رحیم معینی کرمانشاهی که بود؟

کد خبر: ۸۹۸۲۱
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۱
معینی کرمانشاهی را شاید اغلب به عنوان شاعر و ترانه سرا بشناسند اما او از کسانی بود که علاوه بر هنر در مناصب بالای دولتی نیز فعالیت داشت.

به گزارش ایسکانیوز، رحیم معینی کرمانشاهی زادهٔ ۱۳۰۴ در کرمانشاه نقاش، روزنامه‌نگار، نویسنده، شاعر و ترانه‌سرای اهل ایرانی بود که عصر دیروز چهره در نقاب خاک کشید.معینی از شخصیت هایی بود که علاوه بر ویژگی های هنری شخصیتی اش در منصب های دولتی زیادی مشغول به کار بوده است. او در عین حال شاعری است که در دوره ای ترانه هایی بسیار معروف می سرود که خوانندگان مشهور در آن زمان آنها را اجرا کردند.

معینی کرمانشاهی درباره کودکی خود می گوید:(1) من طفولیتم را در محیطى شروع کردم که پر از این تعاریف تکان‏ دهنده بود و مسئله ‏ى خون و خون‏ریزى و کشتار و غارت و هجوم و آوارگى و آتش‏ سوزى و یتیم شدن‏ ها، زیربناى ذهنى مرا از اولین شنیدن‏ ها تشکیل داد. ابتدا با تصاویر سیاه‏پوش و به دیوار آویخته‏ ى پدربزرگ مقتولم خلوت‏ها داشتم و چون محاسن اخلافى و رفتار کریمانه ‏اش را از همه کس و همه جا می ‏شنیدم و از اینکه همسایگان مرا به عنوان نواده‏ معین‏ الرعایا نوازش مى ‏کردند، کشتن او را یک فاجعه‏ ى بزرگ در دنیاى کوچک خود می‏شناختم. گلیم‏ هاى نیم سوخته، فرش‏هاى پاره پاره، اسناد خطى و عکس‏هاى اوراق شده و سوخته که در چمدان‏ها انبار شده بود، در دیدگاه من نقش‏ آفرینان غم ‏انگیز حمله و هجوم و بلوا مى ‏شدند. از خود مى‏ پرسیدم چرا؟ چرا باید با ما چنین رفتارى بشود؟ و این چرا ها در مغز کوچک من جوابى دریافت نمى‏ کرد و تنها گوش و چشم من مشغول اندوختن مطالب بود.

پس از غصب اموال خانوادگی معینی کرمانشاهی در همان عالم کودکی متوجه می شود که پدرش باید خانه نشین بشود چون زمین های کشاورزی آنها توسط حکومت مصادره شده بود و تنها قطعه زمینی بایر به خانواده او داده شده بود: کم کم متوجه‏ عزلت و خانه ‏نشینى پدرم شدم که اجازه‏ ى معاشرت زیادى از طرف شهربانى نداشت. علت این موضوع و آن چرا ها در سنین بالاتر برایم روشن شد مسئله‏ ضمیمه شدن زمین زراعتى پدرم، که تنها محل معاش ما بود، به املاک پهلوى. این نیز در عمق اندیشه ‏هایم پرسش‏هایى را به وجود آورد: از خود مى ‏پرسیدم مگر پدر من املاک شاه را تصرف کرده که از او پس گرفتند؟ این پرسش نیز جوابى نداشت و اضافه بر آن چراها مى ‏شد، چون هیچگونه اطلاعى از نوع تفکر به قدرت رسیدگان و ظلم و فساد و حرص مصادر امور نداشتم. حل این معما با شناخت خلق و خوى جامعه قدم به قدم دریچه‏ هاى تفکر را به رویم گشود و فکر کردن شخصیت اصلى من شد. از همان ابتداى کودکى، حرف نزدن، نگاه نکردن و بى ‏رغبتى به بازیگرى ‏هاى کودکانه در من تظاهر مى ‏کرد و در این زمینه مورد بحث اطرافیانم شدم...

ذوق و قریحه این شاعر و محقق در همان کودکی ابتدا با نقاشی هایی که می کشیده بر معلمانش آشکار می شود و به پدر او پیشنهاد می کنند که رحیم رابه مدرسه کمال الملک در تهران بفرستند که البته امکان آن فراهم نمی شود: جوشش هنرى از نقاشى شروع شد که از ورود به دبیرستان تمامى ذهن مرا به خود مشغول داشت. چون در هنر نقاشى برجستگى ویژه ‏اى را بروز دادم، دبیر نقاشى که با پدرم دوست بود، به پدرم پیشنهاد مى ‏کند که مرا به هنرستان کمال‏ الملک در تهران بفرستد. ولى از آنجا که من تنها فرزند پسر در خانواده بودم، پدرم این پیشنهاد را نپذیرفت.

کم کم رحیم راهی مزرعه می شود تا به خانواده در معیشت کمک کند اما از همین فرصت هم برای سیر در آفاق استفاده می کند: کم کم پاى من براى جمع ‏آورى محصول اندکى که از مقدار کم زمین باقیمانده ‏ى زراعتى عایدمان مى‏ شد، به صحرا باز شد. زمین بى آب و خشک بود؛ تپه‏ هاى خاکى اطراف زمین، که زیر کشت مى ‏رفتند، در تمام ایام سال خالى از سکنه و حتى رهگذر بود. قسمت آبى و آباد زمین دیگر متعلق به املاک شاهانه بود و این قسمت بى ‏حاصل براى ما مانده بود. زمین چنان خاموش و بى ‏جان که حتى یک برگ درخت بیابانى نداشت، تفرجگاه من شده بود؛ ساعت‏ها به تنهایى در غروب و طلوع آفتاب به قسمت‏هاى دور دست زمین مى ‏رفتم و روى کلوخى مى ‏نشستم و دورنماى افق را خیال انگیزانه تماشا مى ‏کردم؛ گاهى پرنده ‏اى از کنارم به ناگهان جستن مى‏ کرد که به دلیل همرنگى با خاک او را ندیده بودم؛ زمانى مارى خوش نقش و نگار از نزدیکیم به سویى مى‏ خزید و به سوى من مى ‏آمد، اگر من با او کارى نداشته باشم او نیز با من کارى نخواهد داشت. ... این طبیعت خاموش و آن صحراى تهى از انسان بهترین مکان تفکر من بود. شب‏ها در آسمان شفاف و روشن چشمک زدن ستارگان را به نظاره مى‏ نشستم و گاهى از خود مى ‏پرسیدم که آیا در این روشنان فلکى هم رهگذرى را در سحرگاه از روى بازارى هدف قرار مى‏ دهند و مى‏ کشند، چنانکه نیاز مرا کشتند؟!

پس از معافیت از خدمت از پدر می خواهد تا امتیاز روزنامه ای را بگیرد. از این رو پدر معینی موفق میشود امتیاز روزنامه «سلحشوران غرب» را ازعبدالحمید زنگنه وزیر معارف آن زمان دریافت کند. از همان زمان معینی کرمانشاهی وارد کار مطبوعات می شود و با تیترهای جنجالی خود سرو صدایی در مطبوعات آن زمان ایجاد می کند.همین مطالب تند و تیترهای جنجالی این روزنامه کار او را به دادگاه کشانید و سپس او را به تهران فرستادند و قرار شد در خانه دایی اش بماند.

فضای سیاسی آن زمان و حس آزادی خواهانه معینی کرمانشاهی او را به سوی دکتر مصدق جذب کرد و از دوستان نزدیک حسین فاطمی شد. سپس با سفارش دکتر مصدق در خبرگزاری پارس مشغول به کار شد.

اولین ترانه او با نام «ای وطن پرستان قسم به ایران» آهنگ گذاری و از رادیو شد. و در همین زمان به عنوان رییس دفتر و بایگانی رادیو منصوب شد. در همین زمان درخواست های جدیدی از ایشان برای ساخت ترانه های جدید از سوی خوانندگان ارائه شد و به زودی معینی کرمانشاهی به عنوان ترانه سراو تصنیف نویس مشهوری مطرح شد.

او خود در این باره می گوید: در حالی که پیشینیان مردانی چون ملک الشعرا، عارف، رهی معیری امیرجاهد،سالک اصفهانی و نواب صفا در ترانه سرایی فعالیت های چشمگیر داشتند، ولی ظهور ترانه «کودکی» و «طاوس» و «آبشار» و غیره از من راه ترانه سرایی را به سمت و سوی دیگر باز کرد...

پس از آن معینی به معاونت رادیو منصوب شد و سرو سامان دادن به ارکسترهای مختلف در رادیو وضع حقوق برای نوازندگان از کارهای شایسته ای بود که او در زمان خدمتش انجام داد. بعد از آن هم به دلیل اختلافاتی که بر اثر همین کارها با او ایجاد شد به وزارت کشاورزی فرستاده شد و پس از مدتی به رادیو بازگردانده شد. او پس از آن به چندین منصب دیگر گمارده شد.تا اینکه سرانجام معینی در سال 54 به دلیل اعتراضات بی رویه ای که به برنامه های نازل آن زمان رادیو تلویزیون می شد میکرد و حتی در یک برنامه زنده تلویزیونی مراتب اعتراض خود را بیان کرد، از کار کنار گذاشته شد.

پس از بازنشستگی معینی صرفا به شعر و ترانه روی آورد چند دفتر شعر منتشر کرد. در همین زمان کار تحقیقی بر روی غزلیات حافظ را نیز انجام می داد و در آن زمان از طرف سازمان یونسکو برای سخنرانی درباره حافظ دعوت شد. این امر سبب ایجاد کتاب «حافظ برخیز» شد. کار ارزشمند دیگر او تاریخ منظوم ایران است که شامل صدهزار بیت است. این اثر «شاهکار» نام دارد که شامل تاریخ منظوم ایران از فروپاشی ساسانیان تا عصر حاضر شامل چهارده قرن می شود.

رحیم معینی کرمانشاهی سرانجام در سن 90سالگی دیروز 26 آبان پس از یک دوره بیماری در بیمارستان جم درگذشت.

1.تاریخ، فرهنگ و ادبیات مجموعه بیست گفتگو علی دهباشی
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار