سیاست خارجی عجیب ترامپ

از همان روز اول آغاز به کار دونالد ترامپ، برخی از تحلیلگران عنوان کردند که مشی آمریکا در دوران ترامپ، مقابل متحدان اروپایی تغییر خواهد کرد و دولت او در پی آن خواهد بود تا از دنیا جمع شده و بیشتر به سوی داخل بازگردد و برای این کار نیز استراتژی کلانی را خواهد داشت.
کد خبر: ۲۱۴۱۱۸
تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۲۰:۲۸
از همان روز اول آغاز به کار دونالد ترامپ، برخی از تحلیلگران عنوان کردند که مشی آمریکا در دوران ترامپ، مقابل متحدان اروپایی تغییر خواهد کرد و دولت او در پی آن خواهد بود تا از دنیا جمع شده و بیشتر به سوی داخل بازگردد و برای این کار نیز استراتژی کلانی را خواهد داشت.

به گزارش صدای ایران از سازندگی، بری پوزن، ترجمه علیرضا مسعود| ترامپ در کمپین های انتخاباتی خود قول داد که پروژه ملت سازی در خارج از مرزهای آمریکا را متوقف کند. او همچنین کشورهای اروپایی متحد را نیز به باد سخره گرفت و از آنان به عنوان کشورهایی به دنبال سواری مجانی یاد کرد. او در ماه آوریل ۲۰۱۶ و در جریان سخنرانی خود در رابطه با سیاست خارجی عنوان کرد که «آمریکا»، اولویت سیاست خارجی او خواهد بود و همین امر باعث شد تا این سخنان یادآور دوران انزواگرایی پیش از جنگ جهانی دوم باشد. او در ادامه سخنان خود عنوان کرد که کشورهایی که آمریکا از آنان دفاع می کند، باید هزینه این دفاع را پرداخت کنند و اگر این کار را انجام ندهند، باید آماده شوند تا خودشان از خودشان دفاع کنند.

نمونه چنین سخنانی باعث شد ترسی میان کشورهای متحد ایجاد شود که آمریکا تحت لوای ترامپ به سوی داخل بازگشت کرده و نقش رهبری جهانی را نیز واگذار خواهد کرد. از همان روز اول آغاز به کار دونالد ترامپ، برخی از تحلیلگران عنوان کردند که مشی آمریکا در دوران ترامپ، مقابل متحدان اروپایی تغییر خواهد کرد و دولت او در پی آن خواهد بود تا از دنیا جمع شده و بیشتر به سوی داخل بازگردد و برای این کار نیز استراتژی کلانی را خواهد داشت. برخی دیگر پا را فراتر گذاشته و از این مشی ترامپ با عنوان «انزواگرایی جدید» نام بردند. ترامپ از استراتژی کلان سنتی آمریکا دور و منحرف شده است چراکه حداقل از دوران پس از جنگ جهانی دوم، هم دولت های دموکرات و هم جمهوری خواه، در پی استراتژی کلانی بودند که نخبگان نام آن را «هژمونی لیبرال» گذاشتند. این هژمونی بود که آمریکا توانست به قدرتمندترین کشور جهان با حاشیه ای گسترده تبدیل شود و لیبرالیسم بود که آمریکا را قادر ساخت، نظم جهانی را نیز بر اساس نهادهای چندجانبه بین المللی و تبدیل بسیاری از کشورها به مدل تجارت آزاد و دموکراسی در جهان، به سوی یک نظم با پایه های قانونی و قانونمند سوق دهد. ترامپ اما بسیاری از وجوه لیبرال را از نظم لیبرال خارج کرده است. او همچنان به برتری اقتصادی و نظامی آمریکا و لزوم قدرتمند بودن در این عرصه ها باور دارد اما تصمیم گرفته که دیگر روند دموکراسی سازی و همچنن معاهدات جهانی چندجانبه و مسائلی از این دست را از دستورکار خارج و این روند را متوقف کند. به عبارت دیگر، ترامپ در استراتژی کلان جدید آمریکا در حال حرکت است که نام آن را باید «هژمونی غیرلیبرال» گذاشت. اگر به دنبال فهم بهتر از راهبرد ترامپ هستیم، باید به ارزش سالانه سیاست های آن نگاه کنیم. برخلاف صحبت های او در رابطه با اجتناب از ماجراجویی های خارجی و لزوم خروج از گرفتاری های پیش آمده برای این کشور، او همچنان به رقابت ژئوپلیتیک با قدرت های بزرگ نظامی و همچنین حفظ میراث در قبال متحدان رسمی و غیررسمی کشور، متعهد است و در عمل نیز این راه را ادامه داده است. او برای جلوگیری از به وجود آمدن کشورهای جدید دارای سلاح های هسته ای، اقدام به تهدید مکرر به جنگ کرد و این همان کاری است که پیشینیان او نیز انجام داده بودند. ترامپ در برنامه جدید خود دستور داده است که بودجه وزارت دفاع آمریکا افزایش بیشتری داشته باشد و هم‌اکنون نیز رقم بودجه دفاعی آمریکا بسیار بیشتر از کشورهای رقیب او است.

هنگامی که موضوع به متحدان آمریکا برسد، در وهله اول اینگونه به نظر می رسد که ترامپ از سنت همیشگی انحراف داشته است. او در دوران کاندیداتوری خود همواره از متحدان اروپایی بالاخص در موضوع بودجه ناتو انتقاد کرده بود. تنش ها در اجلاس ناتو بسیار شدید شد اما چند هفته بعد، ترامپ تضمین های اقتصادی و تجارتی را به اروپاییان داد و به نحوی عنوان کرد که انگار اتفاقی رخ نداده و تاکید کرد که میان آمریکا و متحدان آنان چیزی تغییر نکرده است. عده خیلی کمی از آمریکایی ها نامی از قرارداد تضمین اولیه اروپایی، ای.آر.آی، شنیده اند. شاید تصور شود که این قرارداد در رابطه با بیش از ۱۰۰ هزار نیروی نظامی آمریکا در اروپا و بحث حفاظت از آنان و در نتیجه قراردادی قدیمی است. بخشی از این استدلال درست است اما این قرارداد در سال ۲۰۱۴ و در پی حمله و تسخیر اوکراین به دست روسیه، میان آمریکا و اروپاییان منعقد شد. این قرارداد بر اساس بودجه معمولی دفاع آمریکا منعقد نشده بلکه از بودجه تخصیص‌داده‌شده برای عملیات های احتمالی خارج از کشور، تنظیم و اجرایی شده است. ماهیت اصلی ای.آر.آی، افزایش تمرین‌ها و زیرساخت های نظامی آمریکا در اروپای شرقی است. بر همین اساس، در پایان سال ۲۰۱۷ و برای اولین بار دولت آمریکا عنوان کرد که موشک های هدایت‌شونده ضدتانک را به اوکراین فروخته است. دولت آمریکا به دنبال بودجه ای برابر با ۱۰ میلیارد دلار برای این طرح در اروپا بود که در سال ۲۰۱۸ نیز افزایشی یک‌و‌نیم میلیارد دلاری را داشت. بر اساس همین قرارداد نیز هم اکنون تمرینات نظامی در شرق اروپا در حال انجام است و تعهد آمریکا به ناتو نیز به قوت خود باقی است؛ به بیان دیگر، می توان عنوان کرد که به صورت معمول، این کار نیز مانند باقی کارها تجارت است که ادامه دارد. آمریکا در آسیا بیش از پیش حضور نظامی پیدا کرده است. مشوق اصلی این حضور نیز برنامه اتمی کره‌شمالی است. رویکرد اتخاذشده در قبال کره‌شمالی و تهدید نظامی این کشور اگرچه از جانب پیونگ‌یانگ جدی گرفته نشد اما برخی از تحلیلگران آمریکایی آن را بسیار جدی گرفته اند؛ به طوری که بسیاری از آنان بر این باور هستند که احتمال درگیر شدن تصادفی یا با برنامه قبلی با کره‌شمالی، امروز بسیار محتمل تر شده است. این حضور آمریکایی در سراسر اقیانوس آرام وجود دارد؛ به طوری که در طول یک‌سال چیزی بیش از ۱۶۰ مانور نظامی مشترک چه دوجانبه و چه چندجانبه برگزار می شود. این مساله باعث شد تا از می ۲۰۱۷، محدوده آزاد گشت زنی نیروهای دریایی آمریکا گسترش پیدا کند که همین امر باعث به وجود آمدن مشکلاتی با چین در دریای جنوبی این کشور شد چراکه چینی ها بر این باور بودند که کشتی های نظامی آمریکایی وارد مرزهای آبی آنان شده اند. سال ۲۰۱۷ سال پرکاری برای نیروی دریایی آمریکا و همچنین پایگاه های نظامی این کشور در آن منطقه بود چراکه سطح تنش ها با چین روز‌به‌روز در حال افزایش بود. در سفر ماه نوامبر ترامپ به ژاپن به نظر می رسید که او با اکراه تمام و به زور، بر تعهدات دفاعی از ژاپن تاکید کرد. سخنان مطرح‌شده توسط او حاکی از آن بود که دیگر تمایلی برای انجام این کار به صورت رایگان ندارد. از سوی دیگر، شینزو آبه نیز در این سفر درک کرد که کمترین نقطه نظر مشترک را با ترامپ دارد که نمونه بارز آن را می توان سر مساله کره‌شمالی مشاهده کرد. جایگزین کردن امنیت مجانی ایجادشده توسط ابرقدرت برای بسیاری از کشورها به راحتی امکان‌پذیر نیست و در این مسیر، مدیریت روابط با شخصی که کل جهان را به صورت یک بازی اقتصادی با حاصل جمع صفر می بیند، کمترین بهایی است که در این راه می توان پرداخت؛ دلیل در آغوش گرفتن ترامپ توسط این کشورها نیز در همین امر ریشه دارد. دولت ترامپ باعث افزایش فعالیت نظامی این کشور در خاورمیانه نیز شده است. ترامپ زمان را در رابطه با این منطقه تلف نکرد و به سرعت سیگنال هایی را فرستاد تا نشان دهد که مشی او با راهبرد دوره پیشین کاملا متفاوت است. در سال ۲۰۱۷ این حضور بیشتر شد و با شلیک موشک به سوریه نیز به اوج خود رسید. در واقع نکته دارای تضاد این بود که ترامپ، دولت سوریه را به دلیل خط قرمزی تنبیه کرد که اوباما آن را مشخص کرده بود. تمام تلاش ترامپ این بود که نشان دهد کلانتری تازه به شهر آمده است. پنتاگون علاقه ای به در دسترس قرار دادن اطلاعات و عملکردهای خود ندارد اما بر اساس اعلام آمارهای رسمی توسط برخی گزارش های این نهاد، مشخص است که در سال ۲۰۱۷ نیروهای نظامی و بمب های بیشتری نسبت به سال ۲۰۱۶ روی کشورهای عراق و سوریه ریخته شده است. در افغانستان نیز مساله به همین منوال است چراکه اگر نگاهی به آمارهای ارائه‌شده برای سال ۲۰۱۷ بیندازیم، درخواهیم یافت که هم حضور نیروهای آمریکایی و عملیات های آنان بیشتر شده است و هم حملات هوایی نیروها آمریکایی به بیشترین تعداد خود از سال ۲۰۱۲ به بعد رسیده است. مساله دیگری که در این منطقه مورد توجه قرار گرفته است، موضوع مقابله با بسط نفوذ منطقه ای ایران است. ترامپ در همان دوران کمپین های انتخاباتی خود، توافق اتمی منعقدشده با ایران را به باد انتقاد گرفت و در نهایت نیز چندی پس از به دست گرفتن قدرت، از آن خارج شد. دولت ترامپ در مساله مداخله عربستان سعودی در جنگ یمن، حداقل به اندازه دولت قبلی، پشتیبان سعودی بوده است. در دوره دولت اوباما، او پشتیبان عربستان سعودی بود تا در قبال برجام، راه بیاید و در دوران ترامپ، او پشتیبان سعودی است تا برعکس آن عمل کند.

بودجه وزارت دفاع نشان‌دهنده ادامه ایفای نقش پلیس جهان توسط آمریکا است. ترامپ نیز این امر را دنبال خواهد کرد؛ همانطور که در توئیتر خود نیز عنوان کرده بود که: «من ارتش مان را بسیار بزرگ خواهم کرد، بسیار قدرتمند تا کسی نتواند سر به سر ما بگذارد». ترامپ بودجه ای را برای وزارت دفاع در نظر گرفته بود که ۲۰ درصد بیشتر از سال ۲۰۱۷ بود؛ نصف این افزایش توسط دولت درخواست شده بود و نصف دیگر توسط کنگره. سرنوشت این بودجه مشخص نیست اما بر اساس قانون نظارت بر بودجه در آمریکا، افزایش این‌چنینی منوط به اجازه دموکرات ها نیز هست. ترامپ بر تعهد تریلیون دلاری مدرنیزاسیون برنامه اتمی، که در دوره اوباما آغاز شد، نیز پایبند ماند. این برنامه اقدام به بازسازی و نوسازی سه پایه مثلث اتمی، یعنی موشک ها، بمب افکن ها و زیردریایی ها، می کرد. ریشه این برنامه در دوران جنگ سرد نهفته است. این موضوع باعث ایجاد انتقادهای بسیار زیادی شد چراکه احتمال جنگ را بسیار زیاد می کند؛ در بهترین حالت میان آمریکا و دیگر کشورهای رقیب که به این راه رفته‌اند، مسابقه ای برای هدر دادن پول به وجود می آید و در بدترین حالت نیز به سوی جنگ گام برمی دارند. از این منظر است که عنوان می کنیم اگر ترامپ به دنبال تحقق شعار اول آمریکا است، باید در این راهبرد تجدیدنظر کند.

برتری بدون هدف
به دست آوردن جایگاه هژمونی همواره کاری سخت بوده است چراکه دیگر کشورها روی حاکمیت خود حساس هستند و دستور شنیدن از یک کشور دیگر را تحمل نخواهند کرد و به همین دلیل نیز در برابر هژمون شدن کشوری مقاومت خواهند کرد. از زمان اتمام جنگ سرد، نخبگان سیاست خارجی آمریکا به این نتیجه رسیدند که نظم لیبرال متفاوت از دیگر مدل ها است. آنان معتقد هستند که این نوع از تسلط به دلیل به‌کارگیری توامان قدرت سخت و نرم، هم قابلیت دست یافتن بیشتری دارد و هم پایدارتر است. آنان معتقد هستند که مسائلی مانند تجارت آزاد، دموکراسی، نهادها و امنیت بین المللی و... تنها ارزش های مختص افکار دست راستی نیستند بلکه تمام جهان از آنها استفاده خواهند کرد. این در حالی است که ترامپ از بسیاری از معاهدات بین المللی خارج شده یا نهادهای بین المللی را مورد حمله قرار داده است و به جای آنها بر روابط دوجانبه تاکید دارد. ترامپ علاقه ای به ادامه و گسترش پروژه دموکراسی سازی در خارج از کشور ندارد و در عوض به افراد دیکتاتور مانند پوتین و دوترته علاقه مند است. اگر نگاهی به برنامه های او در رابطه با مهاجران یا مسائل مطرح‌شده در رابطه با تروریسم و... بیندازیم، درخواهیم یافت که استراتژی کلان ترامپ، برتری بدون هدف است. آمریکا برای مدت ها این فرضیه را به آزمایش گذاشت که شاکله لیبرال پروژه هژمونیک او باعث خواهد شد تا به طرز شگفت آوری قابل دسترسی باشد اما نتایج این تجربه نشان‌دهنده شکست آن است. نه چین و نه روسیه هیچ‌کدام نه تنها دموکراسی نشدند بلکه حتی نشانی از حرکت در این مسیر را از خود نشان ندادند. هر دو به ساخت نیروی نظامی خود در راستای رقابت با آمریکا دست زدند و هر دو نیز از تن دادن به نظم ساخت دست هژمون لیبرال، سرباز زدند. آمریکا با وجود خرج هزینه ای سنگین، نتوانست دموکراسی را در عراق و افغانستان ایجاد کند و در ناتو نیز کشورهایی که باید محافظان دموکراسی می بودند، مانند ترکیه، مجارستان و لهستان، به سوی اقتدارگرایی گام برداشتند. اتحادیه اروپا با مشکلات زیادی در حال دست‌و‌پنجه نرم کردن است و موج جدیدی از مسائل هویتی به راه افتاده که از نژاد تا ملیت را دوباره برجسته کرده است. جمیع این مسائل باعث شده‌اند تا چه از نظر بین المللی و چه از نظر داخلی، هژمونی لیبرال در انجام وعده های خود شکست بخورد. هیچ‌کدام از این موارد نباید تاییدی برای سیاست امنیت ملی ترامپ محسوب شوند. دولت بیش از حد به سوی نظامی گری و توجه به مسائل نظامی گام برداشته است؛ هیچ برنامه و اولویت استراتژیکی ندارد، برنامه ای برای توزیع عادلانه بار مسئولیت ها میان متحدان خود ندارد، تحت عنوان مبارزه با تروریسم به دنبال آن است در امور داخلی کشورها بیش از اندازه دخالت کند و بمب های زیادی را روی شهرها و افراد زیادی انداخته است؛ تمام این اختلال کارکردها باعث شده است تا به این نتیجه برسیم که نتایج به‌دست‌آمده از عملکرد آمریکا بعد از جنگ سرد چه از منظر بین المللی چه از منظر داخلی، با چیزی که قرار بود باشد انحراف زیادی دارد که نمی توان امتیاز خوبی را به این کارنامه داد. در عمل، سیاست خویشتنداری می تواند به این معنا باشد که آمریکا به دنبال استراتژی محتاطی در آسیا در راستای توازن قوا است تا اطمینان حاصل کند که چین بر منطقه تسلط پیدا نخواهد کرد و همچنین دریای جنوبی چین نیز محلی برای برتری چین نخواهد بود. در این مدل جدید سیاست خارجی و راهبردی که ترامپ در پیش گرفته است، برای مقابله با چین لازم است تا کشورهای متحد آمریکا، بالاخص کشورهایی که از نظر مالی وضعیت خوبی دارند، بار مسئولیت بیشتری را بر عهده گیرند تا از این طریق فضا برای تمرکز آمریکا برای مقابله با چالش های جدی تر باز شود. برای مثال اروپایی ها باید مسئولیت ایجاد قدرت نظامی برای بازدارندگی روسیه را بر عهده گیرند تا آمریکا تمرکز بیشتری را روی فرماندهی جهانی نیروهای هوایی، دریایی، ماورای جوی و... بگذارد. اگرچه دولت ترامپ وجوه متعددی از نظم لیبرال را نادیده گرفته است اما سیاست امنیتی آن همچنان در جهان هژمونیک است. هنوز مشخص نیست که هژمونی غیرلیبرال از لیبرال پایدارتر است یا خیر و این مساله به‌مثابه سوالی فعلا باقی خواهد ماند.

* بری پوزن، استاد علوم سیاسی دانشگاه ام.آی.تی و عضو شورای روابط خارجی

پربیننده ترین ها
آخرین اخبار