خاطرات بادامچيان از جمعهخونين 17شهريور
روزهاي گرم شهريورماه در خاطره معاصر ايرانيان يادآور وقايع تاريخي بسياري است؛ از رويدادهاي سال 57 كه به شدت گرفتن اعتراضات عليه رژيم پهلوي منجر شد تا ايام ناآرام سال هاي اول انقلاب كه خيابان ها عرصه درگيري ها و جدال و ستيزها ميان نظام انقلابي با گروه ها و جريان هاي مخالف بود. در شماره امروز سياستنامه به بازخواني واقعه هفده شهريور پرداخته ايم، در يك مطلب مستقل نيز نگاهي داشته ايم به ترورهاي تابستان 60 كه پس از 30 خرداد شدت گرفت و به شهادت شمار زيادي از نيروهاي انقلابي منجر شد.
روز هفدهم شهريورماه سال 1357 در ادبيات تاريخ انقلاب اسلامي ايران به جمعه سياه معروف شده است. سركوب خونين مخالفان رژيم پهلوي در ميدان ژاله تهران كه برخي آن را «آغاز پايان عمر رژيم شاهنشاهي» و نقطه عطفي كه پس از آن اميد به اصلاح تدريجي از ميان رفته تلقي ميكنند. اين واقعه چند روز پس از آتشسوزي سينما ركس و پس از عزل جمشيد آموزگار و بر سر كار آمدن دولت جعفر شريف امامي صورت گرفت. در روز 13 شهريور تظاهرات معروف و بزرگ عيد فطر برگزار شد و به دنبال آن ناآراميهايي نيز رخ داد. تظاهرات 16 شهريور ماه كه گفته ميشود در آن نيم ميليون نفر شركت داشتند، بزرگترين تظاهرات از نوع خود بود. شب آن روز دولت كه از شعارهاي تند به خشم آمده بود، دستور حكومت نظامي داد و فرماندهي نظامي پايتخت را به عهده ارتشبد غلامعلي اويسي سپرد. دعوتكننده اصلي راهپيمايي هفده شهريور علامه يحيي نوري (1311-1386) بود كه دير متوجه اعلام حكومت نظامي شد. در هر صورت مردم جمع شدند و كشتار صورت گرفت. شدت كشتار به حدي بود كه زبيگنيف برژينسكي، مشاور امنيت ملي امريكا درباره آن گفت: «واقعه ميدان ژاله چنان خونين و مرگبار بود كه كشمكشهاي گذشته ميان دولت و مخالفان را از ياد برد. اين واقعه، پايان شورشهاي پراكنده و مقطعي و آغاز انقلاب واقعي بود.» اسدالله بادامچيان، سياستمدار كهنهكار و از اعضاي اصلي حزب موتلفه اسلامي در 73 سالگي همچنان حافظهيي قوي دارد و به خوبي حوادث و رويدادهاي انقلاب را به خاطر ميآورد. در سالروز 17 شهريور از او خواستيم خاطراتش را درباره اين واقعه بگويد:
نخست بفرماييد زمينههاي به وجود آمدن حادثه هفده شهريور چه بود؟
در امتداد راهپيماييهاي ميليوني كه با رهبري شهيدان بهشتي و مطهري و همراهي مردم متدين راهاندازي شد، در 16 شهريور، راهپيمايي عظيمي برگزار شد، در اين راهپيمايي شهيد بهشتي و آقاي ناطق نوري در سخنرانيهاي خود اعلام كردند كه ما فعلا برنامه راهپيمايي نداريم، اما مرحوم حاج شيخ يحيي نوري كه در خيابان ژاله آن روزگار، حوزه علميه داشت با دوستان خود اعلام كردند كه فردا صبح ساعت هشت ميدان ژاله (ميدان شهدا) . و اين برنامه بدون هماهنگي با مركز فعاليتهاي آن روز انقلاب، اعلام شد. اين ناهماهنگي موجب نگراني سران انقلاب به ويژه شهيدان بهشتي و مطهري شد. طبق خبرهاي رسيده به آن مركز، احتمال سركوب شديد و كشتار نيز داده ميشد. رژيم شاه، نيمه شب تصميم به حكومت نظامي گرفت و در
23 شهر از جمله تهران حكومت نظامي اعلام كرد. اين اقدام رژيم، احتمال كشتار را تبديل به يقين كرد. ساعت پنج صبح بود كه مرحوم حاج احمد قديريان كه از سران بسيار فعال مبارزه و انقلاب بود به منزل بنده تلفن زد كه خبر حكومت نظامي را داريد؟ گفتم نه، گفت؛ راديو اعلام كرد. گفتم پس قطعا امروز رژيم قصد سركوب و كشتار دارد.
وقتي فهميديد كه رژيم قصد سركوب دارد چه تصميمي گرفتيد؟
ابتدا بحث شد كه چه بايد بكنيم. در بررسيها نتيجه اين شد كه اولا؛ آقاي نوري از بلندگوهايي كه در مسير تا ميدان شهدا نصب كرده بود، اعلام كند كه به علت حكومت نظامي، مراسم در ميدان شهدا برگزار نميشود. اين موضوع به عنوان نظر شخصي توسط دوستان مرتبط با وي به او اطلاع داده شد كه مسلما وي را پس از كشتار دستگير خواهند كرد و محكوميت سنگيني براي او قايل ميشوند. ايشان هم پذيرفت و به طور مكرر اعلام شد كه مراسم برگزار نميشود. ثانيا؛ به تمام عناصر و سرپلهاي تشكيلاتي و مرتبط اطلاع داده شد كه به ميدان شهدا نروند، لذا آن روز از مسوولان تشكيلاتي كسي در ميدان شهدا شهيد نشد. ثالثا؛ در اطراف ميدان، عناصر تشكيلاتي حضور يابند و از ورود مردم به ميدان با تذكر اينكه به علت حكومت نظامي مراسم برگزار نميشود، جلوگيري شود. اين كار انجام گرفت و موجب شد كه ميدان انباشته از جمعيت نشود. رابعا؛ گروههاي امدادي و پزشكي در اطراف ميدان متمركز شوند بدون اينكه در معرض شهادت يا دستگيري قرار بگيرند و مجروحان و زخمي شدهها را به مراكز درماني برسانند. اين كار نيز اجرا شد و در اين برنامه خانم دانش آشتياني كه در كار امداد مجروحان بود شهيد شد. خامسا؛ اقدام براي استقرار گروههاي گوناگون در بهشت زهرا صورت گرفت؛ تا ضمن احترام به شهدا مراقبتها براي خانواده شهدا و نيز اطلاع به اوضاع آنجا و جلوگيري از نفوذيهاي ساواك به عمل آيد. اين كار انجام شد. سادسا؛ به گروههاي عملياتي دستور داده شد كه در سراسر تهران در خيابانهاي عمده دست به تظاهرات پراكنده بزنند تا رژيم نتواند بر ميدان شهدا متمركز شود. ضمن آنكه حكومت نظامي شاه كه بيشتر نوعي تهديد و ارعاب بود به باد رود.
آيا اين اقدامات نتيجهيي هم دربرداشت؟
بله، اين كار به خوبي انجام شد و چون توصيه اكيد تشكيلاتي شده بود كه گروهها سعي كنند دستگيري نداشته باشند هيچ كس دستگير نشد اما تا ساعت يك و نيم پس از نيمهشب عمليات در خيابانهاي چهار طرف تهران انجام شد و با موفقيت پايان يافت. رژيم طاغوت و اربابانش متوجه شدند امكان استقرار حكومت نظامي ندارند. نيروهاي شهرباني و ارتش نيز با رژيم همراهي نداشتند و فقط گارديها و نيروهاي ويژه بودند كه به مقابله ميپرداختند. همچنين گروه تبليغات ماموريت يافت كه در اين زمينه فعال شود و ضمن محكوم كردن رژيم شعارهاي ضدرژيم بسازد و از كشتار جمعه خونين 17 شهريور بهرهگيري براي ارتقاي مبارزه و رسوايي رژيم كند. و ساير اقداماتي كه نياز به ذكر آنها فعلا در اين مختصر نيست. به طور كلي شاه و رژيم پهلوي و اربابان او، بهشدت رسوا شدند و نتوانستند به هيچيك از اهداف خود در اين سركوب شديد
دست يابند. تنها مردم بيگناه را كشتند و سبعيت و دروغ بودن همه شعارهاي آشتي ملي و شنيدن پيام انقلاب مردم و ادعاي حقوق بشر غربيها را عملا نشان دادند.
خود شما در روز 17 شهريور كجا بوديد؟
روز 17 شهريور من از ساعت پنج صبح در كار تنظيم امور مقابله و كم كردن تعداد شهدا و فعاليتهاي بالا بودم و با دريافت گزارشها اقدامات را ساعت به ساعت همراهي ميكردم.
آيا پيش از اين واقعه ميشد حدس زد كه ماجرا به اين صورت پيش خواهد رفت و كشتار خواهد شد؟
گفته شد كه در آن مركز هدايتگر و مديريت همه اين تظاهرات و تحركات اين احتمال داده ميشد كه به فرموده شهيد بهشتي آستانه تحمل رژيم به پايان رسيده و نبايد بگذاريم كار به يك كشتار و سركوب شديد بينجامد تا آنجا كه ميسر باشد و در اقدام ما بگنجد. لذا در راهپيمايي 16 شهريور اعلام شد كه پس از اين تظاهرات فعلا تظاهرات ديگري نداريم.
تظاهرات آن روز به دعوت چه گروه يا گروههايي صورت گرفت و از ميان گروههاي مبارز كدام نقش فعالتري ايفا كردند؟
اعلام تجمع در ميدان شهدا براي روز 17 شهريور، توسط مرحوم حاج شيخ يحيي نوري مشهور به علامه نوري انجام شد و او خود صبح آن روز اعلام كرد كه تجمع برگزار نميشود. ديگر گروهها هم فعاليت در اين روز نداشتند مگر آن نوع فعاليت كه در بالا توسط ياران ما انجام گرفت. تودههاي مردم بودند كه با صفا و اخلاص به ميدان شهدا آمدند. پس از آن ماجرا، مرحوم نوري را دستگير كردند، وي نقش خود را شرح داد و انكار كرد كه در روزنامههاي اطلاعات و كيهان آن روزها چاپ شده است. لكن سياست دوستان اين شد كه به ايشان هيچگونه اعتراضي نشود تا دشمن از اختلافنظرهاي داخلي سوءاستفاده نكند.
گفته ميشد برخي از سربازاني كه به مردم تيراندازي ميكردند، ايراني نبودند! آيا اين حرف درست است؟
اين موضوع بايد صحيح باشد. گرچه مدارك كافي در اين زمينه نيست. شاهدان حاضر در صحنه براي ما از دو، سه گروه كماندوهايي با لباسهاي خاكستري كه غير فارسي صحبت ميكردند، خبر دادند. بعد هم گفته شد كه يك هواپيماي نيروبر رژيم صهيونيستي روز قبل در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است.
كشتار 17 شهريور كه به جمعه سياه معروف شد، چه تاثيري بر سير حوادث بعد از آن گذاشت؟
كشتار بيرحمانه 17 شهريور يادآور كشتار 15 خرداد 42 بود كه رژيم تصور داشت با اين كشتار عمومي ميتواند رعب و وحشت را بر مردم انقلابي مستولي سازد و در كشتار ميدان شهدا، سران مبارزه را كه نميشناخت شناسايي و ترور كند و همزمان با اين كشتار با اعلام حكومت نظامي در 23 شهر، يك ديكتاتوري خشن نظامي و سركوبگرانه را برقرار سازد. اما هيچ كدام از خواستههاي سران طاغوت، تحقق نيافت، بلكه ملت و رهبر شجاع انقلاب اسلامي امام خميني (ره) را مصممتر و قويتر ساخت.
آيا ميتوان 17 شهريور را نقطه عطفي در حركت و جنبش انقلابي ايران در سال 57 در نظر گرفت؟
بله، 17 شهريور و راهپيمايي عظيم و سرنوشتساز تاسوعا و عاشوراي 57، نقطه عطفهاي موثري در انقلاب اسلامي ايران هستند و راه پيروزي ملت و اسلام را هموارتر كردند.
واكنش فعالان و گروههاي سياسي به اين واقعه چه بود؟
واكنش همه فعالان و گروههاي سياسي در محكوميت كشتار با سليقههاي خاص خودشان بود. امام با لحني جدي و مودبانه ولي قاطع و محكم حادثه را محكوم و ملت را به مقاومت بيشتر دعوت كرد. روحانيت و مبارزان و از جمله موتلفه اسلامي در بيانيههاي خود اين كشتار را محكوم و بر ادامه مقاومت تاكيد كردند، البته اعلاميههاي موتلفه اسلامي و ساير اعلاميه گروهها كه با نام آنها توسط موتلفه اسلامي چاپ ميشد امضاي «برقرار باد حكومت عدل اسلامي» را داشت. محافظهكاران و ليبرالها، مانند جبهه مليها و نهضت آزادي با لحن و شيوه خود محكوم كردند، گروههاي غيرديني مثل كمونيستها نيز با ادبيات خود محكوم كردند.
واكنشهاي بينالمللي چگونه بود؟ آيا مجامع بينالمللي، نشريات خارجي، دولتهاي غربي و روشنفكران نسبت به سركوب مردم واكنشي نشان دادند؟
واكنش بينالمللي، مانند واكنش امروزه سازمانها و دولتهاي غربي و تحت سلطه غرب محكوم كردن كشتار بدون هرگونه حملهيي يا هشداري به رژيم مزدور غرب بود. غربيها از جمله امريكا، با تمام كوشش و با استفاده از همه امكانات سعي داشتند رژيم طاغوت باقي بماند تا اين منطقه استراتژيك از دست آنها خارج نشود. امريكا كه پس از سه ماه ژنرال هايزر را به ايران فرستاد تا كمك هيات مستشاران نظامي امريكا در ايران با سرپرستي ژنرال كاست با كشتاري نامحدود رژيم وابسته به غرب ايران را نگذارد كه سقوط كند.
روشنفكران نيز با همان ادبيات روشنفكري غربزده مانند ادبيات حاج سيدجوادي و امثال او واكنش اعتراضي نشان دادند.
آيا شما مشخصا خاطرهيي از اين روز داريد؟
خاطره تلخ من، گزارشي است از حدود 80 كودك زير دو سال كه در اين روز توسط جلادان رژيم شاه و اربابانش به ويژه اسراييل، شهيد شده بودند و آنها را به بهشت زهرا آورده و در يك سالن كنار هم چيده بودند و انساني با احساس كه ندانستيم كيست، روي سينه هر يك از آنها يك شاخه گل گلايل گذاشته بود و هر كس به اين منظره نگاه ميكرد بياختيار اشكش سرازير ميشد و به آن رژيم كودككش، لعنت ميفرستاد. متاسفانه امكان عكسبرداري ميسر نشد. شيرينترين خاطرهام شجاعت و شهادتطلبي ياران در صحنه تظاهرات پراكنده در سطح تهران بود كه يك روز تمام تا پاسي از شب رفته، از مرگ و رژيم مرگآور نهراسيدند و گزارش نهايي حدود ساعت دو پس از نيمه شب رسيد كه همه سالم ماندهاند؛ شيريني خاصي مشابه شيريني كه فرمانده عمليات در جبهههاي دفاع مقدس پس از پيروزي احساس ميكرد درك كردم كه همانند او غم شهدا و فكر مداواي مجروحان و تسليت خاطر بازماندگان در كنار آن شيريني حالتي خاص به انسان ميبخشد كه تا كسي در آن حالت قرار نگيرد به توصيف قابل بيان و درك نيست. آتش بگير، تا كه بداني چه ميكشم/ تصوير سوختن به تماشا نميشود.
روز هفدهم شهريورماه سال 1357 در ادبيات تاريخ انقلاب اسلامي ايران به جمعه سياه معروف شده است. سركوب خونين مخالفان رژيم پهلوي در ميدان ژاله تهران كه برخي آن را «آغاز پايان عمر رژيم شاهنشاهي» و نقطه عطفي كه پس از آن اميد به اصلاح تدريجي از ميان رفته تلقي ميكنند. اين واقعه چند روز پس از آتشسوزي سينما ركس و پس از عزل جمشيد آموزگار و بر سر كار آمدن دولت جعفر شريف امامي صورت گرفت. در روز 13 شهريور تظاهرات معروف و بزرگ عيد فطر برگزار شد و به دنبال آن ناآراميهايي نيز رخ داد. تظاهرات 16 شهريور ماه كه گفته ميشود در آن نيم ميليون نفر شركت داشتند، بزرگترين تظاهرات از نوع خود بود. شب آن روز دولت كه از شعارهاي تند به خشم آمده بود، دستور حكومت نظامي داد و فرماندهي نظامي پايتخت را به عهده ارتشبد غلامعلي اويسي سپرد. دعوتكننده اصلي راهپيمايي هفده شهريور علامه يحيي نوري (1311-1386) بود كه دير متوجه اعلام حكومت نظامي شد. در هر صورت مردم جمع شدند و كشتار صورت گرفت. شدت كشتار به حدي بود كه زبيگنيف برژينسكي، مشاور امنيت ملي امريكا درباره آن گفت: «واقعه ميدان ژاله چنان خونين و مرگبار بود كه كشمكشهاي گذشته ميان دولت و مخالفان را از ياد برد. اين واقعه، پايان شورشهاي پراكنده و مقطعي و آغاز انقلاب واقعي بود.» اسدالله بادامچيان، سياستمدار كهنهكار و از اعضاي اصلي حزب موتلفه اسلامي در 73 سالگي همچنان حافظهيي قوي دارد و به خوبي حوادث و رويدادهاي انقلاب را به خاطر ميآورد. در سالروز 17 شهريور از او خواستيم خاطراتش را درباره اين واقعه بگويد:
نخست بفرماييد زمينههاي به وجود آمدن حادثه هفده شهريور چه بود؟
در امتداد راهپيماييهاي ميليوني كه با رهبري شهيدان بهشتي و مطهري و همراهي مردم متدين راهاندازي شد، در 16 شهريور، راهپيمايي عظيمي برگزار شد، در اين راهپيمايي شهيد بهشتي و آقاي ناطق نوري در سخنرانيهاي خود اعلام كردند كه ما فعلا برنامه راهپيمايي نداريم، اما مرحوم حاج شيخ يحيي نوري كه در خيابان ژاله آن روزگار، حوزه علميه داشت با دوستان خود اعلام كردند كه فردا صبح ساعت هشت ميدان ژاله (ميدان شهدا) . و اين برنامه بدون هماهنگي با مركز فعاليتهاي آن روز انقلاب، اعلام شد. اين ناهماهنگي موجب نگراني سران انقلاب به ويژه شهيدان بهشتي و مطهري شد. طبق خبرهاي رسيده به آن مركز، احتمال سركوب شديد و كشتار نيز داده ميشد. رژيم شاه، نيمه شب تصميم به حكومت نظامي گرفت و در
23 شهر از جمله تهران حكومت نظامي اعلام كرد. اين اقدام رژيم، احتمال كشتار را تبديل به يقين كرد. ساعت پنج صبح بود كه مرحوم حاج احمد قديريان كه از سران بسيار فعال مبارزه و انقلاب بود به منزل بنده تلفن زد كه خبر حكومت نظامي را داريد؟ گفتم نه، گفت؛ راديو اعلام كرد. گفتم پس قطعا امروز رژيم قصد سركوب و كشتار دارد.
وقتي فهميديد كه رژيم قصد سركوب دارد چه تصميمي گرفتيد؟
ابتدا بحث شد كه چه بايد بكنيم. در بررسيها نتيجه اين شد كه اولا؛ آقاي نوري از بلندگوهايي كه در مسير تا ميدان شهدا نصب كرده بود، اعلام كند كه به علت حكومت نظامي، مراسم در ميدان شهدا برگزار نميشود. اين موضوع به عنوان نظر شخصي توسط دوستان مرتبط با وي به او اطلاع داده شد كه مسلما وي را پس از كشتار دستگير خواهند كرد و محكوميت سنگيني براي او قايل ميشوند. ايشان هم پذيرفت و به طور مكرر اعلام شد كه مراسم برگزار نميشود. ثانيا؛ به تمام عناصر و سرپلهاي تشكيلاتي و مرتبط اطلاع داده شد كه به ميدان شهدا نروند، لذا آن روز از مسوولان تشكيلاتي كسي در ميدان شهدا شهيد نشد. ثالثا؛ در اطراف ميدان، عناصر تشكيلاتي حضور يابند و از ورود مردم به ميدان با تذكر اينكه به علت حكومت نظامي مراسم برگزار نميشود، جلوگيري شود. اين كار انجام گرفت و موجب شد كه ميدان انباشته از جمعيت نشود. رابعا؛ گروههاي امدادي و پزشكي در اطراف ميدان متمركز شوند بدون اينكه در معرض شهادت يا دستگيري قرار بگيرند و مجروحان و زخمي شدهها را به مراكز درماني برسانند. اين كار نيز اجرا شد و در اين برنامه خانم دانش آشتياني كه در كار امداد مجروحان بود شهيد شد. خامسا؛ اقدام براي استقرار گروههاي گوناگون در بهشت زهرا صورت گرفت؛ تا ضمن احترام به شهدا مراقبتها براي خانواده شهدا و نيز اطلاع به اوضاع آنجا و جلوگيري از نفوذيهاي ساواك به عمل آيد. اين كار انجام شد. سادسا؛ به گروههاي عملياتي دستور داده شد كه در سراسر تهران در خيابانهاي عمده دست به تظاهرات پراكنده بزنند تا رژيم نتواند بر ميدان شهدا متمركز شود. ضمن آنكه حكومت نظامي شاه كه بيشتر نوعي تهديد و ارعاب بود به باد رود.
آيا اين اقدامات نتيجهيي هم دربرداشت؟
بله، اين كار به خوبي انجام شد و چون توصيه اكيد تشكيلاتي شده بود كه گروهها سعي كنند دستگيري نداشته باشند هيچ كس دستگير نشد اما تا ساعت يك و نيم پس از نيمهشب عمليات در خيابانهاي چهار طرف تهران انجام شد و با موفقيت پايان يافت. رژيم طاغوت و اربابانش متوجه شدند امكان استقرار حكومت نظامي ندارند. نيروهاي شهرباني و ارتش نيز با رژيم همراهي نداشتند و فقط گارديها و نيروهاي ويژه بودند كه به مقابله ميپرداختند. همچنين گروه تبليغات ماموريت يافت كه در اين زمينه فعال شود و ضمن محكوم كردن رژيم شعارهاي ضدرژيم بسازد و از كشتار جمعه خونين 17 شهريور بهرهگيري براي ارتقاي مبارزه و رسوايي رژيم كند. و ساير اقداماتي كه نياز به ذكر آنها فعلا در اين مختصر نيست. به طور كلي شاه و رژيم پهلوي و اربابان او، بهشدت رسوا شدند و نتوانستند به هيچيك از اهداف خود در اين سركوب شديد
دست يابند. تنها مردم بيگناه را كشتند و سبعيت و دروغ بودن همه شعارهاي آشتي ملي و شنيدن پيام انقلاب مردم و ادعاي حقوق بشر غربيها را عملا نشان دادند.
خود شما در روز 17 شهريور كجا بوديد؟
روز 17 شهريور من از ساعت پنج صبح در كار تنظيم امور مقابله و كم كردن تعداد شهدا و فعاليتهاي بالا بودم و با دريافت گزارشها اقدامات را ساعت به ساعت همراهي ميكردم.
آيا پيش از اين واقعه ميشد حدس زد كه ماجرا به اين صورت پيش خواهد رفت و كشتار خواهد شد؟
گفته شد كه در آن مركز هدايتگر و مديريت همه اين تظاهرات و تحركات اين احتمال داده ميشد كه به فرموده شهيد بهشتي آستانه تحمل رژيم به پايان رسيده و نبايد بگذاريم كار به يك كشتار و سركوب شديد بينجامد تا آنجا كه ميسر باشد و در اقدام ما بگنجد. لذا در راهپيمايي 16 شهريور اعلام شد كه پس از اين تظاهرات فعلا تظاهرات ديگري نداريم.
تظاهرات آن روز به دعوت چه گروه يا گروههايي صورت گرفت و از ميان گروههاي مبارز كدام نقش فعالتري ايفا كردند؟
اعلام تجمع در ميدان شهدا براي روز 17 شهريور، توسط مرحوم حاج شيخ يحيي نوري مشهور به علامه نوري انجام شد و او خود صبح آن روز اعلام كرد كه تجمع برگزار نميشود. ديگر گروهها هم فعاليت در اين روز نداشتند مگر آن نوع فعاليت كه در بالا توسط ياران ما انجام گرفت. تودههاي مردم بودند كه با صفا و اخلاص به ميدان شهدا آمدند. پس از آن ماجرا، مرحوم نوري را دستگير كردند، وي نقش خود را شرح داد و انكار كرد كه در روزنامههاي اطلاعات و كيهان آن روزها چاپ شده است. لكن سياست دوستان اين شد كه به ايشان هيچگونه اعتراضي نشود تا دشمن از اختلافنظرهاي داخلي سوءاستفاده نكند.
گفته ميشد برخي از سربازاني كه به مردم تيراندازي ميكردند، ايراني نبودند! آيا اين حرف درست است؟
اين موضوع بايد صحيح باشد. گرچه مدارك كافي در اين زمينه نيست. شاهدان حاضر در صحنه براي ما از دو، سه گروه كماندوهايي با لباسهاي خاكستري كه غير فارسي صحبت ميكردند، خبر دادند. بعد هم گفته شد كه يك هواپيماي نيروبر رژيم صهيونيستي روز قبل در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است.
كشتار 17 شهريور كه به جمعه سياه معروف شد، چه تاثيري بر سير حوادث بعد از آن گذاشت؟
كشتار بيرحمانه 17 شهريور يادآور كشتار 15 خرداد 42 بود كه رژيم تصور داشت با اين كشتار عمومي ميتواند رعب و وحشت را بر مردم انقلابي مستولي سازد و در كشتار ميدان شهدا، سران مبارزه را كه نميشناخت شناسايي و ترور كند و همزمان با اين كشتار با اعلام حكومت نظامي در 23 شهر، يك ديكتاتوري خشن نظامي و سركوبگرانه را برقرار سازد. اما هيچ كدام از خواستههاي سران طاغوت، تحقق نيافت، بلكه ملت و رهبر شجاع انقلاب اسلامي امام خميني (ره) را مصممتر و قويتر ساخت.
آيا ميتوان 17 شهريور را نقطه عطفي در حركت و جنبش انقلابي ايران در سال 57 در نظر گرفت؟
بله، 17 شهريور و راهپيمايي عظيم و سرنوشتساز تاسوعا و عاشوراي 57، نقطه عطفهاي موثري در انقلاب اسلامي ايران هستند و راه پيروزي ملت و اسلام را هموارتر كردند.
واكنش فعالان و گروههاي سياسي به اين واقعه چه بود؟
واكنش همه فعالان و گروههاي سياسي در محكوميت كشتار با سليقههاي خاص خودشان بود. امام با لحني جدي و مودبانه ولي قاطع و محكم حادثه را محكوم و ملت را به مقاومت بيشتر دعوت كرد. روحانيت و مبارزان و از جمله موتلفه اسلامي در بيانيههاي خود اين كشتار را محكوم و بر ادامه مقاومت تاكيد كردند، البته اعلاميههاي موتلفه اسلامي و ساير اعلاميه گروهها كه با نام آنها توسط موتلفه اسلامي چاپ ميشد امضاي «برقرار باد حكومت عدل اسلامي» را داشت. محافظهكاران و ليبرالها، مانند جبهه مليها و نهضت آزادي با لحن و شيوه خود محكوم كردند، گروههاي غيرديني مثل كمونيستها نيز با ادبيات خود محكوم كردند.
واكنشهاي بينالمللي چگونه بود؟ آيا مجامع بينالمللي، نشريات خارجي، دولتهاي غربي و روشنفكران نسبت به سركوب مردم واكنشي نشان دادند؟
واكنش بينالمللي، مانند واكنش امروزه سازمانها و دولتهاي غربي و تحت سلطه غرب محكوم كردن كشتار بدون هرگونه حملهيي يا هشداري به رژيم مزدور غرب بود. غربيها از جمله امريكا، با تمام كوشش و با استفاده از همه امكانات سعي داشتند رژيم طاغوت باقي بماند تا اين منطقه استراتژيك از دست آنها خارج نشود. امريكا كه پس از سه ماه ژنرال هايزر را به ايران فرستاد تا كمك هيات مستشاران نظامي امريكا در ايران با سرپرستي ژنرال كاست با كشتاري نامحدود رژيم وابسته به غرب ايران را نگذارد كه سقوط كند.
روشنفكران نيز با همان ادبيات روشنفكري غربزده مانند ادبيات حاج سيدجوادي و امثال او واكنش اعتراضي نشان دادند.
آيا شما مشخصا خاطرهيي از اين روز داريد؟
خاطره تلخ من، گزارشي است از حدود 80 كودك زير دو سال كه در اين روز توسط جلادان رژيم شاه و اربابانش به ويژه اسراييل، شهيد شده بودند و آنها را به بهشت زهرا آورده و در يك سالن كنار هم چيده بودند و انساني با احساس كه ندانستيم كيست، روي سينه هر يك از آنها يك شاخه گل گلايل گذاشته بود و هر كس به اين منظره نگاه ميكرد بياختيار اشكش سرازير ميشد و به آن رژيم كودككش، لعنت ميفرستاد. متاسفانه امكان عكسبرداري ميسر نشد. شيرينترين خاطرهام شجاعت و شهادتطلبي ياران در صحنه تظاهرات پراكنده در سطح تهران بود كه يك روز تمام تا پاسي از شب رفته، از مرگ و رژيم مرگآور نهراسيدند و گزارش نهايي حدود ساعت دو پس از نيمه شب رسيد كه همه سالم ماندهاند؛ شيريني خاصي مشابه شيريني كه فرمانده عمليات در جبهههاي دفاع مقدس پس از پيروزي احساس ميكرد درك كردم كه همانند او غم شهدا و فكر مداواي مجروحان و تسليت خاطر بازماندگان در كنار آن شيريني حالتي خاص به انسان ميبخشد كه تا كسي در آن حالت قرار نگيرد به توصيف قابل بيان و درك نيست. آتش بگير، تا كه بداني چه ميكشم/ تصوير سوختن به تماشا نميشود.
منبع: روزنامه اعتماد
گزارش خطا
آخرین اخبار