معرفی کتاب «از نگاه من: در گفتگو با هانس دیتریش گنشر (وزیر خارجه سابق آلمان)»
کتاب «از نگاه من: در گفتگو با هانس دیتریش گنشر (وزیر خارجه سابق آلمان)» ترجمه آقای محسن مهدی یار در سال 1395 از سوی اداره نشر وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران منتشر گردیده است.
به اعتقاد هانس دیتریش گنشر، نویسنده کتاب و وزیر خارجه سابق آلمان، این کتاب مشروح تاریخ جهان نیست ولی شرحی از مسایل سیاست های جهانی است که به آلمانی ها هم مربوط است و با توجه به مشکلات جاری در فرایند اتحاد اروپا، جنگهای خاورمیانه و تهدید جنگ سرد تازه ای با روسیه و البته با توجه به سؤالات جدیدی که در حوزه مناسبات با فراسوی اقیانوس اطلس )آمریکا) پیش می آیند، جای آن دارد که به چالشهایی پرداخته شود که طی دهه¬های پس از پایان جنگ جهانی دوم ( سال 1945 میلادی) احتمالاً اجتناب پذیر بودهاند.
نگارنده در بخش مقدمه کتاب خاطرنشان میسازد، از هفتم جولای 1945 که به عنوان یک جوان هجده ساله صحیح و سالم از جنگ به شهر زادگاهم هاله برگشتم ـ که از اول جولای 1945 بخشی از مناطق تحت اشغال شوروی بود ـ خاستگاه ما همواره بر حفظ آلمانی متحد قرار گرفت. ما لبریز از این امید بودیم که اینک پس از پایان دیکتاتوری نازی ها شروع تازه دموکراتیکی ممکن می شود. این امید با توجه به روابطی که در مناطق تحت اشغال شوروی همواره به صورت شدیدتری اعمال میشد، دوام چندانی نیافت. در پاسخ یکی از دوستان که می گفت آزادی دارد لایه به لایه میمیرد، دوست دیگری مدعی بود وضع به مراتب وخیم تر از آن است.
نویسنده ابراز میدارد، البته بعدها توانستم برای جمهوری فدرال آلمان با سیاستی همراهی کنم که ابتدا در جهت تأمین صلح و سپس در جهت عبور از جدایی آلمان و کشورهای اروپایی قرار داشت. باید بپرسیم آیا اکنون صلح در اروپا لایه به لایه در حال مردن است؟ به موضوع کنترل سلاحها و خلع سلاح می خندند و حرف ها دارند رنگ و بوی نظامی میگیرند. هنوز همه چیز در مراحل اولیه بوده و جریان قابل کنترل است، ولی وضع تا کی اینگونه خواهد ماند؟ امروز این سؤال طرح میشود آیا همه هم پیمان های ما هنوز نسبت به این نظریه ناتو متعهد هستند که کنترل تسلیحات و خلع سلاح، اجزای غیرقابل اغماض سیاست امنیتی ما را تشکیل می دهند؟ به نظر من وقتی سخن از مسئولیت آلمان به میان میآید، ما آلمانی ها که در قرارداد 2 به علاوه 4 از سلاحهای کشتار جمعی صرف نظر کردیم باید از راه موافقت صمیمانه با متحدان خود و تلاش به وسیله طرح و نظریه خلع سلاح، جو تازه ای را در پارلمان اروپا اعمال کنیم. چنین کاری مستلزم فکری نو و توانایی در شناخت تحولات جدید و پی گیری آن ها است.
هانس دیتریش گنشر معتقد است، امروزه دیگر فقط رابطه شرق و غرب نیست که موجب نگرانی است، بلکه گرایش هایی که فرایند اتحاد اروپا را کند و حتی در بسیاری موارد متوقف ساخته و می خواهند به عقب برگردانند نیز باعث نگرانی شده است. منتقدان اتحاد اروپا یا در واقع متمردان، همه جا قد علم کرده اند. اروپا هم اجازه ندارد به عقب بازگردد. جای آن است که این سؤال بنیادین مطرح شود که کدام نظر مطلوب است: تکمیل اتحاد اروپا یا پایان فرایند اتحاد و در نتیجه فروپاشی. پاسخ این سؤال در زمان تحمل عواقب بحران یونان مشخص خواهد شد. برای مخالفان اتحاد اروپا بروز مشکلات در اتحاد پولی یک پیروزی موضعی بود. اگرچه آن ها نتوانستند مانع انجام اتحاد پولی شوند، اما توانستند با تمسک به عدمتمرکز اقتصادی و دارایی در بروکسل بر سر راه پیشبرد اروپایی سازی این دو حوزه ماهیتاً سیاسی که بسیار هم ضروری بودند مانع¬تراشی کنند. با این کتاب میخواهم طرفداران پایبند به اتحاد اروپا را که تعدادشان هم زیاد است به دفاع جانانه از طرح اروپای آینده فراخوانم و در آنان که تعلل میورزند ایجاد انگیزه کرده و شکاکان به هدف اتحاد را متقاعد سازم.
نویسنده در جای دیگر به کنکاش و طرح این سوال می پردازد که آلمان چه تجربه¬هایی را از تاریخ گذشته نزدیک برای سیاست خارجی خود کسب کرده است؟ چرا از فرصت بزرگی که اروپا پس از سال 1989 میلادی برای تکمیل فرایند اتحاد این قاره برای جهشی بزرگ به سمت یکپارچگی اروپا و سامانه صلحی جامع به دست آورد، استفاده نشد؟ ما به اروپای بزرگتری احتیاج داریم وگرنه شکست خواهیم خورد.
در نهایت این سؤال مطرح است که آینده همکاری با آنسوی اقیانوس اطلس (آمریکا) به کجا خواهد انجامید؟ آن هم طرح و نظر جدیدی لازم دارد، چرا که فقط به عنوان همکاران مساوی و برابر می توان به کوتاه شدن فاصله بین دو طرف اقیانوس اطلس دست یافت. در نهایت باید از میزان سهم سیاست آلمان پرسید که باعث شده اروپا امروزه در دنیای چندقطبی و جهانی به جایگاه مهمی دست یابد. اروپا می تواند به عنوان مدل اتحاد منطقه ای بسیار پیشرفته برای کشورها و نمونه آزمایشی برای نظم جهانی جدید چندقطبی باشد که در آستانه شکل-گیری بوده و مثالی برای نظم همسایگی جهانی است.
موضوع بحث در مورد آلمان در واقع مسئولیت جدید این کشور در جهان است و این که از عهده مسئولیت سیاست جهانی خود برآمده یا خیر. تنها آلمان نیست که مسئولیت جدیدی در قبال جهان دارد، بلکه همه کشورها باید واقعیات جدید یک جهان چندقطبی را بپذیرند و دین خود را نسبت به آن ادا کنند. امروزه چنین حکم می کند که دنیا طبق الگوی نظام تعاون و همکاری و بر اساس حقوق برابر و متوازن ساخته شود.
این به معنای رد نظام تقابل جنگ سرد و رد سیاست قدرت دوران گذشته و نگاه به سمت مسئولیت سیاسی همه دستاندرکاران با هدف سیاست مسئولانه جهانی است. سیاست قدرت طلبی اینسؤال را پیش می آورد که در برابر چه شخصی و پیش از همه توسط چه کسی باید اعمال قدرت شود؟ در واقع، تلاش برای کسب قدرت بیشتر به منظور تسلط بر دیگران حاصل فکر کهنـه است. این فکر نو، یعنی پذیرش سیاست مسئولانه جدید با این فرمان قانون اساسی کشور نیز انطباق دارد: "کرامت انسان دست یازیدنی نیست". این به معنای کرامت انسان های آلمانی یا اروپایی نیست، بلکه به معنای کرامت هر انسانی است که روی کره زمین زندگی می کند.
در ادامه، هانس دیتریش گنشر، نویسنده کتاب و وزیر خارجه سابق آلمان به تبیین برخی موضوعات به شرح ذیل بر اساس تجربیات و سابقه خدمت خود می پردازد:
قسمت اول: جهان در حال تحول
بیگانگی میان غرب و روسیه
چالشهای جدید در برابر همکاری با آمریکا
چین به عنوان یک بازیگر جدید جهانی
اروپا و خاور نزدیک
مسئولیت آلمان در جهان
قسمت دوم: فرایند اتحاد آلمان
کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا، بزرگترین ابتکار حقوق بشری تاریخ
طلیعههای پشت پرده آهنین
نقش گورباچف
مسیر طولانی تا اتحاد دو آلمان
قسمت سوم: میراث ما
حزبی کوچک با تأثیراتی بزرگ
پایان دوران طولانی خدمت
آنچه اینک باید انجام شود؛ الگویی برای اروپا و جهان
به اعتقاد هانس دیتریش گنشر، نویسنده کتاب و وزیر خارجه سابق آلمان، این کتاب مشروح تاریخ جهان نیست ولی شرحی از مسایل سیاست های جهانی است که به آلمانی ها هم مربوط است و با توجه به مشکلات جاری در فرایند اتحاد اروپا، جنگهای خاورمیانه و تهدید جنگ سرد تازه ای با روسیه و البته با توجه به سؤالات جدیدی که در حوزه مناسبات با فراسوی اقیانوس اطلس )آمریکا) پیش می آیند، جای آن دارد که به چالشهایی پرداخته شود که طی دهه¬های پس از پایان جنگ جهانی دوم ( سال 1945 میلادی) احتمالاً اجتناب پذیر بودهاند.
نگارنده در بخش مقدمه کتاب خاطرنشان میسازد، از هفتم جولای 1945 که به عنوان یک جوان هجده ساله صحیح و سالم از جنگ به شهر زادگاهم هاله برگشتم ـ که از اول جولای 1945 بخشی از مناطق تحت اشغال شوروی بود ـ خاستگاه ما همواره بر حفظ آلمانی متحد قرار گرفت. ما لبریز از این امید بودیم که اینک پس از پایان دیکتاتوری نازی ها شروع تازه دموکراتیکی ممکن می شود. این امید با توجه به روابطی که در مناطق تحت اشغال شوروی همواره به صورت شدیدتری اعمال میشد، دوام چندانی نیافت. در پاسخ یکی از دوستان که می گفت آزادی دارد لایه به لایه میمیرد، دوست دیگری مدعی بود وضع به مراتب وخیم تر از آن است.
نویسنده ابراز میدارد، البته بعدها توانستم برای جمهوری فدرال آلمان با سیاستی همراهی کنم که ابتدا در جهت تأمین صلح و سپس در جهت عبور از جدایی آلمان و کشورهای اروپایی قرار داشت. باید بپرسیم آیا اکنون صلح در اروپا لایه به لایه در حال مردن است؟ به موضوع کنترل سلاحها و خلع سلاح می خندند و حرف ها دارند رنگ و بوی نظامی میگیرند. هنوز همه چیز در مراحل اولیه بوده و جریان قابل کنترل است، ولی وضع تا کی اینگونه خواهد ماند؟ امروز این سؤال طرح میشود آیا همه هم پیمان های ما هنوز نسبت به این نظریه ناتو متعهد هستند که کنترل تسلیحات و خلع سلاح، اجزای غیرقابل اغماض سیاست امنیتی ما را تشکیل می دهند؟ به نظر من وقتی سخن از مسئولیت آلمان به میان میآید، ما آلمانی ها که در قرارداد 2 به علاوه 4 از سلاحهای کشتار جمعی صرف نظر کردیم باید از راه موافقت صمیمانه با متحدان خود و تلاش به وسیله طرح و نظریه خلع سلاح، جو تازه ای را در پارلمان اروپا اعمال کنیم. چنین کاری مستلزم فکری نو و توانایی در شناخت تحولات جدید و پی گیری آن ها است.
هانس دیتریش گنشر معتقد است، امروزه دیگر فقط رابطه شرق و غرب نیست که موجب نگرانی است، بلکه گرایش هایی که فرایند اتحاد اروپا را کند و حتی در بسیاری موارد متوقف ساخته و می خواهند به عقب برگردانند نیز باعث نگرانی شده است. منتقدان اتحاد اروپا یا در واقع متمردان، همه جا قد علم کرده اند. اروپا هم اجازه ندارد به عقب بازگردد. جای آن است که این سؤال بنیادین مطرح شود که کدام نظر مطلوب است: تکمیل اتحاد اروپا یا پایان فرایند اتحاد و در نتیجه فروپاشی. پاسخ این سؤال در زمان تحمل عواقب بحران یونان مشخص خواهد شد. برای مخالفان اتحاد اروپا بروز مشکلات در اتحاد پولی یک پیروزی موضعی بود. اگرچه آن ها نتوانستند مانع انجام اتحاد پولی شوند، اما توانستند با تمسک به عدمتمرکز اقتصادی و دارایی در بروکسل بر سر راه پیشبرد اروپایی سازی این دو حوزه ماهیتاً سیاسی که بسیار هم ضروری بودند مانع¬تراشی کنند. با این کتاب میخواهم طرفداران پایبند به اتحاد اروپا را که تعدادشان هم زیاد است به دفاع جانانه از طرح اروپای آینده فراخوانم و در آنان که تعلل میورزند ایجاد انگیزه کرده و شکاکان به هدف اتحاد را متقاعد سازم.
نویسنده در جای دیگر به کنکاش و طرح این سوال می پردازد که آلمان چه تجربه¬هایی را از تاریخ گذشته نزدیک برای سیاست خارجی خود کسب کرده است؟ چرا از فرصت بزرگی که اروپا پس از سال 1989 میلادی برای تکمیل فرایند اتحاد این قاره برای جهشی بزرگ به سمت یکپارچگی اروپا و سامانه صلحی جامع به دست آورد، استفاده نشد؟ ما به اروپای بزرگتری احتیاج داریم وگرنه شکست خواهیم خورد.
در نهایت این سؤال مطرح است که آینده همکاری با آنسوی اقیانوس اطلس (آمریکا) به کجا خواهد انجامید؟ آن هم طرح و نظر جدیدی لازم دارد، چرا که فقط به عنوان همکاران مساوی و برابر می توان به کوتاه شدن فاصله بین دو طرف اقیانوس اطلس دست یافت. در نهایت باید از میزان سهم سیاست آلمان پرسید که باعث شده اروپا امروزه در دنیای چندقطبی و جهانی به جایگاه مهمی دست یابد. اروپا می تواند به عنوان مدل اتحاد منطقه ای بسیار پیشرفته برای کشورها و نمونه آزمایشی برای نظم جهانی جدید چندقطبی باشد که در آستانه شکل-گیری بوده و مثالی برای نظم همسایگی جهانی است.
موضوع بحث در مورد آلمان در واقع مسئولیت جدید این کشور در جهان است و این که از عهده مسئولیت سیاست جهانی خود برآمده یا خیر. تنها آلمان نیست که مسئولیت جدیدی در قبال جهان دارد، بلکه همه کشورها باید واقعیات جدید یک جهان چندقطبی را بپذیرند و دین خود را نسبت به آن ادا کنند. امروزه چنین حکم می کند که دنیا طبق الگوی نظام تعاون و همکاری و بر اساس حقوق برابر و متوازن ساخته شود.
این به معنای رد نظام تقابل جنگ سرد و رد سیاست قدرت دوران گذشته و نگاه به سمت مسئولیت سیاسی همه دستاندرکاران با هدف سیاست مسئولانه جهانی است. سیاست قدرت طلبی اینسؤال را پیش می آورد که در برابر چه شخصی و پیش از همه توسط چه کسی باید اعمال قدرت شود؟ در واقع، تلاش برای کسب قدرت بیشتر به منظور تسلط بر دیگران حاصل فکر کهنـه است. این فکر نو، یعنی پذیرش سیاست مسئولانه جدید با این فرمان قانون اساسی کشور نیز انطباق دارد: "کرامت انسان دست یازیدنی نیست". این به معنای کرامت انسان های آلمانی یا اروپایی نیست، بلکه به معنای کرامت هر انسانی است که روی کره زمین زندگی می کند.
در ادامه، هانس دیتریش گنشر، نویسنده کتاب و وزیر خارجه سابق آلمان به تبیین برخی موضوعات به شرح ذیل بر اساس تجربیات و سابقه خدمت خود می پردازد:
قسمت اول: جهان در حال تحول
بیگانگی میان غرب و روسیه
چالشهای جدید در برابر همکاری با آمریکا
چین به عنوان یک بازیگر جدید جهانی
اروپا و خاور نزدیک
مسئولیت آلمان در جهان
قسمت دوم: فرایند اتحاد آلمان
کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا، بزرگترین ابتکار حقوق بشری تاریخ
طلیعههای پشت پرده آهنین
نقش گورباچف
مسیر طولانی تا اتحاد دو آلمان
قسمت سوم: میراث ما
حزبی کوچک با تأثیراتی بزرگ
پایان دوران طولانی خدمت
آنچه اینک باید انجام شود؛ الگویی برای اروپا و جهان
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار