داريوش مهرجويی شواليه ميشود
داريوش مهرجويي، فيلمساز باسابقه كشورمان شامگاه 18 آبان طي مراسمي رسمي در اقامتگاه سفير كبير فرانسه، نشان شواليه هنر و ادبيات را از برونو فوشه، سفير كبير فرانسه در ايران دريافت خواهد كرد. اين كارگردان مطرح ايراني در 75 سالگي در حالي نشان شواليه هنر و ادبيات را دريافت ميكند كه نقشي موثر در اعتلاي هنر و ادبيات ايران داشته است.
پيش از اين مدال شواليه به هنرمنداني چون پري صابري، شهرام ناظري، محمدرضا شجريان، محمدعلي سپانلو و... اهدا شده است. به اين ترتيب مهرجويي نيز در كنار عباس كيارستمي، اصغر فرهادي و جعفر پناهي در فهرست فيلمسازان برنده اين نشان قرار ميگيرد. هر چند كه نشان همه اين فيلمسازان از مهرجويي بالاتر است، ولي اين را نميتوان بر اساس توان فيلمسازي دانست كه شايد مهرجويي از همه آنها در ايران محبوبتر باشد، بلكه شايد از آن رو باشد كه مهرجويي در سالهايي فيلم ميساخت كه تصور جهاني شدن در مخيله هيچ ايرانياي نميگنجيد و بسيار دور از دسترس به نظر ميآمد. اين نشان، شواليه هنر و ادبيات، تقديري است كوچك از فيلمسازي كه سه نسل را شيفته سينما كرد.
كارنامه مهرجويي در يك نگاه
داريوش مهرجويي، متولد سال 1318 در تهران است. او بعد از پايان تحصيلات ابتدايي و متوسطه به ايالات متحده امريكا رفت و در دانشكده يو.سي.ال.اي به تحصيل در رشته فلسفه پرداخت. بعد از بازگشت به ايران زندگي او با سينما عجين شد. او نخستينبار در سال 1344 پشت دوربين فيلم «الماس 33» با حضور رضا فاضلي قرار گرفت؛ فيلمي كه نه در گيشه موفق بود و نه نامي براي او دست و پا كرد. با اين حال دو سال بعد، مهرجويي با كارگرداني فيلم «گاو» بر اساس قصهيي از مجموعه «عزاداران بيل» غلامحسين ساعدي به شهرت و موفقيت فراواني دست يافت.
او تا پيش از پيروزي انقلاب، پنج فيلم را كارگرداني ميكند كه اكثرا بين منتقدان با اقبال مواجه ميشوند، چند فيلم نيمهتمام از ديگر فعاليتهاي هنري او در اين سالهاست. بعد از پيروزي انقلاب، مهرجويي فيلم مهجور «مدرسهيي كه ميرفتيم» (1359) را كارگرداني ميكند، ولي شروع جنگ و محدود شدن اماكن فيلمسازي او را وادار به سفري چند ساله به فرانسه ميكند. «سفر به سرزمين رمبو» (1364) تنها فيلمي است كه مهرجويي در دوران اقامت در فرانسه ميسازد؛ مستندي درباره زندگي آرتور رمبو، شاعر شهير فرانسه. مهرجويي در سال 1365 به ايران بازميگردد و دوباره فعاليت سينمايياش را با ساختن فيلم «اجارهنشينها» (1365) از سر ميگيرد. با اين حال بعد از يك فيلم متوسط، «شيرك» (1367)، يكي از مهمترين فيلمهاي كارنامه هنرياش و يكي از موفقترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران، «هامون» (1368) را ميسازد. فيلمي كه بسياري آن را به خاطر ارجاعاتش ستايش كردهاند و يكي از كليديترين فيلمها در شناخت سينماي مهرجويي است و اكثر علايق مهرجويي را در خود خلاصه كرده است.
از آن زمان تاكنون مهرجويي بيوقفه به فيلمسازي پرداخته است، گاه موفق بوده، مثل دهه 1370 كه بيشتر فيلمهايش مورد توجه بودند و گاه ناموفق بوده، مثل همين چند ساله اخير كه منتقدان مدام به فيلمهايش ميتازند. هرچند به نظر ميرسد كه مهرجويي نيز ديگر خلاقيت سابق را ندارد. آخرين فيلم او كه با اقبال فراواني مواجه شد، «مهمان مامان» (1382) بود و بعد از آن فيلمساز محبوب، كمتر در اوج بوده است.
با اين حال نام مهرجويي فقط به خاطر همان دو فيلم «گاو» و «هامون» در سينماي ايران ماندگار است. مخالفان «هامون» ادعا ميكنند، از فيلمهايي شبيه «هامون» در همه كشورهاي جهان وجود دارد ولي به نظر ميرسد كه تنها نوع نگاه زمانه و نابلدي در بازاريابي مانع شد تا فيلمهاي مهرجويي در جشنوارههاي جهاني با اقبال مواجه نشوند.
او در دهه 70 ملودرام كم نظير «ليلا» را ساخت و جهاني آميخته به عشق و رنج را به تصوير كشيد و در فيلم بعدياش «درختگلابي» از بنبست تنهايي مردي در ميانسالي گفت كه هنوز نوجوانياش را عاشقانه و نوستالژيك و راه خروج از بنبست خلاقيتش در روزگار رفتهاش ميجويد. از آن فيلم به بعد هر چند مهرجويي «سنتوري» را نيز ساخت اما ظاهرا لحن مطايبه را بيشتر ميپسندد و براي طرفدارانش هنوز دوستداشتني است و شوقانگيز.
منبع: روزنامه اعتماد
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار