20 بهمن در خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی؛
11 نماینده خواستار سلب رای از زنان شدند!
صدای ایران - 20 بهمن در خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی؛
سال60
اول شب در جلسه شورای اقتصاد در نخست وزیری شرکت کردم. بحث بر سرکمبود ارز به خاطر فروش نرفتن نفت بود. قرار گذاشتند درفروش سخت گیری نشود، حداقل تا روزی یک میلیون ونیم بشکه.
میخواستند راجع به برنامه ریاضت در صورت نرسیدن ارز بحث کنند و چیزی تهیه کردهبودند، که نوبت نرسید. من تأکید داشتم که باید با تلاش برایفروش و تهاتر و گرفتن وام، ارز تهیه کنیم و فشار بیشتر به مردم وارد نیاید.
بحثی از فروش سکههای طلای بهار آزادی کردیم. تصمیم گرفتهاند، دویستوپنجاه هزارسکه که تقریبا دو تن طلا میشود، بفروشند، گفتند: طلا زیاد داریم پول را از دست مردم بیرون میآوریم و مشکلات ریالی هم حل میشود و نرخ طلا هم تعدیل میشود؛ فشار زیاد مردم برای خرید، مانع کار است. شب درمجلس خوابیدم.
سال61
عصر به مجلس رفتم و عفت برای دیدن همسر آقای خامنهای. در مجلس ملاقاتی با دکترهادی و گروه ناظر بر مجلس اعلای انقلاب [اسلامی] عراق داشتم که از تفرقه و بی تحرکی آنهاگفتند. راجع به کیفیت کار آنها و آینده عراق مشاوره شد.
با آقای [محمد مهدی]ربانی املشی ملاقات داشتم که هنوز از عزل ایشان و دیگران از شورایعالی قضائی گله دارند که در این موضوع بحث کردیم. گفتم که گزارش های زیادی در چند مورد از طرق مختلف به امام رسیده و ایشان را ناراحت کرده بود و پس از رفع تردید جبران کردند
سال62
احمدآقاآمدند؛ نامه یازده نفر از نمایندگان مجلس به امام را آوردند که در آن از امام خواسته بودند مانند سال 41، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان را برای مجلس، تحریم نمایند. گفت قبلا همفردی خدمت امام آمده و خواسته که امام به شورای نگهبان چنین دستوری بدهند؛ ولی امام ایشانرا منع کرده و گفته این حرفها ضرر دارد. نامه را خدمت امام برد و برگشت. اطلاع داد که امام به مندستور دادهاند که این آقایان را در مجلس بخواهم و به آنها بگویم، سلب حق [رأی] از زنان، خلاف شرع است و در زمان شاه، کل کارهای مجلس را ما حرام میدانستیم، از جمله این را؛ نه این کهاشکالی در انتخاب شدن و انتخاب کردن زن میدیدیم و امروز که همه امور مجلس، شرعی است،شرکت آنان هم مثل مردان، شرعی، عقلی و انسانی است.
سال63
شب، با آقای [احمد] جنتی، درباره رأی جدید شورای نگهبان درباره داوری قرارداد ایران وترکیه، صحبت کردم؛ گفتهاند چون اطلاق اجازه رجوع به داوری، شامل رجوع به داور غیر مسلمانهم میشود، رأی لازم را برای تصویب نیاورده است؛ گفتم این خطرناک است، چون باعث خواهد شد که ما نتوانیم با هیچ کشور غیر مسلمانی، قرارداد ببندیم. زیرا آنها نمیپذیرند که به داور مسلمانرجوع شود؛ داوری مرضیالطرفین را قبول دارند. قرار شد از امام کسب تکلیف کنیم. اشکال را با احمد آقا هم در میان گذاشتم.
سال64
تقریباً شش لشکر نیروی زمینی ارتش و همه امکانات توپخانه و همه هوانیروز و تمامی امکانات سپاه و نیروهای عظیم مردمی - راهیان کربلا - با آموزشهای نسبتاً خوب و تعداد زیادی هواپیما و توپهای ضد هوایی و موشکهایهاگ و راپیرو بخشی از نیروی دریایی و مهمات فراوان و کارهای زیاد مهندسی رزمی. تاکنون برای هیچ حملهای این مقدار نیرو و امکانات پای کار نیاورده بودیم. علاوه بر کارهای مهندسی بیسابقهای که در منطقه در مدت چند ماه انجام گرفته.
فرماندهی جنگ هم به عهده من است و ستاد نیرومندی برای قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا به کار گرفتهام که همه امکانات جنگ را در خود دارد. البته دشمن هم آمادگی زیادی دارد. با این همه، نتیجه کار در دست خدا است و ما هم تسلیم رضای خدا هستیم و وظیفه خودمان را انجام میدهیم. وَ مْا الَنصّرُ اِلاَّمِنْ عِنَداللَّهِ وَ مارَمیُت اِذْرَمیتُ وَ لکَناللَّه رَمی. اگر شهادت نصیبم گردید و برنگشتم، وصیت نامهای که دو سال قبل، هنگام رفتن به جبهه برای عملیات خیبر نوشتهام، معتبر است و نمیخواهم تغییری در آن بدهم.
سال65
تا ساعت هشت صبح در منزل مطالعه کردم. در راه مجلس از غرفه ابزار تخریبی کشف شده از ضد انقلاب خرابکار و چیزهایی که ماموران خودمان ابتکار کردهاند، دیدن کردم. از جبهه خبر گرفتم. باز هم عملیات به تاخیر افتادهاست.
سال66
ساعت هفت ونیم به جلسه سران قوا در دفتر آقای موسوی اردبیلی رفتم. آقای اردبیلی پیشنهاد داشت که برای صیانت مجلس از سلیقههای خطی، نظارت بر انتخابات هم به مجمع تشخیص مصالح حکومتی واگذار شود که پذیرفته نشد. درباره جنگ و مسائل دیگر هم بحث شد. به خانه رفتم. برف میبارید.
سال67
احمدآقا تلفن کرد و خواست که تعداد بیشتری از اسرای معلول عراقی را آزاد کنیم. گزارش ها را آوردند، خواندم. مسئله مهمی نداشت. به نظر می رسد مذاکرات صلح به زودی در نیویورک شروع می شود؛ جو فعلی مثبت به نظر می رسد. شورای امنیت هم برای اجرای قطعنامه تأکید کرده است.
سال68
ساعت یک ربع به هشت به فرودگاه [مهرآباد] رفتم. یکسره به کنگان پرواز کردیم. آقایان [غلامرضا] آقازاده، [محسن] نوربخش، [اکبر] ترکان، [عبدالحسین] وهاجی و [علی] شمخانی و ... همراه من بودند. ساعت یک ربع به ده، وارد فرودگاه کنگان شدیم.
با هلیکوپتر از هوا منطقه را دیدیم. یک چاه گاز و یک مرکز تفکیک و واحد اول از فاز اول افتتاح شد. فاز اول، چهار واحد دارد که هر واحد، ده میلیون متر در روز گاز تصفیه میکنند.
سال69
آقاى سعدون حمادى، [معاون نخست وزیر عراق]آمد و نامه صدام را آورد که در جواب پیشنهاد من جواب نوشته بود؛ نپذیرفته است که از کویت بیرون برود و همان حرفهاى گذشته را تکرار کرده. سعدون حمادى، قاطعانه گفت که به جنگ با آمریکا ادامه مىدهند. از ما براى آرد و غذا و چند مورد دیگر کمک خواست.
جلسه شورایعالى امنیت ملى داشتیم. دربارة آینده عراق و آلترنانیو احتمالى حکومت بعث در صورت سقوط صدام و سیاست ما در این باره و جواب نامه صدام، مذاکره کردیم.
سال70
خانواده هاى شهدا و ایثارگران دفتر نهاد ریاست جمهورى آمدند. به هر یک قرآنى هدیه شد. برایشان صحبت کردم. عقد ازدواج دو نفر از کارکنان دفتر و [عقد ازدواج] یکى از بسیجیان جانباز را که یاسر خواسته بود، بستم و به هر یک سکه اى دادم.
آقاى [احمد] جنتى و اعضاى مرکزى هیأت نظارت شوراى نگهبان آمدند. مىخواستند از همکارى دولت با شوراى نگهبان، درخصوص اعمال نظارت در انتخابات و پیاده کردن تفسیر اصل 99 [=نظارت استصوابی] مطمئن شوند.
سال71
اطلاع رسید که یک هواپیماى توپولف، حامل صدو سى و یک سرنشین، با هواپیماى جنگى سوخو در اطراف فرودگاه مهرآباد، تصادف کرده و هر دو سقوط کردهاند. همه سرنشینان هواپیمای مسافربرى کشته شدهاند. حادثه خیلى تلخى است؛ آن هم در دهه فجر.
تا عصر گزارشهاى این فاجعه دریافت شد. جسد اکثر کشتهشدهها قابل تشخیص نیست. گفته شد که برج کنترل فرودگاه مقصر است؛ قرار شد بررسى شود. از طرف دولت، بیانیه تسلیت دادیم.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار