اصلاح طلبان درهفت طبقه
از اویل دهه70 بود که برخی چپهای آن زمان گردهم نشستند و سخن از تمایل به عرض اندام برای در اختیار گرفتن امور اجرایی کردند، چهرهها آشنا بود، چهرههایی که جناح راست آن زمان تصور میکرد باید با آنها تعامل داشته باشد و هیچگاه تصور نمی کرد در انتخابات خرداد 76 این سیاسیون که بیشتر عمر سیاسی خود را به موضوعات تئوریک پرداخته بودند کاندیدایی را به میدان بفرستند که در گوشه کتابخانه ملی بود پس باز هم آنها را جدی نگرفتند تا اینکه حماسه دوم خرداد به رقیب پیامی با این مضمون ارسال کرد که اکنون قدرت دست چپهاست.
این پیام زمانی جدی شد که چپها بعد از حضور در ریاستجمهوری عنوان «اصلاحطلبی» را برای معرفی خود برگزیدند بدین شرح که خود را فرزندان انقلاب میدانستند و حالا درصدد بودند مسائلی که بعد 19سال یعنی از سال 57 تا 76 متوجه بخشهای مهم کشور شده بود را اصلاح کنند؛ آنها رای برهم زدن قواعد مدیریتی را در سر نداشتند اما شعارشان این بود که باید برای دور نشدن از آرمانهای سال57 و البته همخوان کردن آنها با نیازهای روز جامعه دست به اصلاحاتی بزنند.
در این راستا در انتخابات مجلس ششم هم پرقدرت ظاهر شدند و اکثر کرسیها به نام نیروهای دوم خردادی ثبت شد. اوضاع به کام اصلاحطلبان بود البته نه تمام آنها چرا که برخی موضوعات منجر به اختلافاتی شد که نمونه آنرا در شورای شهر نخست میتوان مشاهده کرد؛ از ترورسعید حجاریان تا موضوعاتی که برخی به اشتباه ابراهیم اصغرزاده را مسبب آن خواندند.
این پیام زمانی جدی شد که چپها بعد از حضور در ریاستجمهوری عنوان «اصلاحطلبی» را برای معرفی خود برگزیدند بدین شرح که خود را فرزندان انقلاب میدانستند و حالا درصدد بودند مسائلی که بعد 19سال یعنی از سال 57 تا 76 متوجه بخشهای مهم کشور شده بود را اصلاح کنند؛ آنها رای برهم زدن قواعد مدیریتی را در سر نداشتند اما شعارشان این بود که باید برای دور نشدن از آرمانهای سال57 و البته همخوان کردن آنها با نیازهای روز جامعه دست به اصلاحاتی بزنند.
در این راستا در انتخابات مجلس ششم هم پرقدرت ظاهر شدند و اکثر کرسیها به نام نیروهای دوم خردادی ثبت شد. اوضاع به کام اصلاحطلبان بود البته نه تمام آنها چرا که برخی موضوعات منجر به اختلافاتی شد که نمونه آنرا در شورای شهر نخست میتوان مشاهده کرد؛ از ترورسعید حجاریان تا موضوعاتی که برخی به اشتباه ابراهیم اصغرزاده را مسبب آن خواندند.
چالش ذهنی تعریف اصلاحات
در این سالها یک موضوعی ذهن چپها که دیگر «اصلاحطلبان» خوانده میشدند را درگیر کرده بود و آن هم تعریف «اصلاحات» بود. در سالهای فراوان بعد از خرداد76 اصلاحات به دیده و عقیده هر فرد و گروه تفسیر میشد چنانکه در مرداد سال78 سیدمحمد خاتمی که او را رهبر سیاسی اصلاحات میدانند خود به این اشکال اشاره کرد و گفت: «یكي از كارهايي كه بايد بشود و بحمدا... بدون سروصدا شده است اين است كه بيائيم اصلاحات را تعريف كنيم. يك سلسله بحثهاي تئوريك و فلسفي ميشود كه اشكالي ندارد، اما عليالقاعده بايد بهعنوان اصول موضوعه اموري را مشخص كنيم، و مبنا قرار دهيم.»
پس از شدت گرفتن نیاز به تعریف اصلاحات بود که گروهی از اصلاحطلبان از جمله هادی خانیکی، حمیدرضا جلاییپور و... گرد هم جمع شدند تا تعریف واحدی از اصلاحات ارایه دهند که بعضا خبر جلسات آنها منتشر میشد که این منشور ظاهرا اگر هم نوشته شد بهصورت علنی منتشر نشد. همگان به این اصل باور دارند که اصلاحطلبان بر گفتوگو تاکید زیادی دارند اما در برخی مسائل گروههای نوظهور در اردوگاه اصلاحطلبی تعریف خود از اصلاحات را تعریفی میدانند که اصلاحطلبان اصیل باید به آن تن دهند و آنچه خود معنای اصلاحات میدانند را موضوع و الگوی گفتوگوها معرفی میکنند که بعضا با اهداف دیگر اصلاحطلبان فاصلههای زیادی دارد.
دلیل اینکه تاکنون تعریف دقیقی از اصلاحات ارائه نشده را شاید باید در اظهارات رقیب جستوجو کرد مثلا محسن کوهکن بهعنوان عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری گفته است: «با وجود خواسته دلسوزان که از جریان اصلاحطلبی خواستند منشور اصلاحطلبی را بنویسند تا سبب پالایش آنها شود و اتهام فتنه از دامن آنهایی که منشور را نوشتند و به آن پایبند هستند پاک شود، آنها زیر بار نرفتند و بنابراین فکر میکنم این نظرات فقط تیتر جزئی کمسو و کمرمق برای انتخابات است.»
در این میان برخی اصولگرایان از جمله یدا... جوانی اوضاع را کمی منصفانهتر دیدند و گفتند: «تلاش براي ارائه يك تعريف از اصلاحات، به دلايل گوناگون، اقدامي نيست كه به راحتي به نتيجه برسد. طيفهاي گوناگون در اين جبهه سابقه حضور دارند و هر يك از آنها، بهگونهاي متفاوت از ديگري به اصلاحات و اهداف آن مينگرند.»
اصلاحطلبان در 7 طبقه
عدم تعریف واحد از اصلاحات سبب شده تا طی سالها این گروه طبقهبندی شود که البته طبقهبندی انواع مختلف دارد مثلا هر طیف بنا به سابقه فعالیت و حضور افراد سرشناس در یک طبقه قرار بگیرد اما حمیدرضا جلاییپور از اصلاحطلبانی که در کمیته تعریف اصلاحات حضور داشت، اصلاحطلبان را به 7 طبقه تقسیم کرده و گفته است: «طبقه نخست شامل آیتا... هاشمی، آیتا... سیدحسن خمینی، سیدمحمد خاتمی و... است.
لایه دوم تشکلهای سیاسی 18گانه اصلاحطلبان را دربر میگیرد که از میان آنها 4 تشکل در حوزه عمومی یا سیاسی موثرترند که مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران سازندگی ازجمله آنهاست.
لایه سوم نهادهای مدنی و مستقل از دولت است. در شرایط کنونی اکثر نهادها و محافل مستقل از دولت که اعضای آنها از ارزشهای آزادی، عدالت و دموکراسی و برابری دفاع میکنند، علاقهمند و نزدیک به اصلاحات هستند.» وی طبقات دیگر را نیز اینگونه تعریف کرد: «طبقه چهارم که با لایه سوم همپوشانی دارد، انبوه افراد علاقهمند به اصلاحات هستند که در شبکههای مجازی فعالیت و روشنگری میکنند. لایه پنجم هم پویشهای اجتماعی در جامعه است.
در ایران مطالبات پویشهای زنان و جوانان و... معمولا فراتر از مطالبات و اهداف اصلاحطلبان است ولی در جبههبندیهای سیاسی و اجتماعی به اصلاحطلبان نزدیکترند. طبقه ششم افکار عمومی، عموم مردم هستند. اغلب نظرسنجیها نشان میدهد که نظر اکثر مردم عادی درمورد جریانات و نیروهای اصلی سیاسی بیش از همه به اصلاحطلبان نزدیکتراست.»
وی درمورد طبقه هفتم هم اظهار کرد: «این طبقه بدنه فعال انتخاباتی است که در ترکیب با لایههای پیشین خود را در فصلهای انتخاباتی نشان میدهد. تجربههای انتخاباتی جز چند مورد در دهه گذشته، نشان میدهد اصلاحطلبان در میان 20 تا 40درصد شرکتکنندگان در انتخابات نفوذ دارند.»
طرحی نو دراندازیم
حالا با پیدایش گروههای جدید در اردوگاه اصلاحطلبی که بعضا مهمان ناخوانده هستند و تن به قواعد نانوشته اما دارای ثبات نمیدهند، باید فکری دیگر کرد و طرح نو برای همراه کردن این مهمان درانداخت؛ طرحی که آنها را وادار به پذیرش و اجرای قواعد تثبیت شده و حداقلی اصلاحات میکند اما نه با قهر و زور که اصل اصلاحطلبی گفتمان و تعامل است.
در این سالها یک موضوعی ذهن چپها که دیگر «اصلاحطلبان» خوانده میشدند را درگیر کرده بود و آن هم تعریف «اصلاحات» بود. در سالهای فراوان بعد از خرداد76 اصلاحات به دیده و عقیده هر فرد و گروه تفسیر میشد چنانکه در مرداد سال78 سیدمحمد خاتمی که او را رهبر سیاسی اصلاحات میدانند خود به این اشکال اشاره کرد و گفت: «یكي از كارهايي كه بايد بشود و بحمدا... بدون سروصدا شده است اين است كه بيائيم اصلاحات را تعريف كنيم. يك سلسله بحثهاي تئوريك و فلسفي ميشود كه اشكالي ندارد، اما عليالقاعده بايد بهعنوان اصول موضوعه اموري را مشخص كنيم، و مبنا قرار دهيم.»
پس از شدت گرفتن نیاز به تعریف اصلاحات بود که گروهی از اصلاحطلبان از جمله هادی خانیکی، حمیدرضا جلاییپور و... گرد هم جمع شدند تا تعریف واحدی از اصلاحات ارایه دهند که بعضا خبر جلسات آنها منتشر میشد که این منشور ظاهرا اگر هم نوشته شد بهصورت علنی منتشر نشد. همگان به این اصل باور دارند که اصلاحطلبان بر گفتوگو تاکید زیادی دارند اما در برخی مسائل گروههای نوظهور در اردوگاه اصلاحطلبی تعریف خود از اصلاحات را تعریفی میدانند که اصلاحطلبان اصیل باید به آن تن دهند و آنچه خود معنای اصلاحات میدانند را موضوع و الگوی گفتوگوها معرفی میکنند که بعضا با اهداف دیگر اصلاحطلبان فاصلههای زیادی دارد.
دلیل اینکه تاکنون تعریف دقیقی از اصلاحات ارائه نشده را شاید باید در اظهارات رقیب جستوجو کرد مثلا محسن کوهکن بهعنوان عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری گفته است: «با وجود خواسته دلسوزان که از جریان اصلاحطلبی خواستند منشور اصلاحطلبی را بنویسند تا سبب پالایش آنها شود و اتهام فتنه از دامن آنهایی که منشور را نوشتند و به آن پایبند هستند پاک شود، آنها زیر بار نرفتند و بنابراین فکر میکنم این نظرات فقط تیتر جزئی کمسو و کمرمق برای انتخابات است.»
در این میان برخی اصولگرایان از جمله یدا... جوانی اوضاع را کمی منصفانهتر دیدند و گفتند: «تلاش براي ارائه يك تعريف از اصلاحات، به دلايل گوناگون، اقدامي نيست كه به راحتي به نتيجه برسد. طيفهاي گوناگون در اين جبهه سابقه حضور دارند و هر يك از آنها، بهگونهاي متفاوت از ديگري به اصلاحات و اهداف آن مينگرند.»
اصلاحطلبان در 7 طبقه
عدم تعریف واحد از اصلاحات سبب شده تا طی سالها این گروه طبقهبندی شود که البته طبقهبندی انواع مختلف دارد مثلا هر طیف بنا به سابقه فعالیت و حضور افراد سرشناس در یک طبقه قرار بگیرد اما حمیدرضا جلاییپور از اصلاحطلبانی که در کمیته تعریف اصلاحات حضور داشت، اصلاحطلبان را به 7 طبقه تقسیم کرده و گفته است: «طبقه نخست شامل آیتا... هاشمی، آیتا... سیدحسن خمینی، سیدمحمد خاتمی و... است.
لایه دوم تشکلهای سیاسی 18گانه اصلاحطلبان را دربر میگیرد که از میان آنها 4 تشکل در حوزه عمومی یا سیاسی موثرترند که مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران سازندگی ازجمله آنهاست.
لایه سوم نهادهای مدنی و مستقل از دولت است. در شرایط کنونی اکثر نهادها و محافل مستقل از دولت که اعضای آنها از ارزشهای آزادی، عدالت و دموکراسی و برابری دفاع میکنند، علاقهمند و نزدیک به اصلاحات هستند.» وی طبقات دیگر را نیز اینگونه تعریف کرد: «طبقه چهارم که با لایه سوم همپوشانی دارد، انبوه افراد علاقهمند به اصلاحات هستند که در شبکههای مجازی فعالیت و روشنگری میکنند. لایه پنجم هم پویشهای اجتماعی در جامعه است.
در ایران مطالبات پویشهای زنان و جوانان و... معمولا فراتر از مطالبات و اهداف اصلاحطلبان است ولی در جبههبندیهای سیاسی و اجتماعی به اصلاحطلبان نزدیکترند. طبقه ششم افکار عمومی، عموم مردم هستند. اغلب نظرسنجیها نشان میدهد که نظر اکثر مردم عادی درمورد جریانات و نیروهای اصلی سیاسی بیش از همه به اصلاحطلبان نزدیکتراست.»
وی درمورد طبقه هفتم هم اظهار کرد: «این طبقه بدنه فعال انتخاباتی است که در ترکیب با لایههای پیشین خود را در فصلهای انتخاباتی نشان میدهد. تجربههای انتخاباتی جز چند مورد در دهه گذشته، نشان میدهد اصلاحطلبان در میان 20 تا 40درصد شرکتکنندگان در انتخابات نفوذ دارند.»
طرحی نو دراندازیم
حالا با پیدایش گروههای جدید در اردوگاه اصلاحطلبی که بعضا مهمان ناخوانده هستند و تن به قواعد نانوشته اما دارای ثبات نمیدهند، باید فکری دیگر کرد و طرح نو برای همراه کردن این مهمان درانداخت؛ طرحی که آنها را وادار به پذیرش و اجرای قواعد تثبیت شده و حداقلی اصلاحات میکند اما نه با قهر و زور که اصل اصلاحطلبی گفتمان و تعامل است.
منبع: روزنامه آرمان
گزارش خطا
نظر شما
پربحث ترین عناوین
آخرین اخبار