چرا بايد از رهبري هزينه شود و مواضع شخصي به رهبري نسبت داده شود؟/

سیروس ناصری: کنگره توانایی تغییر متن توافق را ندارد

ناصری كه زماني نماينده ايران در مقر سازمان ملل در ژنو بوده است تاكيد مي‌كند كه انتشار فكت‌شيت از سوي ايران مي‌تواند دستاوردهاي ما در مذاكرات را دچار اختلال كند.
کد خبر: ۵۶۲۶۵
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۴
صدای ایران- ماراتن هسته‌اي ايران و ١+٥ وارد مرحله نهايي خود شده است. ايران و شش كشور مقابل آن در مذاكرات هسته‌اي پس از ١٨ ماه مذاكرات فشرده و نفسگير در دومين روز از ماه آوريل سرانجام با انتشار بيانيه سوييس در لوزان رسما از مرحله نيمه نهايي مذاكرات عبور كرده و وارد فاز مذاكراتي شدند كه در صورت پايان آن در ماه ژوئن و اجرايي شدن آن در اواخر آگوست عملا دو سال بازه زماني را در دولت يازدهم به خود اختصاص داده است. دو هفته پس از انتشار بيانيه سوييس و در حالي كه هنوز موج انتقادها در داخل ايران و امريكا در خصوص راهكارهاي مشترك به دست آمده در لوزان به پايان نرسيده بود، كميته روابط خارجي سناي ايالات متحده با تصويب طرح «قانون نظارت بر توافق هسته‌اي ميان ايران و ١+٥ در كنگره» عملا شوك جديدي را به مذاكرات وارد كرد. اين طرح هنوز در صحن سنا به راي گذاشته نشده است اما پيش‌بيني مي‌شود در نهايت پس از تصويب نهايي به امضاي باراك اوباما، رييس‌جمهور ايالات متحده برسد.

سيروس ناصري كه در دولت اصلاحات از اعضاي ارشد تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي ايران به رياست حسن روحاني بوده است اعتقاد دارد تصويب اين طرح نمي‌تواند مخل روند مذاكراتي ميان ايران و ١+٥ باشد و شايد در مقطعي تامين‌كننده منافع تهران در چانه‌زني‌هاي سياسي هم باشد. در شرايطي كه تيم مذاكره‌كننده اواخر هفته جاري به وين مي‌رود تا نخستين دور از مذاكرات در سطح معاونان با ١+٥ پس از حصول بيانيه سوييس را برگزار كند، منتقدان عملكرد تيم هسته‌اي اصرار بر انتشار فكت‌شيت ايراني در خصوص دستاوردهاي مذاكرات لوزان دارند.



ناصری كه زماني نماينده ايران در مقر سازمان ملل در ژنو بوده است تاكيد مي‌كند كه انتشار فكت‌شيت از سوي ايران مي‌تواند دستاوردهاي ما در مذاكرات را دچار اختلال كند. ناصري در اين گفت‌وگو از اشتباهات استراتژيكي مي‌گويد كه تيم‌هاي مذاكره‌كننده در دولت‌هاي نهم و دهم مرتكب شدند و عملا آن اشتباهات ديروز با به ارث رسيدن به دولت يازدهم دست تيم مذاكره‌كننده در مذاكرات را براي امتياز‌گيري‌هاي بيشتر بسته است. متن گفت‌وگوي تفصيلي «اعتماد» با سيروس ناصري كه در جريان مذاكرات قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت نيز حضور داشته است به شرح زير است.

 كميته سياست خارجي مجلس سنا ايالات متحده طرح موسوم به قانون نظارت بر توافق هسته‌اي را با اتفاق آرا به تصويب رساند و باراك اوباما، رييس‌جمهور امريكا هم اعلام كرده است كه اين طرح را در صورت تصويب نهايي در سنا، امضا خواهد كرد و اين تغيير موضع در حالي صورت گرفته كه اوباما پيش از اين، تهديد به وتوي اين طرح كرده بود. دليل اين تغيير رويكرد اوباما را در چه مي‌دانيد؟

تغيير موضع باراك اوباما، رييس‌جمهور ايالات متحده مي‌تواند به دو دليل باشد: نخستين دليل اين است كه رييس‌جمهور امريكا به اين نتيجه رسيد كه نمي‌تواند مجموعه دموكرات‌ها را به‌عنوان يك بلوك در كنار خود نگه دارد. در خبرهايي كه منتشر شده بود اين مساله هم قيد شده بود كه ٩ نفر از دموكرات‌هاي كميته روابط خارجي سنا با اين طرح موافق هستند و احتمال افزايش اين رقم در ميان دموكرات‌ها هم وجود داشت. مساله دوم هم اين بود كه به دليل مشاركت دموكرات‌ها امكان تعديل و اصلاح اين طرح به شكل اساسي فراهم شد. لذا فكر مي‌كنم كه اوباما در روزهاي آخر به اين نتيجه رسيد كه مذاكره كردن روي يك متن شايد شانس يك مصوبه قابل حذف را تقويت كرده و بهتر از اين باشد كه ريسك وتوي طرح را توسط كنگره بپذيرد در حالي كه مطمئن نبود كه خودش بتواند اختيار وتو را در راي‌گيري نهايي سنا حفظ كند.

موضع نانسي پلوسي، رهبر اقليت دموكرات در مجلس نمايندگان امريكا و هري ريد، رهبر اقليت دموكرات سناي امريكا در مورد اين مصوبه و موضع آنها در خصوص مذاكرات هسته‌اي دولت اوباما با ايران چيست؟

هردو آنها پس از حركتي كه تام كاتن در ارسال نامه به رهبران ايران كرد موضع سختي در مقابل جمهوريخواهان گرفتند و بنابراين به‌طور غيرمستقيم حامي مذاكرات و نتيجه مثبت آن شدند. اما چاك شومركه جانشين احتمالي هري ريد در سنا به عنوان رهبر آتي دموكرات‌ها خواهد بود جزو بانيان پيشنهاد كراكر - منندز بود. افرادي مانند « استني هوير » هم كه نفر دوم نانسي پلوسي است مواضع بسيار نزديكي با لابي‌هاي اسراييل داشتند ، بنابراين گرايش آنها به مخالفت با اوباما بود. به نظر مي‌رسد حركتي كه بن كاردين در جهت تعديل محتوايي مصوبه پيشنهادي كرد و به تغيير اساسي ‌انجاميد با هماهنگي كاخ سفيد بوده است. بنابراين مي‌شود اين‌گونه ارزيابي كرد كه متن نهايي مصوب شده نزديك به نظرات اوباما است و نتيجه آن متحد شدن دموكرات‌ها و حتي همراهي بخشي از جمهوريخواهان باشد. به همين دليل باز هم نظر شخصي من اين است كه با اين مصوبه، عبور توافق نهايي از كنگره تا حدود زيادي تضمين شده است.

  آيا اين مصوبه منحصرا در خصوص ايران است و سابقه ديگري نداشته است؟

مصوبه اخير در قالب قانون انرژي اتمي امريكا كه مصوب ١٩٥٤ است، طرح شده است. بسياري از عبارات و خواسته‌هايي كه در اين مصوبه آمده است با مصوباتي كه در مورد ساير كشورها صادر شده، مشابهت دارد. قانون انرژي اتمي امريكا اصولا در مورد كشورهايي مطرح مي‌شود كه قرار است امريكا با آنها همكاري هسته‌اي داشته باشد. بنابراين اين نكته قابل توجه است كه موضوع هسته‌اي ايران در چنين چارچوبي در كنگره طرح مي‌شود. احتمالا كنگره گزارش‌هاي وزير امور خارجه يا رييس‌جمهور را در خصوص كشورهايي كه قصد غني‌سازي يا بازفراوري داشته باشند مطالبه مي‌كند. در مورد برخي كشورها مانند هند، براي آنكه بتوانند اجازه بازفراوري پلوتونيوم داشته باشند علاوه بر بازرسي مستمر آژانس، دسترسي بازرسان خود امريكا نيز به تاسيسات بازفراوري هند نيز تحميل شده است. بنابراين شايد اغلب خواسته‌هايي كه در اين مصوبه نسبت به ايران مطرح شده مشابه يا كمتر از موارد ديگر است. اما در مورد ايران گزارش دوره‌اي ٩٠ روزه خواسته شده كه نسبت به اين مورد بايد دقت و توجه بيشتري داشته باشيم.

معناي اين مصوبه كميته روابط خارجي و در نهايت معناي تاييد احتمالي آن در سنا براي مذاكرات هسته‌اي چيست؟ آيا اين طرح مي‌تواند رسيدن به تفاهم نهايي ميان ايران و طرف مقابل را سخت‌تر كند؟

اين مساله كه تفاهم نهايي ميان ايران و امريكا يا ايران و ٣+٣ به تاييد يا رد كنگره امريكا برسد، در ظاهر كار را دشوارتر مي‌كند اما من اينجا از منظر منافع ايران صحبت مي‌كنم. در طول اين مذاكرات امريكايي‌ها همواره مدعي بودند كه حوزه اختيارات آنها در مورد رفع تحريم‌ها به آنچه در اختيار رييس‌جمهور است منحصر مي‌شود و وراي آن بايد به تاييد كنگره برسد و لذا آن را به مراحل بعدي موكول مي‌كردند. بر همين اساس موضع رفع تحريم در امريكا در واقع يك وضعيت دو‌مرحله‌اي بود. در مرحله ابتدايي نوعي تعليق تحريم‌ها يا Waive و در مراحل بعدي لغو كامل تحريم‌ها زماني كه كنگره مهياي صدور اين دستور باشد مدنظر قرار داشت. مذاكره‌كنندگان ما هم اين وضعيت امريكا در خصوص تحريم‌ها را با تعهداتي كه ما بايد در قالب برنامه جامع مشترك اقدام بدهيم، متوازن كرده بودند. با اين ديدگاه از نظر شخصي من اين مصوبه در مجموع، منافع آن براي ايران بيش از مضرات آن است چرا كه مي‌توانيم در مذاكرات آتي به خوبي از اين موضوع استفاده كرده و از امريكايي‌ها و اروپايي‌ها مطالبات روشن‌تر و مشخص‌تري در مورد چگونگي رفع تحريم‌ها داشته  باشيم.

 ‌ بنابراين فكر مي‌كنيد كه طرح تفاهم نهايي در كنگره مي‌تواند به تغيير جدول زماني مدنظر امريكايي‌ها در برداشته شدن تحريم‌هاي ايران منتهي شود؟

معلوم نيست كه با اين مصوبه، وضعيتي كه در بالا شرح دادم به شكل اساسي تغيير كند اما به هرحال زمينه‌اي براي اين بحث باز شده است. حداقلي در اين ميان وجود دارد و آن هم اين است كه همين كه كنگره اين تفاهم ميان ايران و ١+٥ را تاييد كند، پاياني خواهد بود براي بحث‌هايي كه لابي‌هاي صهيونيستي در اين مدت در امريكا مطرح كرده‌اند و تا حدي هم موفق شده‌اند كه جناحي از حاكميت امريكا را با خود همراه كنند. آنچه كه من در صحنه صنعت و تجارت جهاني شاهد آن بودم اين است كه اين عامل مي‌توانست يك مانع بر سر راه عادي‌سازي روابط ايران با موسسه‌ها و بنگاه‌هاي بزرگ مالي و اقتصادي دنيا شود. لذا تاييد كنگره مي‌تواند راه را براي بازشدن مسير فعاليت‌هاي اقتصادي با ايران هموارتر كند.

 ‌ اگر در نهايت سنا به تفاهم هسته‌اي ميان ايران و ١+٥ راي مثبت ندهد، چه سناريويي در پيش رو خواهد بود؟

منتقدان در امريكا با لحن بسيار تند و با صداي بسيار بلند با اين موافقت محتمل ميان ايران و ٣+٣ مخالفت مي‌كنند اما با يك توافق تكميل شده مواجه خواهند شد كه نمي‌توانند در جزييات آن دست ببرند بلكه صرفا مي‌توانند آن را وتو كنند. بعيد مي‌دانم تعداد قابل توجهي از اعضاي كنگره امريكا حاضر باشند ريسك رد كردن يك توافق مهم و بزرگ بين‌المللي با ايران را بپذيرند و راي منفي به آن بدهند. من فكر مي‌كنم كه احتمال رد شدن اين تفاهم توسط كنگره بسيار پايين است و اوباما و تيم او هم به ارزيابي مشابهي در اين خصوص دست يافته‌اند و مي‌دانند كه شانس رد شدن يا وتوي يك توافق توسط كنگره بسيار پايين است.

 ‌ بنابراين در صورت انتقال تفاهم تكميل شده ميان ايران و ١+٥ به كنگره ما شاهد بازبيني متن تفاهمنامه نخواهيم بود و قانونگذاران تنها مي‌توانند توافق را وتو كنند.

قطعا كنگره مايل به اين سبك از دخالت كردن در متن تفاهم نهايي هم است اما زماني كه دولتي پس از مذاكرات طولاني به يك تفاهم جامع و تمام عيار رسيده و ٥ كشور ديگر هم آن را تاييد كرده‌اند و طرف مقابل هم راه را براي هرنوع تغييري بسته است، اوباما قاعدتا بايد اين نكته را به كنگره يادآوري كند كه فضايي براي تغيير در متن وجود ندارد. ظاهرا در توافقي كه ميان كنگره و كاخ سفيد صورت گرفته است متن اصلي تفاهم ميان ايران و ٣+٣ و همچنين پشت پرده‌هاي اين تفاهم بايد در اختيار كنگره قرار بگيرد بنابراين مواضع مذاكراتي هم مطرح خواهد شد و هرادعايي كه از سوي قانونگذاران امريكايي مطرح شود در متن يا در حاشيه‌ها پاسخي دارد. به هرحال متن فعلي مصوبه صرفا اجازه راي منفي يعني وتوي توافق نهايي را به قانونگذاران مي‌دهد و به هيچ‌وجه حقي براي دخالت در متن و محتوا و تغيير آن براي نمايندگان منظور نشده است.

 ‌ يكي از اصلي‌ترين ويژگي‌هايي كه تفاهم نهايي امريكا با ايران بايد از آن برخوردار باشد قابليت فروش آن به مخالفان و تندروها در هر دو كشور ايران و امريكاست. فكر مي‌كنيد با توجه به حجم مخالفتي كه با تفاهم با ايران در كنگره امريكا وجود دارد، چه تفاهمي در پايان ژوئن مي‌تواند مورد پذيرش مخالفان تفاهم در امريكا باشد؟

فكر مي‌كنم اوباما با امضاي اين طرح مقداري از باري را كه بر دوش داشت بر زمين گذاشت. در واقع با اين طرح كنگره امريكا خود را در معرض قضاوت قرار داده است. اين كنگره امريكا است كه بايد ريسك سياسي پذيرش يا رد يك تفاهم تكميل شده را بپذيرد. باز هم تاكيد مي‌كنم كه بسيار دشوار خواهد بود كه كنگره تفاهمي را كه مورد بررسي جامع و كامل دولت آن قرار گرفته، رد كند. اما اگر سوال اين باشد كه آيا احتمال دارد كنگره با به كارگيري روش‌هاي ديگري، بحث تاييد اين تفاهم را طولاني‌تر بكند؟ من فكر مي‌كنم اين احتمال وجود دارد و البته فكر هم مي‌كنم كه اين مساله چندان براي ايران از اهميتي برخوردار نخواهد بود.

 يكي از تبعات انتقال تفاهم به كنگره امريكا براي تاييد نهايي اين است كه اوباما نمي‌تواند تا ٣٠ روز تحريم‌هاي ايران را از ميان بردارد. به نظر شما اين مساله با اصرار ايران براي از ميان برداشته شدن تمام تحريم‌هاي اقتصادي در روز نخست اعلام تفاهم هسته‌اي در تضاد نيست؟

اگر به سابقه اين موضوع برگرديم براي توافقنامه موقت ژنو حداقل دو ماه فرصت لازم بود تا مقدمات اجرايي كار فراهم شود و بر همين اساس بود كه توافق موقت در ماه نوامبر حاصل شد اما اجراي آن از ٢٠ ژانويه كليد خورد. در مورد برنامه جامع مشترك اقدام پيش‌بيني اين است كه به دليل وسعت موضوعات و فراگير بودن دامنه كار، فاصله ميان توافق تا اجرا چندماه خواهد بود و به همين دليل بازه زماني ٣٠ روز چندان دردسرآفرين نخواهد شد.

 ‌ تفاهم ميان ايران و ١+٥ به دليل آنكه توافقنامه بين‌المللي محسوب نمي‌شود نيازي به تصويب آن از سوي مجلس شوراي اسلامي نيست اما فكر مي‌كنيد پس از تصويب احتمالي اين طرح در سنا، مجلس‌ شوراي اسلامي ما مقابله به مثل نخواهد كرد؟

من الان وارد اين بحث نمي‌شوم كه از نظر حقوقي چه نوعي توافقي بايد در اختيار مجلس شوراي اسلامي قرار بگيرد. اما شايد اگر اين موضعي كه در كميته روابط خارجي سنا اتخاذ شده به تصويب نهايي سنا برسد به‌طور غيرمستقيم اين امكان را فراهم كند كه به اين مناقشه‌هاي داخلي كه تا حدود زيادي بي‌جهت باعث اختلاف نظر و شايد تا حدودي ديدگاه‌هاي منفي جدي در اين خصوص شده، پايان دهد. البته بهتر است كه مجلس ما در واكنش دست به اقدامي نزند و مستقل عمل كند. اگر اراده مجلس شوراي اسلامي اين باشد كه در مورد تفاهم نهايي به نوعي حق وتو داشته باشد، چندان مساله منفي نيست اما به اين شرط كه نمايندگان منتقد آمادگي اينكه در معرض يك راي‌گيري جدي قرار بگيرند را داشته باشند. برداشت من اين است كه بسياري از منتقدان داخلي كه نمايندگان منتقد را هم شامل مي‌شود، ترجيح مي‌دهند كه آزادانه انتقاد كنند بدون آنكه در معرض راي‌گيري قرار بگيرند. بنابراين فكر نمي‌كنم نمايندگان منتقد در مجلس شوراي اسلامي مايل باشند حق وتو مشابه آنچه نمايندگان كنگره امريكا به آن رسيده‌اند، داشته باشند چون مي‌دانند احتمال باخت آنها در مجلس بالا است.

بنابراين فكر مي‌كنيد اگر بحث تاييد تفاهم نهايي در مجلس شوراي اسلامي مطرح شود با راي مثبت نمايندگان روبه رو خواهد شد؟

بله؛ پيش بيني من اين است كه مجلس ما هم به تفاهم نهايي احتمالي راي منفي نخواهد داد. اگر تفاهم نهايي بر مبناي راه‌حل‌هاي اعلام شده باشد مخالفت با آن بسيار دشوار و از نظر سياسي پرهزينه خواهد بود. همان‌طوري كه در كنگره امريكا هم چنين مخالفتي هزينه بالاي سياسي خواهد داشت. به هرحال در خصوص پرونده بسيار مهمي در ايران پس از يك دوران طولاني مذاكراتي نه فقط دو ساله بلكه ١٠ ساله از مقاومت و مذاكره و تفاهم به يك نتيجه نهايي خواهيم رسيد. مردم ما هم ترجيح مي‌دهند كه ما يك راه‌حل عزتمدارانه داشته باشيم. اگر كسي در مجلس به اين تفاهم نهايي راي منفي بدهد، مسووليت سنگيني را بر عهده خواهد گرفت. حدس من اين است كه تعداد آراي مخفي در آن مقطع زياد نخواهد بود مگر آنكه برداشت عمومي اين باشد كه كل تفاهم به دليل اتفاق‌هايي كه در امريكا رخ مي‌دهد به سمت اضمحلال پيش مي‌رود. در مجموع من فكر مي‌كنم اتفاقي كه در كنگره رخ داد چنانچه معادل آن در ايران هم به هر شكلي رخ بدهد، تاثير چنداني در روند كلي مذاكرات و به نتيجه رسيدن آن نخواهد گذاشت و شايد باعث تحكيم تفاهم مهمي شود كه در نهايت با دشواري بسيار براي طرفين به دست آمده است.

 ‌ در دو بزنگاه مذاكراتي در ١٨ ماه گذشته يك بار زماني كه توافقنامه موقت ژنو حاصل شد و يك بار هم پس از مذاكرات اخير در لوزان كه دو طرف به راهكارهاي مشتركي دست يافتند، تيم مذاكره‌كننده با انتقادهاي بي‌حد و حصر داخلي روبه‌رو شد. فكر مي‌كنيد در دو ماه آتي ما شاهد اجماع داخلي مورد نياز براي حمايت از تفاهم نهايي هسته‌اي خواهيم بود؟

اين كه ما يك اجماع در مجموعه‌هاي سياسي كشور در مورد تفاهم نهايي داشته باشيم تقريبا بعيد يا نامحتمل است. در هر صورت عده‌اي با هر تفاهمي كه حاصل شود، مخالفت خواهند كرد. دليل اين مخالفت هم روشن است چرا كه يك پرونده مهم به هرحال آثاري هم بر سياست داخلي دارد و در اين ميان سياستمداران از جناح‌هاي متفاوت بر مبناي آنچه كه براي آينده سياسي خود در نظر دارند نسبت به اين پرونده هم موضع‌گيري خواهند كرد. اين برخوردها هم ربطي به محتواي اين تفاهم ندارد. اصل براي عده‌اي كه با دولتمردان در راس فعلي همسو هستند موافقت با اين تفاهم است و براي عده‌اي كه با اين دولتمردان در يك خط مشي سياسي نيستند و به دنبال بازپس گرفتن قدرت هستند بر مخالفت با هر نوع تفاهمي است. اين وضعيت با وجود توصيه‌هاي مهم و مشفقانه مقام معظم رهبري و تاكيد ايشان بر تلاش براي همدلي تغيير اساسي نخواهد كرد. با اين همه اين واقعيت را بايد در نظر بگيريم كه طبيعي است در مورد يك موضوع مهم بين جناح‌هاي داخلي اختلاف سياسي مبنايي وجود داشته باشد و نه اختلاف بر سر محتواي متن تفاهم نهايي. اينكه آيا جمع اين مخالفت‌ها منجر به رد تفاهم و زمين خوردن آن شود را بسيار بعيد مي‌دانم. برداشت من اين است كه اگر اين تفاهم به دست بيايد به سمت اجرايي شدن خواهد رفت و به احتمال بسيار زياد هم حداقل از طرف ما پايدار خواهد بود البته منوط به اينكه امريكا هم به تعهدات خود عمل كند كه البته وفاي به عهد امريكايي‌ها همواره مورد ترديد بوده، هست و خواهد بود.

 آيا در سال‌هاي دولت اصلاحات كه شما در تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي به رياست آقاي روحاني و همراهي ظريف حضور داشتيد هم اين ميزان از جزييات مذاكرات در اختيار افكار عمومي قرار مي‌گرفت؟

خير. در آن زمان دامنه بحث آزاد بسيار وسيع بود. اگر به آن زمان بازگرديد مي‌بينيد كه هم افراد مذاكره‌كننده و هم موافقان و مخالفان عرصه وسيعي براي بحث در خصوص مسائل داشتند. اما جزييات به اين شكل چندان مطرح نمي‌شد و البته جزييات هم چندان مهم نبود. شما در كارزار سياسي بسياري از حركات را در حالي انجام مي‌دهيد كه طرف مقابل لزوما از نيت شما از اين كار اگاهي ندارد. در اين كارزار هم مهم اين است كه تا حد بسيار زيادي بتوانيد نيت‌هاي خود را پنهان نگه داريد.

  چرا امريكايي‌ها هم پس از توافقنامه موقت ژنو و هم پس از مذاكرات لوزان و انتشار بيانيه سوييس اقدام به انتشار گزاره برگ يا همان فكت‌شيت كردند؟

انتشار اين گزاره برگ از جانب امريكايي‌ها علامت اين است كه امريكايي‌ها در اين تفاهم، امتيازهاي بسيار زيادي داده‌اند و نيازمند توجيه خود هستند. در ميدان مسابقه طرفي كه احساس مي‌كند برنده است نيازي به توضيح و توجيه نمي‌بيند بلكه ترجيح مي‌دهد وضعيت را به گونه‌اي آرام نگه دارد تا در موضع طرف مقابل كه مسائل مدنظر وي را پذيرفته تزلزلي ايجاد نكند. دليل اصلي انتشار گزاره برگ‌ها از سوي امريكا اين است كه اين كشور عقب‌نشيني‌هاي عمده‌اي در اين فرآيند كرده است. بزرگ‌ترين عقب‌نشيني پذيرش غني‌سازي بود و پس از آن هم در جزييات در تمام موارد امريكايي‌ها عقب‌نشيني داشته‌اند. تمام خط قرمزهايي كه تيم مذاكره‌كننده ايران ترسيم كرده بود توسط تيم امريكا پذيرفته شده است. اگر اين راهكارهايي كه در لوزان به دست امده به تفاهم نهايي منتهي شود ايران به اهداف خود در مذاكرات دست يافته است و بر همين اساس دليلي براي بيان جزييات از سوي ايران وجود ندارد.

 در دولت يازدهم ما شاهد ارايه گزارش‌هاي مداوم از سوي تيم مذاكره‌كننده به مردم هستيم. اين در حالي است كه در دولت‌هاي نهم و دهم كوچك‌ترين خبري در خصوص آنچه در مذاكرات مي‌گذرد در اختيار عموم قرار نمي‌گرفت. چرا در اين دوره اين ميزان‌ اصرار بر كشف آنچه در مذاكرات مي‌گذرد وجود دارد اما در هشت سال دولت‌هاي نهم و دهم اينگونه نبوده است؟

اين قضاوت شما كاملا درست است. شخص من كه حداقل علاقه‌اي به اين بحث‌ها داشتم در آن دو دوره انعكاس بسيار محدودي از مذاكرات را حتي در مطبوعات و رسانه‌هاي داخلي شاهد بودم. در آن دوره اطلاعات بسيار محدودي در خصوص وضعيت پرونده هسته‌اي، وضعيت مذاكرات و فرآيند ديپلماسي در اختيار عموم قرار مي‌گرفت. ميزان اطلاع‌رساني به اندازه‌اي محدود بود كه امكان برخورداري از يك برآورد در مورد كل مسير عملا وجود نداشت. شايد يكي از دلايل اين عدم اطلاع‌رساني اين بود كه در صحنه ديپلماسي اتفاق عمده‌اي هم رخ نمي‌داد. در واقع در يك دوران طولاني حداقل شش ساله، مهار كار در دست طرف مقابل بود و طرف مقابل بود كه صحنه‌گرداني مذاكرات را در دست داشت. طرف مقابل بود كه تصميم مي‌گرفت در چه مقطعي چه حركت سياسي را نسبت به ما انجام دهد كه البته ٩٠درصد اين حركت‌ها تند و خشن بود و ١٠ درصد هم بازگذاشتن روزنه‌هايي براي رسيدن به توافقي بود كه صددرصد نظرات آنها را تامين كند. بنابراين از آنجا كه اتفاق عمده سياسي رخ نمي‌داد مطلبي هم براي خبررساني وجود نداشت.

  البته منتقدان امروز ادعا مي‌كنند كه در آن زمان تيم مذاكره‌كننده در برابر زياده‌خواهي‌هاي غرب مقاومت كرده است و در يك سال و نيم گذشته توافقنامه موقت و پس از آن بيانيه سوييس نتيجه كوتاه آمدن تيم مذاكره‌كننده بوده است.

مقاومت در پرونده هسته‌‌اي همچنان ادامه دارد. در حال حاضر با وجود اينكه در مذاكرات هستيم اما تمام فعاليت‌هاي هسته‌اي ما در جريان است. بنابراين در كنار مقاومت، يك فرآيند ديپلماسي پخته، حرفه‌اي و در سطح و شأن اين ملت با هدف‌هاي دست‌يافتني در جريان است. مردم هم آثار اين فرآيند را به شكل ملموس مي‌بينند. اما اينطور هم نيست كه در دو دوره گذشته تلاش نشد با دادن امتيازهايي وضعيت را تغيير بدهند. در دو مورد وضعيت پيشنهادهاي ما كاملا روشن است. يك بار در مذاكرات ژنو با ٣+٣، زماني كه براي نخستين‌بار سلسله مذاكرات جداگانه با امريكايي‌ها صورت مي‌گرفت، مسوولان وقت پرونده پذيرفتند كه مواد غني‌شده را به خارج از كشور منتقل كنند. در مقابل اين حركت ايران هم طرف مقابل عدم تشديد تحريم‌ها را مي‌پذيرفت و نه حتي برداشته شدن تحريم‌ها را. به نظر مي‌رسد كه روي اين موضوع تا حدود زيادي هم توافق كردند اما در نهايت نظام اين موضع را نپذيرفت. پس از آن هم حداقل در آلماتي ٢، مسوولان اظهاراتي داشتند مبني بر اينكه روند مثبتي براي تفاهم در حال طي شدن است. به نظر مي‌آيد كه مبناي بخشي از آن روند هم اين بود كه فردو تعطيل و تجهيزات آن به‌طور كامل خارج يا اوراق شود. البته بعدها اين استراتژي هم رد شد و مذاكرات فوق به نتيجه نرسيد.

اما يك فرآيند ديگر را هم دكتر صالحي در همان دوران آغاز كرد كه در حقيقت آن يك مقدمه براي تفاهم فعلي شد. برداشت من اين است كه اين مساله ابتكار شخصي دكتر صالحي و پذيرش ريسك و خطر توسط ايشان بود كه زمينه را فراهم كرد مذاكراتي در عمان در زمان ايشان با وجود مخالفت مسوولان وقت آغاز شود. بنابراين هميشه بنا بر اين بوده است كه مقاومت همراه با مذاكرات توامان باشد و اين استراتژي در اين سال‌ها پابرجا بوده و هيچ تغييري نكرده است.

به نظر مي‌رسد بخش اعظمي از مخالفت‌هايي كه در حال حاضر با تيم مذاكره‌كننده مي‌شود از جانب جناح سياسي مقابل و با اهداف سياسي است. چرا در دولت‌هاي نهم و دهم شما كه به نوعي در جناح سياسي مقابل افرادي بوديد كه به قدرت رسيده بودند در خصوص جزييات مذاكرات سوال نمي‌كرديد؟ چرا اگر اعتقاد داريد كه در آن دوره اشتباهاتي در پرونده صورت گرفته همان زمان با نگاه ملي به اين پرونده وارد صحنه نشده و تذكر نداديد؟

شايد در آن زمان رسانه‌ها چندان مايل نبودند يا آزادي عمل نداشتند كه به دنبال پيگيري اين بحث‌ها و پرس‌و‌جو از مخالفان روند مذاكرات باشند.

 ‌ شما تذكر دادن را وظيفه خود نمي‌دانستيد؟

در آن دوران من اگر نكته‌اي به نظرم مي‌رسيد به شكل مستقيم يا غيرمستقيم به افرادي كه مي‌توانند موثر باشند منتقل مي‌كردم. در آن مقطع شخصا ضرورتي نمي‌ديدم كه وارد بحث رسانه‌اي در اين خصوص شوم. اما در مورد اينكه چرا ساير منتقدان وارد صحنه نشدند نمي‌توانم دليل واضحي را برشمارم اما فكر مي‌كنم كه انتقادات كلي در اين سطح بود كه اين فرآيند يك فرجام خوشايندي نخواهد داشت و موضوعي تا اين اندازه با اهميت نيازمند برنامه‌ريزي سياسي بسيار مدبرانه و هوشمندانه و هدفمند براي پايان دادن به آن است. در آن زمان برنامه‌ريزي هدفمند و نتيجه بخش غايب اصلي صحنه مذاكرات و دليل عمده عدم توفيق آن بود.

 ‌ امروز عدم فعاليت يك سانتريفيوژ هم تبديل به ابزاري براي انتقاد از تيم مذاكره‌كننده مي‌شود چرا در آن زمان كه شش قطعنامه و به خصوص قطعنامه ١٩٢٩ عليه ايران صادر شد، كسي اعتراض نكرد؟

چرا به قطعنامه بپردازيم؟بگذاريد از اينجا سوال كنيم كه چرا در دوراني كه طرف مقابل از تمام ابزار موجود براي شكستن مقاومت ما استفاده كرد و در واقع وارد يك جنگ تمام عيار با ما شده بود و از هيچ اقدام خصمانه‌اي كوتاهي نكرد، ما در بسياري از موارد از خود ضعف نشان داديم و در صحنه ميداني بسياري از اقدامات خود را يا محدود يا متوقف كرديم؟ مشحص‌تر بگويم بدون آنكه در صحنه سياسي حداقل امتيازي از طرف مقابل بابت برخي اعمال محدوديت‌ها بگيريم، از يك سري اقدام‌هاي خود يا صرف نظر كرديم يا برخي فعاليت‌هاي هسته‌اي خود را محدود كرديم. شايد من چندان از پشت پرده‌ها مطلع نباشم اما ظاهر قضيه حاكي از آن است كه ما بايد از بسياري از مسائل فني كه به آن رسيده بوديم جلوتر مي‌رفتيم.

 ‌ آقاي كمالوندي اخيرا به دو اشتباه تيم‌هاي مذاكره‌كننده قبلي در دولت‌هاي نهم و دهم اشاره كرده و گفته‌اند: در گذشته تلقي دوستان خوب ما اين بود كه مذاكرات را در ابعاد فني و حقوقي پيگيري كنيم و در صورتي كه بتوانيم از آژانس يك تاييديه بگيريم كه برنامه ايران صلح‌آميز است، همه‌چيز حل مي‌شود؛ اين برداشت غلط از وضعيت دنيا بود. اين ايراد را تا چه اندازه به تيم مذاكره‌كننده قبلي وارد مي‌دانيد؟

من صحبت آقاي كمالوندي را در رسانه‌ها خواندم و به نظرم حرف ايشان كاملا درست است. در آن زمان دو اشتباه استراتژيك در اينكه فرآيند ديپلماسي ما يك فرآيند نتيجه بخش نباشد بسيار موثر بود. مسوولان وقت در سال ١٣٨٤ اعلام كردند پيگيري و برنامه‌ريزي براي يك فرآيند سياسي در گذشته اشتباه بوده است. گفتند موضوع هسته‌اي ايران صرفا يك موضوع فني و حقوقي است و فقط در آن قالب بايد پيگيري شود. پس از گذشت دو سال از دولت آقاي احمدي‌نژاد ديديم كه در بعد حقوقي هيچ كاري انجام نگرفت و حتي كارهايي كه بايد انجام مي‌شد هم مورد بي‌توجهي قرار گرفت. به عنوان نمونه به نظر من، ما امكان طرح دعوي در برخي صحنه‌ها و مراجع بين‌المللي را داشتيم. اگر اين اتفاق رخ داده بود ما امروز از آن مسائل به عنوان يك اهرم در مذاكرات استفاده مي‌كرديم. در بعد فني هم به نظر من ساده انديشي بسيار زيادي صورت گرفت و در آن دوران ما روندي را طي كرديم كه نتيجه نهايي آن اين بود كه پرونده ما در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي بسيار سنگين‌تر شد. پس از گذشت هفت سال گزارش‌هاي آژانس شامل يك سلسله اتهام‌هاي غيرواقعي اما سنگين بود كه اين هم يكي از معضلات مذاكرات فعلي است كه چگونه مي‌توان اين اتهامات نابجا اما مستند و تكرار شده را رفع كرد. ما در گزارش‌هاي آژانس از سال ١٣٨٧ به بعد اتهام‌هايي را مي‌بينيم كه بي‌سابقه است. بسيار عجيب است كه آژانس اين فرصت را پيدا كرد بتواند چنين اتهام‌هاي سنگيني را عليه برنامه هسته‌اي ايران مستند و منتشر كند و بدتر از اينها از ايران به دليل اين اتهام‌ها بازخواست كند. بيش از پنج سال است كه ما در خصوص اين اتهام‌ها بازخواست مي‌شويم. اتهام‌هاي واهي كه متاسفانه به آژانس اجازه داده شد آنها را مطرح كند. بنابراين ما در آن سال‌ها در بعد فني و حقوقي مسير مناسبي را پيش نبرديم. فكر مي‌كنم چندان طول نكشيد كه براي مسوولان قبلي هم بالاحره مشخص شد كه اين مساله سياسي است و بعد از آن تلاش‌هايي هم صورت گرفت كه با پررنگ شدن محور سياسي، محور فني را كم‌رنگ كنند كه طبعا عجولانه بود و لذا راه به جايي نبرد.

 آقاي كمالوندي اشتباه دوم تيم مذاكره‌كننده قبلي را هم اصرار بر به رسميت شناخته شدن حق غني‌سازي ايران دانسته‌اند. اين اشتباه را هم تاييد مي‌كنيد؟

بله. نكته دوم در اظهارات آقاي كمالوندي هم صحيح است كه خواسته اصلي و عمده در آن زمان اين بود كه حق غني‌سازي ايران به رسميت شناخته شود. اين بحث در حقيقت حقوقي بود و نه عملي و ميداني. حرف آقاي كمالوندي در اين خصوص هم درست بود كه ما چه نيازي داريم حقي را كه بر اساس معاهده آن پي تي از آن برخوردار هستيم دوباره از طرف مقابل درخواست كنيم؟ اگر طرف مقابل در خصوص اين حق ما خوداظهاري داشت مطلوب ما هم بود اما اينكه ما از طرف مقابل بخواهيم در ازاي برخي امتيازهايي كه به او مي‌دهيم اين حق را به رسميت بشناسد قاعدتا مبناي درستي براي ورود به مذاكرات سياسي نبوده و شايد اين مسائل هم در عدم نتيجه‌گيري روشن از مذاكرات در آن دوران موثر بوده است.

‌ چرا مخالفان يا منتقدان مذاكرات اصرار بر انتشار گزاره برگ ايران دارند؟

اصولا فكت شيت يا گزاره برگ هيچ عنصر عمده يا مطرحي در هيچ مذاكره‌اي نيست و تنها روشي براي توجيه افكار عمومي است. اتفاقا منتقدان داخلي ما از اين روش استفاده مي‌كنند. منتقدان دو بخش هستند. يك بخش افراد و گروه‌هاي سياسي هستند كه صرفا نگاه سياسي به اين مذاكرات داشته و بنابراين به جزييات تسلط چنداني ندارند. اين افراد ابتدا يك موضع سياسي مخالف مي‌گيرند و سپس تلاش مي‌كنند با نكته‌هايي كه از جزييات مذاكرات از طريق گزاره برگ به دست مي‌آورند آن موضع سياسي را توجيه كنند. تا آن جايي كه من مي‌دانم در ميان منتقدان دو منتقد دقيق هستند، من جزييات انتقادهاي اين آقايان را ديده‌ام و مي‌بينم كه ساير منتقدان هم از استنادهاي اين دو نفر استفاده مي‌كنند. به هرحال معمولا كساني كه احساس مي‌كنند موضع آنها در انزوا يا ضعف است از ابزاري مانند گزاره برگ (فكت شيت) براي توجيه موضع خود استفاده مي‌كنند. من همچنان فكر مي‌كنم كه انتشار گزاره برگ توسط وزارت امور خارجه ما به دليل قوت ما در مذاكرات غيرضروري است و مي‌تواند برخي دستاوردهايي را كه در مذاكرات به دست آورده‌ايم دچار تزلزل و اختلال كند.

 ‌ اصرار مخالفان براي انتشار گزاره برگ ايراني به دليل تلاش براي حمله به تيم مذاكره‌كننده است يا آگاهي يافتن از جزيياتي كه در مذاكرات مي‌گذرد؟

فكر مي‌كنم در حال حاضر بر همگان روشن است كه اين اصرار هم به يك موضع سياسي تبديل شده است و ما براي آگاهي عمومي ابزار كافي را در اختيار داريم. در حال حاضر در تمام رسانه‌ها و صدا و سيما مسوولان و مذاكره‌كنندگان صحبت مي‌كنند و منتقدان هم اظهارنظرهاي خود را آزادانه مطرح مي‌كنند. علاوه بر اين مردم ما از طريق رسانه‌هاي مختلف از اخبار در سطح بين‌المللي آگاهي مي‌يابند و مطالب را مستقيم دريافت مي‌كنند. بنابراين انتشار گزاره برگ به آگاهي عمومي كمك خاصي نخواهد كرد.

آنچه من اميدوارم به آن برسيم اين است كه پس از صحبت‌هاي اخير مقام معظم رهبري بحث‌ها و مناظره‌هاي دقيق، عميق و پخته وسعت پيدا كرده و تعداد آن هم بيشتر شود. رسانه ملي حركت خوبي را آغاز كرده و بايد آن را توسعه دهد. افراد متخصص و سرشناس بايد ابعاد متفاوت اين مساله را با هم مورد بحث و بررسي قرار دهند. نكات دقيقي كه كارشناسان منتقد حتي كساني كه موضع سياسي دارند هم مطرح مي‌كنند نكات خوبي است و بايد مورد بحث قرار گيرد. البته من مطمئن هستم كه تيم مذاكره‌كننده از تمام اين مسائل آگاهي دارد اما حداقل فايده اين بحث‌ها اين است كه ما به سمت يك همدلي و هم نظري بيشتر حركت خواهيم كرد.

 آقاي ولايتي اخيرا در اظهاراتي اعلام كرده‌اند كه انتشار فكت شيت به نفع مذاكرات نخواهد بود. آيا در اين مرحله اصرار بر انتشار گزاره برگ مي‌تواند تخريب‌كننده روند مذاكرات هم باشد؟

دكتر ولايتي كه در جريان مذاكرات هستند در مقاطع خاص و حساس صحبت‌هاي محدود اما بسيار دقيق و روشني دارند. من در چند مورد شاهد بودم كه مطلبي كه ايشان در مصاحبه‌هاي عمومي مطرح مي‌كنند نكات بسيار تعيين‌كننده و به موقع و به جايي است. در اين مورد هم صحبت‌هاي ايشان پيامي است به كساني كه اين مساله را تبديل به يك امر سياسي مي‌كنند كه مذاكره و نتيجه‌اي كه قرار است حاصل شود مهم‌تر از اين حركات و بازي‌هاي سياسي است. فكر مي‌كنم نقش آقاي ولايتي در اين فرآيند گرچه بروز عمومي ندارد اما بسيار تعيين‌كننده است.

 پس از توافقنامه موقت ژنو و بيانيه سوييس شاهد ابراز شادي از سوي مردم بوديم و حتي در دور آخر مذاكرات در سوييس هم ديديم كه مردم تا پاسي از شب همگام با مذاكرات بيدار بودند. چرا در اين يك سال و نيم پرونده هسته‌اي و نتيجه اين مذاكرات تا اين اندازه از سوي مردم تعقيب شده است ؟ آيا به دليل تاثيرگذاري تحريم‌ها بر زندگي عمومي مردم است يا عوامل ديگري هم در اين خصوص دخيل هستند؟

يك بخش مساله به دليل آثار اقتصادي اين پرونده است كه مردم نسبت به آن حساسيت دارند اما اين همه داستان نيست و موضوع هسته‌اي به تمام معنا از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردار است. در ٢ يا ٣ قرن گذشته ما مذاكراتي از نظر شكل، محتوا و نتيجه محتمل در اين ابعاد و در اين سطح در تاريخ ايران نداشته‌ايم. اينكه تمام قدرت‌هاي دنيا قريب به دو سال با ايران مذاكره كرده و تلاش كنند ايران را قانع كنند كه صرفا مقداري محدوديت بر برنامه هسته‌اي را به شكل مقطعي بپذيرد واقعا امر غيرقابل تصوري بود. اينكه در اين سطح مسوولان كشورهاي مقابل زمان‌هاي طولاني و متمادي را به مذاكره با ايران در خصوص برنامه هسته‌اي آن اختصاص دهند بي‌سابقه است. تمام اين مسائل نشان‌دهنده عزت و قدرت ايران در اين مذاكرات است.

 ‌البته منتقدان تيم مذاكره‌كننده را به مذاكره از سر ذلت متهم مي‌كنند.

اتفاقا تنها نكته‌اي كه در آن انتقاد مخالفان آزار‌دهنده و غيرقابل دفاع مي‌شود آن جايي است كه عزت نظام، كشور و مردم را هدف قرار مي‌دهند. اين مساله به هيچ‌وجه قابل پذيرش نيست و ظلم به مردم، كشور و حتي ظلم به خود مخالفان است. چرا بايد آنچه را كه به وضوح مشخص است عزت است و مردم هم از به ثمر نشستن آن شاد هستند به عمد و به اصرار ذلت بخوانيم؟ اينكه عزت واقعي، روشن و ملموس را بخواهيم ذلت نشان دهيم واقعا ظلم است و من اميدوارم كه پس از توصيه‌هاي مقام معظم رهبري اين نوع از انتقادها متوقف شود و انتقادها در مسير سازنده قرار بگيرد.

موضع مقامات ارشد نظام در خصوص مذاكرات را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟  

هرآنچه در اين خصوص بگويم توضيح واضحات است. مقام معظم رهبري به كرات فرموده‌اند كه ايشان در جريان كلان موضوعات هستند و توصيه‌هاي لازم را در هر مقطعي انجام مي‌دهند تا مسير كلي مذاكرات حفظ شود و جزييات امر به عهده مجموعه مذاكره‌كننده است و قاعده هم بايد همين باشد و اين مشي بسيار درستي است. همين مسير هم نقش بسياري در موفقيت‌هايي كه تيم مذاكره‌كننده تاكنون به دست آورده بازي كرده است. اين مساله هم مشخص و مبرهن است كه نقش مقام معظم رهبري كاملا تعيين‌كننده است. شما در همين يك مورد وضعيت ما را با امريكا كه مثلا ابرقدرت است مقايسه كنيد. وضعيت آشفته‌اي كه در امريكا به دليل پرونده هسته‌اي ايران حاكم شده است را در نظر بگيريد و با وضعيت انتقادها در داخل ايران مقايسه كنيد. در ايران هم افرادي به روند مذاكرات نقد دارند يا مخالف آن هستند. اما به ذهن كسي هم خطور نمي‌كند كه منتقدان ما به رهبران كشور متخاصم نامه‌اي بنويسند و از آنها بخواهند كه به دولت ما اعتماد نكنيد. نقش رهبري در اين پرونده خاص بر همگان مشخص است و اما آنچه دردناك است اين است كه در تمام انتقادها تلاش مي‌شود از مقام رهبري هزينه شود كه اين حركت درستي نيست. اگر در خصوص مذاكرات و روند آن موضعي مطرح مي‌شود و اين موضوع مستند و مستدل و قابل طرح است چرا بايد از رهبري هزينه شود و مواضع شخصي به رهبري نسبت داده شود؟

پس از ١٨ ماه مذاكره ميان ايران و امريكا، در لوزان دو طرف بر سر راهكارهاي مشترك به تفاهم رسيدند. اين جزييات در صورت تبديل شدن به برنامه جامع مشترك اقدام تامين‌كننده حقوق هسته‌اي ايران هستند؟

اگر تفاهم نهايي با حفظ همين راه‌حل‌هايي كه مطرح شده، قطعي شود برنده قطعي و بلامنازع اين مذاكرات جمهوري اسلامي ايران خواهد بود. حتي اگر اين توافق با همين شكل به نتيجه برسد فارغ از بحث تحريم‌ها در بعد برنامه هسته‌اي و اهداف هم باز ايران به پيروزي دست يافته است. اما در خصوص اينكه اين تفاهم در ماه‌هاي آتي به دست بيايد يا خير در حال حاضر نمي‌توانم قضاوت كنم.

 منظور شما از پيروزي، برد فني در مذاكرات است يا برد سياسي كه در نتيجه اين تفاهم براي جمهوري اسلامي ايران به دست خواهد آمد؟ بسياري از تحليلگران اعتقاد دارند كه برد سياسي كه در نتيجه اين تفاهم براي ايران در سطح بين‌المللي شكل مي‌گيرد بسيار مهم‌تر از برد فني ايران است.

من در حال حاضر اصلا بحث برد سياسي را مطرح نمي‌كنم چرا كه حتما اين تفاهم نهايي يك موفقيت سياسي خواهد بود اما به نظر من در سايه اين مذاكرات و رسيدن به تفاهم نهايي آنچه اهداف برنامه هسته‌اي ما خواهد بود، تامين خواهد شد. ما در نهايت برنامه هسته‌اي خواهيم داشت كه مورد تاييد جامعه بين‌المللي هم خواهد بود. اين دستاورد كه مجموعه قدرت‌هاي دنيا برنامه هسته‌اي هدفمند ايران را كه امكان توسعه كيفي هم دارد به رسميت بشناسند نه تنها كم‌سابقه كه بي‌سابقه است.

كشورهايي كه برنامه هسته‌اي آنها با وسعت برنامه ايران برابري مي‌كند محدوديت‌هاي بسياري را پذيرفته‌اند. ژاپن كشوري است كه در جنگ جهاني دوم تسليم امريكا شد و كشوري است كه از نظر نظامي رسما وابسته به ايالات متحده است. چنين كشوري براي آنكه برنامه هسته‌اي شامل غني‌سازي داشته باشد ضوابط دولت امريكا را پذيرفت. پس از آن هم كنگره امريكا مجوزي را كه دولت امريكا به ژاپن براي ادامه برنامه هسته‌اي آن داده بود، تصويب كرد. ما هيچ كشوري را در عرصه بين‌المللي نداريم كه صرفا از طريق مذاكره با كشورهاي بزرگ و بدون پذيرش ضوابط دولت امريكا به تفاهمي برسد كه برنامه هسته‌اي هدفمند آن شامل غني‌سازي ادامه پيدا كند.

 منتقدان مذاكرات اعتقاد دارند كه در سايه اين راهكارهاي مشترك به دست آمده در لوزان، تيم مذاكره‌كننده محدوديت‌هاي بي‌سابقه‌اي بر برنامه هسته‌اي را پذيرفته است.

بايد به اين مساله توجه كنيم كه آنچه محدود يا متوقف كرده‌ايم چه نقشي در برنامه جامع هسته‌اي نهايي ما خواهد داشت؟ شما به هركدام از جزييات كه توجه كنيد متوجه مي‌شويد زماني كه كلان برنامه هسته‌اي ايران در نظر گرفته مي‌شود اين محدوديت‌ها به هيچ‌وجه موثر نخواهد بود. مذاكراتي كه دكتر صالحي انجام دادند بسيار هوشمندانه و دقيق بود و اينكه موفق شدند در ادامه فرايندي كه دكتر ظريف آغاز كرده بود راه‌حل‌ها را به نقطه‌اي برسانند كه اهداف و كلان برنامه هسته‌اي ما حفظ شود دستاورد بسيار بزرگي است و قطعا آن جزييات نقش پررنگي در برنامه كلان هسته‌اي ما نخواهد داشت. ابتكار دكتر صالحي در شروع مذاكرات عمان و نقش ايشان در حفظ حقوق هسته‌اي در مذاكرات اخير به ايشان يك جايگاه ويژه و ماندگار در تاريخ مذاكرات داده است. برنامه هسته‌اي ايران در شرايطي كه تفاهم شكل بگيرد يك برنامه هسته‌اي جامع فراگير و روبه جلو خواهد بود.

پربیننده ترین ها