دغدغة امیرکبیری هاشمی

کد خبر: ۱۳۷۳۳۷
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۵
به گزارش صدای ایران به نقل از دین آنلاین، دکتر عبدالله صلواتی استاد فلسفه و مجری-کارشناس برنامه زاویه در خصوص حضرت آیت الله هاشمی(ره) نوشت:

«تقدیم به تمام مسلمانانی که از ضعف و انحطاط کشورهای اسلامی رنج می برند و آرزوی عظمت و مجد اسلام و مسلمین وجودشان را مُسخَّر کرده و با اخلاص و فداکاری در راه تجدید جلال و شکوه اسلام و نجات مسلمین از بند استعمار و استثمار به پیکار برخاسته اند»  این سخن را آیت الله هاشمی بر پیشانی کتاب امیر کبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار حک کرد؛ کتابی که آن را در 1346 نوشت.

از دریچه یک پژوهش تاریخی می¬توان مهمان این اثر شد و دربارة پیشفرضها، پیش‌فهم‌ها و زمینه‌های فکری مؤلف، آکادمی بودن یا ایدئولوژیک بودن این کتاب داوری کرد. اما آیت الله این دریچه را می¬بندد و می¬نویسد: «در این کتاب، نگارنده درصدد تحقیق تاریخی نیست بلکه هدف اصلی، بررسی وضع امیر کبیر در مقابل استعمار و استعمارگران است» شاید کسی بخواهد از این دریچة بسته سراغ این کتاب رود اما به نظر می¬رسد می توان در این فقره، پروندة پرسشی بزرگتر را گشود. برای همین کمی عقبتر می ایستیم و می¬پرسیم: چرا امیر کبیر دلشوره و دغدغه آیت الله شده بود؟ این دغدغه آن چنان بزرگ بود که آیت الله را واداشت تا دربارة امیر کبیر دست به قلم برد و نه یادداشتی که کتابی تقریباً مفصل دربارة امیر کبیر بنویسد و وجودش را در کوچه پس کوچه¬های این اثر آرام کند و به ظهور رساند.
او امیر کبیر را در 1346 نوشت اما پس از انقلاب  تا پایان عمر، با همان حرارت گذشته از امیر کبیر سخن می¬گفت و از مظلومیت او می گریست
امیر کبیر چه داشت که هاشمی را از قبل انقلاب تا لحظات پایانی عمر متوجه خود کرد؟ آب و رنگ ضداستعماری امیر کبیر، آیت الله را متوجه خود کرده بود یا تحول خواهی اش یا اصلاحات و ایدة پیشرفت ایران؟ شاید هم کسی بگوید عملگرایی امیر برای هاشمی جذاب بود!! شاید هم امیر در هر دوره¬ای برای هاشمی نو به نو شده و او به اقتضای شرایط، انعطاف نشان داده و مردم، هاشمی¬های متنوع را تجربه کرده اند:

«مردم حداقل سه هاشمي را تجربه كردند: هاشمي اول يك اسلامگراي فابريك بود تا پايان جنگ تحميلي. در هاشمي دوم كه بعد از جنگ و طي دهه هفتاد و بخش بزرگي از هشتاد شكل گرفت عنصر عمل گرايي در سياست‌هاي اقتصادي و خارجي و بعضا فرهنگي و اجتماعي، به مصلحت فعال شد، بدون آنكه تحول‌خواهي و دموكراسي‌خواهي و حقوق بشر در مركز گفتمان باشد. هاشمي سوم اما از اواخر دهه هشتاد داشت ويراسته مي‌شد. اين نيز علت داشت. دگرگوني‌هاي جهاني، اينترنت و رشد زيرپوستي جامعه ايران سبب شده بود قدرت مدني تنه به تنه قدرت حكومتي بزند و در نتيجه هاشمي باز به مصلحت لازم ديد تعادلي ميان اين دو قدرت برقرار بكند. ويرايش اجتماعي هاشمي با درگذشت او ناتمام ماند. تنش مركزي در سياست‌ورزي از نوع هاشمي سوم، تنش ميان شريعت و مصلحت و تنش ميان امر ايدئولوژيك و امر پراگماتيك بود.» اینها را دکتر مقصود فراستخواه گفته.

شاید هم در امیر کبیر همه امکانات سیاسی و اجتماعی که در آیت الله به ظهور رسیده وجود داشته باشد. شاید هم امیرکبیر نقطة آغازی بود برای امیرکبیری با ویراستی انقلابی و عقلانی در قرن جدید. در هر صورت، در نگاه برخی، «آیت‌الله هاشمی امیرکبیر زمان بود» 
شاید لازم باشد چشم¬ها را تیزتر کرده و به دور از غبار هیاهو و حجاب احساس و هیجان و حزب و جناح، و با نگاهی واقع بینانه، بار دیگر آیت الله هاشمی را از زوایای رنگارنگ ببینیم و دغدغة امیرکبیری او را سنجیده ورق بزنیم و بجای تصویرهای منقطع از ایشان، فیلم پیوسته آیت الله را ببینیم تا یکسره او را سیاه یا سفید نبینیم. شاید این کار برای واکاوی دقیق همه شخصیت های سیاسی ضروری باشد.

پربیننده ترین ها
آخرین اخبار