سخن میگوید. به نظر او حقیقت از طریق شنیدن منکشف میشود و خود را مینمایاند تا از طریق دیدن.
روی این ملحوظات، مرد سراپا زن یا شنیداری که نگاهِ چشمی و فیزیکی به زن ندارد، مردی است که نیوشیدن یا شنیدن، نوشیدن بی اختیار اوست و دلباخته می شود. این مقارن است با اراده قدرت نیچه و اینکه میتوان اراده قدرت را در همین زمین و زمینه نشاند. نیچه خود نیز میگوید: «اراده قدرت، توان گرفتن نیست، توان دادن و بخشیدن است."
افزون بر آنچه گفته شد، مردسراپازن، از مرحله حوا و هلن فرارفته است و در مرحله مریم مقدس و سوفیا حضور دارد.»
- شاید آنگونه که لاکان می گوید، یونگ ارتجاعی باشد. شاید مراحلی که وی درباره زن و مرد گفته، مانند کهننمون یا نوع باستانی(ArcheType) ارتجاعی و دروغین باشد، اما تردیدی نیست که وقت آن رسیده تا مردان دریابیم چرا وقتی ما را به اسم زن در یک کلاس درس صدا میکنند، همه می خندند، حتی زنان در آن کلاس می خندند، اما وقتی یک زن را با اسم مرد صدا می زنند،آن زن افتخار می کند!
وقت آن رسیده تا از این دوگانهها عبور کنیم. وقت آن رسیده تا به وجود پارهای زنانگیها در خود افتخار کنیم. وقت آن رسیده تا دریابیم زنانگی یک تمامیت خدشهناپذیر و امر خالص نیست؛ زنانگی همواره با مردانگی همراه است و مردانگی هم با زنانگی.. وقت آن است تا ما مردان از زنان بسیاری چیزها را بیاموزیم.. وقت آن است تا زندگی را بیشتر لمس کنیم. وقتی گوشدادن به زندگی و به زن است. وقت آن است که شنیدن را به جای نگاه خیره تمرین کنیم. وقت آن است که نگاهی زیرچشمی به نگاه خیره و «نظم نمادین» بکنیم و همدیگر را بشنویم. وقتی به صدادرآمدنِ بیصداها، محرومین، مکتومها، مظلومها و کسانی است که تنها با نگاه خیره دیده شدهاند. باید دید، اما بیش از آن، باید شنید تا اسیر نگاه خیره نشد؛ تا اسیر کالاییشدن نبود؛ تا جامعه را بیش از این پاساژ تن و مصرف عشق نکرد. تا بیش از این، همه چیز حتی عشق، کالایی برای مصرف نباشد. وقت آن است که نگاهی زیرچشمی به جهان داشته باشیم و از زاویهای دیگر ببینیم. وقت آن است که نگاه گوشهچشمی یا زیرچشمی را جای نگاه خیره و نیز نگاه مبهوت بگذاریم.. نگاه زیرچشمی یا متعجب و انتقادی را جای نگاهی بگذاریم که اسیر، مسحور یا مبهوت شده است.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
شما مثل اینکه در بالا ازکالایی شدن جامعه و مصرف عشق ابراز تنفر کرده و در پایین آن به ترویج همین فرهنگ اهتمام کامل ورزیده اید!
آخرین اخبار