نیوزویک: این بار بین آمریکا و چین یک جنگ سرد دیگر در راه است

کد خبر: ۶۲۴۵۵
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۴
یک جنگ سرد دیگر در راه است؛ اما نه بین روسیه و آمریکا، بلکه این بار بین آمریکا و چین. شوروی سابق در آن جنگ شکست خود چون نظام پشت آن کارآمد نبود، اما چین مانند روسیه ضعیف نیست.

تا یک دهه پیش به ذهن کسی خطور نمی‌کرد که تنش ژئوپلیتیک بین آمریکا و چین به حدی برسد که احتمال وقوع جنگ سرد دوم بین این دو کشور مطرح شود، اما حالا این مسئله به موضوع اصلی سیاست خارجی پکن و واشنگتن تبدیل شده است. شورای میانه‌روی روابط خارجه ایالات متحده در گزارشی طولانی از دولت آمریکا خواست استراتژی محوری خود در قبال چین را تغییر دهند. 

در آن سوی میدان نیز «لیو مینگفو» کلنل ارتش خلق چین و یکی از مهمترین استراتژیست‌های چین در کتاب اخیر خود «رویای چینی» می‌نویسد: «در قرن 21، چین و آمریکا با هم وارد تنش می‌شوند و تلاش می‌کنند از این نبرد پیروز بیرون آیند تا برای ملت‌های دیگر یک قهرمان باشند.»

در حال حاضر چین در دریای جنوبی چین در حال ساخت چندین جزیره مصنوعی در مجمع‌الجزایر اسپارتلی است؛ منطقه‌ای که شش کشور مدعی شده‌اند که مالک آن هستند و البته همین مسئله یکی از نمودهای وقوع جنگ سرد است. وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا نیز در نظر داشت چندین جنگنده و کشتی جنگی را به فاصله 18 کیلومتری این منطقه اعزام کند تا به چین علامت دهد که از این منطقه عقب‌نشینی کند. وزارت امور خارجه چین اما به سرعت واشنگتن را محکوم کرد تا مبادا آمریکایی‌ها حتی به این مسئله فکر کنند.

در این بین نیز 9 کشتی جنگی چین و روسیه با هم مانوری را در دریای مدیترانه انجام دادند تا نشان دهند این دو دشمن دیرینه الان با هم روابط صمیمانه‌ای دارند. از سوی دیگر ویتنام که اساسا به پکن بی‌اعتماد است ماه گذشته میزبان نشست 12 پیمانکار دفاعی آمریکا در هانوئی بود. جالب اینجا بود که این پیمانکاران دفاعی تنها هشت روز پیش از چهلمین سالگرد شکست آمریکا در ویتنام وارد این کشور شدند.

امروزه شاهد بازی جنگی، فروش اسلحه و جنگ کلامی بر سر نقاط کاملا بی‌ربط از سوی آن‌ها هستیم. این موارد نشانه‌های بارز جنگ سرد بوده و کسانی که نبرد مسکو و واشنگتن را به خاطر دارند این نشانه‌ها را بهتر درک می‌کنند. بنابراین می‌توان گفت که جنگ سرد دوم بین واشنگتن و پکن اجتناب‌ناپذیر است و البته باید بدانیم که ماهیت این جنگ با جنگ سرد اول متفاوت خواهد بود.

تفاوت اصلی نیز در این است که پکن بسیار بیشتر از شوروی به قدرت اقتصادی خود در این نبرد تکیه خواهد کرد. زیرا شهروندان شوروی سابق به یاد دارند که روزهای پایانی کمونیسم با یک تصویر گره خورده بود و آن تصویر نیز قفسه‌های خالی فروشگاه‌ها بود. 

علاوه بر آن تقریبا هرجایی که شوروی اثرگذار بود (از اروپای شرقی گرفته تا آفریقا و آمریکای جنوبی) ما شاهد یک فاجعه اقتصادی بودیم. مدیریت اقتصادی کنترل شده توسط دولت جوابگو نبود. نکته دیگر این است که اصلا مهم نبود مسکو چه تعداد جنگ‌افزار هسته‌ای در اختیار داشت، زیرا هیچ یک از آن‌ها در جنگ به کار مسکو نمی‌آمد.

حالا چین را با شوروی سابق مقایسه کنید. چین همین حالا نیز دومین قدرت نظامی جهان است و ممکن است که در یک دهه آینده از آمریکا نیز پیشی بگیرد. ایالات متحده در تعیین مسیر حرکتی اقتصاد (ارتباطات، بانکداری و انرژی) نقشی مهم دارد اما تلاش می‌کند آن را مطابق اصول بازارهای جهانی پیش ببرد و به شرکت‌های خصوصی اجازه می‌دهد در صنایع مختلف وارد شوند. 

همین مسئله باعث شده اقتصاد چین در طول سه دهه اخیر رشدی چشمگیر داشته باشد. شرکت علی‌بابا تنها یکی از نمونه‌های اخیر شرکت‌های چینی است که در سراسر جهان فعالیت می‌کند. اما اگر کمی فکر کنید چندین شرکت شوروی سابق را به یاد خواهید آورد که در زمان افتتاح خود شعار می‌دادند که میلیاردها دلار در بازار بورس سهام نزدِک یا بازار بورس سهام نیویورک سرمایه‌گذاری خواهند کرد. بله درست است! چیزی را به یاد نمی‌آورید، زیرا شوروی اصلا چنین شرکت‌های نداشت. اما چین اینگونه نیست.

چین در حال برداشتن یک گام بزرگ در راستای به‌کارگیری قدرت اقتصادی خود در کشورهای دیگر است. چین همین حالا در زیرساخت‌ها آفریقا سرمایه‌گذاری‌های کلان کرده است. چین از ذخیره‌های ارزی بسیار خود استفاده کرده تا منابع نفت، گاز و مواد معدنی را از سراسر آفریقا و آمریکای جنوبی خریداری کند. اغلب با بی‌توجهی به این مسئله عنوان «قدرت نرم» داده می‌شود. قدرت اقتصادی با قدرت نرم فرق دارد. قدرت نرم به عوامل دیگری مانند نوع حکومت و شفافیت آن وابسته است اما قدرت اقتصادی به این معنا است که پول را در جیب محلی‌ها قرار دهیم. پکن این کار را با شدت پیش گرفته و با فرض اینکه سرعت پیشرفت نجومی اقتصاد آن همین حالا آهسته شود می‌تواند تا مدتی دیگر با تکیه بر انباشته‌های حجیم ذخیره‌های ارزی خود این کار را انجام دهد.

از نگاه بسیار از تحلیلگران، ایالات متحده در جایگاهی متفاوت و البته دشوارتر قرار گرفته است. قدرت سخت این کشور- یعنی دارایی‌های نظامی آن- حتی با وجود رشد سریع بودجۀ نظامی پکن در سالهای اخیر، همچنان کاملاً بر چین می‌چربد. اما چشم‌انداز یک جنگ سرد بین این دو کشور، از سوی بسیاری از حامیان چین در آمریکا رد می‌شود. 

همچنان که آرون فریدبرگ، از اعضای سابق شورای امنیت ملی، سال گذشته در کتابش با عنوان "رقابتی برای برتری" نوشته بود: "برتری‌های بزرکی که ایالات متحده در حال حاضر از آنها بهره می‌جوید، حاصل طلایه‌داری طولانی مدت آن در عرصۀ تکوین و استفاده از تکنولوژی‌های نوین، و توانایی بی‌نظیر اقتصاد عظیم و پویای آن برای تامین هزینه‌های برتری نظامی این کشور است." 
 
آیا ایالات متحده همچنان از لحاظ فناوری از چین برتر است؟ مطمئناً. آیا همچنان از چین خلاقتر است؟ بله. اما این اختلاف در حال کمتر شدن است، و ایالات متحده مشخصاً با انواع و اقسام مسائل اقتصادی داخلی، از میزان بالای بدهی گرفته تا نرخ رشد اقتصادی آهسته، دست به گریبان است که از جلوداری آن می‌کاهند.

اختلاف عمدۀ دیگری که میان جنگ سرد اول با جنگ سرد دومی که در حال ظهور است وجود دارد، این حقیقتِ آشکار است که چین مهمترین بازار دنیا برای 500 شرکت برتر دنیاست. در حالیکه که اتحاد شوروی در نظر 99.5 درصدِ شرکتهای بزرگ آمریکایی، عملاً وجود خارجی نداشت. پکن می‌تواند از موضوع دسترسی به بازارش به عنوان اهرمی در مناقشات ژئوپلتیک استفاده کند. همزمان که رقابت ژئوپلتیک شدت می‌گیرد، تا زمانی که چین به دام بحران اقتصادی‌ای که واقعیت اقتصادی فعلی را بر هم نزند نیافتد، واشنگتن در نشان دادن عکس العمل محدود خواهد بود. 
 
طنز ظریفی در اینجا وجود دارد. سیاست ایالات متحده، دهه‌هاست که به چین کمک کرده تا به موفقیت اقتصادی برسد. ایالات متحده متقاعد شده بود که از راه تجارت و رونق، تغییر سیاسی در پکن روی خواهد داد (همچنان که در کرۀ جنوبی و تایوان شاهد بودیم که موفقیت اقتصادی استبدادی منجر به ایجاد دموکراسی‌های پویا شد). این خیالی است که مدتهاست باطل بودنش عیان شده است. 

حزب کمونیست چین، و حکومت تک حزبی در این کشور، به نظر نمی‌رسد که به این زودی‌ها جایی برود. همچنین این حزب بازی درازمدتی را شروع کرده است؛ ارتش این کشور در حال حاضر، تنها یک بازیگر منطقه‌ای است، اما تا سال 2049 که حزب امیدوار است تا صدمین سالگرد به قدرت رسیدنش را جشن بگیرد، مطمئناً قادر خواهد بود تا در سطح جهانی نمایش قدرت دهد. این، حداقل، قصدی است که عناصر تندروتر حزب و ارتش چین در سر دارند. 
 
واشنگنتن، از ته قلب دوست داشت که درگیری جهانی علیه یک دشمن قدرتمند به تاریخ پیوسته باشد و فقط در کتابهای تاریخ بشود آنها را پیدا کرد. اما حال کم کم از خواب بیدار می‌شود و متوجه واقعیتی که لیو مینگفو آن را "نبرد" بر سر قرن بیست و یکم نامیده است می‌شود. 
منبع: فرارو
پربیننده ترین ها