درس ناطق نوری به بدخواهان هاشمی
مدیرکل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام به ماجرایی که برخی رسانهها اخیرا از خاطرات ناطق نوری علیه هاشمی استفاده کردهاند اشاره و پاسخ ناطق به آن را نیز تحلیل کرده است.
در روزگاری نه چندان دور که تلویزیون فیلمهای وسترن با داستان جویندگان طلا پخش میکرد، فراوان میدیدیم که گروهی راحتطلب و در عین حال، اهل خشونت، به جای تلاش و کوشش برای کسب و کار و به تبع آن زندگی با شرافت، در آرزوی یافتن طلا، به کوه و بیابان میزدند و مناطقی را برای یافتن طلا بین خود تقسیم میکردند و به محض دیدن نشانههایی از طلا، همقطاران خود را به سبک کشف ارشمیدوس در حمام، با گفتن «یافتم، یافتم» صدا میزدند و جالبتر اینکه بسیاری از مواقع نیز، مشخص میشد که دچار توهم شدهاند و اصلاً طلایی در کار نیست و حتی برخی موارد بر سر یافتهها یا نیافتههای خویش نیز به جان هم میافتادند.
به نظر میرسید آن اتفاقات و یا به اصطلاح سناریوها، فقط در فیلمها اتفاق میافتد، اما با مشاهده رفتارهای سیاسی مغرضانه برخی گروههای تریبوندار داخلی، دریافتم که چنین صحنههایی آن هم در عرصه رسانهای کشور، به ویژه پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، در حال افزایش است. البته نه در معنای حقیقی جستجوی طلا برای نیازهای اقتصادی، بلکه برای یافتن سوژههای طلایی سیاسی اختلافانگیز.
این رسانههای افراطی نزدیک به دولت گذشته، در متون و بطون مختلف، از خاطرات سالهای دور گرفته تا مصاحبهها و گفتارهای شخصیتهای معتدل، حتی در اوایل انقلاب اسلامی، ذرهبین به دست، میگردند به امید اینکه، شاید ماهی مراد سیاسی جناح خویش را، از آب گلآلود بگیرند و آنگاه به طور همزمان و مستمر در بلندگوهای مکتوب، شنیداری و دیداری خویش بدمند که، ای همقطاران سیاسی، گنجی نایافتنی، یافتهایم که بدون رنج و زحمت، شخص یا جناح مخالف را به زعم خود رسوا کرده و میتوانیم با آن کاخی دیگر ولو 8 ساله برای آرزوهای خویش بسازیم.
نمونه اخیر این کشف و «یافتم، یافتمها» ماجرای انتشار بخشی از خاطرات ارزشمند حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر ناطق نوری در مورد زمان مسئولیت وزارت کشور ایشان در سال 62 است. ماجرا از آنجا شروع شد که یکی از روزنامههای حامی دولتهای نهم و دهم، با کنکاش در یکی از صفحات کتاب دو جلدی خاطرات حاج آقا ناطق نوری، جملهای یافت که خلاصه آن در مورد موضوع استیضاح جناب آقای ناطق نوری به خاطر اقدام حاکم شرع وقت شهرداری تهران در مورد واگذاری زمینهای اطراف تهران به افراد بیبضاعت بود و در آن نامی از آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده بود که خود آقای ناطق نوری توضیح میدهد که: «این کار آقای سیدمهدی طباطبایی شیرازی (حاکم شرع شهرداری) اعتراض وزارت مسکن را در پی داشت و آقای گنابادی که وزیر مسکن بودند، مرتب به مجلسیها میگفت: «من این موضوع را به وزیر کشور میگویم، ولی گوش نمیدهد» در حالی که در واگذاری این اراضی، بنده نقشی نداشتم، فقط گاهی اوقات افرادی را مثل بقیه آقایان به حاکم شرع برای واگذاری زمین، معرفی میکردم.» (جلد دوم خاطرات جناب آقای ناطق نوری، ص 51)
ایشان در فراز دیگری از این خاطرات اضافه میکند که: «لیست اکثریت نمایندگان مجلس که زمین گرفته بودند یا با نوشتن نامه درخواست زمین (برای دیگران) کرده بودند را تهیه کردم، حتی اسم آقای هاشمی رفسنجانی هم بود.» (همین کتاب ص 53)
فردای آن روز چند سایت و روزنامه همسو و مخالف شخصیتهای معتدل نظام که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به شدت در تکاپوی یافتن نکتهای منفی، اختلافی، ضد و نقیض و... از گفتار، رفتار و کردار مخصوصاً آیتالله هاشمی رفسنجانی در اسناد دیداری، شنیداری، گفتاری و حتی محفلی و غیرگفتاری و شنیداری هستند، گویی سوژه سیاسی طلایی ناب پیدا کرده و با فریاد «یافتم، یافتم» همزمان جمله «ثبتنام هاشمی برای دریافت زمین دولتی» را تیتر یک خویش قرار دادند و پس از آن در اقدامی هماهنگ در رسانههای زنجیرهای، ضمن درج خبر خودساخته، اقدام به درج تحلیلهای کارشناسانه!! و مصاحبههای ناصواب با دوستان و همفکران کلیشهای خود در این مورد کردند که این هم نمونهای از اشرافیت در زندگی آقای هاشمی که حتی از زمین دولتی هم نمیگذرد!! و آن را دستمایه تخریبهای جدید و تکرار تهمتهای گذشته و نو کردند.
اگر با خوشبینانهترین حالات ممکن، این اقدام همزمان رسانهای را براساس وظیفه اطلاعرسانی آنها بدانیم، شرع، عرف و قانون مطبوعات، صراحت دارند که اگر موضوعی را سهوا،ً غیرواقعی و کذب انتشار دادهاند، در اولین شماره پس از کشف واقعیت، در همان ستون یا صفحه، نسبت به اصلاح آن اقدام کنند و در این موضوع نیز شخص حجتالاسلام والمسلمین آقای ناطق نوری، وقتی دیدند و شنیدند که گروهی در مقام مفسّر خاطرات ایشان با سوءاستفاده، با ذوق و شوق در جهت تخریب آیتالله هاشمی رفسنجانی، دروغی را در جامعه نشر داده اند، در مصاحبه با «خبر آنلاین» که در تاریخ 31 تیر ماه پخش شد، به این نکته اشاره کرده و گفت: «به نظر میرسد که تندروهای سیاسی از هر دو جریان، ظاهراً به یک نقطه مشترک رسیدهاند و آن هم ایجاد شکاف در بین نیروهای قدیمی انقلاب! از یک طرف برای ایجاد حساسیت میگویند که اینها (آقای هاشمی، بنده و آقای خاتمی) نشستهاند برنامهریزی برای مجلس آینده کرده اند و چه و چه که حرف بیربط و خلاف واقعی است.
از طرف دیگر عدهای از همان قماش و با نیت ناپاک، با همان هدف، دست به خبرسازی هدفمند میزنند و مثلاً با تحریف متن کتاب خاطرات بنده، سعی کردهاند یک موضوعی را وارونه القا کنند تا فرصتی برای تفرقه بین امثال ما به وجود آورند.
در روایت دارد پیامبر(ص) میفرماید: میخواهید بدترین شما را بگویم چه کسی است؟ فرمود: کسی که مشی و رویه او نمّامی و تفرقه انداختن بین انسانها است. حالا شما حساب کنید در ماه رمضان که میگویند دست و پای شیطان بسته است، ببینید که اینها دیگر چه شیطانهایی هستند! آمدهاند با نیت تفتین، خاطرهای از من که اسمی از آقای هاشمی هم آنجا هست را تحریف کردهاند و خب شما میدانید که قرآن را هم اگر قرار باشد از آن سوءاستفاده بکینم میشود تحریف کرد. مثلاً قرآن میگوید «یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه و انتم سکاری»، کسی که میخواهد سوءاستفاده کند میگوید: خدا خودش در قرآن میگوید (لاتقربوا الصلاه) یعنی نمیخواهد نماز بخوانید! بعد (انتم سکرا) را بیان نمیکند.
خاطرات بنده هم که اخیراً دیدم بخشهایی از آن در فضای مجازی با اهدافی بازنشر داده شد، باید بگویم کتاب خاطرات بنده را اگر کسی میخواهد بخواند، باید حداقل یک فراز آن را بخواند تا متوجه مطلب گوینده بشود! موضوع از این قرار است که در ماجرای استیضاح بنده وقتی که وزیر کشور بودم (سال 62) یک سؤال راجع به زمین و واگذاری زمین به مردم و افراد محروم مطرح شده بود. آقای مهندس گنابادی آن زمان وزیر وقت مسکن بود، به او گفته بودند این وزیر کشور زمین تقسیم میکند. او هم مدام به ما نامه مینوشت. من هم به مرحوم مهندس کازرونی که معاون عمرانی من بود، کار را ارجاع دادم که ببیند ماجرا چیست که معلوم شد حاکم شرعی مستقر در شهرداری تهران (آن وقت شهرداری زیرمجموعه وزارت کشور بود)، زمینهای بیصاحب را براساس تشخیص خودش به فقرا، مستضعفین و حتی پاسدارهایی که بیخانه بودند، واگذار میکرد.
جمعی از نمایندهها برای ایشان نامه مینوشتند و توصیه میکردند که فلان کس را میشناسیم وضعیتش را بررسی کردهایم و میدانیم که فقیر و مستحق است که یک تکه زمین به او داده شود. از جمله این توصیهها برای افراد بیبضاعت، یک توصیهای است که آقای هاشمی انجام داده بود و کسی را معرفی کرده و گفته بود: آقای حاکم شرع! اگر زمینی در اختیار نیازمندان قرار میدهید، این فرد هم بیچاره است و مستحق دریافت. خود من هم از این توصیهها داشتم. مثلاً آقای طباطبایی (حاکم شرع) یک لیستی را خطاب به من فرستاده و نوشته بود: «این آدمها میگویند مستحق هستند و زمین میخواهند. میگویند شما اینها را میشناسید؟» من در جواب نوشتم: «این افراد فقیر هستند و فقر آنها برای بنده مورد تأیید است.»
اصل ماجرای زمین در استیضاح این بود و خب این بهانهای شده بود برای استیضاحکنندگان که در کنار سایر موارد مطرح کنند. منتها در کتاب خاطرات بنده عبارت نارسایی وجود دارد با این مضمون که «آقایان زمین گرفتند از جمله آقای هاشمی» خب ملاحظه میکنید که اصل ماجرا چه بوده و این افراد بد دل چگونه عنوان کردهاند وگرنه ایشان همانطور که رهبری در خطبههای 29 تیر ماه 88 گفتند: آقای هاشمی سرمایههای شخصی خودش را برای انقلاب گذاشت و اصلاً چه نیازی داشت به یک قطعه زمین مثلاً در باغ فیض که آن وقتها هم بیابانی بیش نبود نه مثل حالا.»
در ادامه از جناب آقای ناطق نوری سؤال میشود: «صحیح است که آقای هاشمی در حین دفاعیات شما در استیضاح، شما را برحذر داشتند که اسامی نمایندهها را اعلام کنید؟»
«این درست نیست! شیطنت این است که گفتند آقای هاشمی از من خواسته بودند که این لیست را نخوانم. در صورتی که ماجرا اینطور نبود. من در آن جلسه استیضاح خطاب به نمایندهها گفتم که عدهای از شما هم کسانی را معرفی کردهاید، میخواهید اسامی این عده را برای شما بخوانم؟
برخی گفتند بخوانید، برخی گفتند نخوانید. فضا متشنج شد. بالاخره عدهای گفتند اسامی را بخوان ببینیم چه کسی هستند؟ من هم اسم یک بنده خدایی که اتفاقاً از امضاکنندگان استیضاح هم بود را خواندم. اسم این فرد را که خواندم سروصدا بلند شد که آقا! نخوان. مجلس متشنج شد. آقای هاشمی به من گفت: آقا! خوب اگر نمایندگان میگویند نخوانید، خب نخوانید. در نهایت آقای هاشمی گفتند: «در اختیار خود آقای وزیر است که اگر مایل هست اسامی را بخواند و اگر هم مایل نیست نخواند» بنده هم ترجیح دادم فضا متشنجتر نشود و بالاخره نخواندم. ضمن اینکه ایشان در آن استیضاح دفاع مفصلی از بنده داشت و لطف شایانی به من کرد که بنده هنوز از ایشان به خاطر آن محبت سپاسگزارم.»
نکته ظریفی که در توضیحات حاج آقا ناطق نوری آمده، استناد به خطبههای تاریخی رهبری معظم انقلاب در تاریخ 29/3/88 است که در پاسخ به اظهارات رئیس جمهور دهم در آن مناظره کذایی و تهمت زدن به آیتالله هاشمی رفسنجانی و حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری در منظر دست کم 60 میلیون بیننده و شنونده داخلی، فرمودند: ... بنده در نماز جمعه هیچ وقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم، اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقای هاشمی رفسنجانی، از آقای ناطق نوری من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسی متهم به فساد مالی نکرده، حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعایی دارد، بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات شود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانهای کرد. اگر چیزی اثبات شود، فرقی بین آحاد جامعه نیست، اما اثبات نشده، نمیشود اینها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد. وقتی این جور حرفها مطرح میشود، تلقیهای نادرست در جامعه به وجود میآید، جوانها چیز دیگری خیال میکنند، چیز دیگری میفهمند.
منبع: انتخاب
گزارش خطا
نظر شما
پربحث ترین عناوین
آخرین اخبار