دیپلمات ایرانی: انزوای ترامپ در شورای امنیت ثمره برجام است
امریکا در شرایطی جمعه شب گذشته کوشید اعضای شورای امنیت سازمان ملل را با هدف مداخلهجویی درباره اعتراضات داخلی ایران کنار یکدیگر بنشاند که هدف این گردهمایی به ضد خودش تبدیل شد. رخدادی که بیتردید، نقش آفرینی یکجانبه گرایانه دولت دونالد ترامپ در عرصه بینالملل در بروز آن نقش بسزایی داشت.
به گزارش صدای ایران علی اکبر فرازی، دیپلمات پیشین ایران در اروپا آنچه در نشست اخیر شورای امنیت رخ داد را شکست بزرگ دیپلماتیک برای واشنگتن توصیف کرد و در گفتوگو با روزنامه ایران به تشریح ابعاد و چرایی این رخداد پرداخت.
نشست اخیر شورای امنیت، امریکا را در پیگیری هدف مداخلهجویی در امور داخلی ایران ناکام گذاشت. ارزیابی شما درباره این رخداد چیست؟
پیرو جوسازیهای بینالمللی که دولت ترامپ و تیم نیکی هیلی علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداختند اجلاس شورای امنیت بهخواست امریکا برگزار شد. اجلاسی که در حقیقت شکست دیپلماتیک دیگری برای تیم ترامپ، نیکی هیلی و امریکا بود. زیرا کشورهایی که امریکاییها بر مواضع حمایت جویانه آنها در شورای امنیت حساب باز کرده بودند، با آنها همراهی نکردند و دقیقاً مواضعی که گرفتند مبتنی بر منشور سازمان ملل و مبتنی بر اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر بود. چنانکه در رأیگیری هم که انجام شد کشورهایی که امریکاییها حساب میکردند به نفع آنها رأی دهند همراهی نکردند و چند کشور دیگر ازجمله هلند سکوت کردند. شکست دیپلماتیک امریکا در صحنه بینالمللی یادآور این بود که باوجود تلاش تیم کاخ سفید برای تضعیف نهادهای بینالمللی از جمله سازمان ملل هنوز کشورهایی هستند که به اصل عدم مداخله معتقدند و این خود ایجادکننده امیدواری نسبت به نقش آفرینی نهادهایی چون سازمانملل است.
چرا امریکا در پیگیری اهداف خود علیه ایران تنها ماند؟
یکی از علل ناکامی امریکا در پیگیری اهداف خود برای استفاده ابزاری از سازمان ملل، چه مجمع عمومی و چه شورای امنیت آن این است که متحدین امریکا میبینند اقداماتی که این کشور در گذشته تحت عنوان مداخلات بشردوستانه انجام داد و رأی مثبت و موافق کشورها را جلب کرد نتایج معکوسی به بار آورد. یعنی آنها بعد از گذشت زمان شاهد بودند امریکا نه تنها در اظهارات خود و در ایراد اتهامات به کشورهای دیگر صادقانه عمل نکرده بلکه سعی کرده از شورای امنیت و مجمع عمومی بهعنوان ابزاری برای اهداف خود استفاده کند. نمونه آن بهانههایی است که امریکا در زمان بوش برای حمله به عراق و کشتار جمعی در این کشور به بهانه خلع سلاح شیمیایی مطرح کرد و متحدان آنها سالها بعد از مصیبت هایی که امریکا به منطقه وارد کرد متوجه واهی بودن اتهامات امریکا شدند. بنابراین یکی از دلایل این است که امریکاییها از حیث ایراد اتهام به کشورهای متحد بیاعتبار شدهاند. اما دلیل دیگر بر میگردد به منافع کشورهای مختلف جهان در ایجاد و حفظ صلح و ثبات جهانی. علت اصلی آن هم عملکرد مثبت جمهوری اسلامی در عراق، سوریه و منطقه و برای نابودی داعش و ایجاد زمینههای ثبات و صلح در منطقه است. این نکته بارزی است که دیپلماسی ما باید روی آن کار کند و در حقیقت دستاورد نظامی ما را در سوریه و عراق به دستاوردهای دیپلماتیک مبدل کند زیرا دنیا متوجه شده ایران در برقراری صلح در منطقه جدی است و نقش مهمی دارد بنابراین تضعیف چنین کشوری که منادی صلح در منطقه است یعنی ایجاد زمینه برای گروه های تکفیری و تروریستی و رشد دوباره آنها در منطقه. به نظر من کشورهای اروپایی نمیخواهند آن گروهها مجدداً در منطقه رشد کنند و مایل به تضعیف نقش کشور مهمی چون ایران در مجامع بینالملل نیستند.
فراتر از وقوف کشورهای غربی به نقش مهم منطقهای ایران چه عاملی باعث شده آنها که پیش از این در بسیاری از موضوعات درباره ایران کنار امریکا میایستادند، اینک از همراهی این کشور برای پیگیری راهبردهای ضد ایرانی دوری کنند؟
معتقدم به هر حال حل و فصل موضوع هستهای ایران در یک بستر مسالمتآمیز و عقلانی که به توافق هستهای انجامید نقش مهمی در کاستن از اختلاف نظر میان ایران و اروپا بازی کرد. چه بسا همین کاهش اختلاف باعث شد اهمیت و جایگاه منطقهای ایران هم بتدریج ملموستر شده و تبادل نظرهایی که میان هیأتهای دیپلماتیک ایران و اروپا در پی دستیابی به برجام صورت گرفت به این نزدیکی دیدگاه کمک کرد. نمود عینی این نزدیک شدن را در نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل و مشارکت و همنوایی سایر کشورها با ایران شاهد بودیم. رخدادی که نشان داد برجام در دستیابی به اهداف خود یعنی اعتمادسازی میان ایران و اروپا موفق بوده است. اما ما هم باید یادمان باشد در موضعگیریهای دیپلماسی خود لازم نیست که همه جهان غرب را به یک شکل ببینیم، بلکه باید متناسب با موضعگیری هر یک از کشورها واکنش نشان دهیم. دیپلماسی تفکیک مواضع هر کشور بر اساس منافع ملی است.
با وجود مخالفت کشورهای غربی با مواضع مداخله جویانه کاخ سفید درباره ایران اینک در صحنه داخلی امریکا تلاشهایی برای تصویب قطعنامههایی در کنگره امریکا در مواجهه با اعتراضات داخلی آن صورت میگیرد، چنین تلاشهایی تا چه اندازه میتواند در صحنه بینالملل تأثیرگذار باشد و حاوی چه پیامدهایی است؟
تأثیرگذاری یا عدم تأثیرگذاری چنین اقدامات امریکا در آینده بستگی به روند موضعگیری ایران در عرصه بینالمللی و خویشتنداری و برخورد مدبرانه آن در عرصه داخلی دارد. به نظر من اینکه کشورهایی اعلام میکنند یا در ملاقاتهایشان با نمایندگیهای ایران یا مکاتبات با وزارت خارجه تأکید میکنند بر اینکه ایران حق معترضان را برای اعتصاب یا اعتراض به رسمیت بشناسد این مسأله نباید یک موضع منفی از سوی ایران تلقی شود. به رسمیت شناختن حق معترضان برای تظاهرات، اصلی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی بهطور شفاف آمده بنابراین ما خود باید در داخل تأکید کنیم این حق را به رسمیت میشناسیم. یعنی خود دولت اعلام کند که برای ابراز مطالبات قانونی و حقوقی مردم در چارچوب قانون بسترسازی میکند.
بنابراین وقتی جمهوری اسلامی چنین حقی را به رسمیت میشناسد، نباید با موضعگیری در برابر ابراز چنین موضوعی از سوی کشورهای دیگر واکنش تند نشان دهد. در عین حال آنچه مسلم است اینکه هیچ کشوری در هیچ جای دنیا اغتشاش داخلی درون هر کشوری را نمیپذیرد اما آنچه اکنون امریکا را در قبال این موضوع از سایر کشورهای دنیا جدا میکند، این است که امریکا از اغتشاشگران حمایت میکند و همچنین روی آتش تفرقه افکنی بنزین میریزد و شورشها و خرابکاریها را در داخل تشویق میکند. این اقدام هم از منظر حقوق بینالملل و هم قانون اساسی کشورهای عضو سازمان ملل نکوهیده است، بنابراین رویکرد معتدلانه دیپلماسی ایران و پایبندی که به تعهداتش درچارچوب برجام نشان داد موجب شده در شرایط حساس کنونی عرصه بینالملل که حساستر هم میشود، اروپاییها در خصوص موضوعاتی چون بروز ناآرامی در داخل کشور در کنار حاکمیت ایران قرار گیرند. در عین حال ایران باید نه به صورت واکنشی بلکه بهعنوان یک کنشگر تأثیرگذار در مجامع بینالملل حضوری قوی، عمیق و فعالتر داشته باشد، لذا باید تیمهای قوی دیپلماتیک و برنامه ریز در دفاتر خارج از کشور داشته باشیم که بتوانند همزمان یا حتی زودتر از تحولات تحلیل داشته باشند و متناسب با آن برنامهریزی و موضعگیری کنند.