قدرت خلاقیت در معماری

کد خبر: ۱۲۳۴۱۳
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۳:۲۲
صدای ایران؛ میلاد پور اسمعیلی- بیشتر دانشجویان رشته معماری تصور می کنند رشته معماری را آگاهانه انتخاب کرده اند. اما در واقع این گونه نیست. معمــــاری دارای نیروی ماورای انسانی است و از خود روحی دارد که تنها اندکی از انسان ها قادر به دریافت آن نیرو و پیام های آن هستند، یعنی انسانهایی که از نقص های ذاتی به دوراند. انســـان همیشه در زندانی که برای خود می سازد زندگی می کند. این زندان شامل میله های فولادی است و هر یک از این میله ها نقص های انسان ها هستند. میله ها و به تبع آن نقص هایی مانند: حسادت ، ترس ، عدم اعتماد به نفس ، پیش داوری ، خود کم بینی و...

در واقع، زندان در ذهن ما ساخته می شود به همان مقدار که ما به نقص ها ی موجود در خود غذا می دهیم و آنها را قوی و قوی تر می کنیم ، این وضعیت سبب می شود ما ضعیف و ضعیف تر شویم.

بعضی از انسان ها موجودی تأثیر پذیر هستند و لذا همیشه تحت تأثیر فردی یا چیزی قرار می گیرند و تقلید می کنند. این دسته انسان ها از خود هویتی مستقل ندارند و همیشه به دنبال تکمیل کردن خود در دیگران می باشند. دسته ای دیگر از انسان ها، با فهم دلایل خلقت خود، به خوبی می دانند که هدف از زندگی چیست و با اعتماد  به زمان حال و با امید به آینده زندگی می کنند.

آری معماری با روح و نیروی ماورا انسانی خود، ما را به سمت خود جذب کرده و به دنبال تبادل و ارتباط با ما می باشد. زمانی که این تبادل انجام گرفت،  معماری ایده های خود را به وسیله قلم ما، جامه عمل می پوشاند.

جذابیت در تمامی هنرها و به تبع آن هنرمندان وجود دارد تا سبب تغییر و  تحول های مداوم در جامعه شود. یکی از زیرساخت های هر تحول نو ، خلاقیت است. خلاقیت در ذهن انسان هایی علاقه مند به هنر که جاذبه هنر را می گیرند، وجود دارد.

برای مثال، روانشناسان زمانی قادرند هم نوع خود را معالجه کنند که بتوانند پیام های ارسالی از وضعیت بیمار خود را درک کنند و با آن ارتباط برقرار کنند. یک معمار نیز اگر نتواند جذابیت و نیروی جذب کننده هنر معماری را بگیرد و با آن ارتباط برقرار کند قادر نیست خلاقیتی از خود به معرض نمایش بگذارد.



معمار یعنی انسانی که خود را از دنیای فانی بریده و به دنیای ماورای آن وارد شده و در آنجا دیگر پای او بر روی زمین نیست. در فضایی زندگی می کند که تمامی ایده ها را می بیند و ساختار آنها را می شکند تا خوب ترین و بهترین ایده ها استخراج شود. در یک ایده بزرگ ده ها ایده کوچک نهفته است و تنها معماران عاشق می توانند تمامی آن ایده ها را ببینند.

اما انسان عادی یک ایده را می بیند و آن را الگوی کار خود قرار می دهد، که این عمل اشتباهی است. در معماری قدیم ما ایده های زیادی وجود داشته مانند: چهار باغ، حیاط مرکزی، عناصر اربعه و ... که بر حسب نیاز بوده و ما نباید صرفاً از اسم این ایده ها در طراحی خود استفاده کنیم.

امروز زمان آن رسیده که پا به فراسوی این ایده ها بگذاریم و خود را به ایده های تکراری محدود نکنیم زیرا تمامی این ایده ها متعلق به یک شهر یا استان نیستند و می توان آنها را در تمام کشور به کار برد.
 
معماری همانند سینما در دو بعد زمان و حرکت جریان دارد. انسان یک ساختمان را در سکانسهای مختلف درک و تصور می کند. در طراحی و ساخت یک بنا، پیش بینی و جستجوی تأثیرات متقابل انسان هایی است که از روبروی آن عبور می کنند. زمانی که مردم با هم زندگی می کنند و ارتباط برقرار می کنند در واقع در دانسته ها و خواسته های معمولی خود با یکدیگر شریک می شوند، فرهنگ در ابتدای این شریک شدن هاست. این ایده ها پیشرفت و رشد می کنند و به نسل بعد منتقل می شوند. فرهنگ از المانهای مختلفی تشکیل شده و تصویر ذهنی تنها یکی از این المانهاست. تصویر ذهنی یک وسیله برای تعریف فرهنگ است.

ما باید بدانیم در طراحی های خود چه فرهنگی را به بیننده انتقال می دهیم . خوب یا بد.؟
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار