پنج دليل براي حذف زودهنگام انگليس از جام جهاني
با شكست ايتاليا مقابل كاستاريكا، حذف انگليس از جام جهاني قطعي شد. البته سه شيرها بيش از اينكه بخواهند بيعرضگي ايتالياييها را به رخشان بكشند، بايد نگاهي به معايب خودشان داشته باشند:
1 - ضعف دفاعي
در زمان آمادهسازي تيم شايد مهمترين سوال مطرح شده مربوط به وضعيت دفاعي شاگردان هاجسون بوده باشد. نكته اول در رابطه با خط دفاع انگليس، بازيكنان كناري آن هستند. جايي كه ليتون بينس و گلن جانسون در فاز تهاجمي بازيكنان قابلي محسوب ميشوند اما هيچ يك از اين دو بازيكن در كارهاي تدافعي فوقالعاده عمل نميكنند.
در مركز خط دفاعي زوج كيهيل و جاگيلكا بارها در تمرينات و ديدارهاي تداركاتي زنگ خطر را براي روي هاجسون به صدا در آورده بودند و در نهايت در جام جهاني نيز ضعفهاي اين زوج آشكار شد. هر 2 گل سوارس به خوبي نشان ميدهد كه كيهيل و جاگيلكا تا چه اندازه با يكديگر ناهماهنگ بودهاند. اين جا است كه ناخودآگاه نام امثال جانتري به اذهان راه پيدا ميكند.
اگر از ضربه راه دور ماركيزيو بگذريم، بقيه گلهايي كه انگليس در جام جهاني دريافت كرده، همگي روي ضعفهاي مشهود خط دفاعي اين تيم بوده است.
2 - بيتجربگي بازيكنان جوان
استيون جرارد كاپيتان تيم ملي انگليس معتقد است كه اگر تيمش كمي با تجربهتر پس از زدن گل تساوي برابر اروگوئه عمل ميكرد، شايد اكنون آنها هنوز در جام جهاني باقي مانده بودند. انتخاب تركيبي جوان و متشكل از بازيكنان بااستعداد مانند شمشيري دو لبه براي هاجسون بود. اكنون بسياري از خود ميپرسند اگر بازيكنان باتجربهتري همچون فرانك لمپارد يا جيمز ميلنر در تركيب قرار ميگرفتند، باز هم همين اتفاق رخ ميداد؟ البته پاسخ دادن به اين سوال بسيار دشوار است اما بايد توجه داشت كه رقابت مهمي همچون جام جهاني مكاني براي آزمون و خطا محسوب نميشود.
3 - تعويضهاي ضعيف
بلژيك در ديدار نخست خود برابر الجزاير بهشدت بازياش گره خورده بود. شاگردان ويلموتس هرچه ميزدند به در بسته ميرسيدند اما در نهايت اين مربي جوان توانست با تعويض حرفهيي خود، روند بازي را به كل عوض كند. فليني از روي نيمكت ذخيرهها وارد بازي شد و توانست در يك لحظه ورق را به سود بلژيك برگرداند. اين اتفاق ميتوانست براي انگليس هم رخ دهد، البته اگر تعويضهاي هاجسون موثر واقع ميشد. چه در بازي اول و چه در بازي دوم، هيچ كدام از تغييراتي كه هاجسون در تيمش ايجاد كرد، نتوانست شرايط بازي را به نفع انگليس تغيير دهد. باركلي تقريبا در هر دو ديدار نيم ساعت زمان داشت اما نتوانست وضعيت خط مياني تيمش را در فاز تهاجمي بهبود ببخشد. روي هاجسون هيچ «پلن بي» براي خروج انگليس از بحران در جريان بازي نداشت و همين عامل باعث شد تا همه تعويضهاي اين سرمربي كهنه كار، تعويضي «سوخته» محسوب شوند.
4 - آمادهسازي تيم
انگليس اردوهاي خوبي را در پرتغال و ميامي امريكا پشت سر گذاشته بود و همچنين اضافه شدن دكتر استيو پيترز و صحبتهاي او با بازيكنان پيرامون مسائل روانشناسي، توانست كمك زيادي براي هاجسون باشد. اما روي هاجسون به هيچ عنوان نتوانست از لحاظ تاكتيكي تيمش را در اردوهاي آمادهسازي تيم ارتقا دهد. هر 3 بازي دوستانه تيم پيش از آغاز جام جهاني مملو از نكتههايي بود كه در بازيهاي جام جهاني نيز رخ داد. اما سرمربي كهنه كار هيچ راهحلي براي رفع نقصهاي تاكتيكي تيم در طول برنامههاي آمادهسازي ارائه نكرد.
حتي اگر به عقبتر نيز برگرديم، شكست برابر شيلي و آلمان در ويمبلي در ماه فوريه، ميتوانست زنگ خطر را خيلي زودتر براي هاجسون به صدا در آورد ولي او هيچ توجهي به اين شكستها در دوران آمادهسازي تيمش نداشت.
5 - دو هافبك مياني
شايد مهمترين سوءتفاهم انگليس دو هافبك وسط اين تيم باشد. جايي كه استيون جرارد و جوردن هندرسون زوجي ليورپولي را در مركز خطا مياني انگليس به وجود آورده بودند. جرارد تنها سايهيي از عملكرد خود را در طول فصل به نمايش گذاشت و هندرسون نيز در بهترين شرايط خود، نمايشي معمولي ارائه كرد. بسياري از خود ميپرسند آيا امثال جك ويلشر نميتوانستند انتخاب بهتري براي بازي در اين پست باشند؟ شايد بهتر بود هاجسون دست كم در بازي برابر ايتاليا با تفكرات دفاعي بيشتري وارد ميدان ميشد و سپس در صورت نياز مهرههاي تهاجمي تيمش را روانه ميدان ميكرد. با اين حال معماي مردان مركز خط مياني انگليس همچنان حل نشده به نظر ميرسد. چه آن زمان كه لمپارد و جرارد كنار يكديگر حضور داشتند و چه امسال كه لمپارد راهي نيمكت شده بود و هندرسون در كنار جرارد قرار گرفته بود.
1 - ضعف دفاعي
در زمان آمادهسازي تيم شايد مهمترين سوال مطرح شده مربوط به وضعيت دفاعي شاگردان هاجسون بوده باشد. نكته اول در رابطه با خط دفاع انگليس، بازيكنان كناري آن هستند. جايي كه ليتون بينس و گلن جانسون در فاز تهاجمي بازيكنان قابلي محسوب ميشوند اما هيچ يك از اين دو بازيكن در كارهاي تدافعي فوقالعاده عمل نميكنند.
در مركز خط دفاعي زوج كيهيل و جاگيلكا بارها در تمرينات و ديدارهاي تداركاتي زنگ خطر را براي روي هاجسون به صدا در آورده بودند و در نهايت در جام جهاني نيز ضعفهاي اين زوج آشكار شد. هر 2 گل سوارس به خوبي نشان ميدهد كه كيهيل و جاگيلكا تا چه اندازه با يكديگر ناهماهنگ بودهاند. اين جا است كه ناخودآگاه نام امثال جانتري به اذهان راه پيدا ميكند.
اگر از ضربه راه دور ماركيزيو بگذريم، بقيه گلهايي كه انگليس در جام جهاني دريافت كرده، همگي روي ضعفهاي مشهود خط دفاعي اين تيم بوده است.
2 - بيتجربگي بازيكنان جوان
استيون جرارد كاپيتان تيم ملي انگليس معتقد است كه اگر تيمش كمي با تجربهتر پس از زدن گل تساوي برابر اروگوئه عمل ميكرد، شايد اكنون آنها هنوز در جام جهاني باقي مانده بودند. انتخاب تركيبي جوان و متشكل از بازيكنان بااستعداد مانند شمشيري دو لبه براي هاجسون بود. اكنون بسياري از خود ميپرسند اگر بازيكنان باتجربهتري همچون فرانك لمپارد يا جيمز ميلنر در تركيب قرار ميگرفتند، باز هم همين اتفاق رخ ميداد؟ البته پاسخ دادن به اين سوال بسيار دشوار است اما بايد توجه داشت كه رقابت مهمي همچون جام جهاني مكاني براي آزمون و خطا محسوب نميشود.
3 - تعويضهاي ضعيف
بلژيك در ديدار نخست خود برابر الجزاير بهشدت بازياش گره خورده بود. شاگردان ويلموتس هرچه ميزدند به در بسته ميرسيدند اما در نهايت اين مربي جوان توانست با تعويض حرفهيي خود، روند بازي را به كل عوض كند. فليني از روي نيمكت ذخيرهها وارد بازي شد و توانست در يك لحظه ورق را به سود بلژيك برگرداند. اين اتفاق ميتوانست براي انگليس هم رخ دهد، البته اگر تعويضهاي هاجسون موثر واقع ميشد. چه در بازي اول و چه در بازي دوم، هيچ كدام از تغييراتي كه هاجسون در تيمش ايجاد كرد، نتوانست شرايط بازي را به نفع انگليس تغيير دهد. باركلي تقريبا در هر دو ديدار نيم ساعت زمان داشت اما نتوانست وضعيت خط مياني تيمش را در فاز تهاجمي بهبود ببخشد. روي هاجسون هيچ «پلن بي» براي خروج انگليس از بحران در جريان بازي نداشت و همين عامل باعث شد تا همه تعويضهاي اين سرمربي كهنه كار، تعويضي «سوخته» محسوب شوند.
4 - آمادهسازي تيم
انگليس اردوهاي خوبي را در پرتغال و ميامي امريكا پشت سر گذاشته بود و همچنين اضافه شدن دكتر استيو پيترز و صحبتهاي او با بازيكنان پيرامون مسائل روانشناسي، توانست كمك زيادي براي هاجسون باشد. اما روي هاجسون به هيچ عنوان نتوانست از لحاظ تاكتيكي تيمش را در اردوهاي آمادهسازي تيم ارتقا دهد. هر 3 بازي دوستانه تيم پيش از آغاز جام جهاني مملو از نكتههايي بود كه در بازيهاي جام جهاني نيز رخ داد. اما سرمربي كهنه كار هيچ راهحلي براي رفع نقصهاي تاكتيكي تيم در طول برنامههاي آمادهسازي ارائه نكرد.
حتي اگر به عقبتر نيز برگرديم، شكست برابر شيلي و آلمان در ويمبلي در ماه فوريه، ميتوانست زنگ خطر را خيلي زودتر براي هاجسون به صدا در آورد ولي او هيچ توجهي به اين شكستها در دوران آمادهسازي تيمش نداشت.
5 - دو هافبك مياني
شايد مهمترين سوءتفاهم انگليس دو هافبك وسط اين تيم باشد. جايي كه استيون جرارد و جوردن هندرسون زوجي ليورپولي را در مركز خطا مياني انگليس به وجود آورده بودند. جرارد تنها سايهيي از عملكرد خود را در طول فصل به نمايش گذاشت و هندرسون نيز در بهترين شرايط خود، نمايشي معمولي ارائه كرد. بسياري از خود ميپرسند آيا امثال جك ويلشر نميتوانستند انتخاب بهتري براي بازي در اين پست باشند؟ شايد بهتر بود هاجسون دست كم در بازي برابر ايتاليا با تفكرات دفاعي بيشتري وارد ميدان ميشد و سپس در صورت نياز مهرههاي تهاجمي تيمش را روانه ميدان ميكرد. با اين حال معماي مردان مركز خط مياني انگليس همچنان حل نشده به نظر ميرسد. چه آن زمان كه لمپارد و جرارد كنار يكديگر حضور داشتند و چه امسال كه لمپارد راهي نيمكت شده بود و هندرسون در كنار جرارد قرار گرفته بود.
منبع: روزنامه اعتماد
گزارش خطا
نظر شما
پربحث ترین عناوین