يکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 13

ولایتی: به دنبال تجزیه ایران هستند/نباید سرنوشت کشور را به ریاست جمهوری 2020 آمریکا گره بزنیم

مشاور امور بین الملل مقام معظم رهبری گفت: گره زدن سرنوشت کشور به جابجایی دموکرات ها و جمهوری خواهان نهایت خسارت است.
کد خبر: ۲۳۴۳۹۵
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۲۰
دکتر ولایتی مشاور امور بین‌الملل رهبر معظم انقلاب در گفت وگوی تفصیلی با «فرهیختگان»: ‌
گره زدن سرنوشت کشور به جابجایی دموکرات ها و جمهوری خواهان نهایت خسارت است


صدای ایران به نقل از روزنامه فرهیختگان وابسته به دانشگاه آزاد غرب آسیا با محوریت ایران روزهای متفاوتی را پشت‌سر می‌گذارد، هندسه جدید منطقه از یمن و سوریه و عراق گرفته تا فلسطین و قطر و لبنان و حتی امارات متحده عربی خارج از محاسبات ایالات متحده و رژیم صهیونیستی و رژیم‌های مرتجع عربی ارزیابی می‌شود.  ادبیات مقاومت فعال ذیل گفتمان عقلانیت انقلابی که منبعث از فراگفتمان انقلاب اسلامی ذیل مولفه‌های عدالت، آزادی و معنویت صورت‌بندی می‌شود اوضاع را دگرگون کرده است، اگر بافت همگن و همگرای فرهنگی و اجتماعی کشورهای منطقه که ورای مرزهای جغرافیایی کارکرد دارد را بسترساز اصلی فرآیند فوق بدانیم، بی‌شک راهبرد جمهوری اسلامی در تدقیق و بسط ایده اسلام انقلابی به‌عنوان موتور پیشران این ادبیات موثرترین مولفه بوده است.  حال در کارزار فشار حداکثری طرف غربی که با تقسیم کار ریاکارانه آمریکا و اروپا علیه ایران همراه است، این هندسه به نفع ایران و جبهه مقاومت معادلات را تغییر داده است. اما ریشه این هندسه جدید و نضج گفتمانی چیست و چه کارکردهایی دارد؟
برای تبیین ارکان و اجزای این هندسه نو با دکتر علی‌اکبر ولایتی مشاور امور بین‌الملل مقام معظم رهبری به گفت‌وگو نشستیم، دکتر ولایتی با سابقه سال‌ها سکانداری وزارت امور خارجه و اشراف تاریخی به موضوع به قدر فرصت از گذشته، حال و آینده غرب آسیا گفت و البته از خاطراتی گفت که شاید روزگاری امکان انتشار داشته باشد، در پایان گفت‌وگو هم نگاهی به بحث داغ این روزها درخصوص مواجهه این چند سال با آمریکا داشتیم.

گفت‌و‌گو در یک نگاه

 * ایران هیچ چشمداشتی بابت کمک به اعضای محور مقاومت ندارد
* رفتار سردار سلیمانی باید در عرصه مملکت داری و اداره حکومت برای دیگران الگو باشد
*دکوئیار گفت بهترین همسایه کشورش اقیانوس آرام است!
*  نتیجه کاشتن بذر محبت در عراق این شده که این کشور امروز زیر بار تحریم نمی‌رود
* میزان مبادلات رسمی اروپا با همه ید بیضایش با ایران رسما صفر است
*  زمانی که انگلیس و آمریکا برای دنیا تصمیم می‌گرفتند گذشته
*حمله بی‌پاسخ به نظامیان آمریکایی بعد از جنگ جهانی دوم بی‌سابقه است
* در حالی که اروپایی‌ها جرات ندارند یک دلار با ما معامله بکنند، عراق در سال 12 میلیارد دلار با ایران مبادله دارد
* رابطه ما با روسیه رابطه برابر، متقابل و بر اساس احترام و حقوق برابر است  
*پس از مذاکرات بن آمریکایی‌ها به محض اینکه  خیال‌شان راحت شد روبه‌روی ما ایستاده و ایران را جزئی از محور شرارت اعلام کردند
*رهبری اعتقاد راسخ داشتند که مذاکره با آمریکا به نتیجه نمی‌رسد ولی با مشورت‌هایی که شد،  به مذاکره رضایت دادند
* تمام مصلحت‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت ایران اقتضا می‌کند دستاوردهای هسته‌ای، صنعت دفاع موشکی و نفوذ منطقه ای را حفظ کنیم
*  ما عضو NPT هستیم، تعهدات آن را قبول داریم ولی تعهد اضافه و  نظارت دائمی به هیچ وجه معنی ندارد
 *  هیچ اعتمادی به آمریکایی‌ها که هر روز رئیس‌جمهورش یک جور صحبت می‌کند نیست.
* نمی‌توانیم به قول یک دروغگو اعتماد کنیم
*دموکرات و جمهوری‌خواه  دو روی یک سکه هستند
*  در طول تاریخ آمریکا این حد از تحریم سابقه ندارد ، همین برای ما کافی است که بدانیم اگر به حرف آنها گوش دهیم وضعیت‌مان بدتر می‌شود
* اگر خدای ناکرده انقلاب شکست بخورد دیگر نمی‌گذارند ایران یکپارچه بماند
***************************

آمریکایی‌ها در سال‌های قبل ایده‌هایی را تحت عنوان خاورمیانه بزرگ درباره منطقه غرب آسیا مطرح کرده و برای این طرح نیز برنامه‌ریزی و هزینه‌های زیادی در دو حوزه نظامی و سیاسی کردند، اما اتفاقی که در منطقه افتاده و به وضوح نیز دیده می‌شود، نشان‌دهنده آن است که نتیجه برنامه‌های آنها به ضد اهداف‌شان تبدیل شده، تا جایی که می‌توان عنوان فضای کنونی را تسامح خاورمیانه جدید به روایت عقلانیت انقلابی جمهوری اسلامی ایران گذاشت؛ ایده‌ای که جمهوری اسلامی مبتنی‌بر عقلانیت انقلابی مطرح کرد، امروز در یمن، لبنان، سوریه و... باعث قدرت گرفتن محور مقاومت شده و از سوی دیگر کشورهایی مانند عربستان و تا حدی امارات را که با ایده آمریکایی‌ها همراه بودند، دچار انفعال کرده است. ایده آمریکایی‌ها چگونه به ضدخود تبدیل شد؟

منطقه به سمتی می‌رود که اقتضای ویژگی‌های تاریخی و جغرافیای سیاسی آن است. اگر امروز روابط ما با عراق بسیار نزدیک و برادرانه است، این مساله سابقه طولانی داشته و حتی قبل از اسلام نیز این‌گونه بوده است. در زمان ساسانیان نیز «حیره» یعنی جنوب بین‌النهرین ولیعهدنشین ایران بود و بهرام گور در آنجا توسط نعمان بن منذر تربیت شده است. ولی بعد از اسلام ارتباطات مردمی به خاطر اعتقادات مشترک بیشتر شد. در بین‌النهرین سومری‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها حضور داشتند و در ایران نیز مادها، عیلامی‌ها و هخامنشی‌ها بودند. بعد از اسلام یک عامل مهم به مجموعه مشترکات منطقه‌ای و جغرافیای سیاسی اضافه شد که آن هم مسائل اعتقادی و مکتبی بود.
ایران و عراق در طول تاریخ با یکدیگر روابط دوستانه داشتند. بغداد محل تربیت بزرگان تمدن اسلامی بود و به لحاظ سیاسی، علمی و فرهنگی این شهر مرکز جهان اسلام به شمار می‌رفت و بزرگانی مانند فارابی، صفی‌الدین عربوی، ابوالعلای بوزجانی، عطاء الملک جوینی و خود سعدی در این شهر بزرگ شدند.

ما با عراق به لحاظ سیاسی مرز داشتیم، اما به لحاظ فرهنگی مرزی نداشتیم و این خاصیت اسلام است که فراسرزمینی و جهانی است. اسلام از آندلس تا سند، از اندونزی تا طرابلس، از اوترار در قزاقستان امروز تا صنعا در یمن همگی یک فرهنگ واحد داشتند که همان فرهنگ اسلامی بود و زبان مشترک نیز عربی بوده است، ضمن اینکه زبان فارسی نیز بعد از عربی، در ارتقای فرهنگ اسلامی نقش اساسی داشته است، بنابراین زمینه‌های تاریخی و جغرافیای سیاسی مشترک وجود داشته و طبیعی است که اگر موانع برداشته شود، ایران، عراق و سوریه بسیار به هم نزدیک خواهند شد.

عامل بسیار مهم دیگر وجود عتبات عالیات و مضجع شریف 6 امام در عراق و همچنین محل غیبت حضرت حجت(عج) است و می‌بینیم به محض اینکه مرزها باز و تسهیلات برقرار شد، در سال میلیون‌ها عراقی برای زیارت مشهد و قم و میلیون‌ها ایرانی برای زیارت عتبات به‌خصوص کربلا و نجف مشرف می‌شوند.

نکته دیگر آنکه تعبیر «خاورمیانه» خود، یک عنوان استعماری است، چراکه هر مجموعه‌ای که در خاور انگلیس بود را خاورنزدیک، کشورهای دورتر را خاورمیانه و دورتر از آن را خاوردور می‌نامیدند. چون زمین که کروی است و فرقی میان خاور و باختر آن وجود ندارد و خاور هر کشور می‌تواند باختر کشور دیگر باشد. نامگذاری خاورمیانه، نامگذاری استعماری بوده که با محوریت انگلیس صورت گرفته است، همان‌طور که ساعت‌ها را براساس نصف‌النهار گرینویچ تنظیم می‌کنند، این مقوله نیز همانند آن است و با محوریت انگلیس صورت گرفته است.

حالا با هوشمندی مقام معظم رهبری این عنوان به آسیای غربی و شمال آفریقا تغییر یافته که همین هم درست است. برخی ممکن است بگویند مگر فرقی بین خاورمیانه و آسیای غربی وجود دارد؟ فرقش هم این است که در زمان بوش می‌خواستند کاری کنند که مرکزیت این منطقه با صهیونیست‌ها باشد و مابقی به نسبت دوری و نزدیکی از صهیونیسم، تعریف سیاسی شوند و بعد یارگیری کنند و تعداد بیشتری از کشورها را درون منظومه خاورمیانه بیاورند تا در روز حادثه تعداد بیشتری به جهتی که آمریکایی‌ها برای خاورمیانه و غرب آسیا تمایل دارند، رای دهند. در حقیقت این تنها یک تغییر اسم به واسطه ذائقه و سلیقه نیست، بلکه یک هدف سیاسی پشت آن قرار داشت که الحمدلله محقق نشد. این منطقه نه براساس تعاریف تصنعی بلکه براساس واقعیت‌های موجود تعریف می‌شود و می‌بینید که این مساله کارآیی خودش را در آغاز امر نشان داده است. به بیان دقیق‌تر، مبدا اتحادی که بین ایران، سوریه، عراق، لبنان، یمن و... ایجاد شده، ایران است. حاکمان مردمی این کشورها نزدیکی با ایران را با خواسته‌های ملی خودشان همراه می‌بینند و به همین دلیل به ایران رو می‌کنند و خدمت رهبری رسیده و اعلام وفاداری می‌کنند، چراکه می‌بینند ایران اگر به سوریه، عراق، یمن و... کمک می‌کند، هیچ نظر سوئی ندارد و نمی‌خواهد در ازای آن و برخلاف آمریکا و برخی کشورهای غربی بهره‌کشی کند.

زمانی حکومت عراق در معرض خطر قرار داشت و ممکن بود داعش بغداد را تصرف کند. ایران کمک کرد و اصل کار را نیز خود جوانان عراقی انجام دادند و رهبر انقلاب هم بارها در این‌باره صحبت کردند. اخیرا هم که موکب‌داران عراقی خدمت رهبری رسیدند، به این مساله اشاره کردند که کار اصلی را خود عراقی‌ها کردند، ولی ما نیز کمک کردیم، یعنی آن روزی که تمام غرب، به همراه صهیونیست‌ها و برخی کشورهای عربی و مرتجع منطقه همچون یک مثلث شوم پشت داعش ایستادند، مشخص بود که عراق به تنهایی حریف آنها نمی‌شود و سوریه نیز به همین شکل بوده است، ما به آنها کمک کردیم و الان که این کشورها روی پای خود ایستاده‌اند، دیدند که ایران به‌رغم کمک کردن به آنها هیچ توقعی ندارد، بلکه انتظار این است که همه با هم برادرانه موضوعات منطقه را پیش ببریم و روی مشترکات تکیه کنیم، چراکه مشترکات‌مان نیز بسیار بیش از آن چیزی است که برخی تلاش می‌کنند به واسطه آن اختلافات را دامن بزنند. اختلاف اساسی، جدی و غیرقابل حل وجود ندارد، بلکه اختلافات عمدتا تصنعی و با محوریت استعماری است که با امثال عرب و عجم کردن، ترک و فارس دانستن همراه است.

مولوی می‌گوید: «جان گرگان و سگان از هم جداست، متحد جان‌های شیران خداست» و واقعا در اسلام، سیاه حبشی و سید قریشی با یکدیگر برابر هستند. بلال سیاهپوست که زبانش هم الکن بود، به‌عنوان موذن پیامبر اسلام مطرح می‌شود و اینها نمادهای انسانی اسلام است. دشمنان که طرح‌های شومی را برای منطقه طراحی کرده‌اند، تلاش می‌کنند اعلام کنند ایران قصد دارد در این مناطق به جهت منافع خودش نفوذ کند، اما همه می‌بینند که جمهوری اسلامی ایران تنها در راستای حفظ ثبات و امنیت منطقه و جهان و مبارزه با تروریست‌ها و جریانات افراطی که اتفاقا توسط دشمنان ایجاد و حمایت شده‌اند، گام برداشته است و باید از طریق رسانه‌ها این اقدامات معرفی و تشریح شود.

پس ما به‌جای اینکه حرف بزنیم، عمل کردیم، ولی آمریکایی‌ها برخلاف حرف و سخن، در عمل از داعش حمایت کردند و با این حال با کمال وقاحت می‌گفتند علیه داعش ائتلاف تشکیل دادند و آنها بودند که این گروه تروریستی را شکست دادند، در حالی‌که جبهه مقاومت و ایران، عراق، سوریه و حزب‌الله، داعش و تروریست‌ها را شکست دادند.
آمریکایی‌ها الان نیز بخشی از داعشی‌ها را از عراق به شرق سوریه - شرق فرات- آوردند و غرض اصلی‌شان برای خاورمیانه تقسیم جغرافیایی براساس قومیت‌ها و ایجاد اختلاف بین قومیت‌های کرد، عرب، فارس، ترک و... است، در حالی‌که ملاک ما اسلام و برادری است.

ایده ایران به این دلیل در منطقه پیاده شد که در عمل نشان دادیم ما صداقت داشته و اگر می‌گوییم که قصد دخالت در امور داخلی عراق و سوریه را نداریم، همین‌گونه هم رفتار کردیم. به برکت عصر جدید و افزایش ارتباطات هیچ اتفاقی بر کسی پنهان نمی‌ماند و آدم‌های عادی در کشورهای مختلف هم در جریان پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین تحولات و فعالیت‌های سیاسی هستند و به خوبی موضوعات را درک می‌کنند. از جمله در یمن به‌رغم اینکه با آن مرز مشترک نداریم، همین تحولات، ارتباطات و علاقه‌مندی‌ها بین دو طرف ایجاد شده است.

غیر از مشترکات فرهنگی و سیاسی و پیشینه تاریخی، افرادی در این صحنه برای وحدت و همگرایی در جبهه مقاومت و در ایران و دیگر کشورها نقش‌آفرینی کرده‌اند که قابل‌کتمان نیست. در این زمینه چه مطالبی وجود دارد.
اگر ایثار مومنان به انقلاب اسلامی و فداکاری جوانان مومن ما نبود، قطعا این اتفاق و تحولات مثبت محقق نمی‌شد. ما نمی‌توانیم بگوییم که از عراق حمایت می‌کنیم، اما در عمل این کشور را تنها بگذاریم. اعتقادات راستین ما به اسلام و اهل‌بیت(ع) موجب شد که جوانان ما با ایثار و فداکاری و نثار جان خود در این راه گام بردارند و به‌طور نمونه شهید حججی، که زن و فرزند داشته و مانند هر فرد دیگری علایق مادی دارد، اما زمانی که حرم حضرت زینب(س) به خطر می‌افتد، به سوریه می‌رود و جانش را می‌دهد و صدها و هزاران نفر دیگر نیز آماده هستند که این کار را بکنند.
قطعا این راه و مجموعه نیازمند رهبری است و سردار سلیمانی یکی از چهره‌های تابناک تاریخ ماست که با اخلاص، اعتقاد به مقام معظم رهبری و به‌طور خلاصه در عرصه‌های سیاسی، نظامی، دفاعی، امنیتی و... در جایگاه ویژه‌ای قرار دارد و به‌خصوص در عرصه مملکت‌داری و اداره حکومت رفتار او باید برای دیگران الگو باشد که گوش به فرمان رهبری است و شجاعت، تدبیر و هوشمندی سیاسی سردارسلیمانی در اقدامات او نقشی اساسی داشته است و باید گفت عوامل مختلف جمع شدند تا اینکه ایده‌های جمهوری اسلامی ایران در اعتلای جهان اسلام و آغاز و احیای تمدن جدید اسلامی اثرگذار باشد.

در شرایطی که آمریکا ایده فشار حداکثری بر ایران را دنبال می‌کند، نکته‌ای مطرح است و آن اینکه زمانی در داخل گفته می‌شد فعالیت‌های منطقه‌ای ایران برای جمهوری اسلامی تنها هزینه‌زا است، اما امروز می‌بینیم که در مدل مواجهه ما با غرب شاید بزرگ‌ترین امتیازی که داریم، همین اقتدار منطقه‌ای است. از سوی دیگر اردیبهشت امسال شاهد کاهش تعهدات برجامی هستیم و از طرفی نیز وضعیت منطقه‌ای به سمتی رفت که ما دست برتر را داریم. کمی درباره اینکه چطور می‌توانیم از این رهگذر برای مقاومت و ایستادگی بیشترین بهره را ببریم، توضیح بفرمایید؟

این کلمه معروف یک دست صدا ندارد را مدنظر دارید. یعنی اگر ایران باشد و درمقابل آن، آمریکا به‌طور خاص و غرب به‌طور عام، مشخص است که آنها در باطل‌شان اختلاف ندارند و ما در حق‌مان نتوانسته‌ایم اتفاق لازم را ایجاد کنیم و یَدُالله مَعَ الجَماعَه. اگر آمریکا می‌آید ناتو، عوامل منطقه‌ای و صهیونیست‌ها را نیز با خود می‌آورد، یعنی آمریکا با همه قدرت به‌ظاهر برترش باز برای اینکه بتواند در این منطقه کاری انجام دهد، متحدانش را به صورت روزافزون افزایش می‌دهد. پس اصل اینکه ما برای دفاع از حق شریک پیدا کنیم، اصل پسندیده‌ای است. آنها در باطل خود دنبال شریک می‌گردند و ما نیز در حق‌مان این کار را می‌کنیم. این کسانی که می‌گویند ما هزینه داده‌ایم، یا می‌فهمند چه می‌گویند یا متوجه نیستند.

ما 15 همسایه در آب و خشکی داریم و کمتر کشوری در دنیا پیدا می‌شود که چنین وضعیتی داشته باشد. البته این مساله می‌تواند هم فرصت باشد و هم تهدید. اگر ما توان این را داشته باشیم که با همسایگان به‌خوبی تعامل کنیم، یک فرصت و اگر هنر و حکمت این را نداشته باشیم که با همسایگان کنار بیاییم، تعدد همسایگی عملا برای ما یک تهدید است.

زمانی از آقای پرز دکوئیار، دبیرکل اسبق سازمان ملل پرسیدم که شما اهل پرو هستید، چند همسایه دارید؟ گفت چهار همسایه که البته پنج همسایه دارند. گفتم بهترین همسایه‌تان کدام است؟ گفت اقیانوس آرام! یعنی آنها 5،4 همسایه را نمی‌توانستند اداره کنند. ولی اینجا اگر ما با 15 همسایه خودمان روابط مطلوب داشته باشیم یا اینکه حداقل روابط تخاصمی نداشته باشیم، یک هنر است. اینکه بتوانید با عراق حسن همجواری داشته باشید و از این حسن همجواری در دفاع استراتژیک استفاده کنید، یقینا بزرگ‌ترین امتیاز است.

در زمانی که صدام در این کشور حاکم بود، وضعیت برعکس بود، اما حالا کدام‌یک مفیدتر است؟ اگر ما با صدام کاری نداشتیم، او هم با ما کاری نداشت؟ براساس تخمین سازمان ملل متحد در طول جنگ تحمیلی، ایران100 میلیارد دلار خسارت دید که طبق محاسباتی که در داخل صورت گرفت، این رقم به هزار میلیارد دلار می‌رسید، اما  100 میلیارد آن را سازمان ملل قبول کرد. در کنار آن بیش از 200 هزار شهید، چندهزار مجروح، بیش از 50 هزار اسیر و خسارت‌های فراوان زیربنایی را نیز داشتیم، این کشور همان عراقی است که امروز حجم روابطش با ما 12 میلیارد دلار است و زمانی که مردم ما در ایام زیارتی می‌خواهند به عتبات بروند حتی روادید نیز از آنها گرفته نمی‌شود. این اصالت روابط ایرانی و عراقی‌ها در اینجا مشخص می‌شود.

 زمانی که به کربلا مشرف می‌شوید یا زمانی که عراقی‌ها برای زیارت به مشهد می‌آیند، احساس بیگانگی بین مردم وجود ندارد. بسیاری از ایرانی‌های مقیم عراق و بسیاری از عراقی‌ها نیز مقیم ایران شده‌اند. بسیاری از عراقی‌ها فارسی بلد هستند و بسیاری از ایرانی‌ها نیز می‌توانند به عربی سخن بگویند و کمتر دو ملتی تا این حد با یکدیگر اشتراکات دارند و در اصل همه‌چیز برای همکاری آماده است و هیچ ضرری نیز در آن وجود ندارد.

درمورد افغانستان نیز علی‌رغم مشکلات زیاد و فراوان، در سال سه میلیارد دلار با ایران تبادل اقتصادی دارد، درحالی که میزان مبادلات رسمی اروپا و ایران با همه ابعاد بسیار پایین است.

اروپایی که برخی‌ حسرت کار کردن با آنان را دارند، هیچ‌گاه موضع برابر با ایران را قبول نمی‌کنند و آمریکایی‌ها نیز همین‌طور. آمریکا می‌خواهد بنشیند و دستور بدهد و انگلیس نیز می‌خواهد به رسم سابق دستور بدهد و ما نیز باید به‌گونه‌ای به آنها بگوییم که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. آن زمانی که انگلیس برای دنیا تصمیم می‌گرفت و آن دورانی که آمریکایی‌ها قدرت اول بودند، دیگر گذشت و امروز با عمل مقابله به‌مثل با انگلیس در توقیف کشتی یا درمورد پهپاد آمریکایی‌ها مواجه هستیم.

در بعد از جنگ دوم جهانی، بی‌سابقه است که در جایی به آمریکایی‌ها حمله شود ولی آنها این حمله را بی‌پاسخ بگذارند.

این نتیجه روابط مثبت با کسانی است که نه آنها قصد دخالت در امور داخلی ما را دارند و نه دشمن ما تلقی می‌شوند و البته ما نیز دشمن آنها نیستیم. چه چیز از این بهتر که هزار و 300 کیلومتر مرز مشترک ما با عراق برخلاف آن هشت سال جنگ، امروز مرز صلح است. از سوی دیگر ما 900 کیلومتر با افغانستان مرز داریم و علی‌رغم همه مشکلاتی که در این کشور هست، همه طرف‌های درگیر اعم از طالبان، حکومت مرکزی و... به مرزهای ما احترام می‌گذارند. همین رویه در مواجهه با ترکیه، پاکستان و دیگر کشور‌ها نیز صادق است. بنابراین در هزینه منطقه‌ای کردن اگر صرفا خرج کردن بدون هدف باشد، بهانه‌جویی‌های مورد اشاره موضوعیت دارد. ولی اگر قرار باشد به امنیت و صلح بینجامد، موضوع به‌گونه دیگری است.

زمانی در همین تهران هشت موشک به اطراف ساختمان وزارت خارجه اصابت کرد. موشک‌هایی که اساسا وزارت خارجه را هدف گرفته بودند. اما الان مرزهای امنی داریم. چقدر هزینه کردیم که این مرز‌ها امن شوند و چقدر برای جنگ هزینه دادیم و این دو قابل مقایسه نیست.

درحالی که کشورهای مدعی دوستی با ما در اروپا و جاهای دیگر جرات ندارند یک دلار با ما معامله داشته باشند، عراق در سال 12 میلیارد دلار با ایران مبادله دارد. اگر نتیجه هزینه کردن ما برای کمک به برادران عراقی فقط این بوده باشد که بتوانیم در سال 12 میلیارد دلار در این تنگنای تحریم مبادله داشته باشیم، این یک اقدام هوشمندانه بود.

 در کشورهای همسایه‌مان روسیه را داریم که عضو دائم شورای امنیت است. چندسالی می‌شود که روابط با این کشور، استراتژیک شده و به‌خصوص در دوران پوتین، او سفرهایی به تهران داشته و به رهبری نیز ابراز علاقه کرده‌اند. شما نیز سال گذشته سفری به نمایندگی از رهبری و دولت به این کشور داشتید. اول اینکه چطور می‌شود در زمان پهلوی سران سه ابرقدرت بدون اینکه شاه مطلع باشد در ایران حاضر می‌شوند و کنفرانس تهران را برگزار می‌کنند ولی حالا آقای پوتین با عزت و اکرام نسبت به ایران رفتار می‌کند و سفرهای مهم و تاریخی به تهران دارد؟ و دوم اینکه نوع مواجهه روس‌ها با استراتژی مقاومت فعال و جایگاه ایران چطور است و چشم‌انداز روابط ما با این کشور چگونه خواهد بود؟

زمانی در دوران شوروی، در مسکو حکومت کمونیستی برقرار بود و در ایران نیز حکومت پهلوی که دست‌نشانده انگلیس و آمریکا بود، جریان داشت. اما امروز نه ایران، ایران زمان پهلوی و نه روسیه، روسیه زمان شوروی است. از سوی دیگر ما با همه کشورها به جز یکی، دو مورد که استثنا هستند، می‌خواهیم رابطه داشته و از حقوق و امتیازات متقابل بهره‌مند شویم. اگر کشوری قصد داشته باشد که از مسیر رابطه با ما سلطه خودش را در ایران ایجاد کند، این مخالف ایده اصلی جمهوری اسلامی که همان نه شرقی و نه غربی است، خواهد بود. این شعار یعنی نه ایدئولوژی شرقی و نه ایدئولوژی غربی، البته منظور شرق سیاسی است، چراکه ما خودمان شرق فرهنگی هستیم. روس‌ها هم دیگر سد کمونیسم را شکسته و چنین ادعایی نیز ندارند. رابطه ما با این کشور، رابطه برابر، متقابل و براساس احترام و حقوق برابر است. آنها نیز چنین ادعایی ندارند که بخواهند در ایران برخلاف مصالح ملی ما اعمال نفوذ داشته باشند، بنابراین نه ایران مانند گذشته است و نه روس‌ها، همان کشور دوران شوروی هستند. امروز همکاری ما با آنها طبیعی است و دو طرف از ویژگی‌ها و امتیازات یکدیگر استفاده می‌کنند.

ما در منطقه، حرف اول را داریم و روس‌ها در صحنه بین‌المللی، جایگاه قابل توجهی را دارا هستند. ما به مدت چهار سال که روزهای سختی هم بود به تنهایی به سوریه کمک کردیم و بعد از گذشت آن دوران، روس‌ها به ما پیوستند. در واقع اگر کمک ایران و حزب‌الله لبنان نبود، شاید به تعبیر برخی از مفسران در همان روزها و هفته‌های اول، حکومت سوریه ساقط شده بود. ما در روزهای سختی که تصمیم‌گیری برای کمک به سوریه آسان نبود، این کار را کردیم و بعد از آن، روس‌ها آمدند و کمک هم کردند و این همکاری امروز هم ادامه دارد. ایران اما امروز جزء مهمی از منطقه است، البته ما با دیگر کشورهای عضو مقاومت رابطه برادری و برابری داریم اما مشخص است که ایران کار اصلی را در منطقه می‌کند و این اقدام هم براساس اعتقاد است و نه براساس تاکتیک.

 بنابراین با روس‌ها مشترکات و اختلاف‌نظرهایی هم داریم اما روی مشترکات نیز تکیه می‌کنیم. در عین حال هرکدام خط قرمزهای خودمان را نیز داریم و طرف مقابل این خط قرمزها را رعایت می‌کند و این‌گونه نیست که رابطه با کشوری بر این اساس شکل بگیرد که صددرصد مواضع شان با یکدیگر منطبق باشد، بلکه به نسبتی که این مواضع با یکدیگر مشترک باشد ما تعامل بیشتری خواهیم داشت. در زمان قاجار تا جنگ جهانی اول بخشی از رجال ما روسفیل بودند مانند سلیمان‌میرزای اسکندری و فرزندش ایرج اسکندری، آنها روسفیل بودند و برخی نیز انگلوفیل بودند مانند امین‌الدوله یا ساعد مراغه‌ای و قوام‌السلطنه، البته قوام در برابر روس‌ها در سال 1325 در جریان غائله آذربایجان خوب عمل کرد. او فرد ورزیده و پخته‌ای بود ولی آدم انگلیس‌ها بود، اما امروز دیگر این‌گونه نیست و دیگر انگلیس و روس در ایران حضور ندارند و ما با روس‌ها و دیگر کشورها در حد روابط دوجانبه و بدون دخالت در امور داخلی یکدیگر رابطه داریم.

آمریکایی‎ها بعد از خروج از برجام صریحا راهبردشان در برابر ایران را با نام فشار حداکثری مطرح کردند که شامل فشار اقتصادی و تهدید منطقه‌ای بود و به آشوب داخلی نیز امید داشتند، هر چند فشار اقتصادی، سختی‌هایی را به مردم وارد کرده و به نظر می‌رسد که بخش عمده‌ای از مواجهه ترامپ با ایران تا زمان انتخابات 2020 این کشور معطوف به آن باشد که ایران را به‌عنوان پروژه موفقیت در سیاست خارجی به پای میز مذاکره بکشاند، به نظر شما مسیری که ایران باید طی کند که هم منافع ملی کشور تامین و هم تا جایی که می‌شود آمریکا به هدفش نرسد، چیست و توصیه‌تان به دولتمردان چه خواهد بود؟

همگی باید تابع دیدگاه‌های راهبردی مقام معظم رهبری باشیم. متناسب با مبانی جمهوری اسلامی ایران تصمیمات استراتژیک در امور سیاست خارجی در اختیار مقام معظم رهبری است و در مورد مذاکره با آمریکا دیدگاه‌های مشخص و صریحی را مطرح فرمودند که باید بر همان اساس اقدام شود و تاکنون دو سه بار با آنان مذاکره کردیم که نتیجه‌بخش نبوده است.

 یک زمانی طالبان تمام افغانستان و حتی کابل، به جز دره پنج‌شیر را گرفته بودند. این دره حدود 120 کیلومتر از شمال کابل تا جیحون را شامل می‌شود. یک سر آن بدخشان و یک سر دیگر آن کابل است. این منطقه تنها جایی بود که طالبان موفق نشده بود آن را تصرف کند. فرماندهی نیروهای مستقر در پنج‌شیر برعهده احمدشاه مسعود بود و از همین منظر هم او به شیر دره پنج‌شیر معروف شده بود. همان زمان ایران از طریق جیجون با همکاری تاجیکستان به آنها کمک می‌کرد. در این میان آمریکایی‌ها هم می‌خواستند به ماجرا ورود کنند. لذا آنها علیه طالبان و در چارچوب سازمان ملل متحد با طرف‌هایی ازجمله ایران وارد مذاکره شدند. مذاکرات در بن انجام می‌شد و این نشست‌ها به اجلاس بن یک و 2 و 3 معروف بود. نماینده ایران دکتر ظریف بود، ما نیز کمک کردیم. نهایتا کار به شکلی جلو رفت که احمدشاه مسعود و مرحوم آقای ربانی توانستند براساس تصمیم لویی‌جرگه حکومت را در دست بگیرند. در جریان دیپلماسی هم با آمریکایی‌ها در بن مذاکره شد و چون هدف‌مان مشترک بود توانستیم به توافق برسیم اما به محض اینکه کار تمام شد، جورج بوش نام چند کشور را تحت عنوان کشورهای محور شرارت اعلام کرد و نام ایران را هم ذکر کرد. نگاه کنید و رفتار آمریکا را ببینید که هر بار این گونه عمل کرده است.

 این مذاکره تحت پوشش سازمان ملل هم بود اما آنها از همکاری با ما بهره بردند به محض اینکه خیال‌شان راحت شد، روبه‌روی ما ایستاده و ایران را جزئی از محور شرارت اعلام کردند. علاوه‌بر این می‌توان به برجام اشاره کرد که واسطه ما نیز در آن زمان عمان بود. یک بار پادشاه این کشور که هیچ‌گاه به ایران سفر نکرده بود و کمی نیز کسالت داشت، با اصرار اوباما راهی تهران شد. اوباما به او گفته بود که به ایران برو و اطمینان بده که آمریکا بنای افزایش تحریم‌ها را ندارد، همچنین به ایرانی‌ها وعده بده که آمریکا دست از دشمنی بر می‌دارد و از همین‌رو ایرانی‌ها را قانع کن تا با هم بر سر مساله هسته‌ای همکاری کنیم. در این میان مقام معظم رهبری اعتقاد راسخ داشتند که این کار به نتیجه نمی‌رسد ولی بالاخره با مشورت‌هایی که شد، قبول کردند که وارد مذاکره شویم. ببینید همه تصمیم‌گیری‌های رهبری مبتنی‌بر شوراست، ولی براساس آیه «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّه» هم مشورت می‌کنند و هم وقتی به قطعیت رسیدند تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند. از آنجایی که همه می‌گفتند آمریکایی‌ها اظهار علاقه کرده‌اند و قول داده‌اند که حقوق ما را نیز در هسته‌ای بشناسند و تحریم را نیز برمی‌دارند پس باید مذاکره کنیم، رهبری به مذاکره رضایت دادند. اما وقتی جلوتر رفتیم، دیدیم که آمریکایی‌ها باز دشمنی کردند و مانند موضوع افغانستان باز چهره بدی را از خود نشان دادند. و هر بار آزمون کردیم متاسفانه نتیجه درستی را نگرفتیم.

 اینکه برخی می‌گویند الان آمریکایی‌ها می‌خواهند امتیازات اضافه بدهند و گذشته را نادیده بگیرند، این خطاست و به هیچ وجه جمهوری اسلامی ایران حاضر نیست که فناوری هسته‌ای را رها کند و از این دستاورد مهم دست بکشد. ببینید ما چند دستاورد مهم و راهبردی داریم که تمام مصلحت‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت ایران اقتضا می‌کند آنها را داشته باشیم و از دست ندهیم، یکی نفوذ منطقه‌ای است، دومی سلاح‌های دفاعی با برد مناسب و دیگری نیز تکنولوژی هسته‌ای است، البته استفاده از این تکنولوژی در جنگ براساس فتوای مقام معظم رهبری، حرام است اما حدود 500 صنعت وجود دارد که به نوعی تکنولوژی هسته‌ای در آنها کاربرد دارد یا به نوعی به هم مرتبط هستند. حال بنشینیم و محتاج غربی‌ها باشیم که قطره چکانی این تکنولوژی را در اختیار ما بگذارند و به قیمت گزاف نیز با ما حساب کنند؟ در حالی که این مسیر را تا اینجا آمده‌ایم برای چه باید آن را از دست بدهیم؟

اینکه عده‌ای می‌گویند آنها مراقبت دائمی از فناوری هسته‌ای ما داشته باشند، این کار چه ضرورتی دارد؟

در برجام زمان این کار مشخص شده است. ما عضو NPT هستیم که این پیمان برای مابقی اعضا تعهداتی دارد و ما هم به‌عنوان عضو، تعهدات آن را قبول داریم ولی تعهد اضافه دادن و اینکه آنها نظارت دائمی داشته باشند، به هیچ وجه معنی ندارد.

از طرفی ما یک زمانی براساس قرارداد عمل کردیم و به برجام متعهد بودیم ولی الان قدم‌به‌قدم و متناسب با بدعهدی غربی‌ها، ما امتیازاتی که داده‌ایم را پس می‌گیریم و الان هم در گام سوم هستیم.  معتقدیم هیچ اعتمادی به آمریکایی‌ها که هر روز رئیس‌جمهورش یک‌جور صحبت می‌کند، نیست. همه درحال شمارش دروغ‌های رئیس‌جمهور آمریکا هستند و حتی برخی بررسی می‌کنند که او در کدام روز بیشتر دروغ گفته است، آیا می‌توان به قول یک دروغگو اعتماد کرد؟

جمهوری اسلامی زیربار سلطه هیچ کشوری ازجمله آمریکا نمی‌رود. ما این استقلال را آسان به دست نیاوردیم که به آسانی از دست بدهیم.
 
سال آینده انتخابات آمریکاست و جریان دموکرات احتمالا دو نماینده اصلی دارد؛ بایدن و سندرز. برخی می‌گویند شاید الان مذاکره با آمریکا صلاح نباشد ولی شرایط کشور را باید به‌گونه‌ای فریز کنیم تا انتخابات آمریکا. در واقع امید می‌دهند که ممکن است کسی در آمریکا رای بیاورد که تحریم‌ها را بردارد و ما از مواهب این مساله استفاده کنیم، درحالی که ما سابقه این را داریم که شدیدترین تحریم‌ها در دوران اوباما تصویب شد، آیا سیاست‌های کلان آمریکا در صورت پیروزی فردی از جریان دموکرات تغییر می‌کند و اصلا به صلاح است که ما کشور را معطل چنین فرضی کنیم؟

این نوع تصورات، معمولا از سوی مقلدان غرب و بدون عقبه داخلی است. آنها موضوع کار با آمریکا را مانند آنچه در دنیا مرسوم است، ترویج و توصیه می‌کنند. بیشترین جنگ‌ها را در تاریخ آمریکا، دموکرات‌ها شروع کردند. همین آقای کری با کمال شیطنت نسبت به ایران و ایرانی ابراز علاقه می‌کرد و حتی عده‌ای می‌گفتند داماد او ایرانی است و از این حربه می‌خواستند برای بزک‌کردن او استفاده کنند و باید سوال کرد همکاری ما با او چه نتیجه‌ای داشت؟ بنابراین اگر آنها بدانند که با جابه‌جایی مهره‌های دموکرات و جمهوری‌خواه که هردو، دو روی یک سکه هستند ما سرنوشت‌مان را به آنها وصل خواهیم کرد، این نهایت خسارت است، البته در زمان شاه این کار را می‌کردند. شاه در دهه 60 از نیکسون حمایت کرد، درحالی که کندی برنده شد. آن زمان حاکمان ایران عمدتا از جمهوری‌خواهان حمایت می‌کردند، چراکه جمهوری‌خوا‌هان برون‌گرا بودند و دموکرات‌ها درونگرا و آنها نیز امینی را به شاه تحمیل کردند.
در ویتنام نیز دموکرات‌ها بیشتر به جنگ دامن زدند و اتفاقا جمهوری‌خواهان به جنگ پایان دادند و در اصل فرقی بین آنها نیست. خود کری عنوان کرده بود ترامپ برای بیرون آمدن از برجام عجله کرد و اگر این‌گونه نمی‌کرد برجام دو و سه نیز درباره مسائل منطقه‌ای و موشکی را با ایران ایجاد می‌کردند. البته برجام را نیز به‌گونه‌ای تنظیم کردند که وقتی آمریکا از برجام بیرون آمد هیچ ضرری متوجه آنها نشد. درباره ایران نیز در طول تاریخ آمریکا این حد از تحریم سابقه ندارد و این تحریم‌ها نتیجه چیست؟ همین برای ما کافی بود که بدانیم اگر به حرف آنها گوش دهیم وضعیت‌مان بدتر می‌شود.

در پایان اگر نکته خاصی دارید، بفرمایید.

امام صادق می‌فرمایند: «اگر مردم محاسن دین ما را بدانند از ما تبعیت خواهند کرد.» شما از دستاوردهای سیاسی مقاومت بگویید. در تاریخ ایران بعد از اسلام ما تنها حدود 130 سال اول صفویه در اوج اقتدار بودیم و یکی از چند قدرت جهان محسوب می‌شدیم. یعنی از سال 907 هجری تا سال 1038 که زمان مرگ شاه‌عباس بود. بعد از آن رو به افول رفتیم و تا زمان انقلاب اسلامی در یک سراشیبی بودیم. در آن مقطع، ایران یکی از چند قدرت درجه اول دنیا بود. در این بازه زمانی از یک طرف پرتغالی‌ها را که در اوج قدرت بودند از بندرعباس و هرمز بیرون کرد و از سوی دیگر عثمانی‌ها و ازبک‌ها را بر سر جایشان نشاند. کشور در این مقطع درحالی که با صادرات ابریشم اداره می‌شد، آباد شد و در اوج اقتدار به سر می‌برد.

از سال 1038 به بعد ما روی روند افول قرار داشتیم تا انقلاب اسلامی. ولی در دوران انقلاب اسلامی دستاوردهای زیادی داریم که مهم‌ترین آن خودکفایی است. امروز دیگر کسی نیست که معتقد باشد می‌توان جمهوری اسلامی را شکست داد. این دستاورد عظیمی است و باید روی این دستاوردها کار شود؛ چراکه عده‌ای از روی بی‌توجهی و عده‌ای از روی غرض‌ورزی سعی می‌کنند دستاوردها را نادیده بگیرند. از این‌رو تبیین دستاوردها و نکات مثبت حکومت و ویژگی‌های روبه رشد مردم ما کمک‌کننده است و تنها نباید سلبی عمل کرد و تنها بگوییم که فلان فرد بد عمل کرده، چراکه باید جنبه‌های ایجابی انقلاب را هم بگوییم. اگر خدای‌ناکرده انقلاب شکست بخورد دیگر نمی‌گذارند ایران یکپارچه بماند. یکی از مسئولان آمریکایی گفته بود که به چند علت نمی‌توانیم با ایران وارد فاز نظامی شویم که یکی از آنها موقعیت جغرافیایی ایران است. موقعیت استراتژیک و ممتاز ایران در دنیا اگر بی‌نظیر نباشد، کم‌نظیر است و از همه مهم‌تر این مردم منسجم هستند که حول اسلام، محبت اهل‌بیت و هویت ایرانی، گرد آمده‌اند.

 در زمان وزارت خارجه بنده یکی از محققان یوگسلاوی به ایران آمده بود و گفت تعداد ملت‌هایی که در دنیا به معنای واقعی کلمه ملت هستند، از تعداد انگشت‌های دست تجاوز نمی‌کند که ایران یکی از آنهاست. ایران در جنگ اول جهانی به‌طور کامل در اشغال روس و انگلیس بود. در جنگ دوم نیز کل کشور در اشغال روس، انگلیس و آمریکا بود و حکومتی وجود نداشت. حکومت نظام‌السلطنه مافی در قصرشیرین مرز عثمانی درست شد. تهران در اشغال روس‌ها بود. زمانی که جنگ تمام شد، ایران باز همان ایران ماند اما عثمانی به 30 کشور تقسیم شد، چراکه آنهایی که تحت پرچم عثمانی قرار داشتند یک ملت نبودند.

بعد از جنگ جهانی دوم نیز همین‌گونه شد. حتی در زمان جنگ جهانی دوم بدون اطلاع رئیس حکومت، سه قدرت در ایران جلسه گذاشتند و با هم مذاکره کرده و برای آینده جنگ تصمیم‌گیری کردند. خود شاه را که نصب کرده بودند عزل کردند. اما الان چه کسی می‌تواند به این مساله فکر کند که جمهوری اسلامی قابل ساقط شدن و ایران قابل تجزیه‌شدن باشد. این دستاورد بسیار بزرگی است. براساس تحولاتی که در دنیا رخ داده شاهد آن بوده‌ایم که به ناگاه یک کشور از نقشه جغرافیا محو شده است، مانند لیبی که الان به چند کشور تقسیم شده است. در بنغازی فرانسوی‌ها، در طرابلس آمریکایی‌ها و در سرت نیز القاعده نفوذ دارد. همین اتفاق برای عثمانی، یوگسلاوی و سومالی نیز افتاده و عملا چنین کشورهایی دیگر وجود ندارند.

آمریکایی‌ها خیال می‌کردند در خاورمیانه نیز می‌توانند همین ایده را پیاده کنند. چون خاورمیانه یا همان غرب آسیا چهارراه سیاسی عالم محسوب می‌شود. مرکز ثروت عالم و مرکز ایدئولوژی‌های موجود در دنیا اینجاست و همه پیامبران الهی از این منطقه بوده‌اند. این موقعیت بی‌نظیر است به همین دلیل آنها دنبال تجزیه این منطقه هستند که بی‌تردید موفق نمی‌شوند.

پ/
برچسب ها: ولایتی ، برجام ، ترامپ ، امریکا
نظر شما