کیان ایرانی کیست؟

کیان یكی از نزدیكان مختار، مورد اعتماد او و از مقامات بلندپایه حكومت مختار به شمار می‌رفته است.
کد خبر: ۲۷۸۲۶۴
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۲

به گزارش صدای ایران،كیان» در حقیقت «ابوعَمره كیسان» نام دارد كه یكی از نزدیكان مختار و از مقامات بلند پایه حكومتی او به شمار می‌رفته است؛ البته از سوابق و فعالیت‌های او پیش از قیام مختار هیچ اطلاعاتی در تاریخ نیست اما از زمانی كه به مختار پیوست و در قیام او نقش پیدا كرد از اهمیت بالایی برخوردار شد زیرا بسیار مورد اطمینان و اعتماد مختار بوده است.

لبته از سوابق و فعالیت‌های او پیش از قیام مختار هیچ اطلاعاتی در تاریخ نیست، اما از زمانی که به مختار پیوست و در قیام او نقش پیدا کرد از اهمیت بالایی برخوردار شد، زیرا بسیار مورد اطمینان و اعتماد مختار بوده است.


در زندگینامه کیان قابل ذکر است که این فرد در فیلم مختار‌نامه به اشتباه «ابوعُمره» نامیده می‌شود در حالی که نام اصلی او «ابوعَمره کیسان» است که حتی نام «کیسان» نیز به نقل از یکی از دست اندرکاران این فیلم به دلیل راحتی تلفظ برای ایرانیان و ملموس بودن نام «کیان» از «کیسان» به این نام تغییر پیدا کرده است.

نقش او را در فیلم‌ مختار نامه رضا رویگری بازی کرده است.


کیان اهل کدام استان بود


درباره نسب، محل و سال تولد و دوران زندگی وی قبل از قیام مختار اطلاع چندانی در دسترس نیست

در برخی سایت های عنوان شده است که اولین کسانی که برای خون خواهی از امام حسین (ع) قیام کردند سیستانی بودند ، بنابراین کیان‌ ایرانی سیستانی‌ بوده است.


ریاست انتظامات و شرطه‌های كوفه برعهده كیسان بود



اعتماد و اطمینان مختار به این شخص تا جایی بوده است كه ریاست انتظامات كوفه و فرماندهی شرطه‌های كوفه به او سپرده می‌شود و در جریان برخورد با جنایتكاران كربلا به فرمان مختار، اموال بسیاری از این افراد را مصادره می‌كند و بین ایرانیان مسلمانی كه در عملیات، قلع و قمع جنایتكاران كربلا شركت داشته‌اند تقسیم می‌كند و این مورد یكی از خدمات قابل توجهی است كه وی به حكومت مختار انجام داد.

در حقیقت اوست كه از سوی مختار مأموریت برخورد و دستگیری و هلاكت جنایتكاران كربلا را بر عهده دارد و اشراف خائن كوفه كه جنایتكاران اصلی كربلا بودند به شدت از نام او وحشت داشتند.

آنها «كیان» را «باز شكاری» لقب داده بودند؛ به این معنا كه باز بر روی شكار فرود می‌آید و چنگال‌هایش را در بدن طعمه فرو می‌كند؛ ‌لذا «كیسان» نیز بر قاتلان اهل‌بیت علیهم‌السلام فرود می‌آید و آنها را به هلاكت می‌رساند و نابود می‌كند.

«كیسان» بسیار به مختار وفادار بود و تا پایان كار نیز با وی همراهی می‌كرده است؛ هنگام نبرد «مصعب‌بن زبیر» كه برای جنگ با مختار آمده بود، سرسختانه و فداكارانه با مختار در برابر دشمن ایستاد و در جریان این نبرد همراه با مختار كشته شد.

البته این فرد در فیلم مختار‌نامه به اشتباه «ابوعُمره» نامیده می‌شود در حالی كه نام اصلی او «ابوعَمره كیسان» است كه حتی نام «كیسان» نیز به نقل از یكی از دست اندركاران این فیلم به دلیل راحتی تلفظ برای ایرانیان و ملموس بودن نام «كیان» از «كیسان» به این نام تغییر پیدا كرده است.

به هر صورت «كیان» یك وجود حقیقی است و زحمات زیادی را چه در جهت قیام مختار و چه در قصاص قاتلان اهل بیت علیهم‌السلام و یاران ایشان كشیده است و جای مدح و تكریم از این شخصیت وجود دارد.

«كیان» در حقیقت «ابوعَمره كیسان» نام دارد كه یكی از نزدیكان مختار و از مقامات بلند پایه حكومتی او به شمار می‌رفته است؛ البته از سوابق و فعالیت‌های او پیش از قیام مختار هیچ اطلاعاتی در تاریخ نیست اما از زمانی كه به مختار پیوست و در قیام او نقش پیدا كرد از اهمیت بالایی برخوردار شد

ایرانیان بعد از قیام مختار انگیزه و اعتماد بیشتری برای حضور در عرصه‌های سیاسی را یافتند

کیان ایرانی کیست؟

 

افتخارات و اقدامات کیسان ابوعمره:

 

 سرپرستی نگهبانان کوفه


پس از قیام مختار در سال 66 و به حکومت رسیدن وی بر شهر کوفه، مختار، کیسان را که بسیار به او اعتماد داشت، به سرپرستی شرطه (پلیس و شهربانی) و به قولی به ریاست نگهبانان خود گماشت و به او دستور داد هزار کارگر فراهم آورد تا با کلنگ خانه های اشراف و کسانی را که به جنگ امام حسین رفته بودند، خراب کند.



 کشتن شمر بن ذی الجوشن


مسلم‌بن عبدالله ضبابی گوید: «محلی که ما همراه شمر اطراق کرده بودیم بچه ملخ زیادی داشت و شب را صدا می‌دادند.

ناگهان همان شب من از خواب پریدم و صدای پای اسب‌هایی را شنیدم، با خود گفتم: این موقع شب، خبری نیست، حتماً سر و صدای بچه‌ملخ‌ها است، اما لحظه‌ای بعد، صدا را واضح‌تر شنیدم و هوا تاریک بود و دور را درست نمی‌توانستم ببینم، خودم را جمع و جور کردم و چشم‌هایم را مالیدم و خوب دقت کردم

و با خود گفتم: نه به خدا صدای بچه ملخ نبود. خواستم از جایم بلند شود که ناگهان از پشت تپه، گروهی ظاهر شدند و تا چشمشان به خیمه‌های ما افتاد فریاد تکبیرشان بلند شد.

آری ما محاصره و کاملاً غافلگیر شده بودیم، به طوری که وقت دفاع و یا مقابله‌ای برای ما نبود. ما همه دسته‌جمعی فرار کردیم و حتی موفق نشدیم با اسب‌هایمان سواره فرار کنیم، اسب‌ها را جا گذاشتیم و پیاده فرار کردیم.

اما شمر را دیدم که جامه‌ای خوشباف به تن داشت و بدنش ابرص بود و گویا سفیدی دو پهلوی او را از کنار جامه‌اش دیدم زیرا شمر پیس بود و بدنش لکه‌های سفیدی داشت.

او حتی فرصت پیدا نکرد که لباس رزمش را بپوشد و حتی وقت برداشتن سلاح هم نبود، ما فرار کردیم اما شمر گویا فرار را بی‌نتیجه می‌دید، قصد مقاومت داشت و ماند. مسلم گوید آنان درگیر شدند و الله اکبر که خود دیدم شمر کشته شد.

عبدالرحمان بن عبید گوید: آن کس که خبر نامه شمر و ماجرای آن روستایی را به ابوعمره (کیان) داد، من بودم و من از افراد ابوعمره (کیان) بودم که شمر را محاصره کردیم وی مدعی است که شمر را خود او کشته است.»

در امالی شیخ طوسی، نحوه اعدام شمر را چنین نوشته است:

«ابوعمره (کیان) با گروهی به تعقیب شمر رفتند و طی یک درگیری مسلحانه او را زخمی کردند و سپس به اسارت درآمد. او را به نزد مختار آوردند، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار، سرِ شمر را با پای خود لگد‌کوب کرد.

شاید جمع بین این دو روایت این باشد که شمر در ماجرای فرار و درگیری مجروح شد و او را زنده به نزد مختار آوردند و مختار دستور داد گردنش را زدند و بدنش را در روغن جوش انداختند.

از عبدالرحمان پرسیدند: ماجرای درگیریش با شمر و کشته شدن او را تعریف کند، و آیا شمر در آخرین لحظات چه می‌گفت: عبدالرحمان گوید: «بله آن شب، ما چادر شمر و همراهانش را محاصره کردیم و شمر را یافتیم.

او با نیزه به ما حمله‌ور شد و بعد نیزه را بینداخت و به سرعت وارد خیمه شد و شمشیر را برگرفت و روبروی ما ایستاد و آماده حمله شد و این رجز را می‌خواند.

نبهتم لیث عرین باسلا
جهما محیاه یدق الکاهلا
لم یریوما عن عدونا کلا
الا کذا مقاتلا او قاتلا


شیر دلیر را بیدار کردید که عبوس است و پشت را می‌لرزاند
هرگز از دشمن روگردان نبوده و پیوسته مرد جنگ و نبرد بوده است
عبدالرحمان گوید: «من شمر را کشتم.»

مسلم بن ضمری گوید: «الله اکبر، خدا آن خبیث را کشت.»

آری، شمر این جانی پست، به دست پر توان ابوعمره (کیان) به هلاکت رسید و چند تن از یارانش نیز کشته شدند و سرهای بریده آنان را به نزد مختار آوردند، مختار تا نظرش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جای آورد و دستور داد، سرهای نحس آنان را در مقابل مسجد جامع، بالای نیزه نصب کنند تا عبرت دیگران شود.»


اسیر کردن خولی


کیسان به همراه مُعاذ بن هانی کندی (برادرزاده حجربن عدی)، خولی بن یزید اصبحی را که سر امام حسین (ع) را نزد عبیدالله بن زیاد برد، در خانه اش محاصره کرد و او را نزد مختار برد. مختار خولی را کشت و در آتش سوزاند.


در واقعه عاشورا پس از آن که سر مطهر امام حسین (ع) را بریدند، قصد داشتند آن را نزد ابن زیاد ببرند اما چون شب بود، فردی به نام خولی سر مطهر را به خانه…


 کشتن عمربن سعد


پس از قتل خولی، مختار کیسان را برای قتل عمربن سعد (فرمانده لشکر یزید در واقعه کربلا) مأمور کرد. کیسان مخفیانه به سوی خانه عمربن سعد در کوفه رفت و او را غافلگیر کرد و گردن زد و سرش را برای مختار برد. بنا بر نقلی دیگر، یکی از یاران مختار، عمربن سعد را اسیر کرد و نزد مختار برد و سپس کیسان به دستور مختار او را گردن زد.

5. فرماندهی سپاه مختار
عبدالله بن زبیر که بر حجاز و مناطقی دیگر از جهان اسلام استیلا یافته بود، و طرفداران و یاران مختار را مانع بزرگی برای خود می دانست، در سال 67 برادرش مصعب را به جنگ با مختار فرستاد. در جنگی که در جایی به نام حمام اعین روی داد، کیسان فرمانده موالی سپاه مختار بود.

شهات کیسان ابوعمر

در جنگی که بین سپاه مختار، به فرماندهی کیسان ابوعمره و لشکریان عبدالله بن زبیر، به فرماندهی مصعب بود، لشکریان مختار شکست خوردند و به احتمال قوی کیسان ابوعمره به شهادت رسید.




مختار نامه

 

تا پیش از اینكه مختار ایرانیان را به این صورت به عرصه بیاورد و به آنها پست و مسئولیت دهد آنها برخلاف شمار قابل توجهشان در عراق و علی الخصوص در كوفه كه گفته می‌شود ـ در بعضی از مواقع بیش از نیمی از جمعیت كوفه را ایرانیان تشكیل می‌دادند ـ به دلیل تبعیضی كه از زمان خلیفه دوم بر ایرانیان مسلمان می‌گذاشتند، آنها در عرصه سیاسی و اجتماعی به حساب نمی‌آمدند و این مسئله به گونه‌ای تبیین شده بود كه خود ایرانیان نیز پذیرفته بودند نمی‌توانند خودی نشان دهند و نمی‌توانند در عرصه سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار باشند.

البته امیرالمومنین علیه السلام و امام مجتبی علیه السلام ایرانیان را در زمان خودشان، از حقوق برابر با اعراب برخوردار كردند و به آنها بها دادند؛ اما تا زمانی كه آن بزرگواران در قید حیات بودند خیلی از ایرانیان با توجه به این لطف امیرالمؤمنین علیه السلام باور نداشتند كه می‌توانند تأثیرگذار باشند.

در فاصله صلح امام حسن علیه السلام تا قیام مختار، ظلم بسیاری بر ایرانیان روا شد و خیلی از این افراد را یا كشتند یا تبعید كردند و به گونه‌ای شده بود كه بعضی از ایرانیان چنان به جان آمده بودند كه برای پایان دادن به وضعیت موجود حتی به قیام خوارج نیز می‌پیوستند و ایرانیانی كه در قیام خوارج نفوذ كرده بودند، اعتراض خودشان را به این وضع موجود به این روش نشان می‌دادند.



 رمز موفقیت مختار به صحنه آوردن ایرانیان بود


با قیام مختار، ایرانیان با وفای كامل به اطراف مختار حلقه زدند و به قیام او پیوستند تا بتوانند اعتراض خودشان را عنوان كنند و مختار نیز با توجه به زیركی خود می‌دانست اگر به ایرانیان بها دهد با كمك این افراد می‌تواند موفق شود و اگر صرفاً می‌خواست به عرب‌ها بها دهد، نمی‌توانست موفق شود؛ زیرا او می‌دانست اعرابی كه به اهل‌بیت پیامبر رحم نكردند، به مختار نیز رحم نمی‌كنند و حتماً در لحظات اصلی او را رها خواهند كرد.

معتقدم رمز موفقیت مختار به صحنه آوردن ایرانیان و استفاده از وفا و توانایی آنها بود؛ لذا می‌بینیم سپاهی نیز كه به سوی شام روانه می‌كند؛ به فرماندهی ابراهیم‌بن مالك اشتر است. بنا بر نقل تاریخ، شاهدان گفته‌اند كه در اردوی ابراهیم‌بن مالك، صوت عربی شنیده نمی‌شد و عموماً فارسی صحبت می‌كردند كه نشان از كثرت ایرانیان در این سپاه دارد.



پربیننده ترین ها
آخرین اخبار