پنج فیلم بهیادماندنی درباره حافظه و ذهن انسان/ هزارتوی ابدی
ذهن انسان و سازوکار حافظه همانقدر که موضوعی مهم برای علوم طبیعی و فلسفه بوده است، در سینما هم موضوعی جذاب بوده، مخصوصا اینکه هرگز نمیتوان بهطور صددرصد از سازوکار ذهن انسان و حافظه او سر درآورد. ذهن انسان به اندازه خود انسان سرشار از شگفتی است. قابلیت ذهن انسان و حافظه او برای ربطدادن و بهیادآوردن گذشته و از طرفی ترکیب ناخودآگاه انسان با خودآگاه او، راه را برای سینماگران باز کرده است. سینما به لطف انعطافپذیریاش میتواند ابعاد مختلفی از ذهن انسان را نمایش دهد و ١٠ فیلمی که در اینجا معرفی میشوند، بهیادماندنیترین فیلمهایی هستند که درباره هزارتوی ذهن انسان ساخته شدهاند.
١. «درخشش ابدی یک ذهن پاک» / میشل گوندری / ٢٠٠٤
باید روزی دانشمندان دور هم جمع شوند و مغز چارلی کافمن را بررسی کنند و ببینند او چطور دنیاهای عجیبی را که در «جان مالکویچبودن»، «اقتباس»، «نیویورک، جزء به کل» و همین «درخشش ابدی یک ذهن پاک» میبینیم، خلق کرده است. فیلم، ماجرای جوئل و کلمنتین با بازی جیم کری و کیت وینسلت است که روزگاری دلبسته هم بودند. کمپانی لاکونا هم یک محصول جدید دارد و اینکه میتواند در خاطره آدم دستکاری کند تا دردهای عشق شکستخورده را فراموش کند. جوئل و کلمنتین این آزمایش را امتحان میکنند، اما جوئل نمیخواهد کلمنتین را فراموش کند. فیلم، تصویری است درخشان از اینکه چطور ذهن با احساسات مواجه میشود و چطور خاطرات در ذهن ما ثبت میشوند.
٢. «یادگاری» / کریستوفر نولان / ٢٠٠٠
مردی فقط ١٥ دقیقه حافظه دارد و بعد همهچیز از ذهنش پاک میشود. او میخواهد بداند بر سرش چه رفته و عکسهایی که همراه دارد چه هستند، چه اتفاقی برای زنش افتاده و این خالکوبیهای لعنتی روی تنش برای چیست. فیلم نولان با بهرهبردن از بازی خوب گای پیرس در نقش اصلی و فرم جسورانهاش (فیلم از انتها به ابتدا روایت میشود و بیننده را در جایگاه شخصیت اصلی قرار میدهد که خبری از گذشته خود ندارد) به یک فیلم ماندگار مستقل و همیشهتازه بدل شده است. معماهای فیلم به اندازه معمای قدرت حافظه جذاب هستند.
٣. «طلسمشده» / آلفرد هیچکاک / ١٩٤٥
معلوم است که هیچکاک باید کارگردان «طلسمشده» باشد، چه چیزی بهتر از فراموشی و خاطرات پراکنده میتواند یک داستان معمایی و پرتعلیق خلق کند و چه کسی بهتر از هیچکاک میتواند چنین داستانی را فیلم کند! گریگوری پک در این فیلم نقش دکتر ادواردز را بازی میکند که تازه در یک آسایشگاه مشغول به کار شده و با دکتر پترسون با بازی اینگرید برگمن همکار شده. دکتر پترسون دل خوشی از حضور ادواردز در آسایشگاه ندارد. ادواردز قصد دارد درباره خاطرات سرکوبشده تحقیق کند و پترسون هم میخواهد از ذهنیت ادواردز سر دربیاورد. رویارویی این دو در دنیای کابوسوار فیلم، به یکی از هراسآورترین فیلمهای هیچکاک بدل شده و کیفیت رؤیاگون فیلم را میشود در دکوری که سالوادور دالی برای سکانس رویای فیلم طراحی کرده، دید.
٤. «چشمانت را باز کن» / آلخاندرو آمهنابار / ١٩٩٧
یک فیلم رؤیاگون از سینمای اسپانیا که به لطف فیلمنامه هوشمندانه و خلاقانهاش، اثری دیدنی است. فیلم، ماجرای مردی جوان و موفق است که در زندگی همهچیز دارد تااینکه یک روز یکی از عشاق قدیمی تصمیم به قتل او میگیرد و مرد تصادف میکند و از ریخت میافتد. او که ناامید شده، زندگی بدبختانه را شروع میکند، اما همهچیز وقتی یک روز صبح در خیابان چشم باز میکند، عوض شده. مرد با کنجکاوی سعی میکند بفهمد چه بلایی سرش آمده که دوباره مثل قدیم خوشچهره شده و زندگی دوباره به حالت ایدهآلش برگشته. تلاش مرد درواقع بهانهای است برای آمهنابار که وارد دنیای مرموز رؤیا و واقعیت و درک ذهن این دو شود. فیلم آنقدر درخشان بود که نسخه جذاب آمریکاییاش به نام «آسمان وانیلی»، به کارگردانی کمرون کرو و با بازی تام کروز، کامرون دیاز و پنهلوپه کروز ساخته شد.
٥. «هیروشیما، عشق من» / آلن رنه / ١٩٥٩
«هیروشیما، عشق من» یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما و یکی از ستونهای سینمای مدرن به شکلی خارقالعاده به موضوع عشق و خاطره میپردازد؛ فیلمی شاعرانه و مرموز که با هربار دیدنش، دریچهای جدید رو به مخاطب گشوده میشود. اینکه فقط بخواهی فیلم را اثری در باب عشق و خاطره توصیف کنی، درواقع کملطفی به فیلم است، اما این فیلم آنقدر بزرگ است که با این توصیف چیزی از بزرگی و اهمیتش کاسته نمیشود. این فیلم درواقع یک مکالمه طولانی بین دو نفر (یک بازیگر فرانسوی با بازی ایمانوئل ریوا و یک معمار ژاپنی با بازی ایجی اوکادا) است درباره بمباران هیروشیما. فیلم تصویری کابوسوار و رؤیاگون از تلاش این دو شخصیت برای یادآوری این حادثه تلخ ارائه میدهد و موفق میشود به شکلی غنایی نشان دهد که چطور احساسات انسان و ذهن او سعی میکنند واقعهای چنین تلخ را تغییر دهند. تماشای فیلم برای مخاطبان غیرجدی سینما کاری دشوار است، اما هرکس فیلم را تا به انتها ببیند، در حالتی خلسهوار و شعف رها میشود؛ حالتی که چندان نامرتبط با دنیای رؤیا و خاطره نیست. «هیروشیما، عشق من» مهمترین فیلمی است که درباره خاطره و حافظه انسانی به زبان شاعرانه ساخته شده است.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
آخرین اخبار