برخورد وحشیانه دولت استرالیا با ایرانی ها

کد خبر: ۲۲۰۹۷
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۵
نامش «تونی ابوت» است؛ نخست وزیر استرالیا که شهریور سال پیش به قدرت رسید و دولت کارگر این کشور را شکست داد. اندکی طول نکشید تا آب های آزاد استرالیا برای مهاجران غیرقانونی تبدیل به آخر دنیا شود؛ مهاجران ایرانی در این آخر دنیا، نه راه پیش دارند و نه راه پس!

اتفاقی که تا همین یکی دو سال پیش، یکی از بدترین راه های قاچاق مهاجران غیرقانونی برای زندگی در استرالیا بود، حال با تغییر دولت تبدیل به جهنمی واقعی شده است. شاید آگهی های تحقیرآمیزی را که به زبان فارسی مهاجرت به استرالیا را منع می کند، در اینترنت دیده باشید. آگهی هایی که به سخیف ترین شکل ممکن سعی در بازداشتن مهاجران غیرقانونی از سفر به استرالیا دارند؛ حتی برای فارسی زبانانی که به هر ترتیب وارد استرالیا شده اند، ویدویوی آموزش آداب معاشرت در استرالیا در حد آموزش به قبایل بدوی طراحی شده است و روی شبکه های اجتماعی قرار گرفته.

ورای تبلیغات منفی، دولت استرالیا از سال گذشته اطلاعات کمی از برخوردهای مخفی خود با مهاجران غیرقانونی دریایی منتشر می کند. با اینحال از آن طرف هم خبرهای تلخی از بازداشتگاه های پناهجویان غیرقانونی به گوش می رسد. هر چند که این افراد به کشور خود در سودای زندگی بهتر پشت کرده اند، هنوز فقط تبعه ایران هستند و شهروند ایران به حساب می آیند و بلاهایی که سر آنها می آید، گرچه بازتاب گسترده ای در کشور دارد ولی با برخورد حقوقی محکمی روبرو نشده است. با اینحال شورش در بازداشتگاه پناهجویان و انتشار گزارش های مختلف از وضعیت اسفناک این بازداشتگاه ها کافی نبود که به مرگ رضا براتی در چند ماه پیش و حمید خزایی در هفته گذشته انجامید.

اینها همان هایی هستند که در سوای ویزای بریجینگ از کشور خارج شدند و با پرداخت میلیون ها تومان با قاچاقچیان انسان، با قایق از اندونزی راهی آب های استرالیا شدند؛ قایق هایی که عموما توان جنگ با امواج خشمگین اقیانوسی را ندارند و اگر مهاجران زنده بمانند هم با شرایطی نزدیک به مرگ دست و پنجه نرم می کنند تا به اسارت نیروی دریایی استرالیا دربیایند.

ورود غیرقانونی هر چند در همه جای جهان تقبیح شده و غیرقابل قبول است ولی کشور استرالیا با تعریف نوعی از ویزا به نام ویزای بریجینگ، به نوعی از این تهدید یا چالش برای خود فرصت ساخت؛ ویزای بریجینگ به کسانی تعلق می گیرد که به صورت غیرقانونی با قایق وارد استرالیا شده اند و بیشتر از 18 سال سن دارند؛ ولی فقط به شرطی که این افراد آیین نامه ای به نام «آیین نامه رفتار برای دارندگان ویزای بریجینگ» را در حضور شاهد به امضا برسانند این افراد می توانند در جامعه استرالیا حضور داشته باشند اما دقیقا با چه شرایطی؟

حق بی حق!

در آیین نامه رفتار برای دارندگان ویزای بریجینگ، اعمال جامعه ستیز و اخلالگر که ممکن است منجر به لغو این ویزا و بازگشت پناهجو به بازداشتگاه پناهجویان شود، اینگونه تعریف شده است: «اذیت کردن یک نفر دیگر یعنی ایجاد ترس در او با حرف ها یا اعمالتان، از جمله اینکه سعی کنید به زور کسی را وادار به انجام کاری بکنید/ قلدری کردن: نسبت به یک نفر دیگر یعنی انجام ناخواسته یا متجاوزانه نسبت به او، به ویژه اگر شما در موقعیت پرقدرت تری هستید. قلدری از جمله شامل تهدید، پخش شایعه، حمله زبانی یا فیزیکی به کسی، یا عمدا کسی را از گروهی یا مکانی محروم کردن می باشد/ جامعه ستیز یعنی عملی که برخلاف نظم جامعه است. این می تواند شامل آسیب زدن به اموال، تف کردن یا فحاشی در ملأ عام باشد یا عمل دیگری که سایرین آن را زننده بدانند/ اخلالگر: یعنی ایجاد بی نظمی یا آشفتن یک شخص یا یک چیز.»

این موارد متن صریح آیین نامه رفتاری است که باید به امضای پناهجویان غیرقانونی از طریق دریا برسد. آیین نامه ای که با ژست اخلاقی/ امنیتی و با پیش فرض پر خطر بودن پناهجو نوشته شده است و با امضای آن، پناهجو تبدیل به عنصری تماما خنثی در جامعه استرالیا می شود.

کسانی که تن به امضای این آیین نامه داده اند، عملا در برابر هرگونه حق کشی ها و نابرابری ها، توانی برای مقابله ندارند و عموما در برابر بی عدالتی ها خاموش می نشینند تا خدای ناکرده، رفتارشان تعبیر به تخطی از آیین نامه رفتاری نشود و با لغو ویزای بریجینگ شان به بازداشتگاه برگردانده نشوند؛ بازداشتگاهی که آنقدر خاطرات تلخ از آن دارند که ترجیح می دهند همیشه سکوت کنند و حتی در مراسم ختم حمید خزایی، پناهجوی جان باخته در استرالیا، حاضر نشوند؛ موضوعی که از چشم خبرگزاری های بین المللی برای توصیف این مراسم ختم دور نماند و از ترکیب «شرکت کننده بسیار اندک ایرانی» برای گزارش آن استفاده کردند.

این رویه سبب شد که دوگانگی شدیدی در جامعه ایرانی مقیم استرالیا به وقوع بپیوندد؛ از یک سو ایرانی های موفقی که با سابقه تحصیلی و شغلی مناسب راهی استرالیا شده اند و از سویی دیگر، ایرانی هایی که جان خود را به قاچاقچیان انسان سپردند و پس از طی مسیری مخاطره آمیز و برخوردهای تحقیرآمیز، با لطمات روحی مختلف و بسیار کنترل شده پا به این قاره گذاشته اند.

نتیجه اینکه جامعه ایرانی مقیم استرالیا، دارای همگنی، نفوذ و لابی مشخصی نیست و برخلاف ایرانیان مقیم در آمریکا، هنوز نتوانسته اند به همگرایی مشخصی برای دفاع از حداقل حقوق انسانی خود برسند؛ آنقدر که اگر ایرانیان مهاجر غیرقانونی به هر دلیلی در چالشی جدی قرار بگیرند، آیین نامه اینچنینی با آنها برخورد می کند: «اگر آیین نامه را نقض کنید ممکن است ویزای بریجینگ شما لغو شود. در صورتی که ویزای بریجینگ لغو شود به بازداشتگاه مهاجرت برگردانده خواهید شد. اداره (مهاجرت) ممکن است اقدامات دیگری را هر طور که مقتضی باشد انجام دهد.

این اقدامات از جمله شامل اندرز به شما در مورد رفتارتان و فرستادن یک اخطارنامه برای یادآوری وظایف تان است. همچنین اداره ممکن است پرداختی های کمک درآمد را که از طریق برنامه های CAS یا ASAS دریافت می کنید کاهش داده یا آن را معلق کند.»

با تمام این مسائل هنوز تا سال پیش، بسیاری سودای زندگی در کشوری توسعه یافته در ذهن می پروراندند ولی تحصیلات عالی قابل اتکا یا سابقه شغلی مناسبی نداشتند، جانشان را در اختیار امواج دریا می دادند تا هر چه پیش آمد خوش آمد!

اینجا آخر دنیاست

ویزای بریجینگ نه فقط باعث رویگردانی مهاجران غیرقانونی از سفر پر خطر نشد، بلکه انگیزه ای شد برای آنهایی که این را یک شانس بزرگ برای زندگی خود یافتند. افرادی که صرفا با خواندن آیین نامه (که به طور رسمی به زبان فارسی ترجمه شده و در دسترس است) و اینکه در زندگی عادی خود نیز اینگونه رفتار نمی کنند، جانشان را در اختیار قاچاقچیان انسان قرار دادند.

عموم این مهاجران به آمارهای مرگ و میر بسیار در این مسیر، لطمات روحی و شرایط روانی اسفناک بازداشتگاه ها و تحقیر شخصیتی خود پس از امضای آیین نامه رفتاری، حتی اندکی هم فکر نکردند اما با تغییر دولت استرالیا در سپتامبر 2012 و روی کار آمدن تونی ابوت که سیاست های انقباضی علیه مهاجران غیرقانونی در پیش گرفته، کار از این هم بیشتر بیخ پیدا کرده است.

او سیاست هایی پنهانی علیه این مهاجران در دستور کار قرار داده است و از همانجا بودکه پناهجویان غیرقانونی ایران در جهنم گرفتار شدند؛ جزیره مانوس واقع در پاپوآ گینه نو، حال تبدیل شده به بازداشتگاه دائمی و نه موقت پناهجویان. بازداشتگاهی که فرقی با زندگی در بدترین اسارتگاه های جهان و بردگی ندارد!

رضا براتی در همین اردوگاه مورد ضرب و شتم 10 مامور تبعه گینه نو قرار گرفت و پس از اصابت سنگ به جمجمه اش جان داد. حمید خزایی هم به علت تاخیر و تعلل در رسیدگی پزشکی درگذشت! جوانی که فقط 24 سال سن داشت. از آن سو تونی ابوت، نخست وزیر استرالیا ولی ترجیح نمی دهد مانند دولت پیشین استرالیا، آمار و اطلاع دقیقی از وضعیت قایق ها و پناهجویان و وضعیت شان بدهد.

بی بی سی، ماه دی سال پیش گزارش کرده بود او درباره محدود کردن سیر انتقال اطلاعات گفته است که این موضوع باعث تقویت اجرای عملیات توقف قایق ها می شود و در ادامه گفته: «من ترجیح می دهم در زمینه مهاجرت تا حدودی پنهانی عمل کنم و قایق ها را متوقف کنم. هدف این نیست که برای مردم موضوعی قابل بحث و سرگرمی ایجاد کنیم. هدف آن است که قایق ها را متوقف کنیم.» مرگ براتی و خزایی نمونه ای از همین سیاست ها است. با اینحال هنوز صدها ایرانی دیگر بلاتکلیف در این آخر دنیا» به سر می برند؛ آنهایی که نه راه پیش دارند و نه راه پس.
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار