دکتر رهامی: ائمه‌جمعه باید سخنگوی مردم باشند نه حکومت/ بعضى از خطبا تريبون نماز جمعه را با جلسه دادگاه انقلاب اشتباه مي‌گيرند

کد خبر: ۱۷۸۶۰۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
به گزارش صدای ایران محسن رهامی معتقد است: خود روحانیت باید به این فکر کند که چرا به تدریج از مردم فاصله گرفته است و آن جایگاهی که در سالهای دور و اوایل انقلاب داشته را تا حدى از دست داده است. وگرنه مخاطبان شان فقط در حد و تعداد همان قشری است که نمازجمعه برایشان جنبه نوستالوژیک داشته و هر هفته خود را مقید به شرکت در آن می‎دانند.

با برداشته شدن نرده های بین مردم و امام جمعه تبریز، بسیاری این اقدام را تحسین کرده و آن را قابل تسری یافتن به سایر مناسبات بین مردم و مسئولان دانستند. محسن رهامی که خود نیز از طیف روحانیون است هرچند از حسن این اقدام چشم‌پوشی نمی‌کند اما آن را حرکتی نمادین دانسته و می گوید که باید حائل‌های واقعی بین مردم و مسئولان برداشته شود. 

این روحانی اصلاح طلب شیوه زندگی برخی از روحانیون را مورد انتقاد قرار داده و می‌گوید: «ساختن خانه‎های بعضا آنچنانی، دفاتر تشریفاتی و پرهزينه، بعضى از تالارهاى تدريس مدارس علمیه که بیشتر به تالارهای پادشاهان شبیه است تا محل تدريس و جلسات مباحث علمى، اينها با مشى گذشته روحانيت سازگارى ندارد. تصاويرى که از سالنهاى تدریس بعضى از علما و مراجع در قم و برخی شهرها پخش شده، واقعا يادآور تالارهاى امپراطورى روم است! و معلوم نيست بودجه اين تالارها و دفاتر پرهزينه بعضى از روحانيون از خمس و زكات و سهم امام تامين مي‌شود يا از بودجه دولتى و يا از محلهاى ديگر؟ »

رهامی در ادامه انتقادات خود، به خروجی حوزه‌های علمیه در چنین شرایطی اشاره می‌کند و می‌گوید: آيا واقعا از اين سالنهاى پر طمراق، امثال علامه طباطبائي بيرون خواهد امد؟ من كه بعيد ميدانم ، همه این موارد باعث شده که بتدريج بين مردم و روحانيون فاصله ايجاد شود. گرچه هنوز اكثريتى از روحانيون به همان سبك و سياق سابق زندگى مي‌كنند و درس مي‌خوانند، اما رفتارهاى ياد شده، بيشتر جنبه تبليغات و اثر دفعى داشته است.
مشروح گفت‌وگوی او باخبرآنلاین را در ادامه بخوانید:

اقداماتی همچون کاری که از سوی امام جمعه تبريز برای برداشته شدن حايل و مرده بین مردم و مسئولان انجام گرفت را چگونه ارزیابی می‎کنید؟

من هم از طریق رسانه‌ها متوجه اقدام آیت‎الله آل هاشم امام جمعه محترم تبريز شدم که دستور‌ دادند نرده‌های بین صفوف نمازگزاران که آنها را از مسئولان جدا می‌کند، برداشته شود. با شناختی که از سابق، از ایشان داشتم همین کار از او انتظار می‌رفت. ایشان فردی مردم دار و خلیق هستند و دوست دارند که شبیه مردم عادی زندگى کنند و رفت و آمد خودشان را با وسایل حمل و نقل عمومی انجام می‌دهند. امیدواریم که این رفتار علاوه بر اینکه از سوی خودشان تداوم می یابد و با توصیه‎های اطرافیان و برخی دلسوزان این تصمیم را تغییر ندهند، از سوی سایر مسولان هم الگو قرار گیرد. البته معتقدم که اینگونه برداشتن حايلها و نرده ها جنبه نمادین داشته و در نهایت حائل های واقعی بین مردم و مسئولان بايد برداشته شود. روحانیت و مسئولان باید خود را جزیی از مردم بدانند و مانند آنها زندگی کنند. آنها تافته جدا بافته از مردم نیستند.

فکر می کنید چرا این حس جدا بودن از مردم از روحانیت ایجاد شده است، حضور روحانیت در قدرت یا ...؟

واقعیت این است که در سالهای اولیه انقلاب و حوادث ناشی از شرایط ترور و بمب گذاری‎های اوایل دهه شصت بعضا در نظر گرفتن چنین شرایط امنیتی را لازم می‎دیدند. اما بعدها این موضوع به یک رسم و سنت پایداری درآمد که مسئولان و بخصوص روحانیون صاحب منصب ادارى و قضايي و امثال آنها را از مردم جدا کرد. حیات اجتماعى و سياسي روحانیون به ارتباط با مردم و زندگی در میان توده مردم بسته است. روحانیون در طول صدها سال از جنس مردم بودند و با آنها در ارتباط بودند و از نزدیک از آلام و مسائل آنان باخبر می شدند. اوضاع و احوال زندگی شان هم همچون مردم و حتی در برخی مواقع پایین تر از توده مردم بود. متاسفانه امروز آنقدر فاصله ایجاد شده که وقتی در میان صفوف نمازجمعه، نرده های آهنین را برمی دارند، بعنوان یک موضوع خبرى در سطح کشور پخش می شود. انگار که فاصه گذاشتن بین مرد و مسولان به یک امر عادی تبدیل شده بود و حالا بر داشتن حايل اينگونه خبرساز مي شود.

اقداماتی همچون کاری که آقای آل هاشم انجام داده اند تا چه میزان می تواند در برداشتن این فاصله ها کارساز باشد؟

معتقدم که خود روحانیت باید به این فکر کند که چرا به تدریج از مردم فاصله گرفته است و آن جایگاهی که درسالهای دور و اوایل انقلاب داشته را، تا حدى از دست داده است. حرمت و جایگاهی که قشر روحانی در طول سالیان سال داشته ، شدیدا بخاطر رفتار بخشى از طبقات روحانیون آسیب دیده است. ساختن این نوع جایگاهها برای روحانیون، خانه های بعضا آنچنانی، دفاتر تشریفاتی و پرهزينه، بعضى از تالارهاى تدريس مدارس علمیه که بیشتر به تالارهای پادشاهان شبیه است تا محل تدريس و جلسات مباحث علمى، اينها با مشى گذشته روحانيت سازگارى ندارد. تصاويرى که از سالن‌هاى تدریس بعضى از علما و مراجع در قم و برخی شهرها پخش شده، واقعا يادآور تالارهاى امپراطورى روم است! و معلوم نيست بودجه اين تالارها و دفاتر پرهزينه بعضى از روحانيون از خمس و زكات و سهم امام تامين مي شود يا از بودجه دولتى و يا از محل‎هاى ديگر؟ ايا واقعا از اين سالن‌هاى پر طمراق، امثال علامه طباطبائي بيرون خواهد آمد؟ من كه بعيد مي‌دانم. همه این موارد باعث شده که بتدريج بين مردم و روحانيون فاصله ايجاد شود.گرچه هنوز اكثريتى از روحانيون به همان سبك و سياق سابق زندكى مي‎كنند و درس مي‎خوانند، اما رفتارهاى يادشده، بيشتر جنبه تبليغات و اثر دفعى داشته است، تا زندگى اكثريت خاموش روحانيت. 

آقای رهامی قشری که به نمازجمعه می آیند از یک قشر خاصی هستند. مثلا در رده سنی میانسال به بالا قرار دارند. می توان این اتفاق را هم ناشی از همین دور شدن روحانیت از عامه مردم دانست؟

به عنوان کسی که مرتب با نسل جوان و دانشجویان و دانشگاهیان سرو کار دارم و ارتباطم با آنها خوب است باید بگویم که روحانیت آن جایگاه و موقعیت خود را بدلايل متعدد تا حد زيادى در بین جوانان، از دست داده است. متاسفانه اقداماتى از نوع برداشتن حايل، در صفوف نمازجمعه ها گرچه مفید است اما دیرهنگام است. حالا چه اندازه تاثیر داشته باشد به این بسته است که رفتار روحانیت با مردم تغییر کند. منظورم آن دسته از روحانيت است كه خود را تافته‌اى جدا بافته از مردم مي‌داند. روحانيون بايد گذشته و رفتار و منش بعد از انقلاب خود را نقد کند، تا فاصله ای که بین آنها و نسل جوان ایجاد شده را بتواند پر کند.

یکی از عوامل کاهش استقبال قشر جوان از نمازهای جمعه همین فاصله انداختن در نمازها است. گذاشتن دربان و محافظ و محدودیت رفت و آمدهاى مردم است. از طرفى روحانیت ما باید سخنگوی مردم باشند. اما می بینیم که نوعا خطباى نمازهاى جمعه به نوعی سخنگوی حکومت شده اند تا اینکه سخنگوی توده مردم باشند. گاهی در 200 نقطه کشور یک نوع حرف از تریبون نماز جمعه گفته می شود و جالب اینجاست که خط فکری آن همان است که شب قبل مثلا در تلویزیون از زبان مسئولان کشور مطرح شده است. در حاليكه مسائل هر منطقه و شهرى، اختصاص به مردم همان منطقه دارد و تكرار ديدگاههاى مطرح شده در صدا و سيماى حكومتى ايران، مشكلى از مردم حل نمى كند.

شما معتقدید یکی از مسائلی که باید در کنار برداشته شدن فاصله بین مردم و روحانیون به آن توجه داشت، ادبیات بکارگرفته شده در تریبون های نماز جمعه است. برای این معضل چه باید کرد؟
 
ما کمتر شاهدیم که در نمازجمعه ها به مشکلات و مطالبات مردم از حكومت بپردازند. ادبيات بكار رفته در نمازجمعه هاى تهران و مراكز استانها، نوعا ادبيات تحكمى و از موضع بالاست، ادبيات نماز جمعه، بايد موجب وحدت جمعيت باشد نه عامل تفرقه و تشتت. بعضى از خطباى محترم، تريبون نماز جمعه را با جلسه دادگاه انقلاب اشتباه مي‌گيرند و وظيفه اصلى خود را فراموش مي كنند لازمه وعظ و نصيحت، ادبيات خيرخواهانه و جذب كننده است، نه ادبيات تحكمى و دفع كننده.

ضمن اینکه مطالب و اظهارنظرهاى روحانیون و ائمه جمعه و جماعات ما، نوعا اظهارنظرهاى مذهبی سنتى و نوعا بدون استدلال علمي است. يعنى نوعا يك قرائت معينى از دين و مذهب، كه قرائت رسمى حكومت است، با نوعى تحكم و حالت آمرانه بيان مي‎شود. این در حالیست که مطالعه کتب اجتماعی و سیاسی روز و ارتباط قوی با مجامع علمی و دانشگاهی سبب می شود که صحبت های روحانیون در عين حال بر طبق دانش روز و براساس نيازهاى عينى جامعه باشد. اما متاسفانه از اول که وسایل ارتباطی جدید در دوران مدرن بوجود ‎آمد، همچون رادیو و تلویزیون و اينترنت و ماهواره، اکثر روحانیون بجای استقبال به صف مخالفان پیوستند. آنها با هر پدیده جدیدی که می توانست به سرعت انتقال مطالب و گردش آزاد اطلاعات کمک کند مخالفت کردند. حتی در برخی مراکز حوزوی استفاده از تلویزیون را ممنوع می کردند، البته من منظورم تمامى روحانيت نيست. استفاده از ماهواره كه همانند كاغذ، تلفن و تلگراف يك وسيله انتقال است، از نظر بسيارى از روحانيون سنتى ممنوع و حرام است در حاليكه محتوا ربطى به خود وسيله انتقال ندارد، مي‎تواند خوب يا بد باشد. اگر روحانیون در جریان پیشرفت تحولات اجتماعی و سياسي و اقتصادي و علومی که از طریق همین وسایل منتقل می‎شود، نباشند. در اين صورت طبيعي است كه سطح فکری و آگاهی و اطلاعات مردم نسبت به مسائل جاری کشور و جهان در حوزه‎هاى مختلف، بیشتر از خطیبی است که در نماز جمعه و جماعت سخنرانی می‎کند. مردم با دسترسی به روش‎های نوین گردش آزاد اطلاعات از آخرین اطلاعات و تحلیل‎های مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مطلع می‏‌شوند.

گاهی يك روحانی با خواندن چند کتاب قدیمی در گوشه حجره خود، فکر می کند كه علوم اولين و اخرين نزد اوست و آخرین حرف را در حوزه اقتصادی و اجتماعی را فقط خودش بلد است و ديگران را كم اطلاع تر از خودش مى پندارد. در این وضعیت، جوانان احساس نيازى نمی کنند که سخنان فلان امام جمعه يا جماعت را گوش دهند و اگر پای اين نوع منبرها ننشینند فکر نمی کنند که چیزی را از دست داده اند. زيرا بر فرض اگر به نمازجمعه هم می رفتند چیزی را به دست نمی آوردند.

خود شما هم پای منبر روحانیون می نشینید؟

بله، گاهی که خودم پای منبر برخی از خطیبان می نشینم يا در راديو و تلويزيون مثلا گوش مي‌كنم، احساس می کنم که هیچ چیزی به معلومات من اضافه نشد و خطیب محترم هم به هیچ سوالی از سوالات جامعه پاسخ نداد. خب وقتی کسی احساس کند که بجای اینکه براى اين نوع سخنرانى ها وقت بگذارد و هيچ مطلب جديدي هم عايد او نشود، مي‏رود مطالعه مى کند تا به دانش و معلومات خود اضافه کند. طبیعی است مطالعه كتاب و بررسى در فضاى مجازى گسترده و متنوع را به نشستن پای برخی از سخنرانی ها كه بعضا هدر دادن عمر محسوب می شود، ترجيح مي‎دهد. این مساله را روحانیت باید مورد توجه قرار دهد وگرنه مخاطبان شان فقط در حد و تعداد همان قشری است که نمازجمعه برایشان جنبه نوستالوژیک داشته و هر هفته خود را مقید به شرکت در آن می دانند. بايد ما واقعی و عمقی بیاندیشیم. کاری که می کنیم و تصمیمی که می گیریم، واقعا برای خدا و خير و صلاح اكثريت مردم باشد و صرفا براى راضی ساختن اين و ان نبوده باشد.

ضمن اینکه بايد توجه داشته باشيم در طول تاریخ روحانيت اسلام، خصوصا روحانیت شيعه، بین مردم و روحانيت، فاصله آنچنانی نبوده است. اکثر روحانیون از طبقات پایین جامعه بودند. ما در بین روحانیون افراد تاجرزاده و شاهزاده نداریم. همه از طبقات محروم بودند. از خانواده کشاورز، كارگر و معلم و...

علمای بزرگ ما در نجف و قم و سایر شهرها نوعا همانند مردم بوده و بعضا حتی پایین تر از سطح زندگى آنها زندگی می کردند. در خود نمازجمعه هم می بینیم که محراب امام جماعت را هم سطح جايگاه مردم و حتی پایین تر از سطح نشستن مردم قرار می دهند. اگر محراب بالاتر از جایی باشد که مردم نشسته اند نماز جماعت باطل است، يعنى در واقع، رابطه امام و ماموم قطع ميشود، اين مساله كاملا جنبه نمادين در ارتباط روحانيت با مردم دارد. بنابراين باید حرکتهايى را كه بنحوی رابطه مردم و روحانيت را نزديكتر كرده و فاصله ها را كاهش ميدهد، تشویق کرده و دائما متذکر شویم كه خصوصا روحانیونی که سمت های مختلف حكومتى در اختيار دارند، از مجلس و خبرگان و سمتهاى دولتى و قضايي و ائمه جمعه و امثالهم، بيش از پيش تلاش كنند كه هم سطح مردم بوده و با مردم زندگى كنند، تا آن محبوبیت و جایگاه و اقتدار از دست رفته را پیدا کنند و بتوانند نفوذ کلام خود را حفظ كنند.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۷
0
1
من برای تحصیل وقتی توی تهران بودم و دلم برای خانواده ام تنگ میشد . وقتی که یک روحانی رو میدیدم خوشحال میشدم. ولی کم کم باشهاون حرف معاشرت کردم نظرم عوض شد. چون بعضی هاشون لباس روحانیت رو برای منفاع شخص می پوشن. و بعضیهاشون صحبت های غیر منطقی می کنند . یکیشون حتی می گفت چرا پسرهای ما دنبال کشتی و شطرنج و .. می رند و مثلا به جای کشتی برن ورزشی رو انجام بدن که پوشش داشته باشه و حتی می گفت این مدال های که ورزشکاران ما می آرن چه دردی رو از جامعه دوا می کنه. یا حتی به پخش مسابقات خارجی از تلوزیون هم ایراد می گرفت و می گفت صدا و سیما نباید مسابقات خارجی را پخش کنه. یا بعضی هاشون توی روضه هاشون اغراق و تناقض دیده میشه. یکی توی یک شبکه روضه می خوند که وقتی امام حسین می خواست به میدان جنگ بره عمامه پیامبر رو به سر کرد و ذولفقار حضرت علی را به دست گرفت و تکبیر گویان به میدان رفت ولی در جای دیگه گفته شد که ذولفقار حضرت علی و عمامه پیامبر جزو گنجینه های اسلام هستند و در جای امنی قرار داره و وقتی حضرت مهدی ظهرو کنه در اختبار ایشان قرار می گیره. حال سوال اینجاست مگر اون امویان ملعون در رزو عاشورا به چیزی رحم می کردند حتی به زیرپوش امام حسین هم رحم نکردند. و امام حسین لباس های مندرس و کهنه پوشیدند تا به بهانه غنیمت امام را لخت نکنند.اونوقت امام حسین عمامه پیامبر و ذولفقار حضرت علی را بگیره و به میدان بره . واقعا کمی باید واعظان و روحانیون در سخنرانی هاشون دقت کنند
پربیننده ترین ها