خاطره گلریز از سوتی دادن در محضر امام!
نام گلریز، گرچه در جامعه ما با سرود پیوند خورده است اما او خوانندگی را با آواز و موسیقی اصیل ایرانی شروع کرده و اکنون نیز بیش از هر چیز به همین گونه موسیقی مشغول است.
واقعیت این است که گلریز جایگاهی ویژه در تاریخ سرود ایران دارد؛ سرودهایی که بسیاری از آنها از جمله برجستهترین کارهای تاریخ سرود پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار میرود.
به گزارش صدای ایران، گلریز در گفتوگو با سایت جماران ضمن انتقاد از وضعیت فعلی موسیقی بهویژه در حوزه پاپ، کیفیت آهنگهای پاپ پیش از انقلاب را به مراتب بهتر از پاپهای امروزی میداند و با بیان اینکه امام، خدمت شایانی به موسیقی فاخر کرد، با گریزی به خاطرات دور و نزدیک اجراهای خود مقابل امام، از دیدار خود با امام و حاج احمد آقا در دربند، از سوتی هنگام اجرای سرود «برخیزید» در محضر امام و از مصائب اجرای موسیقی در اوایل انقلاب و نقش امام در ادامه حیات موسیقی گفت.
جالب اینجاست، در حالی که اکنون صداو سیما از نمایش ساز در برنامههای موسیقی خودداری میکند، گلریز از اجرای خود با ارکستر در 25 سال پیش و نمایش سازهای این اجرا در صدا و سیما سخن میگوید و این رویکرد صدا و سیما را مورد نقد قرار میدهد.
متن کامل گفتوگو با محمد گلریز در پی میآید:
جناب گلریز، شما افزون بر ملاقات با امام که اتفاقا به بهانه انجام یک کار فرهنگی و اتفاقا موسیقی هم بوده، با دیدگاههای فرهنگی ایشان به ویژه در حوزه خودتان که موسیقی باشد آشنایی دارید، بنابراین این گفتوگو را با برداشت شما از شخصیت فرهنگی امام آغاز کنیم.
به نظر من یکی از عللی که شخصیت حضرت امام را نه تنها در ایران و جهان اسلام که در جای جای جهان معرفی و ماندگار کرد، رویکردهای فرهنگی و هنری ایشان بود. به واقع معتقدم که هنر، یکی از علل موفقیت انقلاب اسلامی به رهبری امام بود و وجه هنری سخنان و کتب ایشان نیز به این نظر من صحه میگذارد. دیوان اشعارشان میتواند معرف و گواه خوبی برای اثبات ابعاد هنری شخصیت حضرت امام باشد. البته بنده حقیر توانستم نظیر بسیاری دیگر، دست کم در حوزه خودم، از نزدیک با شخصیت و اندیشه امام آشنا شوم.
شما علاوه بر اجرای سرود «برخیزید» در حضور امام که بعد از ورودشان به کشور و در بهشت زهرا انجام گرفت، به بهانه اجرای سرود «شهید مطهری» نیز دیداری با ایشان داشتهاید. از آن دیدار بگویید.
امام بعد از ورود به ایران به بهشت زهرا (س) تشریف آوردند. ما هم مفتخر بودیم که در چندقدمی ایشان سرود «برخیزید» را با گروه کُر در آن فضای خیلی خاص اجرا کنیم. من از همان جا با شخصیت حضرت امام و قدرت تاثیرگذاریشان بیش از پیش آشنا شدم. بار دوم هم بعد از اجرای سرود «شهید مطهری» خدمت ایشان رسیدیم که آن هم یکی از خاطرات به یادماندنی من است. شما آن زمان را در نظر بگیرید که تکلیف موسیقی به هیچ عنوان روشن نبود و اینکه چه نوع موسیقی و آهنگی را اجرا کنیم که بتواند در چارچوب انقلاب قرار گیرد اما با این حال، اجرای سرود «شهید مطهری» در حضور امام خیلی توانست کمکحال ما در روشن شدن تکلیف موسیقی در آن دوران خاص باشد.
در واقع سرودهای انقلابی به برخی از متدینین ثابت کرد که موسیقی میتواند کارکرد فرهنگی مثبتی حتی در فضای یک جامعه انقلابی داشته باشد. اجرای این سرودها در محضر امام، نگاه مثبت ایشان به موسیقی را آشکار کرد و مشروعیت لازم را برای ادامه حیات موسیقی کشور ایجاد کرد.
البته سرودهای دیگری هم ایفاگر چنین نقشی بودند. یادم هست یک سال بعد از اجرای سرود «شهید مطهری»، در دربند خدمت امام رفتیم چون آن روزها امام به خاطر کسالتشان در آن منطقه اسکان داشتند. آن روز، ابتدا پیش از ملاقات با امام، 40 دقیقهای با مرحوم حاج احمدآقا همکلام شدیم که صحبتهای بسیار روشن و شیوایی هم فرمودند. اتفاقا صحبتهای ایشان هم درباره موسیقی بود چون به هر حال گروه ما از خواننده و آهنگساز و تنظیمکننده و شاعر تشکیل میشد.
صحبت های حاج احمد آقا نظر شخصی خودشان بود یا نظرات امام؟
اتفاقا ایشان ابتدای صحبتهایشان گفتند که چون امام کسالت دارند تمامی صحبتهای من، مبتنی بر نظرات امام است. البته بعد از سی و چند سال، جزئیات صحبتهای ایشان را به یاد نمیآورم اما بسیار تاکید بر حفظ جایگاه موسیقی و سرود انقلابی داشتند. توصیه اصلی ایشان این بود که سرودهای «نیایش»، «شهید مطهری»، «بانگ آزادی»، «نغمه توحید» و ایندست کارها را ادامه دهید. من در یک سال اول انقلاب به خاطر کاهش چشمگیر تولید موسیقایی که علت آن به تغییر رژیم بازمیگشت، حدود سی چهل تا کار خوانده بودم. به هر حال آن روز حاج احمدآقا فضا و قالب فعالیتمان را برایمان ترسیم کرد. حتی بعد از ترسیم فضا با خنده چند خواننده را مثال زدند و گفتند کارها مثل کارهای ایندست خوانندهها نباشد.
حالا که صحبت به اینجا رسید به نظر شما جایگاه موسیقی انقلابی بعد از گذشت 35 سال از عمر انقلاب حفظ شده است؟
من از شما یک سوال دارم و آن این است که ما چرا باید موسیقی ارزشیمان را فدای موسیقی تحمیلی کنیم؟ موسیقیای که امروزه بین تمامی جوانان ما حتی جوانان مذهبی هم رایج شده است و متاسفانه اهداف خطرناکی هم زیر سر دارد، یک گونهای از موسیقی تحمیلی است.
به نظر شما در چنین شرایطی چه باید کرد؟
من به همان صحبت حاج احمدآقا باز میگردم مبنی بر اینکه باید کارهایی بسازیم که ضمن بهروز بودن، شکل ارزشی آن هم حفظ شده باشد. مثلا شما ببینید موسیقی سریال امام علی (ع) هم مورد استقبال قرار میگیرد و هم ماندگار میشود و این به خاطر سرمایهگذاری مناسب و کیفیت درخور توجه آن قطعه موسیقایی است که اگر این دو باشد مطمئن باشید جوانان ما هم جذب کارهای خوب میشوند اما متاسفانه ما آنطور که باید و شاید، در این راستا کار نمیکنیم. کار که نمیکنیم هیچ، شرایط را وخیمتر هم میکنیم. وقتی از برخی از این مسئولان فرهنگی میپرسیم چرا به کارهایی که زمینه لسآنجلسی دارد مجوز میدهید، میگویند ما میسازیم تا جوانان ما به کارهای آنها گرایش پیدا نکنند. خب این تفکر اشتباهی است و در واقع از چاله به چاه افتادن است.
خب جناب گلریز به دیدارتان با امام بازگردیم. در حضور ایشان چه گفتید و شنیدید؟
ابتدا خواهش میکنم که شما ذهنتان را به 34 سال پیش ببرید، در شرایطی که بسیاری از مراجع هم موسیقی را حرام میدانستند. دقت کنید که در آن دیدار، حاج احمدآقا که ما را معرفی میکردند از خواننده و آهنگساز و تنظیمکننده و شاعر و ... نام میبردند و این خود، خیلی جالب است. بعد از معرفی به ما گفتند اگر صحبتی دارید با امام در میان بگذارید اما ما آنقدر مجذوب امام شده بودیم که نتوانستیم هیچ حرفی بزنیم. جالب اینجاست که هنگام خداحافظی، امام در حق ما دعا کردند. حالا دعا در حق کی؟ در حق خواننده و آهنگساز و فرمودند که خدا در پناه اسلام حفظتان کند.
فکر میکنید این برخورد امام با شما چه تاثیری بر فعالیت سایر اهالی موسیقی در دوران خاص و ویژه آن زمان داشت؟
باور کنید تایید همان سرود «شهید مطهری» توسط امام، سبب فعالیت بسیاری از شعرا و آهنگسازان شد تا جرات فعالیت پیدا کنند و نتیجه آن را در طول هشت سال دفاع مقدس هم دیدیم. امام خدمت شایانی به موسیقی فاخر کرد؛ موسیقی فاخری که نمره آن، امروزه به صفر رسیده است. به عنوان نمونه شما ببینید در همین جشنواره موسیقی فجر حتی یک قطعه انقلابی هم وجود نداشت؛ جشنوارهای که حتی نام فجر را هم با خود یدک میکشد و باید دست کم چند کار انقلابی در آن به گوش برسد و یاد انقلاب و سرودهای انقلابی را در اذهان زنده کند. جالب اینجاست که چند روز قبل از آغاز جشنواره موسیقی فجر، بنده در خانه کتاب و در حضور آقایان هاشمی رفسنجانی و حداد عادل و خود وزیر ارشاد با یک ارکستر بزرگ سه کار انقلابی اجرا کردم اما در معتبرترین جشنواره موسیقی کشورمان که فجر باشد، خبری از موسیقی فجر و انقلابی نبود. شما بدانید که اجازه امام برای ورود ما به بیت ایشان، به خاطر انجام یک کار فاخر و ارزشی بود.
ببینید شما اهل رسانه بهتر از ما میدانید که درباره هر موضوع و اتفاق و حتی کالایی، حرف اول را در دنیا، تبلیغات میزند اما متاسفانه در مورد سرودهای انقلابی ما هیچ تبلیغی انجام نشده است؛ تا آنجا که حتی در جشنواره موسیقی فجر هم خبری از سرود نیست.
خب فکر می کنید علتش چیست؟
یکی از علل کمتوجهی این است که متاسفانه تفکرات مسئولان فرهنگی ما تغییر کرده است. شما یکی از اجراهای برج میلاد را بروید، ببینید چه میخوانند و شکل اجرای آنها چگونه است. طراحی دکور، نورپردازی، لباسها، سر و صورتشان و هر چه که متعلق به آن اجراست، برگرفته و الگوبرداری شده از خوانندگان و گروههای خارجی است. اصلا بعضی از آنها خودشان را طوری درست میکنند که من به خودم میگویم صد رحمت به خارجیها. متاسفانه به شدت تحت تاثیر ماهوارهایم، آن هم در صورتی که خودمان به لحاظ موسیقایی، بسیار غنی هستیم. ما چند هزار سال پیش موسیقیدانانی نظیر باربد و نکیسا و رودکی داشتهایم و دارای پیشینه پرمایهای هستیم. حالا چرا نباید از آنها استفاده کنیم؟
به نظر شما تا چه اندازه از بین رفتن نگاه حرام به موسیقی را میتوانیم در گرو رفتار سنجیده امام بگذاریم؟
ما باید نظرات حضرت امام در این حوزه را بشکافیم و در اختیار مردم بگذاریم، چرا که هنوز هم هستند افرادی که نمیخواهند آن رفتار سنجیده امام را باور کنند. موسیقی ارزشی مورد تأیید امام بوده است. ببینید اگر محفل و محل اجرای موسیقی درست باشد، خود یکی از ارکانی است که موسیقی را حلال میکند. مثلا خود حضرت امام حتی در مورد سرود «شهید مطهری» هم گفتند که اگر همین سرودی که من تایید کردم، از رادیو آمریکا پخش شود، دیگر من آن را گوش نمیدهم. بعد از آن، کلام، حرف اول را میزند، بهویژه در ایران که موسیقی، با کلام گره خورده است. به قول مرحوم دهلوی، آهنگ، عروس و شعر، زیور است. دکتر خروش در یکی از کتب خود که سال 57 کتاب سال شناخته شد، به موضوع اثرات مخرب موسیقی مبتذل بر اعصاب و روان پرداخته و آن را برای مطالعه در اختیار 200 تن از دانشمندان اروپایی و آمریکایی قرار داده است و جالب این است که تمامی این افراد بر نظر دکتر خروش، صحه گذاشتهاند. اگر خواستید بنده نمونه این کتاب را در منزل دارم و میتوانم در اختیارتان بگذارم. این مهم را باور کنیم که موسیقی مسموم، روحمان را نیز مسموم میکند. مطمئن باشید که هیچ هنری، قدرت تاثیرگذاری موسیقی را ندارد، بنابراین هر کشوری سعی میکند از این هنر در راستای پیشبرد اهدافش استفاده کند و اینجاست که ما باید باهوش باشیم. متاسفانه امروزه حتی برخی متدینین ما هم آهنگهایی گوش میکنند که آدم باورش نمیشود و ما و مسئولان فرهنگی کشور هم همینطور دست روی دست گذاشتهایم و تماشا میکنیم و از عواقب روی آوردن جوانان به موسیقی مبتذل بیخبریم.
جناب گلریز شما در جریان هستید که چرا بعد از انقلاب ساز از تلویزیون نشان داده نشد؟
خود بنده هم به این مسئله انتقاد دارم؛ مسئلهای که به هر حال اهالی موسیقی را آزردهخاطر کرده است. ببینید، ساز مثل یک چاقو میماند که هم میتوانید به وسیله آن، یکی را مجروح کنید و یا با آن میوهای را پوست کنید و غذای خود را تامین کنید. حالا ساز هم همین حکایت را دارد؛ یا وسیلهای برای نواختن آهنگهای مبتذل میشود یا می توان به وسیله آن لحظات خوشی را خلق کرد. یادم هست که حوالی سالهای 60 یا 59 در دانشگاه علامه طباطبایی به ریاست آقای شیخالاسلام بنا بود 20 دقیقهای با ساز اجرا داشته باشیم، آن هم زمانی که کسی جرات نمیکرد حتی اسم ساز را بیاورد. پیش خودم گفتم که چرا باید این همه حساسیت روی ساز باشد؟ این شد که با انتخاب عود به نوازندگی جمال جهانشاد، تصمیم گرفتم این کار را اجرا کنم. جالب این است که از طرفی به من میگفتند آقا نخوان، دو روز دیگر انقلاب با شکست مواجه میشود، اعدامت میکنند و از طرف دیگر اجازه نداشتیم دست به ساز ببریم. بالاخره آن روز موعود رسید و ما تصمیم گرفتیم برای اینکه از حساسیتها کم کنیم، یک گلدان پایهبلند مقابل ساز قرار دهیم. حالا تالار دانشکده پشت صحنه هم نداشت و ما مانده بودیم که چگونه ساز را تا مقابل میکروفن به صحنه ببریم. سرتان را درد نیاورم، با یک درد سر و فضای سنگینی مواجه شده بودیم و بالاخره یک پارچهای روی ساز انداختیم و آن را تا مقابل میکروفن بردیم.
چه خواندید؟
خب همانطور که میدانید بنده آواز کار کردم و هم پدرم و هم برادرم با ردیفهای آوازی موسیقی ایرانی آشنا هستند. البته هر جا که حرف از گلریز میشود میگویند آهان همان که چهار تا سرود خوانده! در صورتی که نمیدانند تخصص اصلی بنده آواز است. آن روز دو ردیف روحانی مقابل ما نشسته بودند. ببینید ذهنتان را به 33 سال پیش و فضای خاص حاکم بر آن دوران ببرید، چرا که ممکن است امروزه چنین اجرایی برایتان عادی باشد اما آن دوران اصلا اینگونه نبود. به هر حال بنده غزلی از حافظ در دستگاه ماهور خواندم و آخر برنامه هم آقای جمالشاد با عود یک قطعه ضربی اجرا کردند.
واکنش مخاطبان، مخصوصا آن دو ردیف اول چگونه بود؟
خدا شاهد است که همه، حتی روحانیون هم ایستاده ما را تشویق کردند. این اولین باری بود که بنده بعد از انقلاب ساز را به صحنه بردم. یک بار هم ارکستر به صحنه بردم. البته آنجا هم برای کاهش حساسیتها بیشتر از سازهای بادی و نظامی نظیر طبل و فلوت و ساکسیفون و ... استفاده کردم.
اسامی این نوازنده ها را یادتان هست؟
آقای منوچهر پناهینژاد نوازنده طبل و سنج که در جاز رو دست نداشتند. آقای کیومرث میردادیان که مدیر سازهای بادی ارکستر سمفونیک بودند. امیر بهشتی نوازنده ترومپت بود. فرشید حفظیفر که هنوز هم جزء ارکستر سمفونیک هستند. حسن عباسی نوازنده ساکسیفون و مسعود لقا و خدابنده نوازنده فلوت، از جمله نوازندههای آن ارکستر بودند. یادم هست که آن روز در تالار وحدت در شرایطی به صحنه رفتیم که برخی به خون ما تشنه بودند. مثلا یاد هم هست در اجراهای زنده آن زمان، ارگ را پشت پرده پنهان میکردیم.
بالاخره به خیر گذشت؟
اصلا چیزی نبود که بخواهد به خیر بگذرد. منتها یکسری حساسیتهایی وجود داشت.
در آن اجرایی که دو ردیف روحانی نشسته بود، چهره آشنایی هم دیدید؟
خود آقای شیخالاسلام، رئیس دانشگاه، آشناترین چهره بودند. دیگر روحانیون حاضر در آن سالن هم از اساتید دانشگاه بودند.
خب جناب گلریز، نگفتید شما در جریان هستید که چه شد ساز را نشان ندادند؟
نمیدانم. من هم راستش خبر از این قضیه ندارم. البته فکر میکنم به افراط بازمیگردد. مثلا وقتی در این کنسرتها با چهرههای آنچنانی روی صحنه میآیند، خب طبیعی است که مسئولان، پذیرای آنها در قاب شیشهای تلویزیون نباشند. من خودم 25 سال پیش به همراه ارکستر کاری اجرا کردم که تلویزیون هم نشان داد.
شما فکر میکنید که قصور خودمان تا چه اندازه در گرایش جوانان به موسیقی نازل و سطحی، نقش داشته است؟ شاید اگر آن زمان ساز ایرانی نشان میدادیم و در معرفی موسیقی ایرانی جدیتر عمل میکردیم، امروزه تا این اندازه جوانان ما به موسیقی سطحی سوق پیدا نمیکردند. به هر حال وقتی موسیقی خوب نمیشنوند و اجرای سالم نمیبینند، خب به تماشای جور دیگر آن مینشینند ...
اگر نگویم 100 درصد، 90 درصد خودمان مقصریم. واقعا ما در این حوزه کار نکردیم. کار که نکردیم هیچ، خودمان هم دنبال تولید کارهای سطحی رفتهایم. ما مخالف موسیقی پاپ نیستیم اما به شرط اینکه از نوع خوب و باکیفیت آن باشد. شما آهنگهای پاپ پیش از انقلاب را گوش کنید، باور بفرمایید که کیفیت کار آنها خیلی بهتر از کارهای پاپ امروزی است. ما در حوزه موسیقی پاپ هیچ کاری نکردیم جز اینکه آب به آسیاب دشمن ریختیم. متاسفانه امروزه خود ما داریم با تقلید، موسیقی غربی و آنچه را که اصلا با فرهنگ ما جور درنمیآید تبلیغ میکنیم. جالب اینجاست که متاسفانه تمامی رسانههای ما هم به این دست خوانندهها پر و بال میدهند. پیش از انقلاب شرکتی وجود داشت با نام CBS. کار این شرکت همکاری با پرشنوندهترین و پربینندهترین برنامهها و ابزارهای تبلیغاتی بود. این شرکت بعد از کشف بهترینها چه در عرصه تبلیغ و چه در حوزه شعر و آهنگسازی، فرد مستعد برای خواننده شدن را انتخاب میکرد و به او میگفت ما تو را معروف و مشهور میکنیم و بعد از آن با نوشتن قرار دادی، 95 درصد درآمدت را برای خود برمیداریم. آن زمان بودند افرادی که تا چهار ماه پیش از مشهور شدن، هیچی نداشتند اما به یکباره درآمد آنها به شبی 50 هزار تومان میرسید که با چهار تا از این شبها میتوانستند خانه بخرند. حالا منظورم این است که ما چرا از این سیستم تبلیغی در راه درست آن و برای معرفی افراد بااستعداد که به موسیقی فاخر و جدی اهمیت میدهند، نباید استفاده کنیم؟ نمیدانم، شاید مسئولان ما خوابند.
چرا خوانندههایی که تا چند وقت قبل از حضور در جشنواره موسیقی فجر، زیرزمینی بودهاند، بدون طی کردن هیچ پروسهای به یکباره سر از سن جشنواره و تالارهای رنگارنگ درمیآورند؟
با توجه به اینکه سکان دست خود مسئولان است، صد در صد خود آنها هم مقصر هستند که به اینها به راحتی مجوز اجرا میدهند. شما بیا دو سال به خوانندهای که کار ضعیف ارائه میدهد بیمحلی کن بعد ببین آیا از دور خارج میشود یا خیر. وقتی کار خوب و ماندگار ارائه ندهند، خود به خود فراموش میشوند. خودمان به دست خودمان داریم مردم را به سمت موسیقی نازل و بیکیفیت هدایت میکنیم.
جناب گلریز بازگردیم به سرودهای اوایل انقلاب که به هر حال به لحاظ موسیقایی هم واقعا کارهای مناسب و بابضاعتی بودند. آیا هیچ وقت شد که پیرامون این دست کارها با بازخورد خاصی مواجه شوید؟
میدانید که در آمریکا در هر رشتهای که تحصیل کنید، گذراندن دو واحد موسیقی بینالملل هم اجباری است. خواهرزاده من در شهر «سندیهگو» دانشجو است. چندی پیش به من زنگ زد و گفت یک روز سر کلاس، استاد ما بعد از صحبت در مورد موسیقی ملل مختلف به ایران رسید و گفت یکی از آهنگهایی که بعد از انقلاب تولید شده، آهنگی با نام خجسته باد این بهاران است که با توجه به حماسی و موضوعی بودنش، توانسته دلها را به هم نزدیک کند. در ادامه هم استاد ما درباره مختصات موسیقایی این کار به ویژه در زمینه آهنگ و تنظیم آن صحبت کرد. از همه مهمتر اینکه به بهانه پخش این آهنگ، تصاویری از دوران انقلاب و تظاهراتها را هم پخش کردند. این یکی از بهترین بازخوردهایی بوده که من در زمینه آثار انقلابی شنیدهام.
جناب گلریز، این سرودها و اشعارشان چطور شکل میگرفتند؟
منزل ما آن زمان نزدیک منزل آقای راغب در خیابان ایران، چهار راه آبسردار بود. یک روز که به ساخت سرود انقلابی فکر میکردیم، گفتیم که برای شعر آن سرودها هیچ چیز بهتر از الگوبرداری از شعارهای این مردم نیست. بعد از تماس با استاد سبزواری، ایشان شعر سرودها را که بیشتر برگرفته از شعارهای مردمی نظیر «الله اکبر» و «لا اله الا الله» بود، میسرودند و ما هم با آقای راغب و آقای شاهنگیان، شبانه هم که شده آن سرودها را میساختیم. این نوع همدلی و همسویی میان گروه و مردم، سبب ماندگاری آن کارها شد. راز ماندگاری آن سرودها، همدلی، کار بیچشمداشت و سواد آهنگسازان و شاعران آنها بود.
با توجه به اینکه شما به هر حال از آنرو که کارهای انقلابی اجرا میکردید و یکی دو باری هم با امام دیدار داشتید، ندیدید یا از نزدیکان ایشان نشنیدید که موسیقی گوش کنند؟
از مرحوم حاج احمدآقا نقل میکنم که ایشان میگفتند امام، سرود «شهید مطهری» را گذاشته بودند و همینطور گوش میکردند و اشک میریختند. سرود «خجسته باد» را هم خیلی گوش میکردند. چند وقت پیش خدمت آقای جمارانی بودم، ایشان نقل میکردند که امام در حال گوش دادن سرود «خجسته باد» بودند که یکی از نزدیکان امام وارد اتاقشان میشوند و به نوعی با نگاهی متعجب و زبان بیزبانی به امام میگویند فکر نمیکنید که نباید به این موسیقی گوش کرد؟ البته همانطور که عرض کردم نه با زبان که با نگاهشان چنین منظوری را رساندند که در ادامه، امام در تایید شنیدن این دست کارها و اینکه مشکلی ندارد، نگاه خاصی به آن شخص میکنند.
جناب گلریز در اجرای سرود «برخیزید» مقابل امام که البته بدون ساز و با گروه کُر انجام شد، احیانا سوتی ندادید؟
چرا، اتفاقا سوتی هم دادیم. یادم هست همه دستپاچه و هیجانزده بودیم، این رهبر گروه کُر هم که نامش را در خاطر ندارم، مدام به ما جو و استرس میداد. چون سازی هم ما را همراهی نمیکرد، قرار شد اجرای سرود را با شمارش یک - دو ایشان آغاز کنیم. زمان اجرای سرود که رسید، ایشان به جای یک - دو، گفتند یک - دووو. این را که گفتند، جای صدای ما تغییر کرد و نا خواسته از گام دیگری که خیلی بالا هم بود، شروع به خواندن کردیم و همین سبب شد اوج کار خراب شود و اصلا صدای بعضیها در آن گام جواب نمی داد و به آن گام بالا نمیرسید.