داریوش پیرنیاکان: تحولات موسیقی به مشروطه مدیون است

کد خبر: ۷۳۹۷۴
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۸
اجتماعی بودن هنر به معنای سیاسی بودن آن نیست. هنرمند باید از اجتماع پیام بگیرد و آن را پالایش كرده و به صورت پخته‌تر به اجتماع تحویل دهد. هنرمند به اجتماع خط می‌دهد و درواقع پیشرو دانشمندان است.همواره در هر جنبش و انقلابی‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‎‎‏‏‏، موسیقی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین هنرها نقش‌آفرینی کرده است. در جریان انقلاب مشروطه نیز پیوند شعر و موسیقی و خلق آثار مردمی تاثیر شگرفی بر حرکت مردم به سوی آزادی‌خواهی داشته است. اما این تاثیر در زمان مشروطه متقابل بوده است زيرا به همان نسبت انقلاب مشروطه در دیدگاه مردم و روشنفکران نسبت به موسیقی تغییراتی ایجاد کرد. در گفت‌وگو با داریوش پیرنیاکان نگاهی به تاثیر متقابل موسیقی و انقلاب مشروطه داشتیم.

داریوش پیرنیاکان گرگری در سال ۱۳۳۴ در شهر گرگر (هادی‌شهر) از توابع شهرستان جلفا در استان آذربایجان شرقی متولد شد.او آموختن تار را از ۱۲ سالگی در شهر تبریز و نزد محمدحسن عذاری (از شاگردان درویش‌خان) آغاز کرد. پیرنیاکان از سال ۱۳۵۳، در رشتهٔ موسیقی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و همزمان فراگیری دوره عالی ردیف موسیقی ایرانی را زیر نظر استاد علی‌اکبر خان شهنازی آغاز کرد. او در دانشکده هنرهای زیبا با استاد داریوش صفوت آشنا شد و از طریق او به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی راه یافت. در این مرکز با استادانی چون یوسف فروتن، سعید هرمزی و محمود کریمی آشنا شد و از آموزش‌های آنان بهره برد. پیرنیاکان، پی از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه تهران، همچنان تا سال ۱۳۶۷ در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به تدریس و کار با گروه‌های موسیقی ادامه داد.او همکاری مشترک خود را با محمدرضا شجریان از سال 58 آغاز کرد كه حاصل آن کنسرت‌های متعدد در کشورهای امریکا، کانادا، انگلیس، فرانسه، سوئیس، سوئد، نروژ و انتشار آلبوم‌های یاد ایام، پیام نسیم، سروچمان، رسوای دل، آسمان عشق، جان عشاق و آرام جان بود. از او بیش از 16 آلبوم موسیقی و 4 مجموعه تصویری به بازار آمده که 7 آلبوم با آواز محمدرضا شجریان همراه است. تکنوازی تار در ماهور و سه‌گاه و آثاري با صدای شهرام ناظری، حمیدرضا نوربخش و صديق تعريف از كارهاي اوست. او گروه موسیقی شهنازی را تاسیس کرده و در تحقیق و پژوهش موسیقی نیز دست دارد.در رابطه با موسيقي عصر مشروطه با داریوش پیرنیاکان صحبت کرده ایم:

* با یک نگاه کلی به کتاب‌های زمان مشروطه درمی‌یابیم که در آن زمان دو گروه موزیسین وجود داشته است. گروه اول استادان موسیقی سنتی بودند که چهره‌هایی مانند ابوالقاسم عارف قزويني، درویش خان و کلنل علینقی وزیری در اين رشته‎ شاخص بودند و دسته دیگر در دارالفنون مشغول بودند كه از ميان آنها به چهره‌هایی مانند غلامرضاخان، سالار معزز، فرزندش نصرالسلطان مین باشیان و نیز سلیمان خان و تقی خان دانشور می‌توان اشاره كرد. گروه اول موسیقیدانان تجددخواهي بودند كه در محضر استادان سنتی درس خوانده بودند و گروه دوم در شعبه نظامی مدرسه دارالفنون كه بيشتر حاملان فرهنگ موسیقی غربی به ایران بودند كه البته با موسیقی ملی کشورشان نیز آشنایی کاملي داشتند. اين دو دسته هريك به فراخور گرايش‌هاي خود چه تاثيراتي اعم از تاثيرات سياسي يا تحولاتي در روش‌هاي موسيقايي آن دوره داشتند؟

- انقلاب مشروطه در واقع يك انقلاب فرهنگي بود و شروع آن زمان مشخصی. اگر به تاريخ مشروطه نگاه كنيم خواهیم دید که در آغاز حکومت ناصرالدين شاه و حتي قبل‌تر از آن یعنی در زمان سپهسالار جرقه‌هايي از انقلاب مشروطه زده شد و می‌توان گفت که حتی تا امروز نیز جرقه‌هاي آن ادامه دارد و شاید بتوانیم بگوییم که حتی صنعت ملی شدن نفت هم دنباله انقلاب مشروطه است.
در دوران اميركبير قانون‌گرايي به عنوان يك اصل مهم شناخته شد و او قانون‌گرايي را مطرح كرد. اصلاحات هم از اين دوران آغاز شد که به نظم میرزاتقی‌خانی مشهور است که اين اصلاحات در واقع نشأت گرفته از قانون‌گرايي اجتماعي است. بعد از مرگ اميركبير اين اصلاحات به صورت كمرنگ‌تر توسط حسین خان سپهسالار ادامه داده شد. در این راستا می‌بینیم که آمدن سیدجمال الدین اسدآبادی به ایران که اندیشه اتحاد کشورهای اسلامی را گسترش می‌دارد و بعد از آن چهره‌های روشنفکری مانند طالبوف، میرزا فتحعلی آخوندزاده یا اندیشه‌های نیسم شمال و روزنامه‌هایي مانند کلکته، حبل‌المتین و روزنامه ملانصرالدین در باکو منتشر مي‌شوند که ندای آزاديخواهی انقلاب مشروطه را وارد بطن جامعه می‌کنند.
انقلاب مشروطه تاثیر زیادی بر روشنفكران گذاشت و كاري كرد كه روشنفكران، خواهان تجدد شوند. در واقع اين انقلاب در پي قانون‌مداري روي داد. مشروطه سرآغاز آزاديخواهي و تجددطلبی در ایران بود. البته باید بگوییم که تجددخواهی به معنای سنت‌گریزی نبود و شاید بعضی چهره‌ها مانند تقی‌زاده می‌گفتند که از نوک پا تا فرق سر باید غربی شد اما بسیاری از روشنفکران ديگر، به مقوله دگرگونی و اندیشه روشنفکرانه توجه داشتند.

* اين تاثیرات در حوزه هنر با چه ويژگي‌هايي بروز يافت؟

- به عنوان مثال قبل از مشروطه داستان كوتاه نداشتيم و تئاتر را به شکل امروزی نداشتیم. همچنین موسیقی در دست طبقه اشراف بود و بدین صورت در بطن جامعه به شكل امروزي وجود نداشت. اما بعد از مشروطه تحولات زيادي در زمينه موسيقي به وجود آمد.
با این حال با یک نگاه کلی می‌توان گفت که در زمان مشروطه تحولات زیادی در عرصه موسیقی به وجود آمد که عمق خود را به انقلاب مديون است و از نظر تاثیربخشی در شكل و شيوه به ورود موسیقی کلاسیک غربی منجر شد که این مقوله در زمان ناصرالدین شاه رخ داد. همچنين اميركبير با ساختن دارالفنون سعی کرد در تمام شاخه‌ها ازجمله پزشکی، نظامی، موسیقی و... سعی در گسترش نام و آوازه ایران در تمام ابعاد داشته باشد؛ چرا که امیرکبیر به این نتیجه رسیده بود که در کنار پیشرفت نظامی و اقتصادی باید فرهنگ هم رشد کند و هم‌سان و همگن با ديگر علوم حرکت کند. بعد از احداث دارالفنون، نت توسط مسیو لومر وارد ایران می‌شود.
مورخان تحولات موسيقی ایرانی را همپاي مشروطه می‌دانند. در واقع با انقلاب مشروطه بسیاری از فرم‌ها و حالت‌های موسیقی ایرانی تغییراتی اساسی یافت. سازهای غربی و ساختن‏‏‎‏ْ‎‏‎‏‎‏‎‏ آثاری بر مبنای موسیقی غربی رواج يافت و ژانرهايی نظیر پولکا، والس و مارش وارد موسیقی ایرانی شد. گروه‌نوازی هم قوت گرفت و کنسرت دادن رواج پیدا کرد.

آمدن نت به ایران تحولی شگرف در حوزه موسیقی را منجر شد. در این دوران موسیقیدان‌های ما مانند درویش‌خان در دارالفنون تدریس می‌کنند و در دسته موزیک ریتم یاد می‌گیرند. درويش‌خان طبل کوچک می‌زند و با بنیان موسیقی یعنی همان ریتم آشنا می‌شود. او با چهره‌هایی مانند مصطفی هنگ‌آفرین، سالار معضذ و مین‌باشیان با تعلیم در دارالفنون پایه‌های موسیقی کلاسیک را در ایران بنا می‌نهند و اولین ارکسترهای دربار برای سلام‌های شاهنشاهي و مراسم و اعیاد تشکل مي‌شود.
در اين میان در حوزه موسیقی ایرانی نیز تحولاتی صورت گرفت. ازجمله تحولاتي كه در اين دوران به وجود آمد می‌توان به گروه‌نوازي اشاره کرد. قبلا چینش سازها بدین صورت بود که هرکدام از سازها کنار هم قرار می‌گرفتند و یک قطعه را می‌نواختند، اما حوادث انقلاب مشروطه منجر به این شد که یک قطعه به صورت پخته یعنی پیش‌درآمد، رنگ، آواز، تصنیف و .... با هماهنگی بیشتری اجرا شد و گروه‌نوازی شکل جدیدتري به خود گرفت.
این تحولات در انجمن اخوت که متعلق به داماد ناصرالدین شاه و انساني درویش مسلک بود، شکل گرفت. او هنرمندان را دور خود جمع می‌کرد. با مشاهده عکس‌های هنرمندان این انجمن که در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» نوشته روح‌اله خالقی موجود است، می‌بینیم که سازهای ایرانی با سازهای غربی کنار هم قرار گرفته‌اند که می‌توان اذعان داشت در این انجمن تغييراتي از نظر فرم در موسیقی ايراني ايجاد شده است.

*همزمان كه توسعه افكار سياسي در عصر مشروطه در ميان روحانيون و روشنفكران اوج مي‌گيرد، موسيقي و ترانه هم به عنوان ابزاري برای بيان افکار انقلابی و آزادیخواهی مورد استفاه قرار مي‌گيرد. تصنیف وطنی كه براساس اشعاري سياسي و همراه با مفاهيم ملیت‌گرايي بود در اين دوره اوج مي‌گيرد. اشعار عارف از نمونه‌هاي بارز آن است. وي با استفاده مستقیم از موسیقی اصیل شهری در تصانیفش، آنها را با اشعار انقلابی ادغام کرد و در حضور جمعیت اجرا مي‌كرد. اين تماس موسيقي و سياست چگونه و با چه روندي در عصر مشروطه آغاز شد؟

- با شروع انقلاب مشروطه، تکان‌های عجیبی در مردم و روشنفکران بوجود می‌آید و هرکسی از ابزار خود در راستای کمک به این انقلاب بهره مي‌گيرد. عارف قزوینی هم که خود یک انقلابی و مشروطه‌خواه است از سه ابزار قوی خود؛ یعنی شعر، آهنگ و آواز استفاده می‌کند و شروع به ساختن تصانیف وطنی می‌کند. او در دیباچه دیوانش می‌گوید: زمانی من تصانیف وطنی ساختم که تصانیف درباره گربه ناصرالدین شاه بود.
البته تا آن دوران، تصانیف تغزلی هم برگرفته از موسیقی ایرانی از شیدا بجا مانده، اما تصانیفی که به مقوله‌های اجتماعی اشاره کند و بر افکار مردم تاثیر بگذارد، وجود خارجی ندارد. عارف؛ اولین هنرمندی است که از موسیقی به‌عنوان یک ابزار برای آگاهی مردم استفاده کرده و به تبعیت از او، ملک‌الشعرای بهار نیز برای تصانیف موسیقی، شعر می‌سراید.
همچنین در حوزه موسیقی درویش‌خان شروع به ساخت پیش‌درآمد و گسترش آن می‌کند و موسیقی ایرانی از چارچوب‌هاي سنتي آن دوره بیرون می‌آید و نوع نگاه به موسیقی تغییر می‌کند. در این دوران که عارف سرآغاز آن است و بعداز آن امیرجاهد و کلنل‌خان وزیری آن را ادامه می‌دهند، صفحه‌های موسیقی پرمی‌شود و گرامافون‌ها به قهوخانه‌ها می‌آیند و مردم صدای قمر، طاهرزاده و ... را گوش می‌دهند. این درحالی است که مردم تا آن زمان شاید در عروسی‌ها و جشن‌هاي خود با مفهوم موسیقی سرکار داشته‌اند، اما با انقلاب مشروطه، موسیقی به معنای واقعی خود به بطن جامعه می‌رود و مردم با پاپيولار و فرهنگ عامه در عرصه هنر آشنا مي‌شوند. در نهايت موسیقی پاپیولار برگرفته از موسیقی ردیف دستگاهی است، اما فراخور مجالس شادی است و متاسفانه با ورود موسیقی‌های امروزی به فراموشی سپرده شد و دیگر خبری از ترانه‌های روحوضی که توسط مطرب‌های اجرا می‌شود، نیست؛ چراکه اینها خود نگهدارنده بخشی از موسیقی سنتی ما بودند.

* حال اين موسيقي به فراخور ظرفيت‌هاي خود چه تاثيراتي بر طبقات مختلف جامعه مانند روحانیون، روشنفکران و مردم عادی داشت؟

- تاثیر موسيقي با بالا رفتن سطح سلیقه مردم ارتباط مستقیم دارد، البته تا زمانی که رادیو به ميدان می‌آید كه خود نیازمند بحث مفصل دیگری است. همچنین تا انقلاب مشروطه، بحث حلال و حرام بودن موسیقی در میان 90 درصد مردم حکمفرما بوده است. زمانی که موسیقی به متن زندگی مردم وارد می‌شود ناخودآگاه مردم به فکر واداشته می‌شوند که آیا موسیقی حلال است يا حرام؟  در میان طبقه روشنفکر هم که موسیقی جریان داشته و در میان آنها روز به روز بر پررنگ بودن و علمی بودن موسیقی تاکید بیشتری می‌شود. ادامه این روند منجر می‌شود كه موسیقیدان‌ها که تا آن زمان لقب «مطرب» دارند، ارج و قرب پیدا كرده، جزو طبقه ممتاز و روشنفکر محسوب مي‌شوند و این روند تا جایی پررنگ می‌شود که علینقی وزیری که سرهنگ قزاقخانه است، هنرستان موسیقی را راه‌اندازی می‌کند و بر علم بودن موسیقی تاکید می‌کند.

*  و امروز كه بحث سياسي شدن هنر يا هنرسياسي باب شده است، به فراخور، ترويج افكار سياسي توسط هنر نقد شده يا توجيه مي‌شود، اما در زمان مشروطه آشکارا از موسیقی در راستای افکار سیاسی استفاده می‌شود. اين نوع كاركرد را در دنيا امروز چگونه مي‌توان تفسير كرد؟

- مقوله هنر برای هنر سال‌هاست که منسوخ شده است. یک رکن هنر زیبایی است و در ركن ديگر هنر باید پیام‌دهنده، آزادیبخش و تفکرآمیز باشد. هنر بدون این ارکان معنا ندارد. پس هنر موسیقی و به‌طور کلی هنر در خدمت سیاست نیست، بلکه تمام افکار سیاسی می‌تواند از افکار هنرمند که ناشی از آزادیخواهی، تاهل و احترام به افکار و عقاید یکدیگر است، بهره گيرد. همچنین اکثریت حرف اصلی را می‌زنند، اما باید به رای اقلیت نیز احترام گذاشت. عارف یا امیرجاهد هم در آن دوره نه جزو دموکرات‌ها بشمار می‌آمدند نه حزب اعتدالیون. آنها بر موضوع آزادی و اینکه وطن باید آزاد باشد، پافشاری می‌کنند و در واقع از یک حزب یا تفکر خاص حمایت نمی‌کنند. اجتماعی بودن هنر به معنای سیاسی بودن آن نیست. هنرمند باید از اجتماع پیام بگیرد و آن را پالایش كرده و به صورت پخته‌تر به اجتماع تحویل دهد. هنرمند به اجتماع خط می‌دهد و درواقع پیشرو دانشمندان است.
پربیننده ترین ها