روحانی چرا پیشنهاد خاتمی را یادآوری کرد؟
به یاد داشته باشیم که ایران، روزی همه را به «گفتوگو» دعوت کرد که هنوز
جنایت 11 سپتامبر رخ نداده بود و روزی به «جهان عاری از خشونت و
افراطیگری» خواند که هنوز خشونتهای اخیر ظهور نکرده بود.
این یکی از مهمترین جملاتی است که حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در در شصت و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد بیان کرد.
منظور روحانی از دعوت ایران به «گفتوگو»، اشاره به چیست؟
سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور پیشین کشورمان در شهریور سال 1377 در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایده «گفتوگوی تمدنها» را مطرح کرد و در توضیح آن گفت: «انقلاب اسلامی ملت ایران، به رهبری حضرت امام خمینی (قدسسره) انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بود و مطمئناً انقلابی که براندازیاش با کلام بوده است، در دوران ساختن و آباد کردن، بیشتر و بهتر میتواند متکی بر کلام و منطق باشد و به همین جهت نیز به جای "جنگ تمدنها"، منادی "گفتوگوی میان تمدنها و فرهنگها" است.»
این ایده در واقع واکنشی علمی و نظری بود به نظریه «جنگ تمدنها» که پیشتر «ساموئل هانتینگتون» - متخصص علوم سیاسی و نظریهپرداز مشهور آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد - در پیشبینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام مطرح ساخته بود.
خاتمی به جای رد مستقیم این نظریه و ایجاد حساسیت پرهزینه در سطح جهان - نظیر آنچه بعدها در نفی هولوکاست انجام شد - کاری کرد که نه تنها موضعگیری علیه او و ایران نشد، بلکه بسیاری از آن استقبال کردند. او پاسخ نظریه را با نظریه داد؛ اندیشه در برابر اندیشه.
برخلاف نظریه هانتینگتون که به استقبال یک درگیری تمامعیار میرفت، خاتمی نه پیشگویی کرد و نه پیشبینی؛ او درباره یک پیشگیری سخن گفت؛ پیشگیریای که صد البته بهتر از درمان است.
خاتمی در سازمان ملل گفت: «قرن گذشته علاوه بر جلوههای خشونت و انسانآزاری استعمار قدیم و بیداد بیهمانند میراثخواران جدید آن، قرن ظهور و سقوط حکومتهای توتالیتر نیز بود. امید است قرن آینده، قرن نظامها و حکومتهایی باشد که زور و خشونت را تقدیس نکنند و باطن قدرت سیاسی، محبت و عدالت باشد به گونهای که گفتوگوی تمدنها مظهر و مجلای آن باطن باشد.»
در ادامه طرح همین منظومه فکری، نظریه گفتوگوی تمدنها را ارئه کرد و پیشنهاد داد که سالی را به این عنوان نامگذاری کنند تا شاید همه دولتمردان جهان به اهمیت آن واقف شوند: «به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد میکنم که به عنوان گام اول، سال ۲۰۰۱، از سوی سازمان ملل سال گفتوگوی تمدنها نامیده شود، با این امید که با این گفتوگو نخستین گامهای ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهانی برداشته بشود.»
بدین ترتیب بود که سازمان ملل سال 2001 را به عنوان سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری کرد تا این عبارت رسماً در ادبیات سیاسی جهان جای خود را باز کند.
اما یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی و حمله خونبار هواپیماها به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در شهر نیویورک آمریکا نشان داد که جهان هنوز راه درازی تا تحقق این «گفتوگو» دارد. شاید ایران باید همچنان پرچمدار این تئوری باقی میماند و این منظومه فکری را به نام جمهوری اسلامی ایران در جهان پی میگرفت اما در سالهای بعد، سخن گفتن از نفی هولوکاست بود که تبدیل به شاخص ادبیات سیاسی ایران در عرصه بینالمللی شد.
ماجرا به همینجا ختم نشد. «مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها» که پیشتر خاتمی ریاست آن را برعهده داشت، طی حکمی از سوی محمود احمدینژاد عملاً تعطیل و با همه امکانات و نیروی انسانی در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام شد؛ مرکزی که مستقیماً زیر نظر رئیسجمهور فعالیت میکرد و ریاست آن به اسفندیار رحیم مشایی سپرده شده بود.
در همین راستا، غلامحسین الهام به عنوان سخنگوی دولت نهم نیز طرح شعار گفتوگوی تمدنها را «اقدامی انفعالی» و «نشانه گردن نهادن به نظام سلطه جهانی» توصیف کرد.
این اتفاقات در حالی در داخل کشور میافتاد که استقبال از نظریه گفتوگوی تمدنها در خارج از کشور به سطح اندیشکدهها و NGOهای صلحطلب کشیده شده بود. در سال 2007 بنیاد بینالمللی گفتوگو میان تمدنها در ژنو تأسیس شد. این بنیاد در توضیح انگیزهها و دلایل تشکیل و فعالیتهایش می نویسد: «بنیاد گفتوگوی تمدنها بر اساس جمله محمد خاتمی رئیسجمهور سابق جمهوری اسلامی ایران، آغازگر و حامی کلیدی نامگذاری سال 2001 به عنوان سال گفتوگوی تمدنها، تأسیس شد.»
به هر حال، چند سالی زمان برد تا جمهوری اسلامی ایران دوباره پرچم اعتدال و گفتوگوی جهانی را به دست بگیرد. حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم، سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر شد و طرح «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» را ارائه کرد.
این طرح با استقبال کمنظیر کشورهای جهان در سازمان ملل روبرو شد بطوریکه با اجماع تمام اعضاء به جز اسرائیل، به عنوان یک قطعنامه جهانی به تصویب رسید.
یک سال از آن ماجرا گذشت. در این یک سال، خشونت و افراطیگری همچنان ادامه یافت و حتی پدیده نوظهور و نامبارکی به نام «داعش» نیز به گرفتاریهای منطقه خاورمیانه و البته به گرفتاریهای همه کشورها اضافه شد تا نشان دهد که جهان هنوز راه درازی تا تحقق « جهان عاری از خشونت و افراطیگری» در پیش دارد.
روحانی با درک طولانی بودن این راه، دست از گوشزد کردن مدام این ضرورت برنداشته است. او امسال نیز در مجمع عمومی سازمان ملل به این طرح و اهمیت پرداختن به آن اشاره کرد و حتی پا را فراتر گذاشت و عملاً یادی هم از «گفتوگوی تمدنها»ی خاتمی کرد تا به نوعی این دو منظومه فکری را به عنوان حلقههای یک زنجیر نمایان کرده باشد.
روحانی کشورها را به اتحاد در برابر افراط و خشونت فرا میخواند: «من اعلام میکنم، اگر امروز همه توان خود را علیه افراط و خشونت به کار نگیریم و کار را به کاردان نسپریم، فردا جهان برای هیچکس جای امنی نخواهد بود.»
او تلاش دارد به جهانیان اثبات کند که توجه به این منظومه فکری، میتواند راهگشا باشد و بر همین اساس یادآور میشود که ایران، روزی همه را به «گفتوگو» دعوت کرد که هنوز جنایت 11 سپتامبر رخ نداده بود و روزی به «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» خواند که هنوز خشونتهای اخیر ظهور نکرده بود.
این یکی از مهمترین جملاتی است که حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در در شصت و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد بیان کرد.
منظور روحانی از دعوت ایران به «گفتوگو»، اشاره به چیست؟
سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور پیشین کشورمان در شهریور سال 1377 در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایده «گفتوگوی تمدنها» را مطرح کرد و در توضیح آن گفت: «انقلاب اسلامی ملت ایران، به رهبری حضرت امام خمینی (قدسسره) انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بود و مطمئناً انقلابی که براندازیاش با کلام بوده است، در دوران ساختن و آباد کردن، بیشتر و بهتر میتواند متکی بر کلام و منطق باشد و به همین جهت نیز به جای "جنگ تمدنها"، منادی "گفتوگوی میان تمدنها و فرهنگها" است.»
این ایده در واقع واکنشی علمی و نظری بود به نظریه «جنگ تمدنها» که پیشتر «ساموئل هانتینگتون» - متخصص علوم سیاسی و نظریهپرداز مشهور آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد - در پیشبینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام مطرح ساخته بود.
خاتمی به جای رد مستقیم این نظریه و ایجاد حساسیت پرهزینه در سطح جهان - نظیر آنچه بعدها در نفی هولوکاست انجام شد - کاری کرد که نه تنها موضعگیری علیه او و ایران نشد، بلکه بسیاری از آن استقبال کردند. او پاسخ نظریه را با نظریه داد؛ اندیشه در برابر اندیشه.
برخلاف نظریه هانتینگتون که به استقبال یک درگیری تمامعیار میرفت، خاتمی نه پیشگویی کرد و نه پیشبینی؛ او درباره یک پیشگیری سخن گفت؛ پیشگیریای که صد البته بهتر از درمان است.
خاتمی در سازمان ملل گفت: «قرن گذشته علاوه بر جلوههای خشونت و انسانآزاری استعمار قدیم و بیداد بیهمانند میراثخواران جدید آن، قرن ظهور و سقوط حکومتهای توتالیتر نیز بود. امید است قرن آینده، قرن نظامها و حکومتهایی باشد که زور و خشونت را تقدیس نکنند و باطن قدرت سیاسی، محبت و عدالت باشد به گونهای که گفتوگوی تمدنها مظهر و مجلای آن باطن باشد.»
در ادامه طرح همین منظومه فکری، نظریه گفتوگوی تمدنها را ارئه کرد و پیشنهاد داد که سالی را به این عنوان نامگذاری کنند تا شاید همه دولتمردان جهان به اهمیت آن واقف شوند: «به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد میکنم که به عنوان گام اول، سال ۲۰۰۱، از سوی سازمان ملل سال گفتوگوی تمدنها نامیده شود، با این امید که با این گفتوگو نخستین گامهای ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهانی برداشته بشود.»
بدین ترتیب بود که سازمان ملل سال 2001 را به عنوان سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری کرد تا این عبارت رسماً در ادبیات سیاسی جهان جای خود را باز کند.
اما یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی و حمله خونبار هواپیماها به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در شهر نیویورک آمریکا نشان داد که جهان هنوز راه درازی تا تحقق این «گفتوگو» دارد. شاید ایران باید همچنان پرچمدار این تئوری باقی میماند و این منظومه فکری را به نام جمهوری اسلامی ایران در جهان پی میگرفت اما در سالهای بعد، سخن گفتن از نفی هولوکاست بود که تبدیل به شاخص ادبیات سیاسی ایران در عرصه بینالمللی شد.
ماجرا به همینجا ختم نشد. «مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها» که پیشتر خاتمی ریاست آن را برعهده داشت، طی حکمی از سوی محمود احمدینژاد عملاً تعطیل و با همه امکانات و نیروی انسانی در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام شد؛ مرکزی که مستقیماً زیر نظر رئیسجمهور فعالیت میکرد و ریاست آن به اسفندیار رحیم مشایی سپرده شده بود.
در همین راستا، غلامحسین الهام به عنوان سخنگوی دولت نهم نیز طرح شعار گفتوگوی تمدنها را «اقدامی انفعالی» و «نشانه گردن نهادن به نظام سلطه جهانی» توصیف کرد.
این اتفاقات در حالی در داخل کشور میافتاد که استقبال از نظریه گفتوگوی تمدنها در خارج از کشور به سطح اندیشکدهها و NGOهای صلحطلب کشیده شده بود. در سال 2007 بنیاد بینالمللی گفتوگو میان تمدنها در ژنو تأسیس شد. این بنیاد در توضیح انگیزهها و دلایل تشکیل و فعالیتهایش می نویسد: «بنیاد گفتوگوی تمدنها بر اساس جمله محمد خاتمی رئیسجمهور سابق جمهوری اسلامی ایران، آغازگر و حامی کلیدی نامگذاری سال 2001 به عنوان سال گفتوگوی تمدنها، تأسیس شد.»
به هر حال، چند سالی زمان برد تا جمهوری اسلامی ایران دوباره پرچم اعتدال و گفتوگوی جهانی را به دست بگیرد. حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم، سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر شد و طرح «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» را ارائه کرد.
این طرح با استقبال کمنظیر کشورهای جهان در سازمان ملل روبرو شد بطوریکه با اجماع تمام اعضاء به جز اسرائیل، به عنوان یک قطعنامه جهانی به تصویب رسید.
یک سال از آن ماجرا گذشت. در این یک سال، خشونت و افراطیگری همچنان ادامه یافت و حتی پدیده نوظهور و نامبارکی به نام «داعش» نیز به گرفتاریهای منطقه خاورمیانه و البته به گرفتاریهای همه کشورها اضافه شد تا نشان دهد که جهان هنوز راه درازی تا تحقق « جهان عاری از خشونت و افراطیگری» در پیش دارد.
روحانی با درک طولانی بودن این راه، دست از گوشزد کردن مدام این ضرورت برنداشته است. او امسال نیز در مجمع عمومی سازمان ملل به این طرح و اهمیت پرداختن به آن اشاره کرد و حتی پا را فراتر گذاشت و عملاً یادی هم از «گفتوگوی تمدنها»ی خاتمی کرد تا به نوعی این دو منظومه فکری را به عنوان حلقههای یک زنجیر نمایان کرده باشد.
روحانی کشورها را به اتحاد در برابر افراط و خشونت فرا میخواند: «من اعلام میکنم، اگر امروز همه توان خود را علیه افراط و خشونت به کار نگیریم و کار را به کاردان نسپریم، فردا جهان برای هیچکس جای امنی نخواهد بود.»
او تلاش دارد به جهانیان اثبات کند که توجه به این منظومه فکری، میتواند راهگشا باشد و بر همین اساس یادآور میشود که ایران، روزی همه را به «گفتوگو» دعوت کرد که هنوز جنایت 11 سپتامبر رخ نداده بود و روزی به «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» خواند که هنوز خشونتهای اخیر ظهور نکرده بود.
منبع: ایسنا
گزارش خطا
آخرین اخبار