اكران همزمان سه فيلم از سه كارگردان زن
پيش روي دوربين درباري
زنان ايراني از آغاز ورود دوربين و سينما به ايران حضور داشتهاند و نقش ايفا كردهاند، طبعا جلوي دوربين به حكم طبع مردسالارانه زنان جلوي دوربين قرار ميگرفتند. البته حضور زنان جلوي دوربين عكاس و سپس فيلمبرداري در دربار ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه، امري خاص جغرافياي ايران نبود بلكه در سراسر جهان مردسالار حتي در ممالك راقيه مردان پشت دوربين از ويزور دوربين هيات زنانه را قاب ميگرفتند و بعدها با اختراع سينما توگراف قصههاي تصويري ميساختند از حضور زنان بر پرده سينما. از آغاز حيات توليد در سينماي ايران كه قرار شد زنان هم بخشي از قصههاي سينماي ايران شد.
در سايه روشن اخلاق و تدبير مردانه
سينماي به شدت اخلاقگراي دهه 30 ايران تمام تلاش خود را به كار ميگرفت تا در ملودرامهايش تصويري به شدت قطبي و سياه و سفيد كه از زنها ارايه دهد كه تكليف سره و ناسره روشن باشد و هر تماشاگري بداند كه اصالت با سيرت زيباست و نه صورت زيبا و بايد در مقابل «افسونگر» هوشيار بود. در دهه 40 اما سينماي ايران شدت گرفتن جريان مدرنيته و شهري شدن يك جامعه در حال گذار فهميده بود كه ديگر نميتواند آنقدر قطعي مرز سياه و سفيد را تعيين كرد و بخش عمده درام و زندگي در همين سايه روشنها ميگذرد و نمود آن را ميتوان در شبهفيلم نوآرهاي «ساموئل خاكيچيان» همچون «فرياد در شب» ديد كه ديگر زنها بخشي از اجراي نقشه جهان مردانه نبودند كه خود مجري مستقل يك نقشه شوم منفعتطلبانه بودند. اين تصوير از زن اما براي جامعهيي كه از مدرن بودن مدرنيزاسيون از بالا را نصيب برده بود چندان پذيرفته نبود در همين راستا بود كه در گنج قارون (سيامك ياسمي، 1344) براي جامعه ايران نيمه اول دهه 40 تصويري بود، زني كه ميتواند پشت فرمان اتومبيل بنشيند اما نميتواند فرمان زندگي را در دست گيرد و يا بايد قارون همه چيز را اداره و تعيين كند يا «علي بيغم» ميبايد مناسبات اداره جهان مردانه را در لفافي از سرخوشي در دست داشته باشد و زن ايراني هم لاجرم خوشحال است از اين تدبير امور سرخوشانه.
تصوير تعارضات جامعه در حال گذار
سينماي نيمه دوم دهه 40 اما تصوير ديگرگونهيي را از مناسبات يك جامعه در حال گذار ارائه ميداد، دستكم از همان مناسبات جهان مردانه، در فيلمهاي نيمه دوم اين دهه اگرچه هنوز مردان، قهرمان هستند و فاعل درام اما تصويري كه از جامعهيي مردانه ارايه ميشود تصويري نيست كه به سامان منجر ميشود بلكه فيلمها از تعارضات جامعهيي ميگويند كه ميبايست ارزشها و فرهنگ سنتيشان را در برابر هجوم مدرنيته از نو تعريف و صورتبندي كنند. «قيصر» به خونخواهي و اعاده حيثيت خواهر از دست رفتهاش ميرود اما نيك ميداند. جهان امروز او ديگر جهان آييني، اسطورهيي شاهنامه «خان دايي» نيست و حتي انتقام او با آن لبخند تلخ در واگن خبر از آرامش روزگار پس از تصوير اين تعارضات است كه از اوايل دهه 50 كم كمك در سينماي ايران تصوير زن ايراني را ميبينيم كه خودش بايد تنها با بحرانهايش مواجه شود.
هر چند ريشههاي سينماي مردانه در جامعهيي مردمسالار و شاهنشاهي محكمتر از آن بود كه به آن تصاوير و مواجهات زنانه وقعي نشان دهد و تماشاگران سينماي ايران در همان جهان مردانهيي ره ميسپرد كه چاره كار در مواجهات جزيي زنانه نميجست و سوداي يك انقلاب را در سر ميپروراند، هنگامهيي از تاريخ كه فرديت و جنسيت عرض بر ماجراست، مساله زير و زبر كردن يك نظام است و تعريف همه چيز از سر.
لحظه چرخش
وقتي انقلاب اسلامي رخ داد جامعهيي كه مسير مدرن شدن را ميپيمود در هموار كردن اين مسير زناني را همراه خويش ديد كه ايراني بودند آموخته مناسبات امروز جهان و در لحظه وقوع انقلاب با اينكه از سال 1327 تا سال 1357(سال وقوع انقلاب اسلامي) 30 سال گذشته بود اما هنوز زنان جز در معدود استثناهايي همچون فروغ فرخزاد هنوز موضع زنان پيش روي دوربين بود و زير نگاه مردانه كه از پشت دوربين صحنه و فيلم را هدايت كرد. پس از انقلاب اسلامي اما كمكم زناني كه آموزش سينما ديده بودند و طبعا علاقهمند به سينما بودند با زير و زبر شدن نظام مردانه سينماي قبل از انقلاب به پشت دوربين سينما راه يافتند و اتفاقا در همان شروع كار سينماي ايران يكي از پرفروشترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران با خلاقيت و هدايت يك كارگردان زن راهي سينما شد و ميتوانست در همان سالهاي اوايل انقلاب و بعد روزهاي پرتنش جنگ تحميلي براي كودكان آن سالها لحظاتي مفرح و پرخنده بسازد، مرضيه برومند كه از سال 61 در مجموعه تلويزيوني «شهر موشها» توانسته بود كودكان پرشماري را پاي تلويزيونها بنشاند نسخه سينمايي نيز از آن مجموعه تلويزيوني محبوب در سال 64 ارايه داد. فيلمي كه طبعا به دليل جهان كودكانه قصه و نگاه زنانه سازندهاش فيلمي را به مخاطب ايراني ارايه ميداد كه هم تماشاگر را سرگرم و سرخوش از سالنها به خانههايشان ميفرستاد هم اينكه كم و بيش نشان ميداد تدبير امور تنها از حيات مردانه كه جهانش بيرون از خانه است بيرون نميآيد، بلكه تدبير امور زنانه كه از خانه ميآيد و محدودهيي كوچك دارد ميتواند افق و نگاه ديگري باشد براي بسامان رساندن محدودههاي متنوع زندگي، گيرم اين بار محل واقعه در جهاني فانتزي باشد.
پس از اين فيلم پرفروش كارگردانان زن بيشترك پشت دوربين رفتند زناني كه هم خودشان نگاهي فردي داشتند و هم قهرمانان زن فيلمهايشان از «نرگس» (رخشان بنياعتماد) گرفته تا «دو زن» تهميه ميلاني.
رخداد 180 درجهيي
حال پس از 30 سال كه از اكران فيلم «شهرموشها» ميگذرد در اتفاقي كمياب در سينماي ايران سه كارگردان زن از سه نسل هم زمان سه فيلم را بر پرده سينماهاي تهران دارند، «شهر موشها2» ساخته (مرضيه برومند) «آتشبس2» ساخته تهمينه ميلاني و «خانوم» (ساخته تينا پاكروان). زمان نسبتا زيادي گشته تا جامعه ايراني شاهد اين رخداد اجتماعي- فرهنگي باشد. سه زن كه هر كدام نگاه فردي و سينمايي خود را به جامعه و سينمايشان دارند.براي اين چرخش 180درجه نزديك به صد و اندي سال گذشته است، اما اتفاقي بزرگ رخ داد زن ايراني ميتواند در سينماي ايران باشد. اما نه به عنوان بخشي از منظره كه به عنوان يك ناظر رخدادي كه هنوز بخشي از راه زنان ايراني و هنوز قلههاي فراواني مانده كه زنان شانهبهشانه مردان درنوردند.
منبع: روزنامه اعتماد
گزارش خطا
نظر شما
پربحث ترین عناوین
آخرین اخبار