یک کارشناس روان شناسی سیاسی معتقد است که سیاست نئولیبرالی دولت، کشور را تقریباً از تمام جنبه‌های اقتصادی و فرهنگی و سبک زندگی آسیب‌پذیر کرده است.
کد خبر: ۲۴۰۸۸۴
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۸ - ۲۳:۲۵

سعید عبدالملکی؛ روان‌شناس سیاسی*- سیاست در تاریخ ایران همواره امری تروماتیک بوده است و به دلیل تلاقی آن با گره‌های روانی حل‌نشده سیاستمداران، بیش از آنکه راه گشا باشد آسیب‌زا بوده است به‌گونه‌ای که با تمام ابعاد زندگی ایرانیان پیوند تنگاتنگ داشته است و حتی در نوشیدن یک لیوان آب یا تهیه یک قرص نان نیز ردپایی از آن می‌توان یافت. وضعیت کنونی نیز چه از لحاظ اقتصادی و چه فرهنگی و اجتماعی وضعیت بسیار حساس و متفاوتی است. به‌ویژه حساسیت زمانی بیشتر نمایان می‌شود که یک دولت خاص سرکار باشد و شوک‌های پی‌درپی وارد کند و اعصاب روان جامعه را در نوردد. این نوشتار دو نمونه از این شوک‌های وارده را مختصراً موردبررسی و تحلیل قرار می‌دهد: یکی برجام و دیگری سهمیه‌بندی بنزین. افرادی که مطالعات تاریخی دارند نیک می‌دانند که ایرانیان سالیان متمادی به‌خصوص از زمان ساسانیان همواره رؤیای امپراتوری جهانی داشته‌اند و ملتی آزاده و مستقل بوده‌اند و استمداد از بیگانه امری مذموم و ناپسند به شمار می‌رفته است که گوشه‌هایی از این رفتار سیاسی در زبان پارسی میانه، شاهنامه فردوسی و سیاست‌نامه خواجه نظام الملک طوسی قابل دریافت است. مضاف بر آن تأکید بر هویت ملی و مفاهیم ارزشمندی چون استقلال، آزادگی، خدامحوری، عدالت‌خواهی و هویت گرایی در روان ژنتیک ایرانیان وجود دارد. ازاین‌رو، اعمال سیاست نئولیبرالی غرب در عرصه اقتصاد و فرهنگ در کشوری با این پیشینه تمدنی نه‌تنها تغییری مثبت در سرنوشت مردمان اش ایجاد نمی‌کند بلکه نوعی خودزنی است که درنهایت آن جامعه را به کام مرگ فرو خواهد برد. مثل این می‌ماند که یک فرد فرانسوی لباس یک عرب را بر تن کند. جامه‌ای که شاید بر تن فرد عرب بسیار زیبا جلوه کند اما بر تن فرد فرانسوی جامه‌ای نامناسب قلمداد می‌شود. به همین خاطر است که به‌خصوص در یک‌صد سال اخیر جریاناتی همچون مشروطه‌خواهی و اصلاح‌طلبی با شکست روبرو بوده‌اند و افراد و گروه‌های چپ همواره ره به‌جایی نبرده‌اند. چراکه این جریانات درک درستی از واقعیت ایران و ایرانی نداشته‌اند و همواره آرزوها و دغدغه‌های فردی و گروهی خود را به‌عنوان یک امر اجتماعی فراگیر مطرح کرده‌اند اما در واقعیت نتیجه عکس گرفته‌اند. این درک نادرست همواره خسارت‌بار بوده است چراکه جریان توسعه و پیشرفت کشور را گاه متوقف و گاه به عقب برده است.

سیاست نئولیبرالی دولت، کشور را تقریباً از تمام جنبه‌های اقتصادی و فرهنگی و سبک زندگی آسیب‌پذیر کرده است. برجام راهبرد اشتباهی بود از این لحاظ که تعارض تمدنی غرب با کشورهای استقلال‌طلب و تلاش غرب برای در هم شکستن چنین کشورهایی در نظر گرفته نشده بود. غرب همواره ملت و کشوری را به‌اصطلاح مورد تفقد خود قرار می‌دهد که وابسته و در مشت اش باشد. به همین دلیل است که در میز مذاکره اول تلاش می‌کند آن استقلال و آزادگی را در هم بشکند و سپس به نوازش بپردازد! همچنان که می‌بینیم کره شمالی پس از دیدار ترامپ و کیم جونگ اون حلقه محاصره تنگ‌تری بر رویش اعمال شد. بنابراین؛ استمداد از غرب و تن دادن به فشارهایش برای ملتی که چنین پیشینه و شرایط تاریخی دارد فقط اوضاع را نابسامان‌تر می‌کند. همچنان که گفته‌شده است اگر ملتی تاریخ نداند محکوم‌به زوال است مضافاً باید گفت اگر دولتی تاریخ نداند محکوم‌به شکست است.

تروماتیک بودن سیاست‌های دولت نئولیبرال در قضیه سهمیه‌بندی کردن بنزین بیشتر آشکار می‌شود. روند سهمیه‌بندی، افزایش قیمت و زمان اعلام آن به‌گونه‌ای است که ناظر بیرونی دولتی هیجان‌زده را می‌بیند که به‌جای اینکه دنبال حل اصولی مسائل اقتصادی کشور باشد دنبال بحران سازی است تا ناکارآمدی‌اش را پنهان کند. افزایش ناگهانی سه برابری قیمت بنزین و همچنین اعلام آن در شب میلاد پیامبر اسلام که رحمه للعالمین لقب گرفته است؛ چهره‌ای خشن از دولتی که ادعای اعتدال و دموکراسی دارد به نمایش گذاشت. دولتی که دغدغه‌اش بایست اشتغال‌زایی، مهار تورم و حمایت از نخبگان، کارآفرینان و تولیدکنندگان باشد تبدیل به دولتی شده است که روان جامعه را آزار می‌دهد و تراژیک تر آنکه تعدادی از نمایندگان ملت با این سیاست‌های اشتباه همراه هستند. که به‌وضوح می‌بینم بعد از چند سال اعمال سیاست و مدیریت ناکارآمد، جامعه‌ای اوتیستیک شکل‌گرفته است، جامعه‌ای درخودمانده که نه راه پیش و نه راه پس برایش باقی‌مانده است و در برزخ انتخاب گرفتار آمده است.

روان شناسان معتقدند اختلال اوتیسم زمانی در کودک شکل می‌گیرد و تشدید می‌گردد که رابطه عاطفی بین والدین و فرزندان به سردی می‌گراید و والدین در سبک ارتباطی خود با فرزندان سرد و تردکننده رفتار می‌کنند و کودک نیز در واکنش به این رفتار والدین به لاک خود فرو می‌رود. همچنان که در آموزه‌های اسلامی می‌خوانیم رابطه بین حاکمان و مردم همچون رابطه والدین با فرزندان است. حضرت علی (ع) در خطبه 34 نهج‌البلاغه در خصوص حقوق متقابل امام و امت گوشزد می‌کند و می‌گوید در نظام حکومت اسلامی مردم بر دولت حاکم حقوقی دارند که دولتمردان متعهد هستند از عهده آن برآیند. بنابراین؛ پیوند عاطفی و هیجانی بین مردم و دولت در هر کشوری حکم چسب‌دوقلو را دارد و وقتی حاکمان به خواسته‌های طبیعی مردم بی‌اعتنا می‌شوند خودبه‌خود داربست‌های عاطفی بین حکومت و مردم از هم می‌گسلد که این امر زیان‌های بی‌شماری ازجمله درماندگی اجتماعی، از بین رفتن سرمایه اجتماعی و بحران مشروعیت به بار می‌آورد.

اصرار دولت بر غربی سازی اقتصاد و فرهنگ و پیوند زدن راه‌حل مشکلات کشور به این موضوع، یک خطای استراتژیک است چراکه بر اساس نظریه وابستگی اساساً محور توسعه‌یافتگی بر اساس هویت و استقلال ملی تعریف می‌شود و اساساً کشورهای وابسته، قدرت خلاقیت و کارآفرینی خود را از دست می‌دهند و تبدیل به یک گیرنده منفعل و مصرف‌کننده صرف می‌شوند.

بهترین راهکار برای حکومت شاید این باشد که سیستم مدیریتی را به دست کسانی بسپارد که دل در گرو گذشته، حال و آینده این مرزوبوم داشته باشند و از عنصر خودباوری برخوردار بوده و به دنبال نسخه‌های وطنی برای درمان مشکلات کشور باشند. و به قول شاعر آنچه خود دارد از بیگانه تمنا نکند و صدالبته این به معنای دیوار کشیدن دور خود و قطع ارتباط با دنیای بیرون نیست. بلکه سبک زندگی و مسیر پیشرفت و توسعه بایست بر مبنای کهن‌الگوها و مدل‌های بومی و با به‌کارگیری ظرفیت‌ها و استعدادهای نخبگان وطنی باشد. عبور از سیاست زدگی و سپردن زمام امور به مدیران عمل‌گرا و آکادمیک که به‌دوراز سیاسی‌کاری و حاشیه پردازی به حل مسائل کشور بپردازند، راهکار دیگری است که در این شرایط ضروری به نظر می‌رسد.
 
* صدای ایران: انتشار مطالب و تحلیل های کارشناسان کشور لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت بسط فضای آزاداندیشی صورت می پذیرد.
پربیننده ترین ها