ناگفتههای رضا میرکریمی
میرکریمی میگوید: اینکه گفته میشود من برای ساخت فیلم شهید همت استعفا دادم یا قصد دارم از فردی در انتخابات حمایت کنم صحت ندارد زیرا در روند ساخت فیلم شهید همت هیچ اتفاق تازهای نیفتاده است. از طرفی من اصلا کار سیاسی خرد نمیکنم که بخواهم بروم در تشکیلات سیاسی.
به گزارش صدای ایران، فیلم سینمایی دختر به کارگردانی رضا میرکریمی با استقبال خوب تماشاگران در سینماها همراه شده است. اکران این فیلم و استعفای رضا میرکریمی از مدیرعاملی خانه سینما موجب شد سراغ این کارگردان برویم.
بعد از به همین سادگی در دو فیلم یه حبه قند و امروز؛ نگاهتان به خانواده بسیار پررنگ شده آیا شما همچنان معتقدید مشکلات جامعه باید از درون خانواده حل شود؟
در فیلمهای قبلی هم خانواده را محور قرار داده بودم بهطور مثال در کودک و سرباز یا خیلی دور خیلی نزدیک . اما شاید نه به این پررنگی فیلمهای اخیر, اگر عدم ارتباطی در جامعه وجود دارد میتوان ریشه آن را در خانواده و بحرانهایی دید که گریبانگیرش شده است. هر چقدر روی این موضوع کار کنیم کم است و جزو موضوعات روز و مهم ما است و آمار در دست ما حکایت از ضعیف بودن نقش خانواده در تحکیم موقعیت افراد و جامعه دارد. آمار تکاندهندهای مانند بالارفتن سن ازدواج، افزایش طلاق و تنها زندگی کردن افراد خانواده را میتوان ناشی از همین ضعف دانست.
گویا نگرانی شما در فیلم به همین سادگی در فیلم دختر بر رابطه پدر و فرزند پررنگتر شده یا شاید مسائل حادتر شدهاند. آیا دختر را به همین دلیل ساختید؟
من اینقدر دقیق و مهندسی شده تصمیم نمی گیرم فیلم بسازم .بلکه بستگی دارد که در چه شرایطی چه فیلمنامهای به من پیشنهاد شود. فیلمنامه فیلم دختر آماده بود و توسط مهران کاشانی به من پیشنهاد شد البته در یک مقطعی نپذیرفتم ولی بعد از چند سال که دوباره آن را خواندم به آن علاقمند شدم. به هر حال از جامعه جدا نیستم و پدر هستم و مشکلات عدم ارتباط با فرزندان را میدانم به همین دلیل فکر کردم این فیلم میتواند به بازسازی روابط بین فرزندان و والدین کمک کند و برای خود من هم به عنوان پدر این فیلم یک کشف بود تا از نسل جدید شناخت بیشتری پیدا کنم.
مشکل عدم برقراری ارتباط از دهه قبل و نسلهای قبل هم وجود داشته ولی فیلم تاکید دارد که این مشکل باید از جایی اصلاح شود والا این چرخه ادامه پیدا میکند.
فیلم یک لایه در روی خود دارد که قصه فیلم است. رابطه دختر و پدر و خواهر است ولی میشود از پس این قصه اهداف دیگری را هم پیگیری کرد که عدم درک آنها نباید به قصه اصلی ضربه بزند. پیشنهاد فیلم یک تفاهم داخلی است و یک بازنگری در عدم ارتباطی که از سالها پیش شروع شده و تبدیل به امری مزمن شده و در این بازنگری لزوما به دنبال محکوم نمیگردیم بلکه پیشنهاد درک متقابل و شروع به گفتگو است. درواقع گفتگو مهمترین کلید حل بحران عدم ارتباط و عدم اعتماد است.
رفتاری که فرهاد اصلانی انجام میدهد چقدر با واقعیت جامعه ایرانی ارتباط دارد؟ زیرا جامعه ایرانی همیشه از تغییر و مواجه شدن با دنیای بیرون ترس دارد و اصلانی نیز اینگونه است و میترسد دخترش بعد از رفتن به تهران آسیب ببیند؟
ما با یک پدر در ابتدای فیلم مواجه هستیم که در قلمرو کاری خودش آدم موفقی است که میتواند جزییات را کنترل کند و آدمهای زیادی را نیز کنترل میکند و ازحقوق افراد زیادی دفاع میکند و به قلههایی از موفقیت میرسد ولی با فاصله اندکی در درون خانواده خودش با یک نقصان و بیخبری مواجه میشود. آنچه موجب وحشت و نگرانی ما در مقابله با پدیدههای جدید میشود بیاطلاعی و جهل ما است. چیزی که پدر را آزار میدهد بیخبری از رازهای دخترش است یعنی فکر میکند چیزهای زیادی درباره دختر میداند اما بعد متوجه میشود خیلی چیزها را نمیداند و این فرقی است که بین کنترل کردن و مدیریت کردن قائل هستیم. یعنی وقتی میخواهیم چیزی را کنترل کنیم دچار یک رابطه یکطرفه میشویم و وقتی متوجه میشویم اطلاعات کامل را برای کنترل نداریم احساس میکنیم کنترل بیهدف و ناکارآمد بوده و خیلی چیزها از دست خارج شده است.
ولی وقتی بخواهیم آن را مدیریت کنیم باید وارد یک رابطه دوطرفه بشویم این پیشنهادی است که در قصه شکل میگیرد. ممکن است در ابتدای قصه پدر فیلم رفتارش خالی از منطق باشد و کمی غیرمنطقی به نظر برسد ولی به تدریج با مواجه شدن با آن گذشتهای که پدر گویا از آن نگران و پشیمان است درکنار نگرانی از آینده دخترش؛ متوجه میشویم این میزان سختگیری زمینههای تاریخی دارد و حاصل آن همین بیاطلاعی است یعنی شیوه مدیریت کنترلی او باعث شده آدمها و خانواده خبرها و رازهایشان را با وی در میان نگذارند. راهحل این وضعیت همان گفتگو است که میتواند وضعیت را از کنترل صرف به وضعیت مدیریت تعاملی تغییر دهد.
رضا میر کریمی
فیلم این پتانسیل را دارد که وارد نقد دستگاهای اجرایی یا جامعه شود اما این اتفاق نمیافتد؛ چرا؟
فیلم اصلا نمیخواهد سندی باشد برای اینکه واقعیتهای امروز جوانان ایرانی را ثبت کند و به گوش مسولانی برساند که مثلا سیاستهای غلط خود را جبران کنند این جنس از نقدهای اجتماعی فرمول خاص خودشان را دارند و بسیار هم خوب است ولی من دنبال این مسئله نبودم. من دنبال زنگارزدایی از روابط اخلاقی و عاطفی بین خانوادهها بودم که میتواند به کمتر شدن فاصلهها کمک کند و وقتی در چنین بسیتری حرکت میکند شاید عریان کردن واقعیت اجتماع و ماجراهای پیرامون خیلی کمکی به قصه نکند و در همین حد که در یک سکانس در کافی شاپ درباره معضلات جامعه حرف میزنند کافی است و برخی که خرده میگیرند دنیای دخترها میتواند خیلی ترسناکتر و هولناکتر از تصاویری باشد که در فیلم نشان دادیم؛ اصلا متوجه نمیشوند فیلم قصد ندارد روی این موضوع زوم بکند بلکه فیلم فقط تا آستانهی لمس کردن این خطر که ممکن است ما با این روش کنترلی نسل آینده را از دست بدهیم و ممکن است که در دوراهی ما و دیگران؛ فرزندمان دیگران را انتخاب کند، پیش میرود. فیلم بیشتر تلاش میکند نشان دهد راهکار نزدیک شدن به یکدیگر این است که اجازه استقلال به هم بدهیم.
زیرا آدمها همیشه استقلال را به زندگی مرفه ولی تحت کنترل شدید ترجیح میدهند؟
دقیقا، در فیلم، دختر(ماهور الوند) پناه میبرد به خانه عمه (مریلا زارعی) خانهای که به لحاظ امکانات و آسایش تفاوتهای زیادی با خانه خودشان دارد ولی پناهگاه عاطفی و روانی مناسبی است. عمه این زندگی را پذیرفته است زیرا به آن استقلال اهمیت میدهد.
ولی در فیلم میبینیم نسل جدید هم تعریف مشخصی از آزادی ندارد انگار فقط میخواهد از قیدها فرار کند؟
دقیقا همین است. حرفهایی که در این فیلم دیده و شنیده میشود همانهاست که دختران در زمان حضورشان در دفتر پیشتولید فیلم بیان کردند و من فقط گوشهای از آنها را در فیلم گنجاندم. در حرفهای آنها یک سرگشتگی در تصمیمگیری درباره آینده وجود داشت که ناشی از حس استقلالطلبی صرف بود و گاهی حرفهایی که درباره مهاجرت زده میشد بیشتر فرار بود تا یک تصمیم عاقلانه درباره ساخت آیندهای بهتر در جای دیگر.
در فیلم سکانسی وجود دارد که درحالیکه تصویر ظریف و موگرینی در زمان امضای برجام پخش میشود، تلویزیون خاموش میشود؟ آیا این حرکت این معنی را نمیدهد که تفاهم خارجی بدون تفاهم داخلی سودی ندارد؟
البته من توضیحی ندارم که بدهم و شاید این تعریفی که شما میگویید درست باشد.
رضا میر کریمی
در سکانی دختران درباره نبود فضای آزاد و مشکلاتی چون بازداشت به دلیل بیرون بودن چند تار مو صحبت میکنند. به همین دلیل چنین سکانسی در تیزر صداوسیما پخش نمیشود.
متاسفانه تلویزیون ما سیاستهای چندگانهای دارد که خیلی قابل توجیه نیست نه از لحاظ شرعی و نه عرفی مثلا فیلم دختر را بخش بازرگانی دید و بسیار تعریف کرد و تایید شد ولی وقتی تیزرها را دادیم که تایید کنند از همه آنها ایراد گرفتند و گفتند که هیچکدام از آنها قابل پخش نیست و باید سکانهای خنده دختران در کافی شاپ، ترانه محسن یگانه، لاک زدن دستها و برخورد فیزیکی پدر با دختر و سکانسی که خواهر روی برادر چیزی را پرت میکند حذف شود. وقتی این حذفیات مطرح میشود یعنی اگر فیلم را تلویزیون بخرد این تصاویر پخش نمیشود و ما هم این وسط متوجه نمیشویم دلیل دوگانگی نگاه چیست و چرا باید یک فیلم اجتماعی خانواده محور از تبلیغات جذاب محروم باشد و تیزی از آن پخش شود که بسیار ضعیف است که فقط خبررسانی میکند. حتی برخی جاها ضدتبلیغ است و معلوم نیست چه کسی متولی حمایت از یک اثر هنری سالم است؟ سازمانهای دیگر هم حمایت نمیکنند. من الان یک ماه است از شهرداری و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تقاضا کردم از این فیلم حمایت کنند در جهت رشد فرهنگ شهروندی که شهرداری هم متولی آن است. فقط به ما قول دادند و درنهایت عرشه چند پل را به ما دادند.
زمان نگارش فیلمنامه به همین بازیگران فکر میکردید؟
درباره نقش پدر اولین گزینهای که به ذهنم رسید فرهاد اصلانی بود زیرا معتقدم بازیگری است که هنوز خوب شناخته نشده و تواناییهای زیادی دارد اما درباره مریلا زارعی بعد از دیدن شیار 143 که مریلا زارعی بهترین بازی را انجام داده بود، خوشحالم که در این فیلم بازی کرد. ماهور الوند هم از میان 400 بازیگر انتخاب شد و البته در زمان تست اصلا اشاره نکرد که دختر سیروس الوند است. در زمان تست گرفتن به نوعی با قدرت بازی و توانایی خودش را تحمیل کرد و بعد از انتخاب شدن مشخص شد که دختر سیروس الوند است.
فیلم شما از معدود فیلمهایی است که یک ارگان دولتی روی آن سرمایهگذاری کرده، این همکاری چگونه شکل گرفت؟
فیلمنامه نوشته شده بود و قرار بود در بنیاد سینمایی فارابی و با همکاری یک بانک ساخته شود ولی بدقولیهایی از طرف بانک بوجود آمد که هزینه زیادی به ما تحمیل کرد. آقای محمدعلی زم که معاون فرهنگی مناطق آزاد است و با سینما کاملا آشنا است بعد از خواندن فیلمنامه به ما پیشنهاد داد تا لوکیشین فیلم از اهواز به منطقه آزاد اروند تغییر کند تا از فیلم حمایت شود و هدفش این بود که از طریق تولید آثار فرهنگی این مناطق بیشتر شناخته شوند. او معتقد بود که سینما در راه این اهداف بسیار میتواند کمک کند. ما یک فیلم سفارشی نساختیم و فیلمنامه ما آماده بود و فقط لوکیشین را تغییر دادیم و به مقتضیات لوکیشین فیلمنامه تغییر کرد. خوشبختانه مسولان منطقه آزاد اروند هم با بلندنظری وارد شدند و اگر اینگونه سرمایهگذاری در سینما توسط نهادها و سازمانهای دولتی و فرهنگی باب شود، ما شاهد ساخت فیلمهای خوبی خواهیم بود.
چرا فیلمهایی که تاکنون توسط نهادهای دولتی ساخته شده، موفق نبوده است؟
باید هدف نهادهای مختلف دولتی از سرمایهگذاری در سینما بلندمدت باشد و از ویژگی فرهنگسازی سینما استفاده کنند نه خاصیت تبلیغاتی. آنها نباید از سینما به عنوان یک عنصر زودبازده و ویترین استفاده کنند. زمانی که فیلم خیلی دور خیلی نزدیک را میساختم هیچ حمایتی از گردشگری یا سازمانهای دیگر نگرفتم. آنها هم تاکید نداشتند که من کجا باید فیلم بسازم ولی من از همه فرصتهای کویر لوت و مرکزی استفاده کردم و حاصل اینکه امروز قطبهای گردشگری در کویر همچون روستای مصر و کلوتهای شهداد راهاندازی شد. این درحالی است که هنگام ساخت فیلم خیلی دور خیلی نزدیک به ما میگفتند با خودتان اسلحه ببرید زیرا اشرار وجود دارند. خلاصه اینکه سینما این توانایی را دارد که هم اقتصاد را به حرکت بیاورد و هم یک تحول فرهنگی در منطقه اقتصادی بوجود بیاورد.
گفته میشود شما برای انجام فعالیت سیاسی و حمایت از یکی از نامزدهای انتخاباتی و ساخت فیلم شهید همت از مدیرعاملی خانه سینما استعفا دادید؟
اینکه گفته میشود من برای ساخت فیلم شهید همت استعفا دادم یا قصد دارم از فردی در انتخابات حمایت کنم صحت ندارد زیرا در روند ساخت فیلم شهید همت هیچ اتفاق تازهای نیفتاده است. از طرفی من اصلا کار سیاسی خرد نمیکنم که بخواهم بروم در تشکیلات سیاسی. دلیل اصلی استعفای من این بود که برای نگارش فیلمنامهای که دوست داشتم بنویسم فرصت بیشتری داشته باشم و همچنین تمرکز بیشتری روی جشنواره جهانی فیلم فجر داشته باشم.
آیا هیات مدیره همکاری خوبی با شما داشت؟
در دروهای که سمت مدیرعاملی خانه سینما را داشتم همکاری خوبی از طرف هیات مدیره خانه سینما و همچنین سازمان سینمایی وجود داشت و خیلی از کارهایی که برای انجام آنها نیاز به شرایط باثبات بود، انجام شد و امروز که استعفا دادهام نگرانی زیادی ندارم البته اگر کمکی از دستم بربیاید حتما انجام میدهم.
نظرتان درباره انتخاب یک تهیهکننده به عنوان مدیرعامل خانه سینما چیست؟
درست است که منوچهر شاهسواری تهیهکننده است اما بیشتر از اینکه یک تهیهکننده باشد، یک فعال باتجربه صنفی است و در مسائل صنفی نقش یک مصلح را تا امروز ایفا کرده و موقعیت خانه سینما را درک میکند و در جهت منافع جمعی حرکت میکند.
گروهی معتقدند خانه سینما بعد از بازگشایی با دولت بسیار همکاری دارد و شاید نقش انتقادی آن کم شده لذا ادامه این روند باعث میشود خانه سینماحرف گوش کن سازمان سینمای بشود، نظر شما چیست؟
اینکه خانه سینما با ارشاد هماهنگ باشد و کمک حال دولت باشد آنهم در اجرای سیاستهایی که به نفع سینماست را اصلا عیب نمیدانم و این فرمول که به خاطر نمایش استقلال همیشه باید با همه چیز مخالفت کنیم؛ یک فرمول عقبافتاده است. باید از فرصتها استفاده کرد و باید دید فرصتهایی که برای خانه سینما وجود دارد، چیست. منوچهرشاهسواری هم فردی است که این فرصتها را به خوبی میشناسد.
به گزارش صدای ایران، فیلم سینمایی دختر به کارگردانی رضا میرکریمی با استقبال خوب تماشاگران در سینماها همراه شده است. اکران این فیلم و استعفای رضا میرکریمی از مدیرعاملی خانه سینما موجب شد سراغ این کارگردان برویم.
بعد از به همین سادگی در دو فیلم یه حبه قند و امروز؛ نگاهتان به خانواده بسیار پررنگ شده آیا شما همچنان معتقدید مشکلات جامعه باید از درون خانواده حل شود؟
در فیلمهای قبلی هم خانواده را محور قرار داده بودم بهطور مثال در کودک و سرباز یا خیلی دور خیلی نزدیک . اما شاید نه به این پررنگی فیلمهای اخیر, اگر عدم ارتباطی در جامعه وجود دارد میتوان ریشه آن را در خانواده و بحرانهایی دید که گریبانگیرش شده است. هر چقدر روی این موضوع کار کنیم کم است و جزو موضوعات روز و مهم ما است و آمار در دست ما حکایت از ضعیف بودن نقش خانواده در تحکیم موقعیت افراد و جامعه دارد. آمار تکاندهندهای مانند بالارفتن سن ازدواج، افزایش طلاق و تنها زندگی کردن افراد خانواده را میتوان ناشی از همین ضعف دانست.
گویا نگرانی شما در فیلم به همین سادگی در فیلم دختر بر رابطه پدر و فرزند پررنگتر شده یا شاید مسائل حادتر شدهاند. آیا دختر را به همین دلیل ساختید؟
من اینقدر دقیق و مهندسی شده تصمیم نمی گیرم فیلم بسازم .بلکه بستگی دارد که در چه شرایطی چه فیلمنامهای به من پیشنهاد شود. فیلمنامه فیلم دختر آماده بود و توسط مهران کاشانی به من پیشنهاد شد البته در یک مقطعی نپذیرفتم ولی بعد از چند سال که دوباره آن را خواندم به آن علاقمند شدم. به هر حال از جامعه جدا نیستم و پدر هستم و مشکلات عدم ارتباط با فرزندان را میدانم به همین دلیل فکر کردم این فیلم میتواند به بازسازی روابط بین فرزندان و والدین کمک کند و برای خود من هم به عنوان پدر این فیلم یک کشف بود تا از نسل جدید شناخت بیشتری پیدا کنم.
مشکل عدم برقراری ارتباط از دهه قبل و نسلهای قبل هم وجود داشته ولی فیلم تاکید دارد که این مشکل باید از جایی اصلاح شود والا این چرخه ادامه پیدا میکند.
فیلم یک لایه در روی خود دارد که قصه فیلم است. رابطه دختر و پدر و خواهر است ولی میشود از پس این قصه اهداف دیگری را هم پیگیری کرد که عدم درک آنها نباید به قصه اصلی ضربه بزند. پیشنهاد فیلم یک تفاهم داخلی است و یک بازنگری در عدم ارتباطی که از سالها پیش شروع شده و تبدیل به امری مزمن شده و در این بازنگری لزوما به دنبال محکوم نمیگردیم بلکه پیشنهاد درک متقابل و شروع به گفتگو است. درواقع گفتگو مهمترین کلید حل بحران عدم ارتباط و عدم اعتماد است.
رفتاری که فرهاد اصلانی انجام میدهد چقدر با واقعیت جامعه ایرانی ارتباط دارد؟ زیرا جامعه ایرانی همیشه از تغییر و مواجه شدن با دنیای بیرون ترس دارد و اصلانی نیز اینگونه است و میترسد دخترش بعد از رفتن به تهران آسیب ببیند؟
ما با یک پدر در ابتدای فیلم مواجه هستیم که در قلمرو کاری خودش آدم موفقی است که میتواند جزییات را کنترل کند و آدمهای زیادی را نیز کنترل میکند و ازحقوق افراد زیادی دفاع میکند و به قلههایی از موفقیت میرسد ولی با فاصله اندکی در درون خانواده خودش با یک نقصان و بیخبری مواجه میشود. آنچه موجب وحشت و نگرانی ما در مقابله با پدیدههای جدید میشود بیاطلاعی و جهل ما است. چیزی که پدر را آزار میدهد بیخبری از رازهای دخترش است یعنی فکر میکند چیزهای زیادی درباره دختر میداند اما بعد متوجه میشود خیلی چیزها را نمیداند و این فرقی است که بین کنترل کردن و مدیریت کردن قائل هستیم. یعنی وقتی میخواهیم چیزی را کنترل کنیم دچار یک رابطه یکطرفه میشویم و وقتی متوجه میشویم اطلاعات کامل را برای کنترل نداریم احساس میکنیم کنترل بیهدف و ناکارآمد بوده و خیلی چیزها از دست خارج شده است.
ولی وقتی بخواهیم آن را مدیریت کنیم باید وارد یک رابطه دوطرفه بشویم این پیشنهادی است که در قصه شکل میگیرد. ممکن است در ابتدای قصه پدر فیلم رفتارش خالی از منطق باشد و کمی غیرمنطقی به نظر برسد ولی به تدریج با مواجه شدن با آن گذشتهای که پدر گویا از آن نگران و پشیمان است درکنار نگرانی از آینده دخترش؛ متوجه میشویم این میزان سختگیری زمینههای تاریخی دارد و حاصل آن همین بیاطلاعی است یعنی شیوه مدیریت کنترلی او باعث شده آدمها و خانواده خبرها و رازهایشان را با وی در میان نگذارند. راهحل این وضعیت همان گفتگو است که میتواند وضعیت را از کنترل صرف به وضعیت مدیریت تعاملی تغییر دهد.
رضا میر کریمی
فیلم این پتانسیل را دارد که وارد نقد دستگاهای اجرایی یا جامعه شود اما این اتفاق نمیافتد؛ چرا؟
فیلم اصلا نمیخواهد سندی باشد برای اینکه واقعیتهای امروز جوانان ایرانی را ثبت کند و به گوش مسولانی برساند که مثلا سیاستهای غلط خود را جبران کنند این جنس از نقدهای اجتماعی فرمول خاص خودشان را دارند و بسیار هم خوب است ولی من دنبال این مسئله نبودم. من دنبال زنگارزدایی از روابط اخلاقی و عاطفی بین خانوادهها بودم که میتواند به کمتر شدن فاصلهها کمک کند و وقتی در چنین بسیتری حرکت میکند شاید عریان کردن واقعیت اجتماع و ماجراهای پیرامون خیلی کمکی به قصه نکند و در همین حد که در یک سکانس در کافی شاپ درباره معضلات جامعه حرف میزنند کافی است و برخی که خرده میگیرند دنیای دخترها میتواند خیلی ترسناکتر و هولناکتر از تصاویری باشد که در فیلم نشان دادیم؛ اصلا متوجه نمیشوند فیلم قصد ندارد روی این موضوع زوم بکند بلکه فیلم فقط تا آستانهی لمس کردن این خطر که ممکن است ما با این روش کنترلی نسل آینده را از دست بدهیم و ممکن است که در دوراهی ما و دیگران؛ فرزندمان دیگران را انتخاب کند، پیش میرود. فیلم بیشتر تلاش میکند نشان دهد راهکار نزدیک شدن به یکدیگر این است که اجازه استقلال به هم بدهیم.
زیرا آدمها همیشه استقلال را به زندگی مرفه ولی تحت کنترل شدید ترجیح میدهند؟
دقیقا، در فیلم، دختر(ماهور الوند) پناه میبرد به خانه عمه (مریلا زارعی) خانهای که به لحاظ امکانات و آسایش تفاوتهای زیادی با خانه خودشان دارد ولی پناهگاه عاطفی و روانی مناسبی است. عمه این زندگی را پذیرفته است زیرا به آن استقلال اهمیت میدهد.
ولی در فیلم میبینیم نسل جدید هم تعریف مشخصی از آزادی ندارد انگار فقط میخواهد از قیدها فرار کند؟
دقیقا همین است. حرفهایی که در این فیلم دیده و شنیده میشود همانهاست که دختران در زمان حضورشان در دفتر پیشتولید فیلم بیان کردند و من فقط گوشهای از آنها را در فیلم گنجاندم. در حرفهای آنها یک سرگشتگی در تصمیمگیری درباره آینده وجود داشت که ناشی از حس استقلالطلبی صرف بود و گاهی حرفهایی که درباره مهاجرت زده میشد بیشتر فرار بود تا یک تصمیم عاقلانه درباره ساخت آیندهای بهتر در جای دیگر.
در فیلم سکانسی وجود دارد که درحالیکه تصویر ظریف و موگرینی در زمان امضای برجام پخش میشود، تلویزیون خاموش میشود؟ آیا این حرکت این معنی را نمیدهد که تفاهم خارجی بدون تفاهم داخلی سودی ندارد؟
البته من توضیحی ندارم که بدهم و شاید این تعریفی که شما میگویید درست باشد.
رضا میر کریمی
در سکانی دختران درباره نبود فضای آزاد و مشکلاتی چون بازداشت به دلیل بیرون بودن چند تار مو صحبت میکنند. به همین دلیل چنین سکانسی در تیزر صداوسیما پخش نمیشود.
متاسفانه تلویزیون ما سیاستهای چندگانهای دارد که خیلی قابل توجیه نیست نه از لحاظ شرعی و نه عرفی مثلا فیلم دختر را بخش بازرگانی دید و بسیار تعریف کرد و تایید شد ولی وقتی تیزرها را دادیم که تایید کنند از همه آنها ایراد گرفتند و گفتند که هیچکدام از آنها قابل پخش نیست و باید سکانهای خنده دختران در کافی شاپ، ترانه محسن یگانه، لاک زدن دستها و برخورد فیزیکی پدر با دختر و سکانسی که خواهر روی برادر چیزی را پرت میکند حذف شود. وقتی این حذفیات مطرح میشود یعنی اگر فیلم را تلویزیون بخرد این تصاویر پخش نمیشود و ما هم این وسط متوجه نمیشویم دلیل دوگانگی نگاه چیست و چرا باید یک فیلم اجتماعی خانواده محور از تبلیغات جذاب محروم باشد و تیزی از آن پخش شود که بسیار ضعیف است که فقط خبررسانی میکند. حتی برخی جاها ضدتبلیغ است و معلوم نیست چه کسی متولی حمایت از یک اثر هنری سالم است؟ سازمانهای دیگر هم حمایت نمیکنند. من الان یک ماه است از شهرداری و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تقاضا کردم از این فیلم حمایت کنند در جهت رشد فرهنگ شهروندی که شهرداری هم متولی آن است. فقط به ما قول دادند و درنهایت عرشه چند پل را به ما دادند.
زمان نگارش فیلمنامه به همین بازیگران فکر میکردید؟
درباره نقش پدر اولین گزینهای که به ذهنم رسید فرهاد اصلانی بود زیرا معتقدم بازیگری است که هنوز خوب شناخته نشده و تواناییهای زیادی دارد اما درباره مریلا زارعی بعد از دیدن شیار 143 که مریلا زارعی بهترین بازی را انجام داده بود، خوشحالم که در این فیلم بازی کرد. ماهور الوند هم از میان 400 بازیگر انتخاب شد و البته در زمان تست اصلا اشاره نکرد که دختر سیروس الوند است. در زمان تست گرفتن به نوعی با قدرت بازی و توانایی خودش را تحمیل کرد و بعد از انتخاب شدن مشخص شد که دختر سیروس الوند است.
فیلم شما از معدود فیلمهایی است که یک ارگان دولتی روی آن سرمایهگذاری کرده، این همکاری چگونه شکل گرفت؟
فیلمنامه نوشته شده بود و قرار بود در بنیاد سینمایی فارابی و با همکاری یک بانک ساخته شود ولی بدقولیهایی از طرف بانک بوجود آمد که هزینه زیادی به ما تحمیل کرد. آقای محمدعلی زم که معاون فرهنگی مناطق آزاد است و با سینما کاملا آشنا است بعد از خواندن فیلمنامه به ما پیشنهاد داد تا لوکیشین فیلم از اهواز به منطقه آزاد اروند تغییر کند تا از فیلم حمایت شود و هدفش این بود که از طریق تولید آثار فرهنگی این مناطق بیشتر شناخته شوند. او معتقد بود که سینما در راه این اهداف بسیار میتواند کمک کند. ما یک فیلم سفارشی نساختیم و فیلمنامه ما آماده بود و فقط لوکیشین را تغییر دادیم و به مقتضیات لوکیشین فیلمنامه تغییر کرد. خوشبختانه مسولان منطقه آزاد اروند هم با بلندنظری وارد شدند و اگر اینگونه سرمایهگذاری در سینما توسط نهادها و سازمانهای دولتی و فرهنگی باب شود، ما شاهد ساخت فیلمهای خوبی خواهیم بود.
چرا فیلمهایی که تاکنون توسط نهادهای دولتی ساخته شده، موفق نبوده است؟
باید هدف نهادهای مختلف دولتی از سرمایهگذاری در سینما بلندمدت باشد و از ویژگی فرهنگسازی سینما استفاده کنند نه خاصیت تبلیغاتی. آنها نباید از سینما به عنوان یک عنصر زودبازده و ویترین استفاده کنند. زمانی که فیلم خیلی دور خیلی نزدیک را میساختم هیچ حمایتی از گردشگری یا سازمانهای دیگر نگرفتم. آنها هم تاکید نداشتند که من کجا باید فیلم بسازم ولی من از همه فرصتهای کویر لوت و مرکزی استفاده کردم و حاصل اینکه امروز قطبهای گردشگری در کویر همچون روستای مصر و کلوتهای شهداد راهاندازی شد. این درحالی است که هنگام ساخت فیلم خیلی دور خیلی نزدیک به ما میگفتند با خودتان اسلحه ببرید زیرا اشرار وجود دارند. خلاصه اینکه سینما این توانایی را دارد که هم اقتصاد را به حرکت بیاورد و هم یک تحول فرهنگی در منطقه اقتصادی بوجود بیاورد.
گفته میشود شما برای انجام فعالیت سیاسی و حمایت از یکی از نامزدهای انتخاباتی و ساخت فیلم شهید همت از مدیرعاملی خانه سینما استعفا دادید؟
اینکه گفته میشود من برای ساخت فیلم شهید همت استعفا دادم یا قصد دارم از فردی در انتخابات حمایت کنم صحت ندارد زیرا در روند ساخت فیلم شهید همت هیچ اتفاق تازهای نیفتاده است. از طرفی من اصلا کار سیاسی خرد نمیکنم که بخواهم بروم در تشکیلات سیاسی. دلیل اصلی استعفای من این بود که برای نگارش فیلمنامهای که دوست داشتم بنویسم فرصت بیشتری داشته باشم و همچنین تمرکز بیشتری روی جشنواره جهانی فیلم فجر داشته باشم.
آیا هیات مدیره همکاری خوبی با شما داشت؟
در دروهای که سمت مدیرعاملی خانه سینما را داشتم همکاری خوبی از طرف هیات مدیره خانه سینما و همچنین سازمان سینمایی وجود داشت و خیلی از کارهایی که برای انجام آنها نیاز به شرایط باثبات بود، انجام شد و امروز که استعفا دادهام نگرانی زیادی ندارم البته اگر کمکی از دستم بربیاید حتما انجام میدهم.
نظرتان درباره انتخاب یک تهیهکننده به عنوان مدیرعامل خانه سینما چیست؟
درست است که منوچهر شاهسواری تهیهکننده است اما بیشتر از اینکه یک تهیهکننده باشد، یک فعال باتجربه صنفی است و در مسائل صنفی نقش یک مصلح را تا امروز ایفا کرده و موقعیت خانه سینما را درک میکند و در جهت منافع جمعی حرکت میکند.
گروهی معتقدند خانه سینما بعد از بازگشایی با دولت بسیار همکاری دارد و شاید نقش انتقادی آن کم شده لذا ادامه این روند باعث میشود خانه سینماحرف گوش کن سازمان سینمای بشود، نظر شما چیست؟
اینکه خانه سینما با ارشاد هماهنگ باشد و کمک حال دولت باشد آنهم در اجرای سیاستهایی که به نفع سینماست را اصلا عیب نمیدانم و این فرمول که به خاطر نمایش استقلال همیشه باید با همه چیز مخالفت کنیم؛ یک فرمول عقبافتاده است. باید از فرصتها استفاده کرد و باید دید فرصتهایی که برای خانه سینما وجود دارد، چیست. منوچهرشاهسواری هم فردی است که این فرصتها را به خوبی میشناسد.
گزارش خطا
آخرین اخبار