آمریکا به دنبال تغییر استراتژی در سوریه

کد خبر: ۸۰۱۶۹
تاریخ انتشار: ۲۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۶
 روزنامه خراسان روز شنبه در یادداشتی نوشت: جان اشتاین بک، نویسنده و متفکر مشهور آمریکایی در جایی نوشته است: 'وقتی که به دودکش های کاخ سفید نگاه می کنم پیش خود می گویم که زیر این دودکش ها چه آتشفشان بزرگی از اوهام قرار دارد.'

این یادداشت به قلم علیرضا رضاخواه در ادامه می افزاید: چندی پیش آنتونی کوردیسمن که در گذشته به عنوان مشاور سیاسی وزارت دفاع آمریکا در امور سوریه فعالیت می کرد، گفت: 'آمریکا استراتژی آشوب را در سوریه دنبال می کند.' استراتژی که مبنای اصلی آن بر عدم مداخله و پرهیز از ورود به بحران سوریه قرار گرفته بود. 
هرچند آمریکایی ها در مقطعی اقدام به ایجاد ائتلاف ضد داعش کردند، اما واقعیت پرهیز از مداخله تغییری نکرد. با این حال ظاهرا این استراتژی دیگر جواب نمی دهد. روزنامه وال استریت ژورنال، روز گذشته از قول مقام های دفاعی ایالات متحده، نقل کرده است که واشنگتن در اندیشه ایجاد تغییراتی در سیاست راهبردی خود در ارتباط با سوریه است. در مقاله پیش رو به دلایل تغییر این سیاست و گزینه های احتمالی پیش روی آمریکا در سوریه خواهیم پرداخت.

* شکست سیاست تشکیل نیروی سوم
یکی از سرفصل های اصلی استراتژی آمریکا و متحدانش در خاورمیانه به دنبال خروج آمریکا از منطقه تشکیل جریانی تحت عنوان نیروی سوم یا 'The Third Force' بود. این نیرو قرار بود جایگرین نیروی زمینی آمریکا در خاورمیانه شود. برای این سرفصل تاکنون سه الگو طراحی شده است که هر سه با شکست مواجه شده است.

الف: ملیشیای فراملیتی
الگوی اول با تکیه بر مدل بازیگران غیر دولتی Non-State Actors در خاورمیانه بر تشکیل یک ملیشیای فراملیتی با الگو گیری از جریان مجاهدین در افغانستان تاکید داشت. «سیمور هرش»، روزنامه نگار شهیر آمریکایی، در سال 2007 در مقاله ای نسبتاً طولانی در نشریه «نیویورکر» از همکاری «جورج بوش» رئیس جمهور وقت آمریکا و برخی کشورهای منطقه برای تضعیف ایران، سوریه و حزب ا... لبنان خبر داده بود. 
وی تصریح کرده بود: برای تضعیف محور مقاومت در خاورمیانه، دولت جورج بوش تصمیم به تغییر اولویت هایش در این منطقه گرفته و با همکاری برخی دولت های عربی و از طریق ایجاد سازمان های زیرزمینی در لبنان، پروژه مقابله با حزب ا... لبنان در بیروت را کلید زده است. نتیجه این همکاری به وجود آمدن گروه های تکفیری افراطی شد که گرایش های بسیار زیادی به «القاعده» دارند. او در مقاله اش صراحتاً عنوان کرده بود که با هدف تضعیف دولت بشار اسد و فشار به حکومت سوریه برای مذاکره و کنار آمدن با رژیم صهیونیستی، جریان موسوم به محور سازش با چراغ سبز جورج بوش به حمایت های مالی و لجستیکی گسترده ای از گروه های افراطی تکفیری پرداخته است. ما حصل این الگو که توسط نئو کان های آمریکایی دنبال می شد رشد قارچ گونه گروه های تروریستی در خاورمیانه بود که خیلی زود از کنترل خارج شد.

ب: تشکیل یک ارتش منطقه ای
الگوی دوم، با توجه به تاکید اوباما بر نهاد گرایی در عرصه بین المللی بر مدل بازیگران دولتی یا State Actors متکی بود، در این مدل 'نیروی سوم' از یک ارتش منطقه ای با همکاری کشورهای همپیمان آمریکا تشکیل می شد. این الگو در قالب ارتش مشترک عربی مطرح شد.
تشکیل چنین ارتشی که پیشتر در زمان جمال عبدالناصر و مدتی نیز در زمان خروج نیروهای ائتلاف از خاک کویت در اوایل دهه 1990 مطرح بود، برای نخستین بار اسفندماه سال گذشته در دیدار عبدالفتاح السیسی با ملک سلمان مطرح شد و در بیانیه پایانی بیست و ششمین نشست اتحادیه عرب -که هشتم فروردین ماه در شرم الشیخ مصر برگزار شد- بار دیگر بر ضرورت تشکیل چنین ارتشی تاکید شد. 
اشتون کارتر وزیر دفاع ایالات متحده خیلی سریع از ایده حمایت کرده و تاکید کرد که نظامیان آمریکایی آماده همکاری با این ارتش و آموزش نیروهای آن می باشند. هرچند بلوک حامی عربستان در اتحادیه عرب از ایده استقبال کردند اما اختلافات جدی میان کشورهای عربی تاکنون مانع به فعلیت رسیدن این ایده شده است. برخی تحلیلگران شکست در همکاری عربی برای تهاجم به یمن را پایانی بر این ایده بلند پروازانه دانسته اند.

ج: تشکیل ارتش های محلی
الگوی سوم برای ایجاد نیروی سوم نه بر مدل بازیگران غیر دولتی و نه بر مدل بازیگران دولتی بنا شد. در این الگو با توجه به بحران عراق و سوریه آمریکایی ها تصمیم به ایجاد یک ملیشیای نیمه دولتی و محلی گرفتند. این ملیشیا در عراق در قالب گارد ملی عراق و در سوریه در قالب ارتش آزاد طراحی شد. الگوی گارد ملی عراق با توجه به نفوذ بالا و سابقه حشد الشعبی و گروه های مقاومت از یک سو و مخالفت جدی سیاستمداران عراقی از سوی دیگر فعلا در محاق قرار گرفته است.
اوضاع در سوریه از این هم بدتر است قرار بود یگان های ارتش آمریکا تا پایان سال 2015 پنج هزار نفر را برای این منظور آموزش دهند. پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا اما از این هدف خود فاصله ای بسیار دارد. در حال حاضر تنها چند نفر دوره های آموزشی را پشت سر گذاشته اند. طبق برنامه های تعیین شده قرار بود آموزش نظامی این گروه ها، نخست در خاک اردن باشد و سپس در ترکیه، قطر و عربستان سعودی ادامه یابد. برای اجرایی کردن این هدف، دولت آمریکا بودجه ای 500 میلیون دلاری تصویب کرد. نتیجه تاکنونی این اقدام اما پایان دوره های تنها 54 نفر از دوره های آموزش نظامی پنتاگون بوده است. همین 54 نفر هم در درگیری با جبهه النصره شاخه القاعده در سوریه از بین رفتند و آن گونه که ژنرال لوید آستین فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا در خاورمیانه و آفریقا می گوید از این نیروها تنها 4 تا 5 نفر باقی مانده اند.

* مداخله مستقیم روسیه
دلیل دوم را می توان در مداخله مستقیم روسیه در سوریه جستجو کرد. با آنکه روسیه از زمان پایان جنگ سرد تاکنون تمایلی به ورود در بحران های خاورمیانه نداشته است، اما در چند سال اخیر شاهد فعالیت دیپلماتیک، امنیتی و نظامی مسکو در منطقه به خصوص در عراق و مصر بوده ایم که می تواند به چند دلیل باشد. اولین دلیل، بحث تئوری هرج و مرج کنترل شده از طرف واشنگتن است. روس ها تصور می کنند آمریکایی ها در شرایط خوبی در خاورمیانه به سر نمی برند و در طول سال های اخیر بسیاری از متحدان آمریکا در خاورمیانه نسبت به سیاست های کاخ سفید دچار تردید جدی شده اند.
دلیل دیگر تحولات انقلابی در خاورمیانه و عدم حمایت کافی آمریکا از مقامات وابسته به خود نظیر دیکتاتورهای تونس و مصر بوده است. این مسئله باعث تغییر رویکرد کشورهای عربی به سمت روسیه شده است. بنابراین در شرایطی که یک تردید جدی بین اعراب در خصوص نزدیکی به آمریکا وجود دارد، روس ها تلاش می کنند تا با پر کردن این خلأ، جایگزین آمریکا در منطقه شوند.
اما از سوی مقابل، آمریکا می داند که با حضور گسترده تر روسیه در خاورمیانه به ویژه سوریه توازن قوا در بحران این کشور به هم می خورد. از نظر آمریکایی ها اگر روس ها تجهیزات بیشتر و نیروی انسانی وارد سوریه کنند، این امر به معنای تقویت دولت بشار اسد بوده و قاعدتا چنین مسئله ای در راستای منافع ایالات متحده نخواهد بود. به همین دلیل در برابر تحرکات اخیر روس ها به شدت موضع گیری می کنند. از همین رو است که اوباما اقدامات اخیر روسها در سوریه را یک اشتباه بزرگ خوانده است.

* بحران مهاجران در اروپا
دلیل سوم هم اوج گیری بحران مهاجرت در اروپا است. این روزها اروپایی ها احساس می کنند، که باید هزینه هرج و مرج در خاورمیانه و شمال آفریقا را به تنهایی پرداخت کنند. موج پناه جویان از جنوب و شرق اروپا مقامات سیاسی قاره سبز را دچار نگرانی کرده است. موجودیت اروپا با خطر مواجه شده است، مرزها دوباره به اروپا بازگشته اند، پیمان شینگن عملا تعلیق شده است و دیوارهای جدیدی در اروپا در حال شکل گیری است. آمریکا هم تنها به ابراز همدردی کفایت کرده است. همین باعث شده تا اروپایی ها نگاهی دوباره به همسویی دیپلماتیک خود با واشنگتن بیندارند. آلمانی ها از همین حالا راه خود را جدا کرده اند. مرکل می گوید برای حل بحران سوریه باید به سراغ ایران و روسیه رفت، امری که برای کاخ سفید خیلی گران تمام شده است.

* واقعیت افکار عمومی در سوریه
دلیل چهارم را می توان در واقعیت افکار عمومی در سوریه جستجو کرد. نظرسنجی که اخیرا موسسه افکار سنجی'او آر بی اینترنشنال' به سفارش شبکه جهانی بی بی سی از مردم همه 14 استان سوریه - حتی مناطق تحت کنترل داعش - برای بی بی سی صورت داده است، واقعیاتی را متفاوت با آنچه در این چهار سال رسانه های غربی تبلیغ می کردند نشان می دهد. براساس یافته های این نظر سنجی اولا با وجود چهار سال جنگ داخلی و رسانه ای، بر اساس این نظر سنجی بشار اسد هنوز مورد تایید 47 درصد مردم سوریه است. 
این در حالی است که میزان محبوبیت 'اولاند' رئیس جمهور فرانسه که از اصلی ترین حامیان سرنگونی دولت سوریه است کمتر از 20 درصد است. یا بر اساس نظرسنجی سی ان ان ، محبوبیت باراک اوباما در میان مردم آمریکا تنها 45 درصد است. علاوه براین بر خلاف کمپین رسانه ای گسترده و قدرتمند کشورهای عربی و غربی، نگاه مردم سوریه به ایران بسیار مثبت تر از نگاه مردم این کشور عربی به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس ( شامل عربستان، قطر، امارات و.. ) است. همچنین نگاه سوری ها به طرف مورد حمایت ایران (دولت اسد) بسیار مثبت تر از نگاه آنها به طرف مورد حمایت غرب (ارتش آزاد سوریه) است. در حالی که 43 درصد سوری ها نظر مثبتی به ایران دارند، این میزان در خصوص کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تنها 37 درصد و به ارتش آزاد تنها 36 درصد است.
سوم این که تنها 36 درصد از مردم سوریه حامی 'ارتش آزاد' سوریه که مورد حمایت غرب است و به عنوان 'گروههای میانه رو' از آنها نام برده می شود حمایت می کنند در حالی که میزان محبوبیت دولت اسد بسیار بیشتر از ارتش آزاد و 47 درصد است. چهارم و شاید برای اوباما از همه مهمتر این که 82 درصد از مردم سوریه بر این باورند که 'داعش ساخته آمریکا' است. همچنین برخلاف همه تبلیغاتی که صورت می گیرد، بشار اسد در میان اقشار سنی مذهب سوریه پایگاه اجتماعی وسیعی دارد و حامیان اسد فقط مسیحی ها و علویان سوری نیستند.

* گزینه های پیش روی آمریکا در سوریه
دلایل فوق مهمترین عواملی هستند که باعث شده آمریکا به فکر تغییر استراتژی خود در سوریه بیفتد. به گزارش وال استریت ژورنال مقام های پنتاگون گفته اند «توافقی فراگیر» در مورد لزوم انجام تغییرات راهبردی در مورد سوریه وجود دارد، اما مشخص نیست، گستردگی این تغییرات تا چه حد خواهد بود. گزینه های آمریکا برای این تغییر به اختصار عبارتند از:

* همکاری با روس ها
یکی از گزینه های پیش روی آمریکایی ها همکاری با روس ها است. مسکو مدتی است که تلاش دارد، ائتلافی منطقه ای را برای مقابله با داعش ایجاد کند. ائتلافی که در آن هم سعودی ها حضور داشته باشند و هم ایرانی ها، هم مخالفان مسلح اسد و هم ارتش سوریه، هم مسکو و هم واشنگتن. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، می گوید که بشار اسد آماده است که انتخابات پارلمانی برگزار کند و قدرت را با بخش های سالم اپوزیسیون تقسیم کند. 
وی هفته پیش گفت: 'ما در واقع می خواهیم ائتلافی بین المللی برای مبارزه با تروریسم و افراط گرایی شکل بدهیم.' پوتین، گفته است: 'اگر نمی شود میان کشورهایی که می خواهند با تروریسم مبارزه کنند مستقیما و در میدان جنگ همکاری به وجود آورد، دست کم می توان شکلی از هماهنگی را بین آنها پدید آورد.' با این حال یکی از اختلاف های اصلی مسکو و واشنگتن آینده اسد است. روس ها معتقدند تنها نیروهای دولتی از پس داعش بر می آیند و آینده سوریه بدون اسد را واقع بینانه نمی دانند، آمریکایی ها هم تصریح کرده اند که اسد در آینده سوریه جایی ندارد. علاوه بر این پذیرش ائتلاف با مسکو بر خلاف استثناگرایی آمریکایی است. واقعیتی که سنگ بنای سیاست خارجی آمریکاست.

* احیای دوباره تلاش های دیپلماتیک
گزینه دیگر از سر گیری تلاش های دیپلماتیک و راه اندازی نشست های دوستان سوریه و ... است. تجربه ای شکست خورده که تکرار آن قطعا نه می تواند اعتماد از دست رفته همپیمانان واشنگتن را بازگرداند و نه قادر است مشکل سوریه را حل کند.

* بازگشت دوباره به خاورمیانه
راه حل آخر هم بازگشت دوباره نظامیان آمریکایی به خاورمیانه است. راه حلی که اوباما تاکنون تلاش کرده است از آن بگریزد. اما درست مانند مایکل کورلئونه در پدر خوانده 3 که گفت ' زمانی که فکر می کردم از بازی خارج شده ام، آنها مرا وارد بازی کردند' اوباما نیز با این که فکر می کند از مداخله در خاورمیانه فرار کرده است، مجبور خواهد شد به آن باز گردد.
پربیننده ترین ها