جنگ سرد جدید واقعیت و رویا

کد خبر: ۱۱۶۹۱
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰
دکتر کاظم سجادپور در آرمان درباره مسائل و تنشهای اخیر بین روسیه و ایالا متحده چنین نوشت:

در مدت اخیر به خصوص بعد از الحاق کریمه به روسیه، فصل جدید در روابط مسکو و واشنگتن گشوده شده و این فصل با فصول گذشته در دوران بعد از جنگ سرد تفاوت دارد. لحن کلام و گفتار مسکو و واشنگتن نسبت به یکدیگر دگرگون شده و سیاست‌های علمی دو کشور در قبال یکدیگر نیز، دستخوش دگرگونی شده است.

روسیه از گروه 8 کنار گذاشته شده و گروه 7 به ترکیب سابق خود برگشته است. در این میان، برخی از تحلیلگران از جنگ سرد جدیدی بین آمریکا و روسیه سخن می‌گویند. آیا واقعا بین آمریکا و روسیه، جنگ سرد جدید آغاز شده است؟ آیا این جنگ سرد مانند جنگ سرد گذشته است؟

آیا این جنگ خیالی و تصوری است و فصل جنگ سرد به طور کلی خاتمه یافته و سخن گفتن از آن فقط شبیه سازی ساده انگارانه است؟ در بررسی پرسش‌های مزبور و پرسش‌هایی از این قبیل به سه نکته اساسی باید پرداخت:

1-اهمیت بنیادی پرسش ها،2- شناخت ماهیت تنش‌های نوین بین آمریکا و روسیه، 3- سنجش این تنش‌ها با دوران جنگ سرد و چگونگی مدیریت آنها. اهمیت پرسش ها: جواب سوال‌های مطرح شده چندان راحت نیست ولی نفس طرح پرسش‌ها حایز اهمیت است. زیرا با وجود تفاوتی که بین قدرت آمریکا و قدرت روسیه در مقایسه با اتحاد شوروی در جنگ سرد به وجود آمده، هر دو کشور از قدرت‌های مهم و جهانی هستند.

تردیدی نیست که روسیه با شوروی سابق برابری قدرت ندارد و نمی‌توان آن را به عنوان یک ابر قدرت توصیف کرد اما بی تردید روسیه از قدرت‌های جهانی است. و تنش بین دو قدرت جهانی در این مقطع می‌تواند سایه سنگینی بر همه روابط بین‌الملل بیفکند. نکته دوم در اهمیت پرسش‌ها آن است که واقعیت قدرت یک پدیده و ارزیابی از قدرت پدیده دیگر است.

بدین معنی که ارزیابی آمریکا و روسیه از قدرت یکدیگر و شرایط کنونی آن دو، بسیار حایز اهمیت است. اینکه روسیه فکر کند آمریکا ادبیات جنگ سرد را وارد گفتمان‌های دیپلماتیک خود کرده، و متقابلا آمریکا، روسیه را به بازگشت به جنگ سرد متهم کند، فی نفسه به لحاظ اهمیت ارزیابی از طرف مقابل برای دست اندرکاران امور بین‌المللی حایز اهمیت می‌شود.

اما نکته سوم که اهمیت این پرسش‌ها را برجسته می‌کند آن است که ترکیبی از قدرت و ارزیابی از قدرت سامانه نهایی سیاسی را شکل می‌دهد و رفت و آمدی بین واقعیت قدرت بازیگران جهانی و تحلیل‌ها و ارزیابی‌هایی که از آن قدرت‌ها وجود دارد، دیدگاه‌ها را شکل داده و این دیدگاه‌ها در نهایت به عمل سیاسی منجر می‌شود.

و جالب آنکه این عمل سیاسی صرفا به آمریکا و روسیه منحصر نشده و ارزیابی همه بازیگران بین‌المللی در این معادله حایز دقت و توجه می‌شود. در این دوران روسیه و آمریکا در عین همکاری به خصوص در شورای امنیت و سایر نهادهای بین‌المللی در عرصه‌هایی مانند گسترش ناتو و سپر دفاع موشکی دچار اختلافات شدند اما هیچکدام مانند بحران اخیر اوکراین نبود. 

نکته دیگر آنکه در بحران اوکراین شاهد اوج گیری عنصر سرزمینی در منازعه روسیه و آمریکا هستیم. اینکه انگیزه روسیه در الحاق کریمه به خاک روسیه بعد از برقراری رفراندوم چیست، هنوز موضوع بحث و گفت‌وگوی استراتژیست هاست. اما نمی‌توان شک داشت که نحوه نگرش روسیه به آمریکا بخشی از این تنش سرزمینی است.

به نظر می‌رسد با وجود گرایش‌های تند در آمریکا و روسیه، مدیران سیاسی دو کشور سعی در حل دیپلماتیک منازعات داشته و در پی گسترش آن نیستند. به اضافه اروپا نقش بسیار قابل توجهی در این مدیریت دارد. هرچند که در اروپا، بخش شرقی ضد روسی تر از دیگران است؛ اما قدرت‌های اصلی اروپایی به خصوص آلمان و فرانسه تمایلی به احیا و گسترش تنش بین آمریکا و روسیه ندارند و آن را به سود خود نمی‌بینند.

از آنچه گفته شد، این استنتاج و استتنباط را می‌توان داشت که بین آمریکا و روسیه تنش‌هایی به وجود آمده، اما اگر این تنش‌ها را با دوران جنگ سرد برابر تصور کنیم، به نوعی پیچیدگی‌های معاصر را ساده و دو قطبی کرده ایم. واقعیت آن است که دوران روابط بین‌المللی بعد از جنگ سرد به مراتب پیچیده تر از هر دوران مشابه و معاصری است.
پربیننده ترین ها