«قاسمخانی» از راه رفتن روی خط قرمزها گفت
حالا قاسمخانی در آستانه پنجاه سالگی، سراغ یک سوژه جذاب دیگر رفته است؛ سوژهای که دو سالِ تمام با ادعای «ملتهب بودن» در راهروهای وزارت ارشاد سرگردان بود و یک روز باید اسم مردههایش عوض میشد و روز دیگر جای زن و مَردش در قبر!
سراغ فیلمنامهنویس «طبقه حساس» رفتیم که این روزها با درخشش رضا عطاران فروشی میلیاردی دارد.
قاسمخانی در این گفتوگو درباره موضوعات مختلفی از جمله ممیزیهای جالب و بعضا طنزگونه فیلم، تفاوت آن با «مارمولک»، مظلومبودن خانمها در «طبقه حساس» و... صحبت کرد که خلاصهای از آن را در زیر میخوانید:
بحث ساخت فیلمی با نام «قبر دوطبقه» که بعد به «طبقه حساس» تغییر پیدا کرد،دو سالی بود که مطرح میشد. در این مدت بارها از مدیران قبلی موضوع را پیگیری کردیم و آنها هم خط قرمز و نیاز فیلمنامه به بازنویسی را دلیل صادر نشدن پروانه ساخت این فیلم عنوان میکردند، چون معتقد بودند کلا موضوع فیلمنامه ملتهب است. چه شد که بالاخره این فیلم ساخته شد؟
اول بگویم که اگر از همان روز اول خیلی رُک میگفتند مشکل چیست، یک سال در راهروهای وزارت ارشاد این طرف و آن طرف نمیرفتیم. اصل ماجرایی هم که با آن مشکل داشتند همین دو جسد خانم و آقای داستان بود که روی هم دفن شده بودند.
البته مدیران قبلی اداره نظارت هم تلاشهایی کردند تا با تغییر دیالوگ یا سکانس به نتیجه مطلوب برسند، اما هر چه تغییراتِ مورد نظرشان اعمال میشد باز هم میدیدند مشکل همچنان وجود دارد. حتی آخرین چیزی که از ما خواستند این بود که اگر جای دو جسد در آن قبر دو طبقه عوض شود، یعنی مرد زیر دفن شود و زن در قسمت بالایی، مشکل حل میشود که دیگر کار به آنجا نرسید.
یعنی چه؟!پس از این همه رفت و آمد براساس چه استدلالی موضوع تغییر جای جسدها را مطرح کردند؟
این همان مفهوم اروتیکی است که دوستان میگفتند این دو جسد تداعی میکند و در واقع مشکل آنها همان نکتهای بود که در ذهن بیمار آقای کمالی (با بازی رضا عطاران) هم میگذرد.
ببینید! گویا این دوستان مقداری با آقای کمالی ما موافق بودند که نباید جسد همسرش زیر جسد دیگری دفن میشد، هرچند این کار سهوا انجام شده بود، اما با این حال و با همه احترامی که برای این دوستان قائل هستم، مجبور به بیان همان توضیحاتی بودیم که در فیلم به کمالی داده میشد که «بابا اینها جسدند، مردهاند...»(خنده). البته این را هم اضافه کنم که خیلی معتقد نیستم اگر جای اجساد جابجا میشد مشکل آنها با فیلمنامه حل میشد.
پس در دوره قبل نتوانستید مجوز ساخت بگیرید؟
چرا در همان روزهای آخر به دلیل اینکه خیلی در رفت و آمد بودیم لطف کردند و مجوز دادند.
یعنی فیلمی که الان روی پرده سینماهاست، نسبت به نسخه اولیه فیلمنامه زیاد تغییر کرده است؟
نه، تغییرات کمی دارد، مثلا در سکانسی که مربوط به بازی محمدرضا فروتن میشود، او نقش رئیس دفتر مرجع تقلید آقای کمالی (با بازی رضا عطاران) را داشت که کمالی برای استفتاء پیش او میرود، اما بعد از گرفتن جواب صحیح و شرعی طوری عصبانی میشود که میخواهد مرجع تقلیدش را عوض کند! این یکی از بخشهایی بود که گفتند حساسیتزاست و آن را تغییر دادیم، اما اینکه اتفاق و تغییربزرگی در فیلمنامه رخ داده باشد، پیش نیامد.
همین مثالی که زدید کمی عجیب است چون اتفاقا نقش روحانی «طبقه حساس» که محمدرضا فروتن آن را بازی میکند، خیلی منطقی و درست است.
بله. درواقع بیننده نگاه درست به داستان فیلم را از نگاه روحانی میبیند و اگر مانیفستی در «طبقه حساس» باشد همان حرفهای روحانی فیلم است.
پس میشود گفت که انگار کلا اصل موضوع از طرف دوستان درست درک نمیشد.
چرا درست درک میشد، ولی این نگاه در تصمیمگیریشان دخیل بود که ما بالغ هستیم و تماشاگر خیلی نمیتواند تصمیم درستی بگیرد و گرنه مفهوم فیلم که درباره یک تعصب بیمارگونه حرف میزند کاملا روشن است. در کل دوستان فکر میکردند این وسط در داستان ما چیزهایی هست که ممکن است خطرناک باشد.
خوب اگر خطرناک باشد چه میشود؟ مثلا مخاطب شعور فهمیدن این خطر را ندارد؟
این را باید از آنها پرسید، چون سوال ما هم هست. در سینما یا تلویزیون فیلمهای زیادی بودند که چنین بحثهایی برایشان مطرح میشد، اما بعد پخش شدند و هیچ اتفاقی نیفتاد و نگاه مردم هم عوض نشد. مسئله اساسی در اینباره این است که ما یک نگاه رسمی داریم که نمایندهاش همین آدمها و خانوادههایی هستند که در فیلمها و سریالهای تلویزیون میبینیم؛ یعنی آدمهایی که خیلی مودب هستند و نشان میدهند همه چیز گل و بلبل است، اما یک بخش دیگری هم هست که مردم عادیاند و کیلومترها با آنچه در تلویزیون میبینیم فاصله دارند.
به نظر میرسد آنهایی که به یک شوخی در فیلمی واکنش نشان میدهند و فریاد «وا اسلاما» سر میدهند و میگویند بیچاره شدیم و اخلاق نابود شد و این حرفها، یا در جامعه و خیابان نیستند یا اینکه کلا دروغ میگویند. چون مثلا همه میدانیم جوکهای محبوب مردم ما به نوعی جوکهای رکیک است و به همین دلیل برخی واکنشها بیشتر ریاکارانه است.
یک دلیلی که احتمالا در عدم صدور مجوز دخیل بود و اتفاقا آن را با یکی از مدیران قبلی سازمان سینمایی هم مطرح کردم، این بود که به نظر میرسد آنها از همکاری دوباره کمال تبریزی و پیمان قاسمخانی واهمه دارند؛ آن هم به دلیل تجربهای که سر فیلم «مارمولک»پیش آمد.
واقعیت هم همین است، چون معمولا روی اسمها بیشتر قضاوت می شود تا روی خودِ کار.
ایسنا: البته پیشداوریها هم از نویسنده و کارگردان «طبقه حساس» که «مارمولک» را ساخته بودند،این بود که یک «مارمولک 2» در دست تولید داشته باشند که علاوه بر نگاه نقادانه، یک اتفاق نو هم باشد. ولی در نهایت «طبقه حساس» اینطور نشد.
بله همین طور است. البته معتقدم آن نگاه نو، دقیقا «طبقه حساس» است نه «مارمولک». «مارمولک» فیلم خوب و بانمکی است، اما در «طبقه حساس» نمیخواستیم به این سمتو سو برویم. شاید اینکه مردم از «طبقه حساس» انتظار یک کمدی خیلی خندهدار داشته باشند، برآورده نشود، چون این فیلم یک کمدی سیاه است و مهمترین نکته آن برای من تغییر لحن فیلم بود که از یک کمدی به یک فیلم جنونآمیز، دیوانه و سیاه میچرخد.
در «طبقه حساس» شخصیت اصلی فیلم سالم نیست و به تبع آن فیلم دیوانهوار و جدی جلو میرود. بنابراین اگر با این دید به سینما برویم که یک فیلم سراسر کمدی با بازی رضا عطاران تماشا کنیم، انتظارمان برآورده نمیشود.
برخی تابوها یا خط قرمزها در سینما سلیقهای هستند. چقدر تابوشکنی یا رفتن به سمت خط قرمزهای سلیقهای،دغدغه شماست؟ چون خیلیها میترسند حتی به خط قرمزها نزدیک شوند، در صورتی که میشود به راحتی روی آنها راه رفت و به نظر میرسد شما و کمال تبریزی خیلی خوب بلدید روی این خط قرمزها راه بروید به طوری که نلغزید و موجب اعتراضات خاص هم نشوید.
درست است اما هرچهقدر هم در راه رفتن روی خط قرمزها مهارت داشته باشید، چون حدود این خطوط تعریف مشخصی ندارند، میتوانید به راحتی پایین بیفتید، مثل «مارمولک» که توقیف شد.
اما اینکه میگویید تابوشکنی یا حرکت روی خط قرمزهای سلیقهای چقدر دغدغهماست، باید بگویم برای اینکه دنبال موضوعات تابو باشیم، نیت خاصی نیست. این موضوعات چیزهایی هستند که در اطرافمان میبینیم و فکر میکنیم باید درباره آنها حرف زده شود. حال ممکن است خط قرمز باشد یا نباشد. به هر حال جامعه ما نیاز دارد که دوباره به خودش و ارزشهایش نگاه کند، چون گرفتاریهای زیادی داریم که باید دربارهشان صحبت کنیم.
در کارهای شما دو اِلمانِ خیلی مشخص وجود دارد،یکی طنز یا همان کمدی سیاه که گفتید و یکی هم انتقاد؛ مخصوصا انتقاد سیاسی و اجتماعی. در طول این سالها و به ویژه در مقایسه با «مارمولک»، روند کارتان را چطور ارزیابی میکنید؟ این جنس کمدی و انتقاد قرار است بیشتر شود یا به دنبال تغییر رویه هستید؟
هیچ کدام از اتفاقاتی که تا به حال پیش آمده، خیلی مطابق با برنامهریزی نبوده که بگویم حالا از اینجا به بعد اتفاق دیگری میافتد. در واقع خودِ موضوعات هستند که مرا به سمت مسیری میبرند. آنچه دیده میشود نوع نگاه من و شاید هم شیوه اعتراض من است، چون همیشه در خودم نسبت به خیلی چیزها منتقدم؛ مثلا در همین «طبقه حساس»انتقادم به نوع تعصبی است که گاهی نسبت به زنان وجود دارد، البته فقط به آن گروه از زنهایی که مظلوم واقع شدهاند و نه همه آنها، چون زنهایی هم هستند که اصلا مظلوم نیستند.(خنده)
گفتید که نسبت به برخی رفتارها در برابر زنان انتقاد دارید، اما به نظرم در متنهایی که مینویسید خانمها کمتر دیده میشوند و خیلی پررنگ نیستند. کلا فکر کنم نگاهتان مردسالارانه است!
نه به خاطر مردسالاری نیست. همانطور که خانم میلانی دوست دارد درباره زنها فیلم بسازد چون خودش زن است، برای من هم راحتتر است که برای مردها بنویسم، چون آنها را بهتر میشناسم. ضمن اینکه کمدی نوشتن برای آقایان راحتتر است.
چرا؟
بالاخره برای خانمها مشکلات ممیزی وجود دارد و آنقدر که مردها را میتوان جلف کرد،نمیشود با خانمها شوخی کرد! شوخی نوشتن برای زنها خیلی راحت نیست، مخصوصا وقتی بدانیم در تلویزیون خانمها حتی اجازه خوردن خیار یا هویج را هم ندارند!
اما در کل طبیعی است که من شناخت بیشتری روی آقایان دارم و طبیعتا دنیای مردانه و رابطه بین مردها را که گاهی نوعی خشونت ذاتی در آن است را هم دوست دارم. به عنوان مثال چیزی که در سریال «پژمان» خیلی دوست داشتم، خشونت ذاتیای بود که در رفتار فوتبالیستها وجود دارد. یعنی گاهی طوری همدیگر را میزنند که طرف له میشود اما بعد بلند میشوند و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است ولی خوب خانمها این طور نیستند دیگر. البته به نظرم کلا مردها جذابترند(خنده).
ایسنا: بله! اما نگاهتان در نقش زن «طبقه حساس» که همسرتان (بهاره رهنما) آن را بازی میکند، یک نوع نگاه همراه با ترحم است. انگار که میخواهید بگویید «ای این بنده خدا چقدر مظلوم است در مقابل آن کمالیِ فلان فلان شده!»
این نگاه کلیام نیست. نقش همه زنهایی که مینویسم مظلوم نیستند.نمونه آن را هم میتوانید در نقشی که برای «بهار» در سریال «پژمان» نوشته بودم ببینید که یک زن کاملا غیرمظلوم است.
درباره نقش خانم رهنما در «طبقه حساس» چه؟ زیادی مظلومنما نیست؟
به نظرم نه. کلا در نسلهای گذشته و حتی شاید در زمان فعلی، زنهایی از جنس همین همسر آقای کمالی در «طبقه حساس»(با بازی پانتهآ بهرام) بودهاند،یعنی با مردانی زندگی میکردند که عشق برایشان تعریف شده نیست. این نوع مردها در یک سن و سالی ازدواج میکنند و این غمانگیز است که مفهومی مانند عشق را در زندگی تجربه نکردهاند، به همین دلیل هم فکر میکردم «طبقه حساس» میتواند یک داستان عاشقانه غیرمتعارف باشد آن هم درباره دو نفر که یکی از آنها اصلا به عشق اعتقاد ندارد و نفر دوم هم مرده است.
فکر میکنید آن عاشقانه غیرمتعارفی که میخواستید کاملا در فیلم قابل درک است؟
فکر میکنم دراینباره چیزهایی هست که در فیلم مفهوم نشده و من و آقای تبریزی هم پیش از ساخت فیلم درباره آنها بحثمیکردیم. ماجرا از این قرار است که کمالی «طبقه حساس» به زنش عادت کرده و نمیخواهد پیش خودش اعتراف کند که علاقهای بیش از حد متعارف به زنش دارد. چنین آدمهایی وقتی به مهمانی میروند، حرف زدن با همسرشان یا تعریف کردن از او را خوب نمیدانند در حالی که فکر میکنند میتوانند به زنشان کنایه بزنند.
آقای کمالیِ «طبقه حساس» هم در طول داستان مرتب تلاش میکند عشق خود را تکذیب کند تا در نهایت میفهمد که دلتنگیاش برای همسرش است نه مثلا برای دستپخت او. آقای تبریزی معتقد بود که برای این هدف،باید یکسری نشانهگذاری در فیلم داشته باشیم ولی من مخالفت کردم و میخواستم کمالی تا لحظه آخر حاشا کند و با خودش بجنگد، یعنی فکر میکردم ضرب داستان به این شکل بیشتر خواهد بود.
کاراکتر «کمالی» را از اول برای رضا عطاران نوشتید؟
نه،براساس شخصیت پرویز پرستویی نوشتم. اولین باری که سیروس همتی طرحش را برایم گفت، آقای پرستویی هم آنجا بود ولی ساخت فیلم و شروع کار آنقدر طول کشید که ایشان سر فیلم دیگری مشغول بازی شد.
اگر پرویز پرستویی بود احتمالا فیلم خیلی جدیتر میشد؟چون او طنز رضا عطاران را ندارد.
بله همینطور است. البته مطمئن نیستم که این اتفاق برای فیلم بد بود. با پرویز پرستویی، فیلم لحن و فضای متفاوتی با «طیقه حساس» فعلی پیدا میکرد.
به نظر میرسد حضور رضا عطاران در «طبقه حساس»باعث میشود که همه به امید دیدن یک کمدی تمام عیار به سینما بروند، درحالی که میگویید هدف فیلم از ابتدا این نوع کمدی نبوده و شاید به همین دلیل عدهای احساس میکنند فیلم آنطور که میخواهند نیست.
دقیقا. الان افرادی که از «طبقه حساس»انتظار یک فیلم کمدی دارند، احساس میکنند که این فیلم در نیمه دوم از نفس افتاده در حالی که اصلا این طور نیست و هدف ما ساخت یک فیلم سراسر کمدی و شوخی نبود. انتظار پیش آمده هم شاید به خاطر حضور رضا در فیلم است، چون او آنقدر بانمک و کمدین است که مردم انتظار دیگری از حضورش در یک فیلم دارند؛به همین دلیل است که میگویم شاید اگر پرویز پرستویی که طنز خاص رضا عطاران را ندارد، نقش اصلی را بازی میکرد، چنین انتظاراتی برای درک لحن خاص «طبقه حساس» به وجود نمیآمد. البته با همه این حرفها،اگر «طبقه حساس» با هر کس دیگری جز رضا عطاران ساخته میشد، نصف الان میفروخت و مردم هم نصف الان دوستش داشتند.
واقعا همینطور است مخصوصا در صحنه رستوران رفتن پس از تشییع جنازه که آقای کمالی شروع میکند با دوستانش به خندیدن و... . شاید سخت باشد بازیگر دیگری را به جز عطاران در آن لحظه تصور کرد.
دقیقا!آن صحنه به نظرم بهترین صحنه فیلم است.در حالی که بهترین سکانس فیلمنامه جایی است که کمالی با جسد مرده صحبت میکند. این قسمت در فیلمنامه خیلی خوب بود و هر کس میخواند همین نظر را داشت اما در فیلم اینطور نشد و من هم معتقدم سکانس خنده در رستوران بهترین سکانس فیلم است.
شنیده بودیم که نقش روحانی فیلم را قرار بوده پرویز پرستویی بازی کند که به نحوی حضور دوباره رضا مارمولک باشد. چه شد که محمدرضا فروتن این نقش را بازی کرد؟
پیشنهاد آقای تبریزی بود که نقش روحانی همان رضا مارمولک باشد و خواستیم برای او هم نقش را بازنویسی کنیم، چون شخصیت کمالی مهاجم بود و رویارویی او با رضا مارمولک که مهاجمتر از اوست، جذاب میشد، اما آقای پرستویی تمایل به این کار نداشت و میخواست خاطره خوب رضا مارمولک به همان شکل باقی بماند.