گفت و گویی جالب با خالق «نه فرشته ام نه شیطان»
حالا او یکی از پرفروشترین آلبوم موسیقی ایرانی را آهنگسازی کرده و همچنان به اجرای کنسرتهای آلبوم موفق در همراهی با همایون شجریان ادامه میدهد. تهمورس پورناظری از جمله آهنگسازان جوان و موفق موسیقی ماست که در دومین جشن سالانه سایت موسیقی ما بخش مهمی از جوایز کارشناسی و مردمی را از آن خود کرد. موسیقی ما با مصنف آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان» گفتوگوی متفاوتی انجام داده که شرح آن را در ادامه مطلب میخوانید:
خودتان فکر میکردید امروز که با شما صحبت میکنم کارتان چند بار تجدید چاپ شده باشد و بعد از یک اجرای پر تمدید در تهران، تور شهرستانها را هم با موفقیت پشت سر بگذارید؟
اگر بخواهم راستش را بگوییم از همان موقعی که کار تصنیف و تنظیم به پایان رسید مطمئن بودم یک کار موفق است اما تصور اینکه وارد زندگی مردم شود را نداشتم. میدانستم شنیده میشود و گل هم خواهد کرد. چون چیدهمان، وسواس و احساساتی که در پشت کار وجود داشت به نحوی بود که میتوانست «نه فرستهام نه شیطان» را موفق کند. اما اینکه وارد زندگی مردم شود و صدها فیلم از تصاویر بچههای ۳- ۴ سالهای که دارند کار را میخوانند برای ما ارسال شود را پیشبینی نمیکردم.
از نظر شما چرا «نه فرشتهام نه شیطان» تا این حد مورد توجه عموم مردم قرار گرفت؟
جواب این سوال را باید در فضای حسی که موسیقی توانسته با مردم برقرار کند جستجو کنید. این کار تاکنون ۵ بار تجدید انتشار داشته است در حالی که اصلا در جایی ندیدم که دوستان مطبوعاتی این قضیه را اعلام کنند.
این یک مسیر انتخابی بود یا ...
هدف همه آهنگسازان این است که کاری بسازند که در جان و دل مردم و مخاطب رسوخ کند. هیچ آهنگ سازی نمیتواند ادعا کند من کاری را ساختهام بدون آنکه رسوخ کردن آن در میان مخاطبان برایم اهمیتی داشته باشد. اگر به سابقه سالهایی که من آهنگ سازی کردهام نگاه کنید متوجه میشوید که خود من هم نمیتوانم ادعا کنم کارم حتما به این درجه از شهرت میرسد. در طی ۱۸ سالی که مشغول آهنگسازی بودم کارهایی را ارائه دادهام که در میان مردم گل کردهاند. به علاوه کارهایی هم داشتهام که فروش خوبی داشتهاند اما داستان «نه فرشتهام نه شیطان» با کارهای قبلیام به کلی متفاوت است.
من به عنوان یک مخاطب با این مقوله مواجه شدم که محبوبترین قطعات اجرا شده در کنسرت (به لحاظ حجم تشویقی که پس از اجرا در پی داشتند) با آنچه پیش از این بین مردم جا افتاده بود متفاوت بودند. قطعاتی که درون مایه کردی داشتند یا ضربی بودند بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
یقینا نت به نت این کار فکر شده بود. البته اصلا منظورم این نیست که عزیزانی دیگری که در عرصه موسیقی ایرانی کار میکنند آثارشان قکر شده نیست. اما وسواسی که در کار بود اصلا از نوع وسواسهای صرفا موسیقایی نبود. در این کار هم من و هم همایون شجریان خیلی وسواس به خرج دادیم. ضمن اینکه باید به این نکته هم توجه کنیم که در برخی مواقع برقراری برخی ترکیبها به جوابهایی مثل «بیداد» یا «گل صد برگ» منتهی میشود. اینها ترکیبهایی هستند که جواب میدهند. شاید به واسطه هم احوالی یا هم هدفی آهنگساز و خواننده باشد. ما هم در این کار یک هدف مشترک حسی داشتیم و تا آنجایی که من دیدم احساس میکنم توانستیم به آن هدف نزدیک شویم.
شما سعی داشتید بگویید موسیقی ایرانی متعلق به یک قشر خاص نیست؟
یقینا و با افتخار میگویم من برای مردم کار میکنم. اصلا ذات موسیقی که منتشر میشود و به روی صحنه میروی همین است. کار باید برای مردم باشد نه هیچ چیز و هیچ هدف دیگر.
در این بین انتقادهایی از سوی برخی افراد مطرح شد مبنی بر اینکه چنین موسیقی دارای اصالت نیست یا یک موسیقی بازاری است؟
چه کسی میخواهد این انگ را بزند. اگر آن شخص منتقد موزه دار موسیقی است بهتر از من میداند که موزه خاصیت موزهگی دارد. اما اگر مولف و مصنف روی صحنه موسیقی است باید ببینیم چه جایگاهی دارد. باید ببینیم در کارنامه کاری خودش چه دستاوردهایی دارد و اصلا چه کارهایی انجام داده است.
و این نگاه قرار است ما را به چه نقطهای برساند؟
بالاخره اگر طرف من یک آهنگساز موفق باشد که در عرصه موسیقی ایرانی دستاوردهای چشم گیری دارد اصلا چنین انتقادی را مطرح نمیکند. کسی که موفق است علیه کار موفق هیچ حرفی نمیزند. چرا که من معتقدم هر کار موفقی میتواند راهگشای کار دیگران باشد. همانطور که گذشتگان ما و حتی هم نسلان ما کارهای موفقی انجام دادهاند که راه را به سوی ما گشودهاند. مشکل اساسی که به نظر من باید بیشتر روی آن تمرکز کنیم این است که برخی از ما فراموش میکنیم که همگی روی یک مهمل نشستهایم. وقتی این نکته اساسی را فراموش کنیم طبیعی است که در ادامه مقابل هم قرار میگیریم.
این موفقیت را باید بیشتر به نام مصنف کار بگذاریم یا خواننده یا...
لازم نیست موفقیت به نام یک نفر نوشته شود. ما همه با هم این کار را انجام دادهایم.
با موفقیتی که حداقل از منظر مردم برای شما ایجاد شده باز هم میپذیرید که «نه فرشتهام نه شیطان» دارای اشکالاتی است که باید به آنها پرداخته شود؟
طبیعتا. خلقت خداوند یعنی انسان روزانه هزاران نفر از هم نوعانش را از بین میبرد دیگر وای به حال ما.
آیا به نظر شما آواز توسط این کار عمومی شده؟
ما همان جایی هستیم که آن را میخواستیم.
کجا؟
یک جای خوب. به این دلیل جای خوب که هم وطن من امروز موسیقی هم وطنش را گوش بدهد. بیایید به اهمیت این موضوع فکر کنیم.
به نظر میرسد در این کار حضور گیتار یا سایر سازهای غربی موجه است. پیش از این شاهد کارهایی بودیم که تنها به یک تلفیق ساختاری رسیده بودند و حضور سازها در کنار هم به عنوان یک وصله ناچسب به حساب میآمد...
مخاطب اصلی موسیقی دنبال توجیه نیست. این مخاطب میخواهد از موسیقی که تنها هدفش آرامش بخش بودن، احساسات عاطفی را برانگیختن و حال او را خوب کردن است استفاده کند. (البته در این بین موسیقی معنوی را فاکتور میگیریم). آنچه در موسیقی که اجرا میشود نکته اساسی است این است که حال مخاطبش را خوب کند. پس چنین مخاطبی دنبال توجیه، توضیح و نقد نیست. در یک لحظه یک کار را میشوند. اگر تا ۴۰ ثانیه با آن کار رابطه برقرار کرد میتواند شنیدن آن کار را ادامه دهد. در غیر این صورت کار آن آلبوم یا قطعه برای مخاطب تمام شده است.
به هر حال تلفیق جنس دیگری داشت و این نکته میتواند حائز اهمیت باشد؟
هدف من ساختن قطعهای که در آن گیتار هم حضور داشته باشد نبود. من کاری نساختم که حتما در آن ارکستر زهی وجود داشته باشد. آهنگ ساخته شده اما به فراخور احوال کار ارکستراسیون کار انجام شده و تنظیم صورت گرفته است.
با این وجود به نظر میآید در کنسرت «چرا رفتی؟» دو ساز گیتار و کاخون اصلا شنیده نشدند؟
اینکه این دو ساز کمتر شنیده نشدند مربوط به صدابرداری و اساسا مشکل صدا در سالنهای ماست. تالار وزارت کشور و امکانات موجود در آن برای اجرای کنسرت مناسب نیست. اگر بنا باشد اینگونه نگاه کنیم میشود گفت در قطعه چرا رفتی هم صدای سه تار به خوبی شنیده نشد. اما دلیلش چیست؟ اینکه نوازنده سه تار خوب نبوده؟ قطعا نه.
به هر حال شما قطعات کنسرت را بر اساس امکانات صوتی و به علاوه لحاظ کردن این موضوع که نوازندههای نام آشنایی که در آلبوم با شما هم کاری کردند را در اختیار ندارید تنظیم کردهاید...
ما در ارکستر زهی و سازهای کوبهای مشکلی نداشیتم و از سوی دیگر قطعه «چونی بیمن» در روز کنسرت، در مقایسه با آنچه مردم در آلبوم شنیده بودند خیلی بهتر اجرا شد. تنظیم در این بین تغییری نکرده بود اما مشکلات صدابرداری وجود داشت. من باید به اینکه انگشت تاکید بگذارم که صدایی که ما روی سن میشنویم با آنچه مردم در سالن میشنوند صد در صد متفاوت است و بنابراین قضاوت من چندان به واقعیت نزدیک نیست.
موسیقی ایرانی حداقل تا این یکی دو سال اخیر از منظر اقتصاد هنر ورشکسته بود. وضعیت تا آنجا پیش رفت که برخی از مصنفان و خوانندگان آثار باید کار خود را با چانه زنیهای فراوان به ناشر میسپردند. اما امروز شاهد اتفاقی هستیم که فارغ از تعاریف و انتقادهایی که از دو طرف (مردم و برخی کارشناسان) در مورد آن وجود دارد، میتواند بالندگی اقتصادی را هم به دنبال داشته باشد. چرا؟
خود کار است که میتواند خودش را در عرصه پیش ببرد. البته نمیخواهم وارد حاشیه شوم چون در طی شش ماهی که از انتشار آن میگذارد فقط حاشیه داشته و بس. وضعیتی که امروز نه فرشتهام نه شیطان دارد را خودش برای خودش فراهم کرده است. بنابراین میخواهم بگویم هیچ کاری با هیچ ترفندی، تبلیغی، رشوهای و با هیچ پارتی بازی نمیتواند وارد اتمسفر احساسی مردم شود.
به هر حال تبلیغات و معرفی هم در این بین نقش خود را ایفا کردهاند...
با نظر شما مخالفم.
به هر حال خیلی از حاضرین در سالن وزارت کشور اولین بار قطعه چرا رفتی را روی آنتن شبکههای ماهوارهای یا در شبکههای مجازی دیده بودند.
اجازه دهید من از شما یک سوال بپرسم. آیا اولین آهنگی که در تاریخ موسیقی ایران روی آن تصویر گذاشته شده چرا رفتی بوده؟
قطعا نه. اما یک سری تفاوتهایی هم وجود دارد.
من میگویم ما باید همه چیز را در قالب یک قاب ببینیم. البته به تبلیغات و عرضه هنر اعتقاد دارم. از روز اول این اعتقاد را داشتهام و تا زمانی هم که در عرصه موسیقی کار کنم این اعتقادم را لحاظ میکنم.
به هر حال این اولین بار است که ما با یک کار مخاطب پسند، رونمایی به موقع، تبلیغات کافی و... مواجهیم.
ما باید این مسیر را در عرصه موسیقی ادامه دهیم.
تهمورس پورناظری از این پس مخاطبان بسیار بیشتری دارد. کسانی که توقعشان نسبت به کارهای او به شدت افزایش یافته است...
نمیدانم. شاید کار بعدیام نشان دهد که چه خواهم کرد.
در ادامه کنسرتهای شهرستانها هم افراد زیادی منتظر شما هستند. با چنین استقبالی چه خواهید کرد؟
اصلا هدف همین است. ما هدفی غیر از این نداریم. هیچ توجیه دیگری در این بین نمیتواند مطرح شود. وقتی از مردم پول میگیری یک اتفاق اقتصادی رخ میدهد. من فقط برای مردم کار میکنم.
انتخاب شما چیست؟ سلیقه مردم یا سلیقه خودتان؟
سلیقه مردم سلیقه من را تعیین نمیکند. این من هستم که باید سلیقه مردم را تعیین کنم. بیاحترامی به ساحت مخاطب نمیشود مگر اینکه تو از خودت سابقهای نشان داده باشی و در ادامه در همان مورد کم فروشی کنی.
به عنوان سوال آخر آیا رهارود اقتصادی آلبوم و اجرا برای شما به عنوان آهنگساز مناسب بود؟
اگر قانونی وجود داشت ۵۰ برابر بود.
منبع: موسیقی ما
گزارش خطا
آخرین اخبار