چرا اصلاح طلبان پیروزی جانسون را جشن گرفتند؟
اتخاذ رویکرد مثبت در داخل کشور نسبت به پیروزی جانسون و تعبیر پیروزی لیبرالیسم بر سوسیالیسم از آن، بسیار شبیه تحلیل برخی از رسانهها و تحلیلگران داخلی است که پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا را جشن میگرفتند و از آن استقبال میکردند. در آن زمان نیز نگاه، همین نگاه ایدئولوژیک حاکم بود؛ زیرا آنان پیروزی ترامپ را نوعی شکست برای نئولیبرالیسم تلقی میکردند و معتقد بودند ملیگرایی ترامپ سرمایهداری را تضعیف خواهد کرد
به گزارش صدای ایران حزب محافظهکار، پس از ماهها بحران سیاسی در انگلستان پیرامون مساله برگزیت، تحت رهبری بوریس جانسون در انتخابات پارلمانی زودهنگام که در 12 دسامبر 2019 (21 آذر 1398) برگزار شد، موفق شد یکی از تاریخیترین پیروزیهای سیاسی را در در این کشور کسب کند. در شرایطی که جانسون و هم حزبیهایاش تنها به 1+325 کرسی برای در دست گرفتن اکثریت پارلمان نیاز داشتند، با کسب 364 کرسی پیروزیای را کسب کردند که در چهار دهه گذشته سابقه نداشته است.
این پیروزی قابل توجه در سطح داخلی کشورمان نیز در کانون توجهات بسیاری از رسانهها نیز قرار گرفت و با تیترهای متفاوت به پوشش موضوع پرداخته شد. در این میان، غالب رسانهها فارغ از یک نگاه تحلیلی و بررسی ابعاد و تاثیرات موضوع به بازتاب صرف موضوع پرداخته بودند اما برخی از نشریان نگاهی مثبت را نسبت به پیروزی جانسون اتخاذ کردند. در وضعیت کنونی، دو مساله قابل طرح است که یکی عبارت است از اینکه چرا برخی نشریات موضعی مثبت را به پیروزی جانسون اتخاذ کرده و دیگری اینکه آیا اساسا پیروزی حزب محافظهکار برای ایران یک فرصت است با تهدید؟
خشنودیهایی داخلی استوار بر نگاه ایدئولوژیک و خارج از حیطه منافع ملی
در این مساله تردیدی وجود ندارد، پیروزی تاریخی حزب محافظهکار تحت رهبری جانسون علاوه بر مردم انگلستان و کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای جمهوری اسلامی ایران نیز میتواند حائز اهمیت است اما اینکه برخی رسانه های اصلاح طلب از آن به عنوان پیروزی ناسیونالیسم یا لیبرالیسم بر سوسیالیسم یاد کنند، ناشی از نوعی نگاه ایدئولوژیک و فارغ از نگاهی ایرانی به پدیدههای سیاسی در سطح جهانی است. اینکه شکست جرمی کوربین، در نقش یک سوسیالیست و چپگرا جشن گرفته شود، فقط میتواند ناشی از نوعی کوتهبینی و لغزش تحلیلی در نگاه به منافع ملی کشورمان باشد. خشنودی از پیروزی جانسون توسط این نشریه در شرایطی است که غالب رویکرد سیاست خارجی ارائه شده از سوی کوربین، پیرامون مسائل مختلف جهانی همچون مناسبات با آمریکا، نگاه به برجام، نوع نگاه به مساله فلسطین و... با منافع کشورمان همخوانی شود.
در چنین شرایطی است که میتوان ایدئولوژی محور بودن را بر مبنای نگاه رقابتی میان لیبرالیسم و سوسیالیسم مورد انتقاد قرار داد. این نوع تقسیمبندی منسوخ شده سالهاست در سطح سیاست جهانی نه مقبولیت دارد و نه در خوانش مسائل به کار گرفته میشود اما جای تعجب این است که برخی فعالان و رسانه های اصلاح طلب لیبرالیسم جانسونی را بر سوسیالیسم کوربینی جشن میگیرد.
در واقع، اتخاذ رویکرد مثبت در داخل کشور نسبت به پیروزی جانسون، بسیار شبیه تحلیل برخی از رسانهها و تحلیلگران داخلی است که پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا را جشن میگرفتند و از آن استقبال میکردند. در آن زمان نیز نگاه، همین نگاه ایدئولوژیک حاکم بود؛ زیرا آنان پیروزی ترامپ را نوعی شکست برای نئولیبرالیسم تلقی میکردند و معتقد بودند ملیگرایی ترامپ سرمایهداری را تضعیف خواهد کرد اما آنها غافل از آن بودند که هر گونه تحلیل پیرامون یک رخداد جهانی، میبایستی با لحاظ منافع ملی کشورمان ارائه شود. در نتیجه امر شاهد بودیم که به قدرت رسیدن ترامپ کمترین منفعت و سودی را برای جمهوری اسلامی ایران نه در سطح منطقهای و نه در سطح فرامنطقهای به همراه نداشت.
اکنون در راستای هشدار به خوشبینیهای داخلی برخی نشریات و احتمالا اشخاص از پیروزی جانسون، این استدلال را میتوان مطرح کرد که پیروزی او نه تنها در راستای منافع ملی کشورمان نیست، بلکه تقویت کننده موانع و مشکلات رو به افزایش کشورمان در نتیجه فشارهای یکجانبه آمریکا قابل تحلیل است. در راستای دفاع از این استدلال میتوان مساله برگزیت را همچون کانونی برای تحلیل مورد توجه قرار داد.
جانسون در دوراهی تعهد به برجام و دردهای خروج از اتحادیه اروپا
بوریس جانسون سیاستمدار 55 ساله انگلیسی در وضعیت جدید، یعنی پس از پیروزی در انتخابات پارلمانی 12 دسامبر، مهمترین اولویت کاری خود را باید بر روی اجرایی کردن برگزیت بگذارد اما اهمیت این موضوع تنها به لندن و کشورهای عضو اتحادیه اروپا اختصاص ندارد، بلکه حتی مستقیما بر نوع نگاه جدید دولت انگلستان به تهران نیز اثرگذار خواهد بود.
شهردار پیشین لندن، از همان ژوئیه 2016 که از سوی تراز می، نخستوزیر وقت انگلستان به عنوان وزیر امور خارجه برگزیده شد، با وسواسی خاص تحولات خاورمیانه را مورد رصد قرار داد. جانسون در مقام یکی از سیاستمداران فارغ التحصیل آکسفوردی که از آنها به عنوان نسل طلایی سیاستمداران اروپایی در ابتدای هزاره جدید یاد میشود، نگاهی راهبردی به مناسبات میان ایران و انگلیس داشت و بارها حمایت خود را از برجام و ضرورت حفظ این توافقنامه بینالمللی اعلام کرد. این نگاه در شرایطی بود که آمریکاییها همواره خواهان همراهی لندن با سیاست خود علیه ایران و برجام همانند تمامی دهههای بعد از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون بودند.
با این اوصاف، در وضعیت جدید علیرغم نگرش مثبت جانسون به حفظ برجام، مساله کلیدی برای او ضرورتهایی است که این کشور در دوران جدید بعد از اجرایی شدن برگزیت در ابعاد مختلف، علیالخصوص در بُعد اقتصادی با آن مواجه خواهد شد. اینجاست که میتوان اظهار داشت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به طور کامل به نوع راهبرد جدید لندن به تهران ارتباط پیدا میکند.
وقتی ترامپ را گریزی نیست!
اجرای برگزیت برای جانسون که بر اساس وعده او نهایتا تا 31 ژانویه 2020 اجرایی خواهد شد، بخشی بزرگ از همکاریها و سرمایهگذاریهای انگلستان در اتحادیه اروپا را با خلاء روبهرو خواهد کرد. در واقع، نخستوزیر برای مدیریت امور اقتصادی و جلب رضایت شهروندان از نتایج برگزیت، نیازمند جایگزینی قوی برای اتحادیه اروپا است و این بدیل هیچ بازیگری نیست، فارغ از آمریکا و دونالد ترامپ.
ترامپ و مشاوراناش که به شدت رویکرد تضعیف اتحادیه اروپا را دنبال میکنند و از اجرای برگزیت خرسند هستند، در موفقیت پارلمانی اخیر حزب محافظهکار نقشی چشمگیر داشتند. ترامپ با وعدههای اقتصادی بزرگ به انگلستان، به جانسون کمک کرد از بزرگترین بن بست سیاسی چند سال اخیر صحنه سیاست حکمرانی این کشور گذار کند. در چنین شرایطی، نخستوزیر انگلستان نیز به خوبی میداند برای مدیریت برگزیت و حتی برای تامین منافع ملی کشوراش نیازمند همراهی با آمریکا و دونالد ترامپ است.
به عبارت دیگر، حزب محافظهکار در شرایط بعد از خروج از اتحادیه اروپا، گریزی از نزدیکی به آمریکا و دونالد ترامپ ندارد. به ویژه در صورت رای آوردن مجدد ترامپ در انتخابات 2020 همراهی با راهبرد سیاست خارجی آمریکا برای لندن به صورت یک اجبار در خواهد آمد، اگر چه این اجبار نیز ناخواسته باشد. از مجموع این روند میتوان چنین نتیجه گرفت که برگزیت به طور مستقیم موجب نزدیکی فزآینده لندن و واشنگتن خواهد شد و همین امر همراهی جانسون با ترامپ در حوزه سیاست خارجی را در پی خواهد داشت که این رخداد به هیچ عنوان در راستای منافع تهران نخواهد بود.
همراهی جانسون با رویکرد سیاست خارجی کاخ سفید، به معنای همراهی هر چند محدود لندن با سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران خواهد بود. شاید بهرهگیری انگلستان تحت رهبری جانسون از ابزار مکانیسم ماشه (بازگشت خودکار تحریمهای بینالمللی هستهای علیه ایران) دور از ذهن باشد اما به طور حتم امتیازات و همکاریهای اقتصادی انگلستان و آمریکا در مقطع جدید، همانند گذشته نوعی همخوانی میان راهبرد سیاست خارجی دو کشور را ایجاد خواهد کرد. افزون بر این، مناسبات شخصی حسنه میان ترامپ و جانسون نیز دیگر مسالهای است که میتواند وجوه ضدایرانی را در مواضع نخستوزیر انگلستان برجسته کند. به طور کلی، پیروزی جانسون در انتخابات پارلمانی و قطعی شدن اجرای برگزیت را میتوان در مقام رخدادی نامیمون برای کشورمان در وضعیت تحریمی کنونی مورد ارزیابی قرار داد.
این پیروزی قابل توجه در سطح داخلی کشورمان نیز در کانون توجهات بسیاری از رسانهها نیز قرار گرفت و با تیترهای متفاوت به پوشش موضوع پرداخته شد. در این میان، غالب رسانهها فارغ از یک نگاه تحلیلی و بررسی ابعاد و تاثیرات موضوع به بازتاب صرف موضوع پرداخته بودند اما برخی از نشریان نگاهی مثبت را نسبت به پیروزی جانسون اتخاذ کردند. در وضعیت کنونی، دو مساله قابل طرح است که یکی عبارت است از اینکه چرا برخی نشریات موضعی مثبت را به پیروزی جانسون اتخاذ کرده و دیگری اینکه آیا اساسا پیروزی حزب محافظهکار برای ایران یک فرصت است با تهدید؟
خشنودیهایی داخلی استوار بر نگاه ایدئولوژیک و خارج از حیطه منافع ملی
در این مساله تردیدی وجود ندارد، پیروزی تاریخی حزب محافظهکار تحت رهبری جانسون علاوه بر مردم انگلستان و کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای جمهوری اسلامی ایران نیز میتواند حائز اهمیت است اما اینکه برخی رسانه های اصلاح طلب از آن به عنوان پیروزی ناسیونالیسم یا لیبرالیسم بر سوسیالیسم یاد کنند، ناشی از نوعی نگاه ایدئولوژیک و فارغ از نگاهی ایرانی به پدیدههای سیاسی در سطح جهانی است. اینکه شکست جرمی کوربین، در نقش یک سوسیالیست و چپگرا جشن گرفته شود، فقط میتواند ناشی از نوعی کوتهبینی و لغزش تحلیلی در نگاه به منافع ملی کشورمان باشد. خشنودی از پیروزی جانسون توسط این نشریه در شرایطی است که غالب رویکرد سیاست خارجی ارائه شده از سوی کوربین، پیرامون مسائل مختلف جهانی همچون مناسبات با آمریکا، نگاه به برجام، نوع نگاه به مساله فلسطین و... با منافع کشورمان همخوانی شود.
در چنین شرایطی است که میتوان ایدئولوژی محور بودن را بر مبنای نگاه رقابتی میان لیبرالیسم و سوسیالیسم مورد انتقاد قرار داد. این نوع تقسیمبندی منسوخ شده سالهاست در سطح سیاست جهانی نه مقبولیت دارد و نه در خوانش مسائل به کار گرفته میشود اما جای تعجب این است که برخی فعالان و رسانه های اصلاح طلب لیبرالیسم جانسونی را بر سوسیالیسم کوربینی جشن میگیرد.
در واقع، اتخاذ رویکرد مثبت در داخل کشور نسبت به پیروزی جانسون، بسیار شبیه تحلیل برخی از رسانهها و تحلیلگران داخلی است که پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا را جشن میگرفتند و از آن استقبال میکردند. در آن زمان نیز نگاه، همین نگاه ایدئولوژیک حاکم بود؛ زیرا آنان پیروزی ترامپ را نوعی شکست برای نئولیبرالیسم تلقی میکردند و معتقد بودند ملیگرایی ترامپ سرمایهداری را تضعیف خواهد کرد اما آنها غافل از آن بودند که هر گونه تحلیل پیرامون یک رخداد جهانی، میبایستی با لحاظ منافع ملی کشورمان ارائه شود. در نتیجه امر شاهد بودیم که به قدرت رسیدن ترامپ کمترین منفعت و سودی را برای جمهوری اسلامی ایران نه در سطح منطقهای و نه در سطح فرامنطقهای به همراه نداشت.
اکنون در راستای هشدار به خوشبینیهای داخلی برخی نشریات و احتمالا اشخاص از پیروزی جانسون، این استدلال را میتوان مطرح کرد که پیروزی او نه تنها در راستای منافع ملی کشورمان نیست، بلکه تقویت کننده موانع و مشکلات رو به افزایش کشورمان در نتیجه فشارهای یکجانبه آمریکا قابل تحلیل است. در راستای دفاع از این استدلال میتوان مساله برگزیت را همچون کانونی برای تحلیل مورد توجه قرار داد.
جانسون در دوراهی تعهد به برجام و دردهای خروج از اتحادیه اروپا
بوریس جانسون سیاستمدار 55 ساله انگلیسی در وضعیت جدید، یعنی پس از پیروزی در انتخابات پارلمانی 12 دسامبر، مهمترین اولویت کاری خود را باید بر روی اجرایی کردن برگزیت بگذارد اما اهمیت این موضوع تنها به لندن و کشورهای عضو اتحادیه اروپا اختصاص ندارد، بلکه حتی مستقیما بر نوع نگاه جدید دولت انگلستان به تهران نیز اثرگذار خواهد بود.
شهردار پیشین لندن، از همان ژوئیه 2016 که از سوی تراز می، نخستوزیر وقت انگلستان به عنوان وزیر امور خارجه برگزیده شد، با وسواسی خاص تحولات خاورمیانه را مورد رصد قرار داد. جانسون در مقام یکی از سیاستمداران فارغ التحصیل آکسفوردی که از آنها به عنوان نسل طلایی سیاستمداران اروپایی در ابتدای هزاره جدید یاد میشود، نگاهی راهبردی به مناسبات میان ایران و انگلیس داشت و بارها حمایت خود را از برجام و ضرورت حفظ این توافقنامه بینالمللی اعلام کرد. این نگاه در شرایطی بود که آمریکاییها همواره خواهان همراهی لندن با سیاست خود علیه ایران و برجام همانند تمامی دهههای بعد از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون بودند.
با این اوصاف، در وضعیت جدید علیرغم نگرش مثبت جانسون به حفظ برجام، مساله کلیدی برای او ضرورتهایی است که این کشور در دوران جدید بعد از اجرایی شدن برگزیت در ابعاد مختلف، علیالخصوص در بُعد اقتصادی با آن مواجه خواهد شد. اینجاست که میتوان اظهار داشت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به طور کامل به نوع راهبرد جدید لندن به تهران ارتباط پیدا میکند.
وقتی ترامپ را گریزی نیست!
اجرای برگزیت برای جانسون که بر اساس وعده او نهایتا تا 31 ژانویه 2020 اجرایی خواهد شد، بخشی بزرگ از همکاریها و سرمایهگذاریهای انگلستان در اتحادیه اروپا را با خلاء روبهرو خواهد کرد. در واقع، نخستوزیر برای مدیریت امور اقتصادی و جلب رضایت شهروندان از نتایج برگزیت، نیازمند جایگزینی قوی برای اتحادیه اروپا است و این بدیل هیچ بازیگری نیست، فارغ از آمریکا و دونالد ترامپ.
ترامپ و مشاوراناش که به شدت رویکرد تضعیف اتحادیه اروپا را دنبال میکنند و از اجرای برگزیت خرسند هستند، در موفقیت پارلمانی اخیر حزب محافظهکار نقشی چشمگیر داشتند. ترامپ با وعدههای اقتصادی بزرگ به انگلستان، به جانسون کمک کرد از بزرگترین بن بست سیاسی چند سال اخیر صحنه سیاست حکمرانی این کشور گذار کند. در چنین شرایطی، نخستوزیر انگلستان نیز به خوبی میداند برای مدیریت برگزیت و حتی برای تامین منافع ملی کشوراش نیازمند همراهی با آمریکا و دونالد ترامپ است.
به عبارت دیگر، حزب محافظهکار در شرایط بعد از خروج از اتحادیه اروپا، گریزی از نزدیکی به آمریکا و دونالد ترامپ ندارد. به ویژه در صورت رای آوردن مجدد ترامپ در انتخابات 2020 همراهی با راهبرد سیاست خارجی آمریکا برای لندن به صورت یک اجبار در خواهد آمد، اگر چه این اجبار نیز ناخواسته باشد. از مجموع این روند میتوان چنین نتیجه گرفت که برگزیت به طور مستقیم موجب نزدیکی فزآینده لندن و واشنگتن خواهد شد و همین امر همراهی جانسون با ترامپ در حوزه سیاست خارجی را در پی خواهد داشت که این رخداد به هیچ عنوان در راستای منافع تهران نخواهد بود.
همراهی جانسون با رویکرد سیاست خارجی کاخ سفید، به معنای همراهی هر چند محدود لندن با سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران خواهد بود. شاید بهرهگیری انگلستان تحت رهبری جانسون از ابزار مکانیسم ماشه (بازگشت خودکار تحریمهای بینالمللی هستهای علیه ایران) دور از ذهن باشد اما به طور حتم امتیازات و همکاریهای اقتصادی انگلستان و آمریکا در مقطع جدید، همانند گذشته نوعی همخوانی میان راهبرد سیاست خارجی دو کشور را ایجاد خواهد کرد. افزون بر این، مناسبات شخصی حسنه میان ترامپ و جانسون نیز دیگر مسالهای است که میتواند وجوه ضدایرانی را در مواضع نخستوزیر انگلستان برجسته کند. به طور کلی، پیروزی جانسون در انتخابات پارلمانی و قطعی شدن اجرای برگزیت را میتوان در مقام رخدادی نامیمون برای کشورمان در وضعیت تحریمی کنونی مورد ارزیابی قرار داد.
گزارش خطا
آخرین اخبار