خاطرات هاشمی رفسنجانی؛
شبی که هاشمی میهمان آیت الله خامنه ای بود
صدای ایران - خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی
سال60
با خستگی به مجلس آمدم. صبحانه را قبلا با آقای [موسوی] اردبیلی، مهمانپاسداران بودیم. بعد از شروع جلسه، مجلس را به آقای موسوی خوئینیها سپردمو به دفترم آمدم.مقداری برای درس کلاس مواضع مطالعه کردم؛ کمی تب داشتم. مسکن خوردم و خوابیدم.
سال61
به جلسه علنی رفتم. مهمانهای دهه فجر و شاگردان مدرسه علوی به عنوان تماشاچی شرکت کرده بودند. بعداز جلسه مهمانها با نمایندگان جلسه گرفتند و دونفر از آنها سخنرانی کردند و منهم صحبت کردم و به عربی و انگلیسی ترجمه شد. نماز جماعت به امامت من خوانده شد. ناهارمهمان مجلس بودند و عکسهائی گرفتند. تحت تأثیر سادگی نمایندگان قرار گرفته بودند.
سال62
آقایان شیرازی و [محمد علی] زم هم از سازمان تبلیغات اسلامی در جلسه شرکت کردند. از صداوسیما، امکانات فنی و ابراز کار برای کارهای هنری سازمان میخواستند. قرار شد کارهای مورد قبول صداوسیما را با نظارت و امکانات صداوسیما انجام دهند و در موارد دیگر ازامکانات اضافی صداوسیما استفاده کنند.
احمد آقا هم در جلسه شرکت کرد و راجع به برنامهها نظراتی داشت. در مورد نظارت بر طرحهاو برنامهها تصمیماتی اتخاذ شد. اول شب، احمدآقا تلفن کرد و از اینکه مراسم 22 بهمن در میدانآزادی باشد، نگران بود که به خاطر تهدیدات عراق، جمعیت کافی نیاید. چون رژه نیروهای نظامی داریم، چاره دیگری نیست
سال63
ظهر، آقای آیتاللهی امام جمعه جهرم، برای دیدن و بحث درباره مسائل روز آمد. با دکترجراح آقای ربانی [املشی] صحبت کردم. گفت غده خطرناک، سرطان تشخیص داده شده؛ خیلیمتأثر شدم.
عصر هم، خبرگان جلسه داشت. تصویب شد که بودجه دولتی داشته باشیم؛ قبلا اکثریت با گرفتن بودجه از دولت موافق نبود. تا ساعت هشت شب، در دفترم کار کردم. آقای رفیق دوست آمد. گزارش تدارکات جبهه را داد. شب، به عیادت آقای ربانی املشی رفتم. فکر میکند معالجهشده. نخست وزیر هم آمد. به خانه آمدم. فیلم «مرگ دیگری» را تماشا کردم؛ خیلی خوب نبود.
سال64
در جلسه علنی مجلس، شور اول آزادی خرید و فروش اتومبیل ها با اکثریت قوی تصویب شد. دولت محدودیت های زیادی ایجاد کرده بود. بعد از تنفس به دفترم آمدم. دکتر روحانی از جبهه اطلاع داد که آقای صیاد [شیرازی] آنجا نیست و نیاز به او داریم. بنا شد تذکر دهم. او به شرق کشور رفته است. ظهر [اعضای] بنیاد ازدواج آمدند و برای توسعه کارشان استمداد کردند.
سال65
احمدآقا تلفنی گفت، نامهای از سرهنگ حسنی سعدی به امام رسیده که نوشته تحویل این همه امکانات به سپاه برای ارتش مشکل است و امام دستور دادهاند که در جواب نوشته شود، لازم است از دستورات فرماندهی جنگ (من) اطاعت شود و تاخیر موجب کیفر زمان جنگ است.
با آقای [حسین]علایی [فرمانده نیروی دریایی سپاه] در مورد استفاده از موشک ساحل به دریا، برای شهرها و مراکز زمینی مذاکره کردیم. قرار شد بررسی کنند.
سال66
آقای [محمد حسن] اختری سفیرمان در سوریه آمد. درباره مسائل لبنان و سوریه گزارش هایی داد و مشورت کرد. آقای امینیان نماینده آقای منتظری در دانشگاه گیلان آمد. از مخالفتهای آقای [صادق] احسانبخش [امام جمعه رشت] با مدیران دانشگاه گله داشت. مهدی و یاسر برای تهیه امور رفتن به جبهه و کمک به رزمندگان آمدند.
سال67
به جلسه سران قوا رفتم. بحث درباره هماهنگی مأموران ما در لبنان بود . قرار شد حاکمیت با سفیر باشد و سپاه و ارشاد و اطلاعات و ... خود را با سیاست سفارت هماهنگ و سفارت را تقویت کنند. برای رفع اختلاف دانشگاه آزاد اسلامی، قرار شد 13 دانشکده پزشکی این دانشگاه به 8 دانشکده تبدیل شوند و پذیرش دانشجو محدود به 700 نفر در سال بشود. دیر وقت به خانه رسیدم.
سال68
آقای مسیح مهاجری آمد. درباره وام برای احداث چاپخانه روزنامه جمهوری اسلامی و مسائل آقای منتظری و... صحبت شد. آقای [حسن] غفوری فرد [رئیس سازمان تربیت بدنی] آمد و برای تعویض مسئول [کمیته ملی] المپیک اجازه خواست. شب آیتالله خامنهای مهمانم بودند. درباره جهاد دانشگاهی، نمایندگان رهبری در دانشگاهها، وزارت دفاع، مسأله آقای منتظری، سیاست خارجی و ... مذاکره کردیم. بعداز شام به خانه آمدم
سال69
ساعت نُه ونیم صبح به دفترم رسیدم. صبحانه خوردم. در جلسه مصاحبه مطبوعاتى و رادیو تلویزیونى شرکت کردم که تا ظهر طول کشید؛ منظم برگزار شد.
خبرنگاران غربى، برخلاف مصاحبههاى گذشته، مواظب بودند سئوالات ناراحتکنندهاى مطرح نکنند. خیلى خسته بودم. سیل عظیمى منطقه زابل را فراگرفته است و هر ساعت ابعاد بیشتر خسارات روشن مىشود.
سال70
شام میهمان آیت الله خامنه اى بودم. درباره خرید کالاى حساس و مسأله اقدام احتمالى نظامیان در عراق و مسایل ترکیه و تبلیغات استکبارى و احتمالات آینده این مسایل و سفر آیتالله خامنه اى به قم و ملاقات احتمالى با آقاى منتظرى و درجات سپاهى ها و مسایل جارى کشور مذاکره کردیم.
ساعت نُه شب به خانه رسیدم. در خبرها وقوع کودتاى نافرجام در ونزوئلا مهم است.
سال71
آقاى [مسیح] مهاجرى، [مشاور اجتماعی رییسجمهور] آمد. براى سفر به امارات مشورت کرد. از مصاحبهام تمجید نمود. براى روزنامه کمک خواست و در مورد وضع در خلیجفارس و جزایر پرسید.
آقاى [محمد] امامى کاشانى، تلفنى از مصاحبهام تمجید کرد و براى مصاحبهاش درخصوص نظر شوراى نگهبان در مورد بودجه مشورت کرد. آنها تسهیلات بانکى را کم کردهاند.
محسن خبر داد که والده آمدهاند. قرار شد، شب ایشان را به منزل ببرند.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار