راه‌ پيروزی‌ روحانی‌ در ‌ ٩٦‌به‌ روایت‌ اصغرزاده

راه‌اندازي «لويي جرگه يا مجمع ملي اصلاح‌طلبان و تدوين مانيفست انتخاباتي اصلاح‌طلبانه» اين راه‌حل پيشنهادي ابراهيم اصغرزاده براي انتخابات رياست‌جمهوري ٩٦ است.
کد خبر: ۱۱۹۴۶۱
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۱
راه‌اندازي «لويي جرگه يا مجمع ملي اصلاح‌طلبان و تدوين مانيفست انتخاباتي اصلاح‌طلبانه» اين راه‌حل پيشنهادي ابراهيم اصغرزاده براي انتخابات رياست‌جمهوري ٩٦ است؛ انتخاباتي كه به گفته اين سياستمدار نام‌آشناي اصلاح‌طلب، حسن روحاني براي موفقيت در آن مسير سخت و صعبي را پيش روي خود دارد.

به گزارش صدای ایران، اصغر‌زاده معتقد است كه اصلاح‌طلبان در انتخابات ٩٦ بر خلاف ٩٢ بايد بگويند از چه روحاني‌اي حمايت خواهند كرد. به گفته او اصلاح‌طلبان بايد به افكار عمومي اعلام كنند كه چه چشم‌اندازي را براي كشور بهترين چشم‌انداز مي‌دانند. همين است كه تاكيد دارد هر چه سريع‌تر بايد جرگه‌هاي اصلاح‌طلب زير يك سقف جمع شوند و نسبت به مهم‌ترين مسائل داخلي، منطقه‌اي و جهاني به يك افق مشترك برسند.

اصغرزاده مي‌گويد وقتي مانيفست اصلاح‌طلبان در انتخابات ٩٦ مشخص شد حسن روحاني به جامعه متعهد مي‌شود كه روي اين ريل حركت كند. به اعتقاد او مانيفست انتخاباتي اصلاح‌طلبان مي‌تواند پاي روحاني را از تله پراگماتيسم خارج كند.

دولت آقاي روحاني در چه نقطه‌اي ايستاده است؟اصلاح‌طلبان در چه نقطه‌اي ايستاده اند؟ ما به هم نزديك‌تر شده ايم يا از هم دورتر شده ايم؟ وجوه اشتراكي كه منجر به ائتلاف تاكتيكي بين اصلاح‌طلبان و آقاي روحاني شد همچنان چسبندگي خود را دارد يا با توجه به شرايط فعلي ممكن است اين چسبندگي را از دست بدهد؟
روحاني مثل خود برجام است؛ شرايط نه جنگ و نه صلح است و نه پيروزي كامل و نه شكست كامل. شرايط ما و روحاني، شرايط برد- برد است.

پس يعني روحاني، سياستمدار مقبول اصلاح‌طلبان است؟
آقاي روحاني رييس‌جمهور اصلاح‌طلب نيست و بالاخره خاستگاه آقاي روحاني جريان اصولگرايي است. اينكه بگوييم آقاي روحاني امامزاده‌اي است كه معجزه مي‌كند، واقعا اينطور نيست. اما ايشان در قدو قامت يك رييس‌جمهور كه صلاحيت‌هاي متعارف رياست‌جمهوري را دارد و از اين حيث فوق‌العاده مثبت است.

به روحاني نمره قبولي مي‌دهيد؟
آقاي روحاني به عنوان رييس‌جمهور در حوزه سياسي نمره قابل قبولي مي‌گيرد. ايشان در اين حوزه توانست موانع جدي‌اي را بردارد

پس ما و روحاني با اين نگاه در يك نقطه ايستاده ايم؟
روحاني و دولت اعتدال جايي است كه بايد باشد اما معتقدم اصلاح‌طلبان آنجايي كه بايد قرار بگيرند، نيستند.

چطور؟ اصلاح‌طلبان كه در انتخابات مجلس دهم به موفقيت خوبي دست پيدا كردند.
همين موفقيت و استمرار آن مايه نگراني است. من نگرانم كه اصلاح‌طلبان نتوانند اعتماد و اميدي كه در هفتم اسفند ايجاد شد و انباشت اعتماد و اعتباري را كه در جامعه رخ داد در ماه‌هاي آينده حفظ كنند.

به آسيب‌شناسي اين مساله اگر اجازه بدهيد خواهيم پرداخت اما سوالي كه وجود دارد اين است كه آقاي روحاني در حوزه سياسي چه كرده كه به عنوان يك كنشگر سياسي اصلاح‌طلب به ايشان نمره قبولي مي‌دهيد؟
روحاني جلوي خيلي از ويراني‌ها را گرفته، اين بزرگ‌ترين كاري است كه او كرده است. خيلي از شاخص‌هاي منفي را نبايد به پاي او نوشت. آقاي روحاني به عنوان يك اصولگراي معتدل توانسته در قدو قامت رييس‌جمهور در دفاع از كشور در صحنه بين المللي و براي ارتقا بخشيدن به امنيت و منافع ملي كشور گام بردارد. بخشي از اين امنيتي كه در كشور وجود آقاي روحاني در آن سهيم است.

در حوزه اقتصادي چطور؟
دولت در حوزه اقتصادي بالاخره موفقيت‌هايي دارد. با وجود اينكه آقاي روحاني مي‌توانست با تاكيد بر كسري بودجه برود و پول چاپ كند وهزينه‌هاي اجتماعي دولت را بالا ببرد و از بده بستاني كه با جامعه دارد رضايت بخرد اين كار را نكرد.

راهبرد اقتصادي دولت آقاي روحاني، راهبرد درست و مبتني بر مقتضيات جامعه و كشور است؟
تيم اقتصادي آقاي روحاني چارچوبي را براي فعاليت اقتصادي دولت تنظيم كرده كه من نامش را «انضباط تئوريك» مي‌گذارم. دولت اين انضباط تئوريك را رعايت كرده است. آقاي روحاني و تيم اقتصادي دولت مي‌توانست از ركود خارج شود به قيمت اينكه تورم را افزايش دهد اما به دليل اينكه عهد كرده بود و به جامعه قول داده بود كه تورم را پايين آورد تا حدودي آثار منفي ركود را خريد و تونست جلوي كاهش بيشتر ارزش پول را بگيرد.

با اين تفاسير دولت به سمت راهكارهاي پوپوليستي در عرصه اقتصادي نرفت؟
بله. حداقل يك بروكراسي عقلاني از خود نشان داد. آقاي روحاني هم مي‌توانست همان شعارهاي پوپوليستي و سياست‌هاي پوپوليستي اقتصادي را براي جلب رضايت مقطعي مردم دنبال كند اما او نمي‌خواست همان راهي را برود كه دولت قبلي رفته بود.

اما فارغ از انضباط تئوريك به نظر مي‌رسد آقاي روحاني براي دگرديسي وضعيت اقتصادي خيلي روي برجام حساب كرده بودند.
 همين جا حرف آخرم را درباره برجام بزنم. سوال من از كساني كه مخالف برجام هستند اين است كه اگر برجام نبود چه مي‌شد؟

يعني نگاه شما به برجام، نگاه گره گشايي از مسائل اقتصادي نيست؟
اصلا نفس برجام، برداشتن سايه تهديد جنگ عليه ايران بود كه اين هدف محقق شد. همه حرف ما اين است كه كساني كه مي‌گويند برجام بد است، مسووليت برهم زدن برجام را بپذيرند. اصلا فرض كنيم برجام از فردا كات شود. لازم هم نيست ترامپ آن را پاره كند، برجام را پاره مي‌كنيم اما اين آقايان بايد شهامت داشته باشند و مسووليت پيامد‌هاي پاره شدن برجام را بپذيرند.

آقاي دكتر همه مباحث درباره اينكه حسن روحاني با بيرق تعامل با دنيا توانست نظر افكار عمومي را در انتخابات ٩٢ به سمت خود جلب كند و نظام هم توانست عبور آبرومندانه‌اي از بحران ٨٨ داشته باشد و مردم هم، اراده خودشان را به جريان اقتدارگرا تحميل كردند و برجام سايه جنگ را از سر ايران و ايراني دور كرد به كنار. همه ما مي‌دانيم كه كاركرد برجام چه بوده اما اين هم واقعيتي است كه تغيير شرايط كشور به ويژه در حوزه اقتصادي گره خورد با برجام و مدام روي آن مانور داده شد. پرسش من اينجاست تا كجا مي‌شود برجام را به جامعه فروخت؟اصلاح‌طلبان چرا غير از حمايت از برجام و رحاني كار ديگري نمي‌كنند؟هزينه –فايده استمرار اين روش هم براي دولت و هم براي اصلاح‌طلبان چيست؟
استراتژي اصلاح‌طلبان از همان ابتداي آغاز به كار دولت روحاني بر مطالبات حداقلي بود. سعي كردند سقف مطالبات را بالا نبرند تا روحاني فرصت بازسازي داشته باشد. اصلاح‌طلبان وقتي قبول كردند حسن روحاني كانديدايشان باشد كاري غير از اين هم در آن ابتدا نمي‌توانستند بكنند. بعد هم به سمت ثقل ميانه حركت كردند. البته به نظر من اينكه مملكت با آمدن روحاني و برجام از يك وضعيت لب صخره نجات داده شد خودش يك هنر است اما من هم با شما موافقم. نمي‌شود تا آخر برجام را به مردم فروخت.

اصلاح‌طلبان چرا هيچ كنشي و هيچ رفتار ايجابي‌اي ندارند؟
دولت موتور محركه استقرار كشور در وضعيت جديد است. همه نظام‌هاي سيستماتيك بايد كاري كنند كه در موقعيت جديد قرار بگيرند. از اين لحاظ دولت در مجموعه عوامل از سياست خارجي و داخلي فرهنگي و مسائل مختلف نشان داده كه سياستش اصلاح بعضي از كارها است. اصلاح سياست‌هايي كه داشت مملكت را به لب پرتگاه مي‌برد. از اين نظر دولت آقاي روحاني نمره قابل قبولي مي‌گيرد اما اصلاح‌طلبان به نظر من نمره قابل قبولي نمي‌گيرند. به خاطر اينكه اصلاح‌طلبان با انتخاب استراتژي حداقلي دولت را بد عادت كردند. دولت فكر مي‌كند چك سفيد امضا گرفته و مطابق خصلت‌هاي ذاتي خودش حركت مي‌كند.

خصلت‌هاي ذاتي دولت به معناي حفظ استانداردهاي جاري مديريت كشور؟
خصلت‌هاي ذاتي منطبق با يك نوع عقلانيت ابزاري. و گرنه برخي مواقع شاهد آن بوده‌ايم كه دولت‌هاي پوپوليستي مي‌توانند تصميمات انقلابي بگيرندو يا دولت‌هاي نظامي مي‌توانند تصميماتي كارا بگيرند. در خيلي از كشورهاي دنيا كشورهايي با حكومت‌ها و دولت‌هاي نظامي، پرش به سمت توسعه را تسهيل كرده است. در تاريخ ايران هم چنين چيزي را ديده ايم. دولت‌هاي بروكرات و پراگماتيست گاهي مارا به جايي مي‌برند كه بگوييم همين وضع موجود، بهترين وضع موجود است و همين جايي كه هستيم بهترين جاست.

به همين لحاظ دولت آقاي روحاني مي‌تواند اصلاح‌طلبان را به تله‌اي بكشاند كه اين تله عبور از هويت اصلاح‌طلبانه و گير كردن در اين تله است. اين تله در مرحله بعد به جامعه القا مي‌كند كه اصاح طلبان به خاطر اينكه سهمي در قدرت داشته باشند، حاضرهستند تمام برنامه‌هاي‌شان را تعطيل كنند؛ شعارهايشان را كاهش دهند و به يك دولت حداقلي رضايت دهند. اين تله منطبق با هويت دولت‌هاي پراگماتيست است كه آقاي روحاني خودش هم گرفتار آن شده.

خب اصلاح‌طلبان سال ٩٢ گريزي از حمايت از آقاي روحاني نداشتند. سال‌ها بود كه جريان مقابل به دنبال اخراج اصلاح‌طلبان از حاكميت بود. اما ائتلاف و حمايت از روحاني نه تنها باعث نشد تا اصولگرايان بتوانند جشن مرگ اصلاحات را بگيرند كه همه طراحي‌ها و نقشه‌هاي‌شان نقش برآب شد.
هدف اصلاح‌طلبان سال ٩٢ جلوگيري از پيشرفت افراطيون بود. چون اگر صحبت اين بود كه با حاكميت كنار بيايند، مي‌توانستند روي افراد ديگري هم با حاكميت به توافق برسند. استراتژي اصلاح‌طلبان در آن موقعيت صحيح بود. در آن مقطع پوپوليسم بيداد مي‌كرد. بنابراين اصلاح‌طلبان براي جلوگيري از قدرت گرفتن دوباره تندروها دست به عمل زدند. استراتژي اصلاح‌طلبان در سال ٩٢ كاري كرد كه سقف راي جريان تندرو به ٤ ميليون رسيد.

اين تاكتيك سال ٩٢ هويت و مطالبات اصلاح‌طلبانه را تقليل نداد؟
اصلاح‌طلبان توضيح دادند كه كشور در معرض تهديد است. اجماع جهاني عليه ايران جدي، كشور رو به انزوا و تحريم‌ها كمر شكن است. بنابراين استراتژي اصلاح‌طلبان براي عبور از آن شرايط درست بود.

برجام محصول فضاسازي استراتژي‌اي بود كه اصلاح‌طلبان و روحاني ايجاد كردند. استراتژي‌اي كه استمرار تحريم‌ها را براي ايران خطرناك نشان مي‌داد و خيلي هم خوب نه تنها از سوي مردم كه حتي از سوي برخي از اصولگرايان هم پذيرفته شد اما الان شرايط عوض شده. برجام امضا شده. دولت كه به گفته شما بر اساس خصلت پراگماتيستي و عمل گرايي‌اش بايد روي برجام مانور دهد، اما اصلاح‌طلبان چه راهبردي را بايد در قبال آينده خودشان و دولت، انتخاب كنند؟
اصلاح‌طلبان در تله عملگرايي دولت گرفتار شده‌اند. بايد اصلاح‌طلبي را از دولت داري آقاي روحاني جدا كرد. دولت تمام تخم مرغ هايش را در اولويت دادن به موضوعي ريخت كه مجرد از بقيه مسائل كرد. حتي در سياست خارجي هم كاري كرد كه كيس مذاكرات هسته‌اي كاملا ايزوله باشد. با اينحال بايد قبول كنيم سياست‌هاي دولت از محور نگاه به شرق برگشت و حداقل متعادل شد. اين تغيير رويكرد را جامعه جهاني ديد و پذيرفت. البته كادر ديپلماتيك ما به خاطر اينكه فشاري روي دوش داشت و مي‌خواستند در برجام به پيروزي برسند، خيلي از بخش‌هاي مختلفي از سياست خارجي را ناديده گرفتند.

اصلاح‌طلبان با اين دست فرمان آيا مي‌توانند تا آخر بروند؟ آيا دولت آقاي روحاني موفق خواهد شد به دور دوم برسد؟
به نظر من الان مساله ما اصلا نبايد شخص آقاي روحاني باشد. چون از نظر من دولت آقاي روحاني تا اينجا نمره قابل قبولي گرفته است چرا كه به درستي ملت ايران را در محافل بين المللي نمايندگي كرده و بسياري از سياست‌ها را بر ريل اصلي‌اش بازگرداند ه است. آقاي روحاني همچنين توانسته براي حاكميت اعتماد‌سازي كند و بر سبد راي اجتماعي حاكميت بيفزايد. توليد نفت را افزايش دهد، بخش‌هايي از بي پرنسيبي‌ها و بي انضباطي‌اي مالي و پولي را كنتر ل كند يا اينكه به گفته خودشان در آخرين مصاحبه تلويزيوني شان جلوي قاچاق سازمان يافته تا حد زيادي گرفته شد. اينها نكات برجسته و مثبتي است كه نمي‌شود آنها را نديد.

همه اين اقدامات همان نورماليزاسيوني است كه سعيد حجاريان در مقاله‌اي در ماهنامه انديشه پويا از آن به عنوان كارويژه دولت روحاني نام برد.
بله. حرف آقا سعيد (حجاريان) درست است. روحاني به دنبال بازگرداندن عقلانيت به پيكره مديريتي كشور و نرمال كردن امور بود.

 آيا با اين دست فرمان اصلاح‌طلبان و آقاي روحاني مي‌توانند در انتخابات ٩٦ برنده شوند؟
 قطعا نمي‌توانيم. هم ما و هم آقاي روحاني بازنده خواهيم بود.

به نظر شما چه كسي از چه جرياني گزينه جدي رقابت با روحاني است؟
اين دفعه يك جريان نظامي است و يك جريان پوپوليستي نخواهد بود. پوپوليسم وقتي خيلي نمود پيدا مي‌كند كه مي‌تواند روي دريايي از انباشت سرمايه و در آمد‌هاي نفتي شعار بدهد و حرف بزند. بعد بگويد من مي‌آيم و عدالت توزيعي را انجام مي‌دهم.

احياي شكاف فقير و غني چطور؟
اين نكته مهمي است. برشكاف حكومت و ملت سوار مي‌شود. چون دولتمردان ابناء دولت و مديران دولتي و طبقه حاكم وگروه‌هايي كه به حكومت وصل هستند و به نظر مي‌رسد كه مشكل اقتصادي ندارند. زندگي راحتي دارند؛ بچه‌هايشان در خارج تحصيل مي‌كنند و اينجا از مواهب استفاد مي‌كنند و فيش‌هاي حقوقي بالا مي‌گيرند. به نظر من وقتي شكاف فقر و ثروت وقتي روي شكاف دولت ملت سوار مي‌شود خيلي جنبه خطرناكي پيدا مي‌كند و به نظر من اين شكاف در حال تشديد است و اين دولت كشش عبور از اين شكاف را ندارد يا اينكه توان ساخت شكاف متقاطعي كه بتواند چنين بحراني را كاهش دهد هم ندارد.

با توجه به اينكه دولت آقاي روحاني به لحاظ سليقه اقتصادي يك دولت ليبرال اقتصادي است فكر مي‌كنيد افزايش شكاف فقير و غني براي روحاني در انتخابات ٩٦ دردسر ساز شود؟
 دولت در اين زمينه گرفتار است. دولتي كه به مردم مي‌گويد ٤٥ هزار تومان يارانه نگيريد تا بتوانيم برنامه‌هاي توسعه را پيش ببريم از آن سو نمي‌تواند به مديرانش بگويد شما هم بايد فداكاري كنيد. اينجاست كه فاقد صلاحيت اخلاقي مي‌شود. آنوقت دولتي مي‌شود كه از طبقه خاص و منافع طبقه خاصي حمايت مي‌كند اما منافع توده‌هاي مردم را نمي‌تواند بفهمد. دولت دايما ناله مي‌كند كه من مجبور هستم هر ماه يارانه بپردازم اما هيچ حواسش نيست چه مقدار قاچاق در كشور هست و چه مقدار حقوق‌هاي آنچناني دارد حيف و ميل مي‌شود. نمي‌خواهم بگويم در اين جهت‌ها دولت حركت نكرده است. بلكه مي‌خواهم بگويم آقاي روحاني بايد متوجه باشد كه درباره دولت ايشان تصويري از يك دولت فشل، ضعيف و امامزاده‌اي كه اصلا معجزه نمي‌كند در ذهن مردم دارد شكل مي‌گيرد. دولت ناكارآمد بدترين اتفاق براي شرايط سال ٩٦ است.

اگر بازتابي از ناكارآمدي دولت روحاني در افكار عمومي ثبت شود كار آقاي روحاني تمام مي‌شود؟
بله. به خاطر اينكه بخش‌هايي از توده‌هاي مردم طبقه متوسط پايين دست، كسبه و كساني كه سرمايه كوچك دارند اگر به اين نتيجه برسند كه آينده شان روشن نيست و ناامن خواهد بود به راحتي از دولت اميد، قطع اميد مي‌كنند. اين حس ناامني و تاريك بودن آينده، طبقات پايين دستي را دچار فرار و گريز و از دموكراسي مي‌كند. همه مشكلات را در چهره دولت ناتوان و بي عرضه مي‌بينند و بنابراين و به سمت نيروي اقتدار طلبي كه يا با اسلحه يا با شعارهاي پوپوليستي مي‌آيد و اعلام مي‌كند من به شما هويت مي‌دهم و داراي ايدئولوژي كاملا روشن هستم، مي‌روند.

پس ممكن است كساني كه سال ٩٢ به هزار اميد به آقاي روحاني راي داده‌اند در آينده و با عدم تغييرات جدي در عرصه اقتصادي، عدم چشم‌اندازي اميد بخش و دلايل ديگر به يك كانديداي ميليتاريست يا پوپوليست پناه ببرند؟
اين وضعيت اگر ادامه داشته باشد بي‌شك توده‌ گرايي اتفاق مي‌افتد. آنجا ديگر براي جامعه قابل توجيه نيست. بخشي از اصولگرايان معتقدند كه نابرابري ذات جامعه است. نابرابري بايد باشد و خدادداد است و معتقدند نمي‌توانيم بگوييم جامعه بايد برابر باشد. اين حرف كمونيستي است. اين بخش اعتقادش بر اين است كه عدالت در نابرابري است و اين نابرابري به خاطر نابرابري ذاتي است و صلاحيت‌هايي كه افراد جامعه داشتند. بر اساس تصادف به وجود آمده و رزق و روزي را خدا مي‌دهد. كسي كه بگويد من اين نابرابري را با يك گفتمان شبه ايدئولوژيك يا ايدئولوژيك حذف مي‌كنم كه نابرابري قابل حذف است. شايد نگويد من مثل گذشته يارانه‌ها را افزايش مي‌دهم.

آنوقت مردم مي‌گويند منابعش كجاست اما مي‌تواند چيزهاي ديگري را اولويت دهد و دوباره اين حس را در جامعه تقويت كند كه دولتي كه هم امنيت ايجاد مي‌كند و گوشه چشمي به برابري دارد مي‌تواند جايگزين دولتي باشد كه ديگر تقريبا كفگيرش به ته ديگ رسيده و هر كاري توانسته كرده است. در حالت خوف و رجا مانده و برجام هم در زندگي مردم اثر نداشته است. چيزي كه به جامعه گفته مي‌شود اين است كه بسيار خب برجام به نتيجه رسيد اما اين نتايج برجام در زندگي مردم ملموس نيست. اين بحران عدم توان يا كارآمدي ملموس دولت چيزي است كه دست و پاي اين دولت را با اين ستاد و چارچوب‌ها خواهد گرفت.

اينجا اصلاح‌طلبان بايد چه كار كنند؟آيااين كه مدام گفته شود آقاي روحاني كانديداي ما است، سياست درستي است؟
 اصلاح‌طلبان با همان دست فرمان جلو آمدند كه آقاي روحاني الا و بلا كانديداي ما است. اين اخلاقا حرف خوب و درستي است. يعني اصلاح‌طلبان مي‌خواهند بگويند ما به مردم دروغ نگفته‌ايم. استراتژي اوليه‌مان در حمايت از ايشان صحيح و از كارنامه او دفاع مي‌كنيم.

در كارنامه آقاي روحاني خود را شريك مي‌دانيم؟
اگر شريك ندانيم كه دچار بحران اخلاقي مي‌شويم.

حتي در فيش‌هاي حقوقي خود را شريك مي‌دانيم؟
اشكال اين است كه اصلاح‌طلبان ابتكار عمل را از دست دادند. درست مثل بحثي كه در انتخابات مجلس در هفت اسفند رخ داد. نمي‌توانند قدم‌شان را تثبيت كنند و قدمي جلوتر بگذارند. دولت را وادار كنند كه مقداري در برخي حوزه‌ها اصلاحات را پيش ببرد. وقتي ائتلاف اعتداليون و اصلاح‌طلبان فقط به اين خلاصه مي‌شود كه تركيب كابينه چطور باشد و ليست انتخاباتي چه باشد اتفاقي مي‌افتد كه در شهر تهران افتاد. اصلاح‌طلبان سكوت مي‌كنند و متوجه نيستند كه شوراي شهر تهران كه در اختيارشان است دارد به يك فردي مسووليت مي‌دهد كه هر كاري دلش بخواهد، مي‌كند. هرشعاري كه مي‌دهد اين است كه من به عنوان يك نيروي جهادي و نظامي با يك مديريت نظامي يعني تقديس فرهنگ جنگ و نظامي گري. ميليتاريسم و نظامي‌گري كه لازم نيست حتما با اسلحه در خانه بيايند يا در شهر يك تانك باشد. كافي است شهردار تهران يك نظامي باشد يا رييس‌جمهور كشور بك‌گراند نظامي داشته باشد. من نمي‌خواهم به نظامي‌ها توهين كنم.

من خودم معتقد هستم در برخي جاها نظامي‌ها مي‌توانند موتور توسعه باشند. اينكه ما در ذهن جامعه بقبولانيم كه پرنسيب، سلسله مراتب، نظم، از نيروي نظامي بر مي‌آيد، پشت سرش اين است كه بايد يك دولت نظامي داشته باشيم. پادگان نظامي بهترين جايي است كه در آن نظم و سلسله مراتب رعايت مي‌شود. وفاداري و اطاعت رعايت مي‌شود. تفرقه آنجا وجود ندارد. هر كس سليقه‌اي و تفاوتي دارد و كاملا علمي بروكراتيك و منطقي است. همه در نظم پادگاني مي‌پذيرند كه فرمانده فرمانده باشد و سرباز، سرباز.

آيا جامعه مدني كه اصلاح‌طلبان ترويج مي‌كند اين است؟
 قطعا اين نيست. اشكال اصلاح‌طلبان در شوراي شهر و بعد از رياست‌جمهوري و انتخابات اخير اين بود كه فاقد قوه ابتكار بودند تا استراتژي خود را ارتقا دهند. استراتژي جلوگيري از پيشرفت جريان تندرو در سال ٩٢ قابل دفاع است ولي اين استراتژي در سال ٩٦ جواب نمي‌دهد.

به چه دليل؟
به اين دليل كه اساسا ديگر الان پولي نيست كه پوپوليست‌ها توزيع كنند. مملكت داراي امنيت قابل قبولي است. اين امنيت باعث شده مردم حس كنند اگر دولت مقداري كارآمد باشد مي‌تواند چرخ كشور بچرخد.

در اين مدت تحركات سياسي احمدي‌نژاد بالا رفته است. شما گفتيد كه رقيب روحاني يك نظامي خواهد بود اما به نظر مي‌رسد فرودستان جامعه يا به قول شما آن طبقه‌اي كه سرمايه‌هاي كوچك دارد و زندگي‌اش به سختي مي‌چرخد نيم نگاهي به احمدي‌نژاد دارد. مفروض بر عدم اتفاقي جدي در عرصه اقتصادي امكان احياي پوپوليست احمدي‌نژادي را مي‌بينيد يا نه؟
تهديد احمدي‌نژاد جدي است. اصولگرايان هم راه و چاره‌اي ندارند جز اينكه از او حمايت كنند يا تن به يك نيروي نظامي دهند. نيروي نظامي مثل قاليباف يا سردار سليماني كه كاملا چهره نظامي دارد. به نظر من تصميم‌گيري اصولگرايان مي‌افتد به بعد از اينكه در انتخابات رياست‌جمهوري امريكا چه اتفاقي مي‌افتد و برجام چه سرنوشتي خواهد داشت.

زمان را در اين صورت از دست نمي‌دهند؟
جبران مي‌كنند. توهين‌ها و تحقيرها و نحوه رفتار دولت امريكا، راديكاليسم را در ايران تقويت مي‌كند. اتفاقي كه در خيلي از كشورهاي خاورميانه دارد رخ مي‌دهد. اين تندروي‌ها بخشي واكنشي به اين مساله است.

ممكن است شاهد ظهور مباحث يك ناسيوناليسم تقلبي در فضاي سياسي –انتخاباتي كشور باشيم؟
مي تواند يك ايدئولوژي كاذبي كه حالت شؤونيستي هم دارد به وجود آورد. چون الان ديگر در كشور پول نيست. كسي نفت را نمي‌تواند توزيع كند و قيمت نفت پايين آمده است. وقتي هم مي‌گويند نفت را مي‌خواهم توزيع كنند مردم مي‌گويند براي توزيع نفت بايد با دنيا بسازي و براي اين كار بايد «ظريف» را بفرستي و مذاكره كني. وقتي داري جلوي مذاكرات را مي‌گيري و نمي‌تواني با دنيا رابطه داشته باشي طبعا امكان دارد تحريم‌ها بيشتر شود و نفت فروخته نشود. بنابراين بايد مسير ديگري را باز كنيم. به نظر من احمدي‌نژاد بين غير نظاميان، مي‌تواند اصولگرايان را نجات دهد. شايد حتي برگ برنده اصولگرايان باشد. چون اصولگرايان كسي را ندارند كه بتواند بسيج اجتماعي انجام دهد.

بسيج اجتماعي به چه معنا؟
اينكه جامعه را به سمت توده‌وار شدن پيش ببرد. جامعه توده‌وار جامعه‌اي است كه در آن ساده سازي مي‌شود اختلافات حل مي‌شود و در آن گفته مي‌شود به جاي اين همه سرمايه و دارايي مي‌توان صنايع كوچك‌تري به راه انداخت و توزيع منابع داشت و حرفايي زد كه از نظر توده‌هاي مردم قابل قبول باشد.

آقاي روحاني در مصاف با چنين كانديدايي چطور مي‌تواند رفتار كند؟ قطبي شدن انتخابات به نفع ايشان هست يا نه؟ اگر فرض بگيريم احمدي‌نژاد بيايد چه بايد كرد؟
سوال مهمي است. من مي‌گويم كه آقاي روحاني و اصلاح‌طلبان اساسا نبايد بترسند از اينكه احمدي‌نژاد بيايد. هنرشان بايد اين باشد كه آنقدر استراتژي و پتانسيل داشته باشند كه از آمدن احمدي‌نژاد استقبال و با او رقابت كنند. اينكه به عنوان نيروهاي اصلاح‌طلب منتظر رانت شوراي نگهبان باشند كه احمدي‌نژاد را رد صلاحيت كند اصلا قابل قبول نيست و با اخلاق و هويت اصلاح‌طلبانه در تضاد است.

آقاي روحاني چطور؟
روحاني موظف است كه مسووليت برنامه هايش را بپذيرد و اگر خسارتي زده جبران كند. اينجا است كه من مي‌گويم اتفاقا روحاني نبايد از اصلاح‌طلبان عبور كند.

براي آنكه پتانسل و توان اصلاح‌طلبان براي انتخاتبات ٩٦ افزايش پيدا كند چه بايد كرد؟
من همان پيشنهاد قديمي خودم را دارم.

لويي جرگه؟
لويي جرگه يا همان مجمع عمومي و ملي اصلاح‌طلبان. طبعا اگر اصلاح‌طلبان داراي مانيفست و داراي گزاره‌هاي منطقي نباشد كه استراتژي آنها را طراحي كند با كدام متر و معيار دولت موجود خود را سبك سنگين كند.

نداشتن مانيفست اصلاح‌طلبي حتي تكليف آقاي روحاني را بري كنار آمدن با اصلاح‌طلبان نامعلوم مي‌گذارد؟
بله. كاملا درست است. تمام بازي روحاني و اصلاح‌طلبان منوط به اين شده كه پشت درهاي بسته بنشينند و دعا كنند كه شوراي نگهبان احمدي‌نژاد را رد صلاحيت كند. يا اينكه برخي دعا مي‌كنند قاسم سليماني هنوز درگير سوريه باشد و باز نگردد. اين طرز فكر فاجعه است. من مي‌گويم چرا بايد با توجه به پتانسيلي كه در اين جامعه وجود دارد اين نگراني را داشته باشيم كه اگر انتخابات قطبي شود بين روحاني و احمدي‌نژاد، چه كسي خواهد برد؟

چه راهبردي براي عبور از اين فضا بايد داشت؟
اينجا بايد بارهم استراتژي ٩٢ بازنويسي و اجرا شود. بايد اين پيام به جامعه منتقل شود كه بازگشت تندرو‌ها مساوي است با از دست رفتن فرصت‌هاي آينده كه مي‌تواند نظام را تهديد كند و به جنگ و درگيري و تحريم‌هاي بيشتر بكشاند.

لويي جرگه يا همان مجمع عمومي و ملي اصلاح‌طلبان چقدر مي‌تواند به كمك آقاي روحاني در انتخابات ٩٦ بيايد؟ قدم اول راه‌اندازي لويي جرگه چيست؟
اول از همه دولت بايد اجازه دهد كه اصلاح‌طلبان مجمع عمومي ملي خودشان را ايجاد كنند. وقتي اين مجمع عمومي ملي برگزار شد مانيفست و راهبردهاي اصلاح‌طلبان مبتني بر ادراك دقيق از شرايط كشور تدوين مي‌شود. اين راهبردها بي‌ترديد كمك حال آقاي روحاني خواهد بود.

مانيفست اصلاح‌طلبان را چه كساني مي‌توانند در تدوينش سهم داشته باشند؟
 اصلاح‌طلبان اين مانيفست را در فراكسيون اميد و شوراي عالي سياست‌گذاري نمي‌توانند بنويسند. وقتي مي‌گوييم مجمع ملي يعني همه اصلاح‌طلبان بايد بر سر آن باهم مذاكره كنند و به يك افق مشترك برسند. اصلاح‌طلبان بايد بتوانند بر اساس نياز به اينكه براي سال٩٦ به استراتژي روشن و شفافي برسند هر چه سريع‌تر به فكر برگزاري اين مجمع باشند. البته اسمش هم مهم نيست كه مجمع ملي باشد يا پارلمان اصلاح‌طلبي يا لويي جرگه. مهم اين است كه اصلاح‌طلبان به جاي آنكه بازي سياسي شان را در لابي پنهان با حسن روحاني دنبال كنند، بازي شان را به صحن علني و عمومي جامعه بياورند. در كناربرگزاري اين مجمع ملي مي‌توانند دوستي انتقاد آميزشان با روحاني را هم ادامه دهند.

مهم‌ترين كارويژه اين لويي جرگه يا مجمع ملي و عمومي اصلاح‌طلبان اين است كه اصلاح‌طلبان مطالبات‌شان را دسته‌بندي كرده و به آقاي روحاني اعلام كنند كه در صورت تعهد به اجرا و حركت به سمت اين مطالبات از او حمايت مي‌وشد؟يعني يك نوع حمايت مشروط؟
بله. ما اصلاح‌طلبان بايد بگوييم از چه روحاني‌اي حمايت مي‌كنيم. ما بايد تصوير روشني از چهارساله دوم دولت آقاي روحاني ايجاد كنيم. وقتي اين مفهوم ايجاد شد مي‌گوييم آقاي روحاني كانديداي ما است ولي آقاي روحاني كه اين ماموريت‌ها را انجام دهد. نه اينكه آقاي روحاني همين كه در سال ٩٢ گفت من سرهنگ نيستم و حقوق دان هستم، كف بزنيم و بگوييم او كانديداي ما اصلاح‌طلبان است. ديگر گفتار درماني بس است. البته به نظر من الان اصلاح‌طلبان چاره‌اي جز حمايت از روحاني ندارند و چاره‌اي ندارند جز اينكه استراتژي خود براي انتخابات ٩٦ را درون مطالبات كاملا روشن و معين اصلاح‌طلبانه ترسيم كنند كه اگر روحاني شكست خورد اقلا اصلاح‌طلبي شكست نخورد.

لويي جرگه يا مجمع عمومي اصلاح‌طلبان مرز ما را با روحاني به نمايش مي‌گذرد؟
هم مرزبندي واقعي ميان اصلاح‌طلبان و روحاني را به نمايش مي‌گذارد و هم اينكه اين مجمع ملي يا لويي جرگه سازمان سياسي فراگير ما مي‌شود.

اگر عملياتي به آن بخواهيم نگاه كنيم پتانسيل لويي جرگه ساختن را داريم؟
بله. اصلاح‌طلبان خيلي اعتماد به نفسشان بالا رفته است. هفت اسفند فوق‌العاده بود. اصلاح‌طلبان در هفت اسفند نشان دادند كه حداقل در تهران و حتي در شهرستان‌ها موفق هستند اما چون آن پشتوانه را نداشت نتوانستند اين دستاورد را تثبيت كنند.

كدام پشتوانه؟
اين پشتوانه كه ما داراي يك سازمان راي هستيم و مي‌توانيم مطالبات را از پايين به بالا انتقال دهيم. اين مطالبات را بدون اينكه كف خيابان به تظاهرات تبديل شود در محافل رسمي اصلاح‌طلبانه و در ملاقات‌هايي كه با وزرا و دولت داريم و نمايندگاني كه در مجلس هستند مطرح شوند. در اين يك ماهه و دو ماهه‌اي كه كساني با ليست اصلاح‌طلبانه رفتند كمتر مي‌بينيم كه از تريبون مجلس استفاده شود تا درد‌هاي مردم گفته شود.

چرا دچار نقص است؟
نظام پارلماني و نمايندگي براي اينكه بتواند مطالبات پايين دستي را انتقال دهد احتياج به نوار و نقاله دارد كه اين نوار و نقاله همان تشكيلات است. به نظر من نامه ٩٢ انجمن دانشجويي كاملا نشان مي‌دهد كه جنبش دانشجويي كه هيچ توقعي ندارد و به عنوان يك نوار نقاله كه مي‌تواند محيط دانشگاه را به دولت منتقل كند مي‌گويد فضاي دانشگاه امنيتي است. هرچه اين ٩٢ تشكل دانشجويي فرياد مي‌زنند يك صدا از دولت بر نمي‌آيد، نه در تاييد نه در تنقيد. اتفاقي كه مي‌افتد اين است كه در جامعه كارگر حقوق نمي‌گيرد كتك مي‌خورد، فيلم از پرده سينما پايين مي‌آيد، به هنرمندان ديوث مي‌گويند و دولت چون پاسخگو نيست مي‌گويد كه به من ربط ندارد و اين حوزه‌ها در اختيار من نيست و من كه مسووليت ندارم.

در نتيجه چهره دولت تبديل به يك چهره بسيار آسيب ديده و مچاله شده‌اي مي‌شود كه خيلي راحت يك نفر مي‌تواند به راحتي در انتخابات ٩٦ به آن تير خلاص بزند و موتورش را خاموش كند. آنوقت است كه اصلاح‌طلبان هم، همراه دولت زمين مي‌خورند. همين است كه معتقدم استراتژي٩٢ بايد اصلاح شود و راهبردي توسط اصلاح‌طلبان تدوين شود كه دولت نسبت به مسائلي كه مي‌گويد در اختيار من نيست مسوولانه‌تر برخورد كند.

شاخص‌هاي مانيفست اصلاح‌طلبان به ويژه براي انتخابات ٩٦ غير از مشخص شدن مرزهاي بين اصلاحات و روحاني چه چيزهايي بايد باشد؟
اولين اتفاقي كه بايد بيفتد اين است كه اصلاح‌طلبان در آن مانيفست از آمدن احمدي‌نژاد دفاع كنند. هرگونه ترس و پناه بردن به نظارت استصوابي براي اينكه حقي از حقوق كانديداها ضايع شود ظلم به دموكراسي و قانون اساسي است.

پس از منظر هويت اصلاح‌طلبانه حتي ردصلاحيت احمدي‌نژاد هم ظلم به دموكراسي است؟
بله. احمدي‌نژاد انتخاباتي برگزار كرد كه روحاني از دلش بيرون آمده. روحاني هم بايد انتخاباتي برگزار كند كه احمدي‌نژاد نبايد در آن حذف شده باشد. حذف بايد توسط مردم در صندوق راي اتفاق بيفتد. اگر ما نتوانيم به مردم بگوييم كه اين شعارهاي رقيب غلط است و مملكت را به بحران و پرتگاه مي‌برد و راه علاج ما چيست، اصلاح‌طلبان به گروه فرماليته و كليشه‌اي و اصلاح‌طلبان حكومتي تبديل مي‌شوند كه هر زماني كه حكومت انتخابات دارد مي‌گويد كه چراغتان را روشن كنيد. من مي‌آيم تنور را داغ مي‌كنم و مردم را به صحنه مي‌كشم و بعد هم مي‌روم دنبال كارم و سهمي هم از قبل آن مي‌گيرم.

با اين تفاسير اگر گفته شود كه اصلاح‌طلبان با راه‌اندازي مجمع ملي يا همان لويي جرگه سعي مي‌كنند ريل‌گذاري جديدي براي روحاني ترسيم كنند، تفسير درست است؟
بله. ما بايد بگوييم اگر سال ٩٢ پراگماتيسم يا عملگرايي جواب مي‌داد در سال ٩٦ جواب نمي‌دهد و بايد گام‌هاي بيشتري به غير از برجام برداشته شود. ما مي‌گوييم آقاي رييس‌جمهور برجام با مساله مبارزه با فساد چه ارتباطي دارد؟ فساد اقتصادي براي كشوري كه يك چهارم جي دي پي زير زمين است و دارد به صورت قاچاق فراهم مي‌شود، چه جوابي براي توده‌هاي مردم داريد؟ نمي‌توانيد بگوييد دست من نيست بلكه بايد همه‌چيز را شفاف و با شهامت به مردم بگوييد. ما اگر بخواهيم مانيفست اصلاح‌طلبي را تدوين كنيم قطعا از آقاي روحاني مي‌خواهيم كه اعلام كند چه نهادها و سازمان‌هايي ماليات نمي‌دهند و گردنه‌هاي فساد را تحت اختيار خود دارند.

فارغ از اينكه بايد مجمع ملي اصلاح‌طلبان برگزار شود و در آن مطالبات و مانيفست اصلاح‌طلبان مشخص شود و بر اساس آن از آقاي روحاني قول گرفته شود در صورتي كه به سمت اين مطالبات حركت كنيد، اصلاح‌طلبان از شما حمايت خواهند كرد، چه پيشنهاد كوتاه بردي داريد كه دولت بتواند از پتانسيل اصلاح‌طلبان براي برداشتن گامي غير از برجام استفاده كند؟
آقاي روحاني مي‌تواند كميته مبارزه با فساد اقتصادي تاسيس كند و آقاي بهزاد نبوي را مسوول اين كميته بگذارد. همه هم مي‌دانند كه بهزاد نبوي فساد ناپذير است مشخص است كه هيچ بهره‌اي از دوران مديريتش نبرده. آقاي روحاني همين يك كار را بكند و ببيند مبارزه با فساد چگونه پيش مي‌رود. اما متاسفانه دولت آقاي روحاني ابتكار عمل ندارد و در دام پراگماتيسم گرفتار شده. دولت فقط مي‌خواهد وضع بدتر نشود. در حالي كه حفظ وضع موجود ديگر كفايت نمي‌كند.

هنوزهم معتقديد شكستن روحاني شكستن اصلاح‌طلبان است؟
برگ برنده ما روحاني است.

پس از اين منظر است كه فكر مي‌كنيد دولت بايد از پتانسيل‌هاي اصلاح‌طلبان بيشتر بهره بگيرد؟
اصلاح‌طلبان غير از روحاني به نظر من كانديدايي ندارند. اما اگر روند همينگونه باقي بماند يعني اگر نه اصلاح‌طلبان تكاني به خودشان بدهند و نه دولت و روحاني، بايد بگويم هم دولت شكست مي‌خورد و هم اصلاح‌طلبان. براي آنكه رييس‌جمهور مستقر، رييس‌جمهور آتي باقي بماند بايد دريك concept جديد قرار گيرد. اصلاح‌طلبان هم بايد در مجمع ملي خودشان بايد به جامعه بگويند كه اگر اين آقاي حسن روحاني راي بياورد چهار سال بعد چه اتفاقي مي‌افتد. بايد به جامعه چشم‌انداز مشخصي داد چرا كه سال سال بعد بسيار مهم است.

اگر مفروض بگيريم كه تصويري ناكارآمد از دولت روحاني در بين افكار عمومي ثبيت شود ممكن است دوباره با جنبشي مواجه شويم كه در انتخابات ٩٦ دوباره بر طبل تحريم انتخابات بكوبد؟
اين اتفاق نمي‌افتد. آنهايي كه دم از تحريم انتخابات بزنند در زمين اقتدارگراها بازي مي‌كنند. من معتقدم پس از انتخابات ٩٢ و ٩٤ مردم فهميده‌اند كه مي‌شود با راي دادن، اراده شان را تحميل كنند. بر همين اساس است كه اصلاح‌طلبان و دولت بايد گامي بلند‌تر از قبل بردارند. به نظر من اصلاح‌طلبان نبايد در تله دولت روحاني و پراگماتيسم دولتي بيفتند. از سوي ديگر فقط نبايد بگويند از روحاني حمايت مي‌كنيم بلكه بايد به جامعه اعلام كنند از چه روحاني‌اي حمايت خواهند كرد.

از چه روحاني‌اي حمايت مي‌كنند؟
از يك روحاني مقتدر و موفق كه اقتدارش به قدرت نظامي بر نمي‌گردد، شفاف است و صريح وقاطع و محافظه‌كاري نمي‌كند. روحاني بايد مقتدر باشد. اين اقتدار شامل دخالت دولت در بسياري از حوزه‌ها مي‌شود. اگر در جامعه ما كنسرتي را تعطيل مي‌كنند، جلوي اكران فيلمي را مي‌گيرند. دانشجويي را بازخواست مي‌كنند، روزنامه‌نگاري تهديد مي‌شود، هنرمندان ديوث خوانده مي‌شوند، با لنگه كفش به اسقبال وزير خارجه‌اش مي‌روند، نماينده مجلسش را در شيراز مي‌زنند و... دولت بايد در قبال اين اتفاقات موضع‌گيري كند وواكنش نشان دهد. دولتي كه در اين زمينه‌ها ساكت باشد و بگويد نتوانستم و در حوزه اختياراتم نيست در نهايت اين تصوير را به مردم از خود منتقل مي‌كند كه ناتوان است. مي‌شود همان حرفي كه اقاي خاتمي در اواخر دولتش با عنوان تداركاتچي زد. تداركاتچي شدن و باج دادن بدترين اتفاق ممكن براي دولت است. دولت و آقاي روحاني حداقل مي‌توانند بگويند ما مخالف اين اتفاقات هستيم اما فرياد از اين همه سكوت.

يعني دولت حداقل مي‌تواند صدا داشته باشد؟
بله. دولت به صورت شفاف در قبال اين اتفاقات بايد اعلام موضع كند. همين بحث براي فراكسيون اميد هم هست. وقتي من مي‌گويم ديگر ما از فراكسيون اميد داريم نا اميد مي‌شويم به خاطر اين است كه در اين مدت عمرش صدها حادثه رخ داده كه در بيرون از مرزها يا داخل مرزها بوده است اما امان از اينكه صداي از فراكسيون اميد بلند شود. فراكسيون اميد خواب در همه اين اتفاقات خواب بود. لازم نيست فراكسيون اميد سال چهارم مجلس از خواب دربيايد. فراكسيون اميد مي‌تواند نماد اصلاح‌طلبان در مجلس باشد. بايد حرف بزند و مداخله كند.

پاشنه آشيل دولت روحاني كجاست؟
در حوزه اجتماعي و ارتباط با جامعه. پايگاه اجتماعي فقط طبقه متوسط به بالاي جامعه نيست كه فقط به دنبال راضي كردن آنها باشيم كه هواپيماي ايرباس بيايد تا آنها بتوانند سفر خارجي بروند. پايگاه اجتماعي را كارگرهايي هم مي‌سازند كه حقوق نگرفتند و كتك‌خورند. كشاورزان، روستايياني هستند كه پر جمعيتند و به لحاظ طبقاتي پايين دست جامعه تلقي مي‌شوند. اگر ميانگين ١٠ دهك را در مظر بگيريم، از وسط به پايين آنهايي مي‌شوند كه احساس نامني مي‌كنند يا فكر مي‌كنند وضع زندگي شان بدتر شده. اينها مي‌توانند تهديدي براي دولت تلقي شوند. اين به اين معنا نيست كه دولت بگويد من نماينده آن پنج دهك بالا هستم. يعني طبقه ممتاز و متوسط به بالا است. دولت، دولت تمام اين دهك‌ها است. دولت و آقاي روحاني بايد فكري براي ٥ دهك پايين جامعه هم داشته باشد.

يعني براي بقا به راي آنها هم نياز دارد؟
هم به خاطر اينكه به راي آنها احتياج دارد و هم به خاطر اينكه دولت روحاني كه دولت، طبقاتي نيست. دولت بازاري‌ها و سرمايه دارها نيست. دولت آحاد جامعه است و فرقي ندارد كه كرد و سني فقير تا شيعه سرمايه‌دار كجا زندگي كند. هر كس با شناسنامه ايراني و با هر امكاناتي باشد از يك فرصت برابر براي زيست شرافتمندانه برخوردار باشند. دولت نمي‌تواند از اين عبور كند. دولت اصلاحات نمي‌تواند عبور كند. حسن روحاني كه نمي‌تواند بگويد من نئو ليبرال هستم و كاري به كسي كه در خيابان افتاده ندارم. دولت جمهوري اسلامي، دولت همه طبقات و همه مردم است. همانقدر كه به فكر طبقه متوسط است بايد به فكر طبقات پايين دستي جامعه هم باشد.

زهر هلاهلي كه مي‌تواند دولت روحاني را زمينگير كند به نظر شما چه سمي است؟پراگماتيسم يا بي‌توجهي به طبقات فرودست جامعه؟
دولت روحاني در صورتي زمين گير مي‌شود كه فكر كند حفظ وضع موجود، جواب مي‌دهد. اگر دولت و اقاي روحاني اينگونه بينديشند احمدي‌نژاد به عنوان اپوزوسيون دولت روحاني و منتقد وضع موجود، مي‌آيد و بازي را مي‌برد.

فقط احمدي‌نژاد؟
نه فقط احمدي‌نژاد بلكه نيروهاي نظامي هم به عنوان منتقد وضع موجود مي‌آيند.

منظورتان اين است كه دولت روحاني محافظه‌كار شده است؟
در تله پراگماتيستي افتاده است.

روحاني به رقبايش دارد باج مي‌دهد؟
قطعا روحاني مشكلاتي دارد كه شايد بر سر آنها باج هم بدهد اما فكر مي‌كنم آقاي روحاني بايد به اين نتيجه برسد كه شعارهاي سال ٩٢ و راهبردش در آن انتخابات در سال ٩٦ جواب نمي‌دهد و قانع‌كننده به نظر نمي‌آيد. آقاي روحاني بايد بگويد برنامه اصلاحي‌اش براي عبور از وضع موجود در ٤ سال دوم چيست. اينجا ديگر وقتي دولت مي‌گويد اصلاح‌طلبان هم به كمكش مي‌آيند. اصلاح‌طلبان وقتي در مجمع عمومي قادر هستند بگويند از نظر ما ٤ سال دوم روحاني داراي اين برنامه‌ها و اصلاحات است و بايد مسوول و پاسخگو به سوالات مردم باشيم در مقابل رايي كه از آنها مي‌گيريم، دارند آبروي خودشان را به عملكرد دولت گره مي‌زنند.

پس ما بايد در ٤ ساله براي دولت روحاني ريل‌گذاري كنيم؟
بله. در ٩٢ تعامل جهاني را فقط ريل‌گذاري كرديم. يادتان باشد پيش از انتخابات مناظره‌اي كه با حسين شريعتمداري داشتم سر تعامل با دنيا بود. حرف من اين بود اين بود كه مردم ايران به سمت انتخاب كسي مي‌روند كه با دنيا رابطه بر قرار كند. اين يك ريل است. انصافا هم دولت روحاني دستاورد موفقي در اين زمينه داشت اما اين دستاورد، محدود مانده است. يعني نگاه متعادل به شرق و غرب متزلزل است. آقاي روحاني سقوط كند بلافاصله نفر بعد به سمت شرق گرايش مي‌يابد.

موتورو محركه روحاني غير از برجام در اين سه سال چه بوده است؟
اصلي‌ترين دستاورد دولت روحاني كه در تاريخ هم مي‌ماند. بازگشت به عقلانيت است. اينكه هر چيزي بايد سر جايش باشد و حرفه‌اي تصميم بگيريم. مراكزي كه لازم است تصميم بگيرند اين كار را انجام دهند. يك نوع ريل گذاري براي ديوان سالاري عاقل است. بالاخره روحاني سازمان برنامه و بودجه را احيا كرد و اعلام كرد من بر اساس برنامه مي‌خواهم عمل كنم. احمدي‌نژاد سازمان برنامه را منحل كرد و برنامه چهارم را گوشه ديوار گذاشت و در سطل زباله انداخت.  الان اين طور نيست. جامعه جهاني مي‌گويد حسن روحاني و دولتش كه همين زنگنه و ظريف و ديگرا نشانه اين هستند كه دولت ايران يك دولت مسوول است. به نظم جهاني پاسخ مي‌دهد. گفت‌وگو مي‌كند. استاندارهاي جهاني را پاسخ مي‌دهد. منافعش را در منطقه درك مي‌كند. البته قبول دارم در جامعه ايران نينروهاي راديكال و افراطي حضور دارند. سفارت انگليس را چه كسي تخريب كرد؟ سفارت عربستان را چه كسي به آتش كشيد؟عاملينش مشخص هستند؟

دولت انگشت اشاره‌اش را برد و گفت بايد محاكمه شوند. اين اتفاق در حوزه فرهنگ و هنر و حوزه اجتماعي و اقتصادي  هم بايد بيفتد. چه كسي اسكله قاچاق دارد؟ چه كسي دارد رانت مي‌برد و آورد؟ مهم اين است كه بگويم هر سياستي وقتي دولت دارد شعارش را مي‌دهد چه گروه‌هاي اجتماعي از آن منفعت مي‌برند. اگر بتوانيد كشف كنيد فلان سياست دولت در جيب كدام گروه اجتماعي رفته است مي‌توانيد پايگاه اجتماعي دولت را تشخيص دهيد. همه دولت‌ها به غير از منافع عمومي منفعت خصوصي هم دارند. برادر خواهر خواهر‌زاده داماد در همه دولت‌ها مسووليت مي‌گيرند. اينكه يك دولت بگويد من دولت غير حزبي و فراجناحي و آشتي ملي هستم درك نمي‌كنيم چه اتفاقي مي‌افتد مگر اينكه بگوييم امتيازات و تسهيلات و وام‌هاي بانكي و رانت‌ها و وام‌هاي خارجي به كدام گروه‌ها داده شده است.

يا مثلا دولت مي تواند  اعلام كند كه من مي‌خواهم شناسنامه زمين‌هاي دو هزار متر و بيشتر تهران را دربياورم. معني ندارد كه بگوييم اين ملك مال يك آدم ناشناس است. بايد ماليات و عوارض بدهد. مشخص كنيم چه گروه‌ها و افرادي از قبل اين دولت در سه سال و دولت‌هاي قبلي د رطول ٨ سال دولت‌شان داراي امتيازاتي شدند كه مستغلات و املاك و باغ پيدا كردند كارخانه و وام دارند. جز اين مسير مبارززه با فساد شوخي است. آقاي روحاني بگويد با فساد مبارزه كند اولين قدمش شفافيت است. دولت نمي‌تواند بگويد من بخش پنهان اقتصاد را دستكاري نمي‌كنم. من خودم نيروي چپ در مجلس سوم بودم. حاجي بازاري به من مي‌گفت نمي‌شود كاري كني من جنسم را از گمرك عبور دهم؟ من تعجب مي‌كردم. مگر قرار نيست ما گمرك داشته باشيم و پول بپردازيم و پول گمرك‌ها خرج سپاه و نظام و امنيت و آسايش مردم شود. چرا بايد يك حاجي بازاري كه پيشاني‌اش پينه بسته دنبال فرار مالياتي و گمركي و نپرداختن حق و حقوق دولت باشد. اين بي معني است. اگر اين شفاف سازي انجام نشود نمي‌توان به مردم گفت كه رفتار مدني داشته باشيد.

شما نسبت به ضعف دولت روحاني نسبت به شفاف سازي منتقد هستيد؟
بله. اين‌ها ايراداتي است كه در مانيفست اصلاح‌طلبان بايد بيايد. اصلاح‌طلبان ناچارند استراتژي شان را بازسازي كنند و به مردم بگويند فارغ از اينكه آقاي روحاني باشد يا نباشد چه راهي داريم؟ من مي‌گويم غير از روحاني كسي را نداريم كه وارد اين چالش شود. چون رييس‌جمهور است و تريبون در اختيار دارد. مگر اينكه اجازه دهيم در بين اصلاح‌طلبان نيروهاي راديكال و پوپوليست اصلاح‌طلب به صحنه بيايند كه اصلاچنين برنامه‌اي وجود ندارد و نمي‌خواهيم چنين كاري كنيم. اگر قرار بر اين باشد يكي از چيزهايي كه بايد به آقاي روحاني گفت اين است كه اگر از بين اصلاح‌طلبان يكي رقيبت شد نبايد بترسي. در رقابتي منصفانه بگذار او بيايد و شعارهايش را مطرح كند و مردم بين تو و او يكي را انتخاب مي‌كنند اما اصلاح‌طلبان به خاطر اينكه راي روحاني نشكند به نظر مي‌آيد نمي‌خواهند براي روحاني رقيب‌سازي كنند. بر همين اساس فعلا و تا اين لحظه روحاني كانديداي اصلاح‌طلبان است.

چرا قيد «فعلا» را به كار مي‌بريد؟
من مي‌گويم روحاني ٩٦ روحاني ٩٥ نيست. روحاني‌اي خواهد بود كه تغيير كرده مسووليت پذير است و قسم ياد مي‌كند كه دوره دوم من مانيفست اصلاح‌طلبان را اجرايي خواهم كرد. مانيفست اصلاح‌طلبان قرار نيست يك مانيفست انتزاعي باشد. قرار نيست كه نظام را به هم بزنند.

پس مي‌خواهيد كه آقاي روحاني قول سديدي به اصلاح‌طلبان بدهد و پس از دريافت اين قول از او حمايت كنيد؟
ما قولي نمي‌خواهيم بگيريم. مي‌خواهيم كه آقا ي روحاني به جامعه قول بدهد.

اينكه آقاي روحاني ماموريت‌ها را بپذيرد؟
چه آقاي روحاني و چه هر كس ديگر بگويد اين مطالبه را قول دهد كه اجرا كند و وامدار چنين گفتماني خواهد بود و مسووليت خواهد داشت كه به مردم  پاسخ دهد. اتفاقي كه افتاد اين بود كه اصلاح‌طلبان در سال ٩٢ و اين سه سال واسط بين دولت روحاني و جامعه شدند. دولت روحاني كه حزب نداشت و شخصا هم رابطه گسترده‌اي با توده‌هاي مردم نداشت. ادبياتش هم اينطوري نبود. اصلاح‌طلبان نوار نقاله دولت روحاني و جامعه شدند.

وكالتي نيابتي براي خودشان قايل شدند كه از دولت روحاني و اقداماتش حمايت كنند؟
بله. نيابتي از طرف دولت به مردم گفتند برجام خوب است. نيابتي از طرف دولت گفتند كه ظريف دارد با تمام وجودش كار مي‌كند. نيابتي به مردم گفتند وزراي دولت دارند خوب كار مي‌كنند و اگر فيش‌هاي حقوقي گندي بوده كه در دولت زده شده است عموميت ندارد. نيابتي گفتند اصل دولت اين نبوده كه طبقه مديران نوكيسه ايجاد كند. شما خودتان يك روزنامه اصلاح‌طلب هستيد. حتي بعد از مصاحبه سه شنبه‌شب آقاي روحاني در تلويزيون كه مصاحبه خوبي بود و نشان داد ر وحاني در تله تندرو‌ها نيفتاده تيتر مي‌زنيد كه آقاي رييس‌جمهور لطفا كمي شفاف‌تر. اين تيتر «اعتماد» يعني اينكه باز هم جامعه برداشتي منفي از اين مصاحبه داشت و اينكه آقاي روحاني شجاعت لازم را براي طرح مطالبات توده‌هاي مردم نداشت.

پس اگر اصلاح‌طلبان هر چه سريع‌تر مانيفست انتخاباتي شان را تدوين نكنند و روحاني هم از تله حفظ وضع موجود بيرون نيايد و انتخابات ٩٦ قطبي شود، اصلاح‌طلبان و روحاني بازنده خواهند بود؟
بله. شكست مي‌خوريم. براي اينكه اين اتفاق نيفتاد اصلاح‌طلبان يك فرصت چند ماهه دارند كه اعتماد و اعتبار عمومي كه در هفت اسفند به آنها شد را تثبيت كنند. اصلاح‌طلبان بايد اين شجاعت را داشته باشند كه با آرم اصلاحات و با مسووليت سران اصلاح‌طلب و پدر معنوي‌شان كه خاتمي است رسما بگويند براي چهار سال دوم برنامه‌هاي‌شان چيست و چرا حسن روحاني بازسازي شده مي‌تواند آن را جلو ببرد. چرا ما حسن روحاني را انتخاب مي‌كنيم و پاي او مي‌ايستيم. جامعه اگر به اين برنامه و مانيفست اعتماد كند ديگر توجهي به آن دو قطبي نيروي مقابل روحاني نمي‌كند.

اين جامعه با رويت چنين اتفاقاتي به اندازه كافي انرژي آزاد خواهد كرد كه روزنامه‌نگار دنبال فساد بگردد، دانشجو دنبال پرسش‌ها و مطالبات جنبش دانشجويي برود و فضاي امنيتي را بشكند. ولي اگر با اين وضعيت موجود اصلاح‌طلبان به انتخابات ٩٦ برسند و چك سفيد امضا به روحاني بدهند و با يك راي نيم بند پنجاه مميز يك درصدي روي كار بيايد و اينكه شوراي نگهبان احمدي‌نژاد را رد صلاحيت كند، مطمئن باشيد دوباره بورسيه‌ها همين طور خواهند بود؛ دانشجوها ستاره‌دار مي‌شوند، ضريب فضاي امنيتي بالاتر مي‌رود و خلاصه چهار سال دوم روحاني از چهار سال اولش ضعيف‌تر خواهد بود.

اگر انتخابات سه قطبي شود و روحاني يك سو و سوي مقابل احمدي‌نژاد و قاليباف باشد چه سناريو‌ها يي محتمل است؟
به نظر من الان قوه عاقله اصولگراها اجازه اين تجزيه را نمي‌دهد. آنها متوجه شدند كه تجزيه به ضررشان است. به دنبال راه‌حلي مي‌گردند يك كانديدا معرفي كنند و آن كانديدا قادر باشد فضاي جامعه را قطبي كند يا آنقدر رييس‌جمهور فعلي را مچاله كنند و متهم كنند و پرونده فساد براي او خانوده و اطرافيانش برملا كنند كه بدتر از فيش‌هاي حقوقي باشد. بايد دست آن را بخوانيم كه چه سناريويي دارند طراحي مي‌كنند.

چه تاكتيكي براي اصولگرايان بايد انتخاب كرد؟
تاكتيك مناسب در انتخابات پيش‌رو براي اصلاح‌طلبان رخنه و شكاف انداختن در اردوگاه اصولگراهاست. اصولگراها در بازگشت به پوپوليسم احمدي‌نژادي دچار تفرقه مي‌شوند. اصولگراها ناتوان از معرفي محافظه‌كاري بروكرات يا حتي يك تكنوكرات سنتي هستند، گروهي از آنها به ناچار خواهند رفت سراغ يك چهره نظامي. از اين رو بايد كمك كرد تا احمدي‌نژاد به ميدان سياست برگردد. در ميان اصولگرايان حتي نزديك‌ترين حاميان احمدي‌نژاد هم بازگشت به آن دوران را يك كابوس براي خود مي‌دانند. حذف احمدي‌نژاد از عرصه رقابت مي‌تواند اصولگرايان را به سوي چهره‌اي نظامي سوق دهد كه منجر به تقديس و تقويت گفتمان نظامي و نظامي‌گري و تشديد تنش‌هاي منطقه‌اي شود.

چيزي كه الان به نظر مي‌رسد اين است كه بالكانيزاسيون‌شان ادامه پيدا كرده است.
بالكانيزاسيون ادامه پيدا كرده اما دارند چهره روحاني را در جامعه تخريب مي‌كنند. اتفاقي كه شايد ننتوانيم جمع كنيم اين است كه كميته‌هاي تخريب و رواني جامعه را به اين سمت مي‌برند دولت روحاني فاسد و ضعيف است. اين امامزاده معجزه نمي‌كند و اگر هم بكند در جيب خودش خواهد رفت. وقتي چنين تصويري از دولت دارند مي‌سازند توده‌هاي منفعت محور يا توده‌هايي كه نسبت به منافع اقتصادي خودشان خودآگاه شده‌اند و فكر مي‌كنند ما داريم چرخ اقتصاد را مي‌چرخانيم. مي‌پرسد سهم من چيست؟ و كار روحاني بسيار سخت خواهد بود.

در مجمع عمومي اصلاح‌طلبان و مانيفست اصلاحات براي انتخابات ٩٦ اين مسائل بايد مطرح شود؟
بله. به نظر من مانيفست اصلاح‌طلبان يا پلتفرم انتخاباتي شان مي‌تواند به داد روحاني برسد. يكي از مباني اين مانيفست اين است كه به روحاني بگويند بايد يك انتخابات آزاد عادلانه و منطقي را برقرار كند و بايد جلوي ورود پول قاچاق به انتخابات و خريدن راي و پول‌هاي سمي را بگيرد. پلتفرم اصلاح‌طلبان براي انتخابات ٩٦ بايد اين باشد كه اين انتخابات، منطق دموكراتيكي براي حضور كانديداهاي مختلف داشته باشد. خصوصا حسن روحاني جهش ژنتيك پيدا كرده است. روحاني اگر بخواهد بگويد من حقوق شهروندي را مي‌خواهم در ٤ سال دوم اجرا كنم شوراي نگهبان نگويد من رد صلاحيتت مي‌كنم.

اگر بگويد من به خاطر قولي كه من به مردم دادم مي‌خواهم حصر را بردارم باعث ردصلاحيتش نشود. اين پلتفرم و آن مانيفست مي‌تواند انتخابات را در سال ٩٦ اصلاح‌طلبانه‌تر كند و اصلاح‌طلبان فارغ از اينكه چه كسي كانديدايشان باشد كه الان حسن روحاني است و فارغ از اينكه راي بيارود يا راي نياورد، براي خودشان، هويت و ذهنيت جمعي در جامعه ايجاد كرده‌اند. اين مانيفست و كنش نشان مي‌دهد به جامعه كه اصلاح‌طلبان به شعارهايشان وفادار هستند، براي آينده كشور حرف و برنامه و راهبرد دارند. تحليل شان را به جامعه منتقل مي‌كنند كه اگر ترامپ بيايد يا هيلاري كلينتون رييس‌جمهور امريكا شود چه اتفاقاتي منتظر ايران خواهد بود. اگر ما در منطقه درگير جنگ با عربستان شويم يا وارد جنگ در منطقه خليج فارس شويم، چه منافعي را از دست مي‌دهيم و...

ديده‌باني اصلاح‌طلبان را در اين حوزه‌ها در حال حاضر چطور ارزيابي مي‌كنيد؟
فوق‌العاده غير شفاف و شخصي شده. اصلاح‌طلبان گاهي اوقات به صورت گعده‌اي دور هم مي‌نشينند و موضع مي‌گيرند كه اين كار نشانه و نمايه‌اي از يك سازمان سياسي و برنامه مشخص ندارد. تكليف اصلاح‌طلبان در حال حاضر با موضوعاتي مثل بشار اسد، سيدحسن نصرالله و عربستان روشن نيست. اصلاح‌طلبان هر چه سريع‌تر نسبت به خيلي مسائل بايد به نگاه واحد برسند.

مهم‌ترين اشكالي كه در حال حاضر به اصلاح‌طلبان وارد است چيست؟
رفتن به سمت پراگماتيسم. يعني اينكه وضع موجود را توجيه كنيم. توجيه وضع موجود امري است محافظه‌كارانه و متعلق به اصولگرايان، به ما ربطي ندارد. اگر اصلاح‌طلبان مدام بخواهند وضع موجود را توجيه كنند كه ديگر نمي‌شود به آنها گفت اصلاح‌طلب. اصلاح‌طلب به دنبال رسيدن به نقطه مطلوب است نه حفظ وضع موجود. براي عبور از اين بحران هم بايد سريع‌تر لويي جرگه اصلاح‌طلبان برگزار شود و تكليف‌شان در انتخابات ٩٦ و اينكه به دنبال چه اهدافي در اين انتخابات هستند مشخص شود.

آيا نخ تسبيح جرگه‌هاي اصلاح‌طلبان بايد رييس دولت اصلاحات باشد يا شوراي عالي سياستگذاري انتخاباتي اصلاح‌طلبان كه كار انتخاباتي اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس دهم را پيش برد؟
نخ تسبيح كه بايد آقاي خاتمي باشد. اعتماد مردم به ايشان يك اعتبار ارزشمند براي جريان اصلاحات است. آقاي خاتمي هم نشان داده‌اند كه هوشمندانه و با تدبير امور را مديريت مي‌كنند. از سوي ديگر همه اصلاح‌طلبان بايد جرگه‌هاي خودشان را در حوزه‌هاي مختلف داشته باشند تا يك مجمع عمومي از اين جرگه‌ها تشكيل شود. در انتخابات مجلس فارغ از اينكه آيا شوراي سياستگذاري مشروعيت داشته و عملكردش چه بوده وقتي آقاي خاتمي مي‌گويد من اين عملكرد را مي‌پذيرم و آن را قبول دارم همه نيروهاي اصلاح‌طلب در سراسر كشور به آن تن مي‌دهند. همين شوراي عالي سياستگذاري با مديريت آقاي خاتمي و اصلاحاتي مي‌تواند ماموريت برگزاري لويي جرگه را بر عهده بگيرد.

اي كاش براي انتخابات سال ٩٤ اين جرگه مي‌توانست كاري كند كه مثل امريكا كانديداهاي انتخابات درون تشكيلاتي‌شان با هم رقابت كنند و در نهايت فرد برگزيده از درون اصلاح‌طلبان معرفي شود.

در آن صورت آقاي روحاني هم بايد با اين رقيب رقابت كند و حرف بزند و در نهايت در يك فضاي آرام و منطقي گزينه نهايي معرفي شود. اگر اين اتفاق نيفتد مجبوريم چك سفيد امضاي‌مان را در خيابان تقديم آقاي روحاني كنيم. بعد به وضعيتي برسيم كه آقاي روحاني حاضر نباشد جواب سلام اينها را هم بدهد. اتفاقي كه در سال ٩٢ به صورت اورژانسي افتاد و آقاي روحاني هم گفت وامدار هيچ جرياني نيست كه اين مساله باعث بروز اختلالاتي شد در ميان هم اصلاح‌طلبان و هم بدنه آنها.

اين مجمع عمومي اگر نظم پيدا كند و فراگيرتر شود مي‌تواند كار كند. فقط بايد مراقب بود همه جريان‌ها ديده شوند. اگر اين اتفاق بيفتد و فراگيري شكل بگيرد چه آقاي روحاني باشد چه يك فرد ناشناس هر فرآيندي كه در مجمع طي شود آنقدر اصلاح‌طلبان داراي هويت و سازمان راي مي‌شوند كه بعد از آن هر چه رخ دهد يك جرياني متولد شده كه مي‌تواند اثرگذاري داشته باشد.

اگر همين اتفاق قبل از7 اسفند افتاده بود ما لازم نبود نگران شويم كه چه بر سر فراكسيون اميدمان مي‌آيد. اين مجمع عمومي راه نجات خود آقاي روحاني هم هست. آقاي روحاني بايد از اين تله پراگماتيستي در بيايد و نگويد كه من وضع موجود را حفظ مي‌كنم پس برايم كف بزنيد و... بايد تن بدهد به اينكه بگويد من نيازمند راي سازماني اصلاح‌طلبان هستم نه راي پوپوليستي و مقطعي. راي سازماني و اگاهانه باعث مي‌شود دست روحاني هم براي چانه‌زني بالا باشد.

به عنوان آخرين سوال فكر مي‌كنيد دولت مورد علاقه تندروها و افراطي‌ها در انتخابات ٩٦ چه دولتي است؟
از نظر اصولگرايان افراطي دولت خوب، دولت مرده است يا دولت غايب كه درعمل دست آنها را باز بگذارد و نيروهاي خودسر و لباس شخصي يا گروه‌هاي فشار استقلال عمل كامل داشته باشند هر انحصار، مال خودسازي و هر غارتي كه مايلند انجام دهند. سفارتخانه آتش بزنند، به صورت زنان زيبارو اسيد بپاشند، هر پسرخاله دختر خاله‌اي را بتوانند بورسيه كنند، همه استادان مخالف را بازنشسته كنند، گروه‌گروه دانشجويان منتقد را از تحصيل و اشتغال و آينده‌اي كه حق‌شان است محروم نمايند آنوقت دولت خودش را به نديدن بزند. شتر ديدي نديدي. چيزي شبيه دولت ميكروسكوپي نئوليبرال‌ها. منتها با اين فرق كه اگر افراطيون دستشان به قدرت برسد دولت هزاره سوم برپا مي‌كنند و از همان تريبون دولت با همه مخالفين حساب خود را تسويه مي‌كنند. در مقابل پيشروي افراطيون ديگر نبايد ميانه روي و اعتدال را ستايش كرد و برايش كف زد. اينجا دولت ميانه رو عملا در خدمت تندروها قرار مي‌گيرد.

اينجا دولت حق ندارد بگويد من تداركاتچي يا حاجب‌الدوله‌ام. نبايد بگويد نمي‌گذارند. بگويد مگر نمي‌بيني نمي‌گذارند كار كنيم. وقتي ٩٢ تشكل اسلامي دانشجويي به رييس‌جمهور نامه مينويسند و مي‌گويند در فضاي امنيتي و بسته دانشگاه فعاليت مجازي آنها رصد و پرونده سازي مي‌شود و اعلام خطر مي‌كنند كه دانشجويان در انتخابات ٩٦ دليل يا انگيزه‌اي براي مشاركت نخواهند داشت يعني دولت در وضعيت ريسك است. آفتاب آمد دليل آفتاب. ٩٢ انجمن دانشجويي نامه نوشته‌اند دولت خم به ابرو نياورده انگار نه انگار اتفاقي افتاده است. اساسا گويا در كشور رسم پاسخگويي و مسووليت‌پذيري برافتاده است. راستش را بخواهيد نه دولت مرده است و نه خودش مي‌ميرد. دارند دولت را بي‌حيثيت مي‌كنند. مي‌خواهند ثابت كنند اين امامزاده معجزه ندارد. از سوي ديگر هزاران ميليارد دارايي دولت به بخش‌هاي غيرقابل رويت زيرزميني و انحصارطلب واگذار شده است باز مي‌بينيم چشم همه به انحصارات و رانت دولت است. از تحريم سود مي‌برند از انحصار سود مي‌برند اسكله قاچاق دارند، گمركات اختصاصي دارند، واردات انحصاري دارند به هيچ مرجعي پاسخگو نيستند غيرشفاف‌ترين عملكرد را دارند باز بودجه‌هاي دولتي را مي‌مكند بازهم تو سر اين دولت ميزنند. فساد اقتصادي يا اقتصاد فساد.

اقتصاد ما ملوك‌الطوايفي شده است. فساد با انحصار همزاد است. انحصار ضد شفافيت است. رد پاي انحصار و فساد بدون شك در قدرت غير پاسخگوست. نيروي محركه فساد در ديناميسم قدرت غير مشروط است. براي مبارزه با فساد نيازي نيست به دوردست نگاه كنيم يا آن را به رژيم قبل نسبت دهيم. گويي نخي نامرئي همه اين ناكارآمدي‌ها و ندانم‌كاري‌ها را به نحوي معني‌دار به يكديگر مرتبط مي‌كند و آن نخ همان «ميانه روي و اعتدال» است. هم «چپ» از مدافتاده و هم «اصلاح‌طلبي» مد روز زير چتر اعتدال قرار مي‌گيرد. علاوه بر اينها و شايد مهم‌تر، برچسب برابري‌طلبي، آزاديخواهي، حقوق شهروندي و حقوق بشر نزد ايدئولوگ‌هاي اعتدالي يك اتهام سياسي نيز به شمار مي‌رود كه بسته به موقعيت، مي‌توان آن را به معناي جاسوسي براي بيگانگان، انقلاب مخملي، فمينيسم، ناتوي فرهنگي، و توطئه مطبوعات نيز به كار برد.

ظاهرا قرار بود اصولگرايان را به ميانه روي تشويق كنيم ميانه روهامان اصولگرا شدند.  طيف معتدل و صاحب دولت كه قرار است كارويژه‌هاي عمومي به دور از ايدئولوژي و مسالمت جويانه دولت براي خدمت به همه گروه‌ها و طبقات و به عنوان دولت آشتي ملي را تشكيل دهد، خود تبديل به ايدئولوژي ديگري مي‌شود كه مي‌خواهد به خود بقبولاند در نزاع‌هاي سياسي و بگير و ببندهاي آشكار و پنهان، فسادها و بخوربخورها، كشمكش‌هاي پشت پرده، مداخله اقتصادي نهادهاي امنيتي و نظامي، مي‌تواند بي طرف يا به تعبير بهتر منفعل بماند و فقط منافع ملي را جلو ببرد. كدام منافع ملي؟

مگر منافع ملي بدون شفاف شدن همه اين چيزها امكان پذير است؟حال جاي آن دارد كه بپرسيم: در كشوري كه صد و ده سال از انقلاب مشروطه و تقاضا براي حقوق شهروندي و قانون داشتن مي‌گذرد و طي تاريخ خود، نه سرمايه داري كلاسيك ليبرال را از سرگذرانده و نه طبقه متوسط مستقل و فعالي در بخش توليد و توزيع شهري در آن ريشه عميق دوانده، و به قول آقاي توكلي ديوانسالاري‌اش به فساد سيستماتيك و مزمن مبتلا گرديده، خنثي بودن و بي عملي دولت چه معنا دارد؟ آيا كارآمدي از جاي ديگر به اينجا منتقل خواهد شد؟ اعتدال و بيطرفي به چه معنا است؟ تازه اگر همين دولت خواهان عضويت در سازمان تجارت جهاني باشد اما همزمان با منافع ژئوپوليتيك غرب و دولت‌هاي متحد آن اختلاف استراتژيك داشته باشد، راه توسعه اقتصادي چنين نظامي را چه بايد ناميد؟ همان بازاريان محترمي كه بيش از سي سال است بر مقدرات كشور حكومت دارند؟ اگر به جاي چيزي به نام بخش خصوصي ملي يا بورژوازي ملي چيزديگري به نام طبقات نوكيسه، آقازاده‌ها يا پورشه سوارها بخواهد سكان توسعه را در دست داشته باشد، اين چه نوع اقتصادي خواهد بود؟ آيا اين روندها اصلاح‌طلبانه است؟

دموكراتيك و تجددگرا آنطور كه اصلاح‌طلبان مايلند است؟اگر عملكرد دولت فعلي كه هم پيمان اصلاح‌طلبان است فضاها و فرصت‌ها را در اختيار نيروهاي اصولگرا و محافظه كاري قرار دهد كه مشروعيت خود را فقط از اصلاحات هراسي و اصلاحات مساوي است با دشمن مي‌گيرند تكليف چيست؟ افزايش شكاف فقير و غني، عميق شدن شكاف ميان دارا و ندار، فاصله تهيدستي و ثروت‌اندوزي نه بر اساس مرزهاي ملي، شرق ـ غرب، و شمال ـ جنوب و يا نوع رژيم سلطنتي و جمهوري بلكه بر اساس منطق روابط اجتماعي توليد دارد باز توليد مي‌شود و متاسفانه منطبق است بر شكاف ساختاري دولت ملت. انتخاب‌هاي آينده و انتخابات ٩٦ را نمي‌توان يكسره به دست اعتداليون و ميانه‌روها سپرد.
پربیننده ترین ها