یادداشت/ سعید عبدالملکی

ریشه‌های روان‌شناختی ظهور پدیده‌ی "داعش" چیست؟

پدیده داعش که اکنون به عنوان یک گروه تروریستی و بدنام از آن یاد می شود محصول عوامل چندگانه ای است که در این نوشتار سعی می شود به عوامل و ریشه های روان شناختی تشکیل دهنده این گروه پرداخته شود.
کد خبر: ۳۱۸۳۵
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۶
صدای ایران؛ سعید عبدالملکی*- پدیده داعش که اکنون به عنوان یک گروه تروریستی و بدنام از آن یاد می شود محصول عوامل چندگانه ای است که در این نوشتار سعی می شود به عوامل و ریشه های روان شناختی تشکیل دهنده این گروه پرداخته شود.

طغیان داعش به حدی رسیده است که فراتر از تشکیل یک «دولت» و بلکه به سمت تشکیل یک دارالمجانین در خاورمیانه به خصوص عراق و سوریه پیش رفته است. رفتارهای خشن و هیستریک و قتل و آدم کشی از نظر این گروه همچون آب خوردن به شکل امری عادی درآمده است.

افراد داعشی از منظر تیپولوژی ظاهری نامتجانس و غریب همچون بازیگران یک صحنه تئاتر به خود گرفته اند و برآنند تا با گریمی متفاوت درامی هولناک به اجرا در آورند. صحنه تئاتر آنان قلمرو سرزمینی کشورهایی محدود و تماشاگران آن از شرق و غرب و جنوب و شمال جهان هستی و از طریق گیرنده های تلویزیون و سایر وسائل ارتباط جمعی است. در این صحنه تئاتر هر اتقاقی واقعی است اگر قرار است کسی بمیرد و یا مکانی آتش بگیرد بدون شک به وقوع می پیوندد.

این مقاله بر آن است تا پدیده داعش را بر اساس سه نظریه ی: ناکامی – خشونت(1)، خودشیفتگی – خشونت(2) و عقده ادیپی(3) تحلیل و بررسی کند.

ناکامی – خشونت
بر اساس نظریه ناکامی – خشونت وقتی افرادی از دست یافتن به هدف ناکام می مانند دست به پرخاشگری و خشونت می زنند. به عقیده دولارد:« ناکامی همواره منجر به خشونت می شود و خشونت همواره نتیجه ناکامی است»(4)

از زمان تولد داعش در سال 2006 تاکنون این گروه از دستیابی به اهداف مورد نظر خود در سوریه و عراق ناکام ماند و خصوصا با برگزاری انتخابات در سوریه و انتخاب مجدد بشار اسد و تحکیم پایه های دولت او داعش دست خود را خالی دید و این بار خون بارتر و هجومی تر به داخل عراق سرازیر شدند و با بکارگیری مکانیزم دفاعی «جابجایی»(5) خشم و کینه خود را بر سر دولت و مردم عراق خالی کردند. رفتارهای گروه تروریستی داعش در عراق نشان می دهد که ناتوانی و ناکامی در بدست گرفتن حکومت سوریه را از طریق نا امن کردن عراق و کشتار فردی و گروهی اقلیت های مذهبی و قومی و به نمایش در آوردن خشونت در رسانه ها جبران می کنند.

نکته مهم دیگری که قابل بررسی است خصوصیات شخصیتی افرادی است که به داعش پیوسته اند آنان عمدتا مردان، زنان و جوانانی هستند که که از کشورهای اروپایی و ایالات متحده گرفته تا افریقا و استرالیا به داعش ملحق شده اند که عموما فاقد یک جایگاه اجتماعی و خانوادگی و شغلی مناسب در کشور و خانواده خود بوده اند و به هر دلیل نتوانسته اند یک زندگی متعادل و رضایتمند داشته باشند و در کشور خود شهروند درجه چندم به شمار می رفته اند.

بر طبق این استدلال شخصیت نابهنجار فرد تروریست ریشه در ناکامی وی در زندگی شخصی اش دارد. این ناکامی منجر به کنش های فوق العاده خشونت آمیز علیه دیگران می شود. از این رو احساس بی کفایتی در زندگی فردی منجر به شکل گیری نوعی خشم یا احساس نفرت از جهان در نظر فرد می شود و به دنبال محل خروجی برای این خشم ورم کرده از درون خود می گردد. بدین ترتیب تعارضات زندگی خصوصی به حوزه عمومی برون ریزی می شود و فضایی پرتنش و طوفانی در جامعه ایجاد می شود.

از دیدگاه اریک اریکسون – روانکاو پیرو فروید – وقتی که فرد به یک هویت یکپارچه بر اساس ارزش های خانوادگی، اجتماعی و دستورات تربیتی و آموزشی هنجار در جامعه ناتوان باشد منجر به شکل گیری «هویت منفی»6 در وی می شود و فرد به سمت اعمال و رفتارهای جنایی و بزهکارانه می رود. با بررسی اعضاء داعش مشخص می شود که این افراد نتوانسته اند با هنجارهای جامعه خود به صلح برسند و نقشی که خانواده فرد و جامعه او آن را محترم می شمارد، بپذیرند. در نتیجه با عضو شدن در داعش یعنی تروریست شدن هویت منفی را برای خود انتخاب کرده اند. «میل آنها به فرار از دلتنگی های خانه و یافتن یک هویت است.»

«رافائللو پانتوچی»، می گوید: «برخی افراد به آنجا کشیده می شوند به این دلیل که در زندگی شان کار چندانی نیست که انجام دهند و جز بیکاری و بی عاری کاری ندارند» تصاویر پیکارجویانی که اسنوکر بازی می کنند، شیرینی می خورند و در استخرهای شنا به هم آب می پاشند گاهی نشان می دهد که جهاد، آن هم بدون مشروبات الکلی، در تضاد با تعطیلات دانش آموزی نیست. برای جوانانی که در مشاغل دست چندم و در شهرهای یکنواخت و خسته کننده کار و زندگی می کنند، برادری، شکوه و اسلحه هیجان آمیز به نظر می رسد. بسیاری از پیکارجویان بلژیکی از دورافتاده ترین شهرها می آیند.»(7)

خودشیفتگی – خشونت
بر اساس نظریه خودشیفتگی – خشونت، اندکی خودشیفتگی برای هر فرد انسانی امری ضروری و حیاتی است. چرا که از این طریق بخش عظیمی از اعتماد به نفس اش تامین می شود. اما شکل افراطی خودشیفتگی دردسرهایی را برای صاحب اش و افراد پیرامون وی ایجاد می کند.

فرد خودشیفته اساسا خود را در جهان مهم می داند و جایگاهی بلند مرتبه برای خود قائل است و از دیگران انتظار دارد مدام او را آفرین بگویند و تعریف و تمجید کنند اما وقتی که از طرف دیگران بی اهمیت می شود و مورد توجه قرار نمی گیرد اعتماد به نفس اش آسیب جدی می بیند در نتیجه فرد به سوی رفتارهای خشن و پرخاشگرانه حرکت می کند با این مبانی نظری این تحلیل بدست می آید که افراد عضو در داعش در یک بن بست روان شناختی زیست می کرده اند و برای بدست آوردن اعتماد به نفس از دست رفته خود با هویت داعش ظاهر شده اند تا در سایه این قدرت موهوم کسب روحیه و اعتبار کنند. این شکست نارسیستی واکنشی خشم آلود به همراه دارد و اعتماد به نفس خود را در تخریب اعتماد به نفس دیگران می بیند.

عقده ادیپ
از نظر فروید انسانها بدون شک اسیر ناخودآگاه و اتفاقات دوران گذشته خود هستند به باور فروید انسانها تحت تاثیر محرک هایی هستند که اغلب از وجود آنها اگاه نیستند یکی از این محرک ها عقده ادیپ می باشدکه همان احساس کودک به والد جنس مخالف خود می باشد این اصطلاح به سومین مرحله از رشد روانی - جنسی فروید اشاره دارد که وی آن را بخشی مهم و جدایی ناپذیر از دوران کودکی می داند.

در عقده ادیپ کودک پدر را به عنوان جایگزین و رقیبی برای دوست داشتن مادر می بیند و بر عکس به عقیده فروید حل ناموفق این تعارض می تواند به مشکلات بعدی در دوره جوانی و بزرگسالی فرد منجر شود کونراد کلن در تحلیل تروریست هایی مانند هانس یوآخیم کلین و کارلوس معروف به شغال مدعی است که تنفر آگاهانه و نا آگاهانه نسبت به پدر هر کدام را به شورش خشونت آمیز علیه اقتدار یا «شخصیت های پدر مانند» هدایت کرده است.

واقعیت جهان عرب نشان می دهد که بسترهایی مناسب برای تولید گروههایی با ایدئولوژی های قبیله ای و فرقه ای فراهم است و این قبیل گروههای تروریست در واکنش به پدران قبایل و از همه مهمتر حاکمان این قبیل کشورها که به قول فوکویاما «پدرسالار» هستند و جان و مال و ناموس کشور را به نام خود سند زده اند و هر لحظه اراده کنند همه چیز در برابر آنها سر تسلیم فرود می آورد؛ پدید آمده اند.

اگر داعش را فوران عقده ی ادیپی و حکومت های پدرسالار را نماد اتوریته و اقتدارحاکم بدانیم، انگیزه شکل گیری داعش بیشتر نمایان می شود. به قول فرید زکریا: «جوانان عربستان سعودی امروزه به چه چیزشان افتخار کنند؟ یک نظام سلطنتی فاسد و متکبر که ثروت نفت ملی را هدر داده است.»(8) از طرفی دیگر داعش بر این باور است که این قبیل کشورهای به اصطلاح پدرسالار عرب نتوانسته اند اسلام ناب را پیاده کنند از این رو احیاء و اجرای اسلام واقعی را رسالت خود می دانند.

ابوولید المغربی، شهردار منتصب داعش در موصل می گوید: «ان‌شاءالله ما نخستین دانشگاه خود را که بر پایه رهنمون‌های شریعت است و در آن هیچ جایی برای ایدئولوژی‌های غیرسالم غربی نخواهد بود، راه‌اندازی می‌کنیم و در تلاشمان برای ساختن جامعه‌ای دقیقاً منطبق با آموزه‌های اسلام مستحکم خواهیم بود.» (9) این اظهار نظر نشان می دهد که داعش چه کینه ای از سران کشورهای عرب منطقه در دل دارد و برای برون ریزی این احساس دست به چه رفتارهای پرخطری می زند.

منابع و پی نوشت ها:

1 – frustration – aggression
2 – narcissism – aggression
3 - Oedipus complex
4 – هوتون، دیوید پاتریک(1393)، روان شناسی سیاسی، ترجمه سعید عبدالملکی، صفحه 267، انتشارات دانژه، تهران.
5 - displacement
6 – negative identity
7 - هفته نامه صدا، شماره4، 15شهریور93، صفحه18-20
8 – هوتون، دیوید پاتریک(1393)، روان شناسی سیاسی، ترجمه سعید عبدالملکی، صفحه 274، انتشارات دانژه، تهران.
9 - ای‌دبلیودی نیوز (awdnews)

* عضو هیئت علمی دانشگاه و تحلیل گر مسائل روان شناسی سیاسی
پربیننده ترین ها