کاخ سفید از تواناییهای دیپلماتیک ظریف ترس دارد
حسن روحانی در پیامی توئیتری ضمن انتقاد اقدام اخیر دولت آمریکا نوشت: «تحریم محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه نشانگر این است که کاخ سفید از تواناییهای دیپلماتیک ظریف ترس دارد.
حسن روحانی در پیامی توئیتری ضمن انتقاد اقدام اخیر دولت آمریکا نوشت: «تحریم محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه نشانگر این است که کاخ سفید از تواناییهای دیپلماتیک ظریف ترس دارد. اگر واقعا مایل به مذاکره هستند، چه کسی جز وزیر امور خارجه میتواند با آنها مذاکره کند؟ ظریف مسئول دیپلماسی جمهوری اسلامی است و از طرف کل کشور صحبت و مذاکره میکند.»
به گزارش صدای ایران از خبرآنلاین، علیاکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بینالملل هم با تاکید بر اینکه باطن شیطانی سیاست آمریکا، زمانی در نمایشی از حقوق بشر، دموکراسی و آزادی معرفی میشد اما ترامپ ظاهر و باطن چهره واقعی و خوی استعماری آمریکا را به وضوح به نمایش گذاشته است، گفت: «این نابخردی و اقدام که در تضاد با قوانین و هنجارهای بینالمللی است، بار دیگر درستی تاکید و تصریح ایران در بیاعتمادی نسبت به آمریکاییها را به همگان اثبات کرد.»
ظریف نیز خود در توئیتی دراینباره نوشت: «ما میدانیم گفتوگو و صلحخواهی تهدیدی برای موجودیت «تیم بی» است؛ و از آنجاکه دلیل تحریم من را سخنانم عنوان کردهاند، آیا مردم آمریکا به مجوز اوفک برای خواندن نوشتههای من یا گوش دادن به مصاحبههایم نیاز دارند؟!»
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری هم بستر توئیتر را برای واکنش نشان دادن به این موضوع انتخاب کرد و نوشت: «تحریم وزیر امور خارجه ایران از سوی دولت ترامپ نشانه جدیدی از بیمنطقی، درماندگی و ماجراجویی یک قدرت زورگوست. دکتر ظریف نماد و نماینده توانای دیپلماسی مقبول و قانونمند ایرانی است. حتی دشمنان عاقل ظریف بر دانش، مهارت و توانمندی کمنظیرش در گفتوگو و خلق فرصتهای پرهیز از منازعه و جنگ واقفند. تحریم ظریف دلیل دیگری بر ریاکاری و دروغگویی در باب دعوت به مذاکره است.»
وزارت خزانهداری آمریکا نام محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران را در فهرست افراد تحریمشده قرار داد. این خبری بود که از نیمهشب پنجشنبه در رسانهها پیچید و مثل بمب صدا کرد؛ خبری که واکنشهای زیادی را در داخل و خارج بههمراه داشت و جدای از مقامات در تهران، اروپا و حتی آمریکا، افکارعمومی را هم حسابی به خود درگیر کرد.
به گزارش صدای ایران از خبرآنلاین، علیاکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بینالملل هم با تاکید بر اینکه باطن شیطانی سیاست آمریکا، زمانی در نمایشی از حقوق بشر، دموکراسی و آزادی معرفی میشد اما ترامپ ظاهر و باطن چهره واقعی و خوی استعماری آمریکا را به وضوح به نمایش گذاشته است، گفت: «این نابخردی و اقدام که در تضاد با قوانین و هنجارهای بینالمللی است، بار دیگر درستی تاکید و تصریح ایران در بیاعتمادی نسبت به آمریکاییها را به همگان اثبات کرد.»
ظریف نیز خود در توئیتی دراینباره نوشت: «ما میدانیم گفتوگو و صلحخواهی تهدیدی برای موجودیت «تیم بی» است؛ و از آنجاکه دلیل تحریم من را سخنانم عنوان کردهاند، آیا مردم آمریکا به مجوز اوفک برای خواندن نوشتههای من یا گوش دادن به مصاحبههایم نیاز دارند؟!»
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری هم بستر توئیتر را برای واکنش نشان دادن به این موضوع انتخاب کرد و نوشت: «تحریم وزیر امور خارجه ایران از سوی دولت ترامپ نشانه جدیدی از بیمنطقی، درماندگی و ماجراجویی یک قدرت زورگوست. دکتر ظریف نماد و نماینده توانای دیپلماسی مقبول و قانونمند ایرانی است. حتی دشمنان عاقل ظریف بر دانش، مهارت و توانمندی کمنظیرش در گفتوگو و خلق فرصتهای پرهیز از منازعه و جنگ واقفند. تحریم ظریف دلیل دیگری بر ریاکاری و دروغگویی در باب دعوت به مذاکره است.»
وزارت خزانهداری آمریکا نام محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران را در فهرست افراد تحریمشده قرار داد. این خبری بود که از نیمهشب پنجشنبه در رسانهها پیچید و مثل بمب صدا کرد؛ خبری که واکنشهای زیادی را در داخل و خارج بههمراه داشت و جدای از مقامات در تهران، اروپا و حتی آمریکا، افکارعمومی را هم حسابی به خود درگیر کرد.
این اولینباری بود که مسئول دستگاه سیاست خارجی ایران تحریم میشد و همین موضوع، جنبه منحصربهفرد بودن تحریم جدید آمریکا را برجستهتر میکرد. پیش از این هم البته در ماجرای میکونوس و دادگاهی که به این بهانه تشکیل شد، شماری از مسئولان نظام ازجمله رئیسجمهور و وزیر امور خارجه وقت محکوم شده بودند و این موضوع محدودیتهایی را برای آنها بههمراه داشت. تحریم ظریف اما حکایتی دیگر دارد و با مورد قبلی قابل مقایسه نیست. این ماجرا را حتی با تحریمهای اخیر آمریکا علیه سایر مقامات نظام ازجمله رهبر انقلاب هم نمیتوان مقایسه کرد. هرچه باشد او سکاندار دستگاه دیپلماسی است و تریبون جمهوری اسلامی ایران در بیرون از مرزها به شمار میآید. کسی که اگر بنا به هر دلیل روزی باب مذاکره مستقیم دوباره باز میشد بهطور طبیعی در آن سوی میز مذاکره و پیشقراول دیگر مذاکرهکنندگان مینشست.
دراینباره گفتنیهایی بهنظر میرسد که در ادامه به بخشی از آنها اشاره خواهد شد.
۱ مهمترین پیامد اقدام آمریکا آن بود که باب مذاکره بهطور رسمی بسته شد؛ چراکه اساسا ابزار مذاکره کارکرد خود را از دست داد. هرچه باشد بهرغم همه آنچه بر سر برجام رفت و سلسله بدعهدیهای آمریکا بعد از توافق هستهای، هنوز گروههایی در داخل، مذاکره با آمریکا را راه برونرفت از وضع موجود میدانند. گروههایی که اگرچه در جزئیات، اختلافاتی با هم دارند و برخیشان -با پیشفرض دموکراتهای خوب، جمهوریخواهان بد- برای پیروزی دموکراتها در انتخابات 2020 دست به دعا برداشتهاند، برخی دیگرشان میگویند تا دیر نشده باید با ترامپ به گفتوگو نشست، اما همگی در پمپاژ ترس به جامعه و دامنزدن به تصور آینده تاریک مذاکره نکردن با آمریکا با هم مشترکند.
امروز اما روشنتر از همیشه آشکار شد که در آنسوی ماجرا اساسا اعتقادی به مذاکره وجود ندارد و درهای گفتوگوی واقعی و بهدور از فشار سیاسی- اقتصادی بسته است.
2 موضوع دیگر، شباهت رویکرد ترامپ و اوباما در مواجهه با ایران است. ترامپ بعد از یک دوره فشرده ارسال پالسهای مذاکره مستقیم با تهران و اعلام آمادگی برای این موضوع، دست به اقدامی زد که در تاریخ ثبت شد. وزارت خزانهداری دولت ترامپ در حالی ظریف را تحریم کرد که تا همین چند هفته پیش بخشهای دیگر همین دولت با اعزام میانجی پشت میانجی، پرستیژ مذاکره گرفته بودند و سعی داشتند ایران را در نقطه مقابل مذاکره و مخالف آن جلوه دهند.
این رویه البته اتفاق جدیدی نبود. در کاخ سفید در دوره اوباما هم بر همین پاشنه میچرخید. از اولین تحریم پسابرجام درست فردای روز اجرای توافق هستهای که بگذریم، دولت اوباما تنها چندماه پس از اجرای برجام بازی دبه را آغاز کرد و اعلام کرد درباره میزان ذخایر هستهای ایران و همچنین موضوع فیبرکربنها خواستار مذاکره مجدد و گنجاندن شروط جدیدی براساس تفسیر آمریکا از برجام است. آمریکا میگفت ما ذخیره 300 کیلو را قبول نداریم و باید مواد موجود در لولههای غنیسازی نیز در این محاسبه لحاظ شود و همچنین درباره فیبرکربنها نیز خواستار اعمال محدودیتهای جدی برای ایران بود.
این یعنی آمریکا به آنچه از برجام به دست آورده بود راضی نبود و علاوهبر مطالبه امتیازات بیشتر از ایران، با پیش کشیدن موضوع توافق تکمیلی چارچوب مورد اجماع طرفین را در هم میریخت؛ توافقی که ماهها بلکه سالها برای آن وقت گذاشته شده و برای انعقادش مذاکرهها صورت گرفته بود.
کاری که ترامپ با ظریف کرد و اقدام اوباما در مواجهه با محصول مذاکرات ظریف (برجام) اگرچه با هم تفاوتهایی داشت، اما نتایجی یکسان دارد. هر دو رئیسجمهور بعد از یک دوره مذاکره یا تولید ادبیات مذاکره، به محصول مذاکره پشتپا زدند و روی اصلی خود را نشان دادند. ریشه همهچیز هم از آنجا آب میخورد که ایران حاضر به امتیاز دادن در دیگر حوزههای امنیت ملی خود ازجمله برنامه موشکی و راهبرد منطقهای نیست و این چیزی است که هر دو رئیسجمهور آمریکا را برآشفته و یکی را به تحریم وزیر امور خارجه و دیگری را به جرزنی در نتیجه بازی واداشته است.
3 از همان ساعات اولیهای که خبر تحریم ظریف رسانهای شد برخی در داخل تلاش کردند همهچیز را بهپای آنچه تیم B میخوانند بنویسند و اینطور وانمود کنند که این آشی است که بولتون و دار و دسته تندروها در کاخ سفید پختهاند. نتیجه طبیعی چنین مواجههای با ماجرا آن خواهد بود که اقدام مذکور، نه اقدامی در گستره حاکمیت آمریکا بلکه اکتی محدود به جمهوریخواهان بوده و باید به چشم موضوعی موقت به آن نگاه کرد، بهویژه در شرایطی که زمان زیادی تا انتخابات 2020 نمانده و احتمال شکست جمهوریخواهان نیز پایین نیست.
اگرچه رد چنین استدلالی کار سختی نیست و گفتنیهای زیادی دراینباره وجود دارد، اما بد نیست قائلان به این نوع نگاه اجمالا به این پرسش پاسخ دهند که اگر چنین تصمیمی، موقتی و محدود به چند مهره در دولت آمریکا یا نهایتا حزب حاکم تعبیر میشود، چرا نگاه آنها به برجام چنین نبود؟ حامیان برجام در آن روزها اصرار داشتند توافق هستهای را در ایالات متحده به موضوعی فراحزبی و مورد اجماع هیات حاکمه آمریکا که امکان خدشه به آن در دورههای بعدی نیست، تعبیر کنند.
با استدلال مورد اشاره اما میتوان گفت صرفا طیفی از حاکمان آمریکا و سران حزب جمهوریخواه پای توافق هستهای را امضا کردند نه همه هیات حاکمه آمریکا و به بیان دقیقتر، برجام توافقی با دموکراتها بود نه با یک کل بههمپیوسته تحت عنوان آمریکا. لذا روشن است آنهایی که امروز روایتی حداقلی از ماجرا ارائه میدهند باید آن روز هم نگاهی حداقلی به برجام میداشتند و مثلا امضای کری را تضمین نمیدانستند. آنهم در شرایطی که منتقدان با توجه به واقعیتهای حاکم بر کمپینهای انتخاباتی کاندیداهای ریاستجمهوری آمریکا، تبعات چنین رویکردی را گوشزد کرده بودند.
۴ اقدام آمریکا در تحریم وزیر امور خارجه ایران، آنهم بعد از تکانههای شدیدی که مناسبات دو کشور در چند سال گذشته به خود دیده، از گفتوگوی تلفنی روحانی با اوباما و قدمزدن ظریف با جان کری گرفته تا خروج آمریکا از برجام و دهنکجی به مذاکرات پیشین و توافق متعاقب آن، اقدامی محدود با اثراتی قابل ترمیم نیست. در حقیقت آثار چنین برخوردی در بالاترین سطح، از سوی یک کشور با عالیترین مقام دیپلماتیک کشوری دیگر، ابدی خواهد بود و هیچ اتفاقی نمیتواند آن را بلاموضوع کرده و از تاریخ مناسبات دو طرف پاک کند. با این وصف هر حرکتی در جهت کاستن از محدودیتهای ناشی از این تحریم یا حتی رفع آن در آینده نهتنها از بار ماجرا نمیکاهد بلکه صرفا اقدامی تاکتیکی برای مالهکشی بر این موضوع محسوب خواهد شد و نباید آن را جدی گرفت. اقدامی تاکتیکی از جنس آنچه این روزها در ادبیات پمپئو و اعلام آمادگی برای سفر به تهران و گفتوگو با رسانههای ایرانی به چشم میخورد.
5 تا پیش از این تلقی ترامپ و حتی بسیاری از اعضای هیات حاکمه آمریکا آن بود که در ایران دو جریان در ساختار قدرت حضور دارند؛ جریانی که اساسا با انباشت تجربیات پیشین، نگاهی منفی به مذاکره با آمریکا دارد و هرگونه توافقی با آن غیرممکن بهنظر میرسد و جریانی که در محافل داخلی از آن تحتعنوان غربگرا یاد میشود و میتوان برای رسیدن به نتیجه موردنظر نسبت به آن امیدوار بود.
این صورتبندی حالا فارغ از میزان صحت و سقمش به کلی از موضوعیت افتاده و تحریم ظریف آن را به کلی منتفی کرده است. هرچه باشد ایده ظریف و باقی رفقا آن بود که میتوان با آمریکا وارد گفتوگو شد و با معجزه دیپلماسی، برخی مشکلات داخل را حل کرد. پاسخ غیرمنتظره وزارت خزانهداری آمریکا اما خیلی از محاسبات را در هر دو طرف بههم زد. حالا بعد از شکست برجام، یکبار دیگر ایده حل مشکلات از مسیر مذاکره و تعامل با غرب –بخوانید آمریکا- شکست خورده و بهنظر میرسد زین پس استمرار آن در داخل با موانع بلندی مواجه است. از آنسو آمریکاییها هم دیگر نمیتوانند نسبت به توافق با طیفهایی که آنها را میانهرو میخوانند امیدوار باشند. آنها پلی را خراب کردند که تنها راه پیشرویشان برای مذاکره با ایران بود.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار