ماشینی شدن نمایش و نمایشی شدن ماشین
به گزارش صدای ایران به نقل از دین آنلاین، محسن سلگی در تحلیل جامعه شناختی مترو نوشت:
استاد بزرگوارم جناب دکتر محمدجواد کاشی، در کانال خود یادداشتی تحت عنوان «مترو و مسافران منتظر» منتشر کرده اند که بس در خور تأمل است.
در فرازهایی از این یادداشت، رفتار نمایشی انسان در مترو چنین توصیف شده است:
«هنگامی که فرصتی برای نشستن پیدا میکنم، سرم را در کتابی فرومیکنم یا به متنی در گوشی موبایلم خیره میشوم. اما به ندرت ممکن است یکی دو خط بیشتر بخوانم. بقیهاش نمایش است. نمایش خواندن، برای توضیح فرصتی است که برای نشستن به دست آوردهام. گویی برای آنها توضیح میدهم که اگر جایم را به شما نمیدهم، به این دلیل است که کار دارم و تنها با نشستن میتوانم به کارم برسم...
از راه رسیدن پیرمرد ناتوان یا زنی که بچهای به همراه دارد یا مسافری که بار سنگینی در دست دارد، همه چیز را به هم میریزد. بخصوص اگر درست بالای سر تو بایستند. آنگاه ناچاری برخیزی و این فرصت را از دست بدهی. با کراهت برمیخیزی اما در عین حال از این رفتار اخلاقی خود متشکری. رضایت داری چون فکر میکنی دیگران از تو دریافتی اخلاقی پیدا کردهاند. میایستی و با مسافران انبوهی همراه میشوی که با شهوت در انتظار خالی شدن صندلی هستند... فرض کنید سفر با مترو، هفتاد سال طول میکشید. آنوقت قصه سفر با مترو به قصه زندگی ما شباهت پیدا میکرد. هفتاد سال انتظار برای کسب فرصت، هفتاد سال جا به جا شدن، هفتاد سال رفتارهای نمایشی برای توجیه فرصتی که به دست آوردهایم، هفتاد سال، نمایش رفتارهای اخلاقی ...»
دکتر کاشی از مترو برای رسیدن به این نتیجه که جامعه، نمایشی است بهره گرفتهاند و من میخواهم آن را برای تحلیل کرامت انسانیِ تحقیرشده در ایران و سپس توصیف وضع انتظارِ در حال گذار و یا منتظربودن و درگذربودنِ توأمان به کار گیرم.
دیگر اینکه مترو را به منزلهی ترکیب ماشین و نمایش تحلیل کرده و نشان دهم که چگونه متروییشدن به ناخودآگاه شهروندان پسرانده میشود.
ما یک کشور در حال گذار و در حال انتظار هستیم. جامعهی در حال گذار و منتظر و انتظار به جای استقرار یا استیبلیتی. البته انتظار هستی شناختی و منجیگرایانه یا مسیانیستی را نمیگویم که مشخصاً در ظهور امام مهدی(ع) وجود دارد. منظورم انتظار غیرمعنوی به معنای نگرانی و عدم آرامش است. اخبار را بیش از سوییسیها پیگیری میکنیم و بیشتر منتظر خبر هستیم. از سیاسیون و برگزیدگان خود هم متوقع هستیم که منجی ما باشند. نگاهمان قهرمانگرایانه است و البته دمادم نومید میشویم از این نگاه خود و اما باز در فردی جدید و صورت و نگارهای نو، آن را حک می کنیم و مینگاریم. بدیهی است این جامعه، خبر را بیش از تعقل دوست دارد.
البته یکی ازدلایلی که مردم خیلی اخبار را پیگیری میکنند -علاوه بر عامل جامعهشناختی و روانشناختی انتظار- بدعملکردن مسئولین است. شاید اگر مسئولین وظایف خود را خوب انجام میدادند و جامعه ما یک جامعه منظم بود، آنگاه کسی چندان مسئولین را نمیشناخت و اینهمه کارشناس سیاست در کوچه و بازار نداشتیم. باید دید مردم در کشوری مانند سوییس چقدر مسئولین خود را میشناسند.
ما یک جامعه در حال گذارهستیم و با وجود عقبماندهبودن اما به سرعت در حال تغییرهستیم و این موجد پدیدهای به نام شکاف نسلی یا Generation gap است. برای نمونه، دو نفر در سوییس با وجود اختلاف سن 15 سال میتوانند با هم زندگی کنند، اما در ایران چون شکاف نسلی داریم، این اختلاف سن در ازدواج، مشکلساز میشود. چرا؟ چون جامعهای مانند سوییس، توسعهیافته، مستقر و استقراریافته است. آنها توسعهیافتهاند و ما در حال توسعه هستیم. برای همین تفاوت زیادی میان نگاه و ظاهر فرد 40سالهشان با فرد 20 سالهشان وجود ندارد.
در مترو، منتظر رسیدن به مقصد و پیج ایستگاه بعدی هستیم. امیدواریم در ادامه جمعیت کمتر میشود و صندلیهای خالی(فرصتها)بیشتر. در مترو در حال گذار هستیم و بالآخره به مقصد نهایی میرسیم اما در کشور، همیشه در حال توسعه هستیم و به مقصد توسعه یا توسعهیافتگی نرسیدهایم. ما مدام منتظر فراخوان، فراخواندهشدن یا تجهیزشدن و بسیجشدن هستیم. ما سراسیمهایم و این ولع ما را بیشتر کرده و دمادم اخلاق و کرامت را لگدمال میکند.
-یکی ازدرونمایههای ضد ادیپِ ژیل دُلوز این است که ناخودآگاه به مثابه یک کارخانه عمل میکند، نه همچون یک تئاتر (عمل تولید و نه عمل بازنمایی)
در مترو شاهد رفتار نمایشی جدید و ماشینیشدن تحقیر هستیم که تا پیش از انفجار جمعیت و تا پیش از مترو سابقه نداشته است. این رفتار جدید نمایشی که عمل بازنمایی را نمایندگی میکند، پس از مدتی به ناخودآگاه فرد رانده میشود و رفتارهای مشابه نمایشی، نافضیلتیها و نابهنجاریهایی را در سایر شئونات و عرصههای رفتاری - گفتاری بازتولید خواهد کرد. ناخودآگاه به منزلهی یک کارخانه، همان فرآوردههای عرصه نمایش را بازتولید خواهد کرد و نقش همافزا با آن را به عهده خواهد گرفت. از اینرو، در مترو به منزلهی یک ماشین، شاهد ماشینیشدن نمایش و نمایشیشدن ماشین هستیم: رفتار نمایشی در مترو، منظم و تکرارپذیر و مکانیکی میشود و در عین حال این رفتار نمایشی، به ناخوداگاه رانده شده و عمق شخصیت افراد را تسخیر میکند واینجا شاهد نمایشیشدنِ ماشینِ ناخودآگاه هستیم.
-در مترو که حداقلهای کرامت انسانی رعایت نمیشود و با کنسرو انسانی مواجه هستیم، چشم مسافر به آیاتی از قرآن میخورَد که چه بسا ناخوداگاه، دلزدگی او از دین حاکمان را در پی داشته باشد. اگر مسئولین دریابند که میان مشروعیت و موفقیت تلازم وجود دارد(در دنیای جدید، اگر نگوییم اولی به دومی فروکاسته شده است) و اگر مدیریتی موفق داشته باشند، مردم خودبخود جذب آیین آنها خواهند شد و مشکل مردم ما هم در حال حاضر معیشت است و همین اموری که ربط وثیق به عدالت در فرصتها و نظایر آن دارد. مردم همانسان که با ولع به صندلی خالی مترو مینگرند، فرصتهای شغلی را با ولع مینگرند و این آن چیزی است که حاصل نابرابری و توزیع نابرابر فرصتهاست.
-فردی که در مترو کرامتاش له شده است، حال با کرامت و شخصیتی تحقیرشده به خانواده میآید و یا میخواهد در عرصه سیاسی فعال باشد. او که تحقیر شده است، براحتی تن به تحقیرهای دیگر خواهد داد و منتظر میماند. او ربات تحقیر میشود و خود نیز دیگران را تحقیر میکند. نگاه او خطی و جبری میشود و چنین مینماید که همچون رابطهی مکانیکی ایستگاه و قطار و اعلام مسیر و مقصد بعدی، همهچیز زمانمند و از پیشتعیینشده است و تنها امکانِ آزمودن بخت و آزادی، تصرف صندلی خالی زودتر از همگان و همگنان (ترجمهای دیگر برای داسمن یا فرد منتشر هایدگر) است.
در این فرد، فضیلت، تحقیر میشود و بخت بر فضیلت سروری مییابد. توضیح آنکه ماکیاولی میگوید که بخت، یار دلیران است و هیچ چیز به اندازهی نداشتن فضیلت، بخت را خشمگین نمیکند. نگاه او به فضیلت خیلی مردانه و حماسی است.
در مترو، بخت یار دلیران است، اما دلیری و فضیلت به شتاب و بلعیدن صف و صندلی تقلیل مییابد و این انسان که هرروزینگیِ او به تمرین این شدن میگذرد، انسانی تحقیرشده است که برای تحقیرهای بعدی آماده میشود و این آمادگی بطور ناخودآگاه و نیز نمایشی، جهان او را خواهد ساخت و در واقع خواهد باخت.
تکمله:
ماکیاولی میگوید امواج فضیلت، بخت را زیر میگیرد و بخت به هیچ چیز به اندازه نداشتن مردانگی یا فضیلت (آرته در یونان) خشمگین نمیشود (ویرتو (فضیلت و توانایی)، فورتونا (بخت و تصادف)).
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار