در مدیحت تواضع و نفی مدح قدرت
به گزارش صدای ایران به نقل از دین آنلاین، محسن سلگی در نقد برداشت تخاصمگرایانه از دین و در دفاع از نگاه متواضعانهی دینی نوشت:
دین بیکین، دینی سبکبار و سبکبال و در عین حال غنی است و مستغنی. مستغنی است، اما ادعای همهچیز ندارد؛ همینسان متواضع است و درشتگو نیست. شاید درشتگویی هم بکند، اما غالباً متواضع است یا دستکم باید اینسان باشد.
این دین بهخوبی میپرد، لبریز است و سرریز. روانجان است نه گرانجان. این دین از گرانجانی، کینه و رسانتیمان(که نیچه بدان نقب میزند) رها است. این دین، غذادادن به گنجشکها را دوست دارد نه متشرعان عبوس را. این دین، قلباش مانند کبوتر، مانند کودک است و برای گنجشکها وقت میگذارد.
این دین به ریاء و ریاست روی نمیکند. رویکرد آن اینها نیست؛ شاید به ریاستی هم برسد، اما بخاطر خدا و خلق خدا میرسد و بههمین خاطر هم دست میکشد. این دین برای دستکشیدن از دنیاطلبی، منتظر مرگ نمیماند. این دین، دنیا را آباد و آزاد میخواهد. این دین، دین خود را اداء میکند بیادا و بیادعا. این دین در پی تحمیل بر دیگران و بر دنیا نیست. این دین، ترغیب میکند، تحمیل نمیکند. این دین، ناز است اما ناز نمیکند.
این دین برحذر است از مطنطن مدحشدن؛ از مدحشدن و القاب پرطنطنه بدور است. این دین، درباری نیست. دین آری است، این دین را با مدیحت کاری نیست، مگر مدیحت تواضع، مگر مدیحت شهادت و مظلومیت...
چه نیک امام علی (علیهالسلام) فرمودهاند: «با من آنسان كه با جباران و ستمگران سخن مى گويند تكلّم نكنيد، القاب پر طنطنه برايم به كار نبريد...»
محتشم کاشانی شعری در مدیحت شاه طهماسب مینویسد. این شعر توسط شاهزاده پریخانم به دست شاه میرسد. محتشم برای توجه ملوکانه آن را مینویسد. پریخانم دختر شاه که همیشه واسطه محتشم و دربار بوده است، پاسخ شاه را برای محتشم میفرستد. شاه طهماسب در حاشیه شعر محتشم مینویسد که چرا اهل بیت عصمت و طهارت را مدح نمیکنی. محتشم این را میخواند و محزون میشود. دلش میشکند و منقلب میشود. میشکند، متواضع میشود و رقت قلب پیدا میکند و همینجا سبکبار میشود و سپس سبکبال تا به ترجیعبند شگفت و شگرف خود، به آسمان آن بر میشود و پر میکشد. محتشم دلشکسته - «خدا نزد دلهای شکسته است»- محتشم آگاهشده پر میکشد و ترجیعبند شگرف را برای امام حسین (علیهالسلام) میسراید. آن را زیاد شنیدهایم. بازهم آن را میآورم، اما اندکی از آنرا؛ با همین اندک، اندکاندک پرواز خواهیم کرد؛ پروازی دیگر به آستان و گلستان سیدالشهداء، به همان عرش اعظم.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است/باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین/بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
...
کشتی شکست خورده طوفان کربلا/ در خاک و خون طپیده میدان کربلا
این کشتی شکستخورده، پیروزترین کشتی عالم و نجاتبخشترین سفینه است. این کشتی افتادگی، شکوهمندترین کشتی تاریخ است.
چه بسا انسان پیروز شود اما موفق نه و چه بسا شکست بخورد اما موفق شود. موفقیت، وفق و وفاق به معنای پذیرفتن و آریگویی و سازگاری است؛ این همان معنای تسلیم است. اگر آدمی پیروز شد اما مغرور، یعنی موفق نشده است، یعنی وفق و تسلیم ندارد. اما اگر شکست خورد و آن را پذیرفت با لبخند و رضایت، اینجاست که موفق شده است و به وفاق با خدا رسیده است.
دینی اینچنین، دین مدح شهادت است نه مدح سلطنت، نه مدح موقعیت، نه مدح فلان مسئول و مدیر.
خبرهای مرتبط
آخرین اخبار