«لطف تار» و لطفي آموزگار

«لطف تار ايران» گرچه در سال هاي فعاليت خود، به ويژه سال هاي پاياني عمر، از دوست و دشمن جفا فراوان ديد، هيچ گاه لطف خود را از عاشقان موسيقي ايراني دريغ نكرده است؛ و اين لطف «لطفيِ» موسيقي ايراني، به بركت ميراث هنري ماندگاري كه از او بر جاي مانده، حتي پس از سفر بي بازگشت او نيز ادامه دارد....
کد خبر: ۱۰۹۰۲۳
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۴
«لطف تار ايران» گرچه در سال هاي فعاليت خود، به ويژه سال هاي پاياني عمر، از دوست و دشمن جفا فراوان ديد، هيچ گاه لطف خود را از عاشقان موسيقي ايراني دريغ نكرده است؛ و اين لطف «لطفيِ» موسيقي ايراني، به بركت ميراث هنري ماندگاري كه از او بر جاي مانده، حتي پس از سفر بي بازگشت او نيز ادامه دارد....

به گزارش ايرنا، امروز يكشنبه، 12 ارديبهشت ماه 95است. امروز را صفحه هاي تقويم، روز «معلم» ثبت كرده است. «معلم» براي بسياري از ما آدمياني كه يا هنوز در سال هاي كتاب و دفتر به سر مي بريم و يا از آن سال ها فاصله گرفته ايم، يادآور گچ و تخته سبزِ سياه و خط زدن دفترِ مشق و مُهر يا كارت هزارآفرين و شنبه هاي پر رخوت بعد از جمعه هاي پر لذت است. 

جداي از اين ها، روز معلم، براي بسياري از ما آدميان، زنده سازِ خاطره هايي دور و نزديك است از مردان و زناني كه در هر دوره اي،‌ مهر و قهر را به هم مي آميخته اند و معجون وار به كام جان شاگردان خويش مي ريخته اند تا بياموزند راه و سم پر پيچ و خم جاده هاي روزگار و زندگي را.

امروز، يكشنبه، 12 ارديبهشت ماه و روز معلم است. اما امروز جداي از روز معلم بودنش، روز ديگري است. امروز، دو سال تمام است كه از جمعهٔ 12 ارديبهشت 1393 مي گذرد؛ با امروز، دو سال تمام است كه «تار» ايران، «لطفي» ندارد. 

امروز، هم روز معلم است، هم 12 ارديبهشت و هم دومين سال مرگِ استاد بزرگ موسيقي ايران، محمدرضا لطفي.

ابزارِ معلمي تنها به گچ و تخته و ماژيك و دفتر و كتاب محدود نيست؛ بزرگ ابزارِ معلمي عشق است؛ و اين عشق است كه اگر در چوبي خشك هم جلوه كند، «جمعه به مكتب آورد، طفل گريزپاي را». نيز از راهگذار همين عشق است كه سيم و پوست و چوب و مضراب، نقشِ گچ و تخته و دفتر و كتابي را بازي خواهند كرد كه چون در دستان پر هنر تارنواز و نواسازِ سفر كرده ما مي نشستند، او را وراي نغمه پردازي، در كسوت آموزگاري موي سپيد و مهربان نمايش مي دادند كه با هر زخمه اي كه بر ساز خويش مي زد و با هر نوايي كه مي ساخت،‌ گوش هوش شاگردان حضوري و غيرحضوري خود را به تسخيرِ بانگ از دل برآمده تار خويش در مي آورد؛ پس استاد، آقاي لطفي عزيز، روزتان مبارك....

«لطفيِ» بزرگ را همگان به آهنگسازي و آهنگ هاي ماندگاري كه ساخته، مي شناسند؛ به «سپيده»، به «به ياد عارف» يا به «كاروان شهيد». همچنين، بسياري لطفي را با نوازندگي هاي چيره دستانه تار و سه تارِ او به ياد مي آورند؛ آنجا كه در آلبوم هايي چون «چهره به چهره»، «بيداد» و «معماي هستي» مي توان جادوي هنرش را به گوش، تماشا كرد.

اما در كنار اين ها، لطفي را بايد به «آموزگار بودنش» نيز شناخت. در تاريخ موسيقي ايران همواره بوده اند، نوازندگان، آهنگسازان و خوانندگان بزرگي كه هم هنر موسيقي و هم علم موسيقي را به مخاطبان خويش عرضه مي كرده اند؛ بدين معنا كه آنان از سويي با ساز يا آواز خويش هنر موسيقايي خويش را تقديم گوشِ هوشِ لذت بَرِ مردم مي كرده اند و از سوي ديگر با آموختن رديف و قاعده هاي موسيقي، كمر همت به تربيت شاگرداني مي بسته اند كه بتوانند در آينده، راه آنان و راه موسيقي ايراني را ادامه دهند. البته از اين هنرمند – آموزگاران بزرگ، مستثني هستند بي هنر – ناآموزگارني كه به محض ياد گرفتنِ نواختن يا خواندن دست و پا شكسته چند آهنگ و گوشه، با اعتماد به نفسي كاذب، خود را در كسوت استاديِ موسيقي جا مي زنند و در آموزشگاه هاي روييده چون قارچِ شهرهاي خرد و كلان، عمر و مال و ذوق فرزندان مردم را به باد فنا مي دهند.

به هر روي، محمدرضاي لطفي جزو هنرمند – آموزگارانِ اصيل موسيقي ايراني است؛ او كه خود در مكتب بزرگ موسيقي دانانِ آموزگار موسيقي ايراني، همچون استادان روانشاد حاجي علي اكبر خان شهنازي،‌ نورعلي خان برومند، عبدالله خان دوامي، سعيد هرمزي و حبيب الله صالحي درسِ موسيقي فراگرفته بود، زماني كه به معناي حقيقي، به مقام و مرتبه استادي رسيد، راه استادان خويش را در پي گرفت و كوشيد تا نسلي تازه براي موسيقي ايراني تربيت كند. از اين رو است كه لطفي تصميم گرفت «مكتبخانه ميزراعبدالله» را بنيان نهد.

استادِ سفر كرده موسيقي ايران، زماني كه اين مكتبخانه را در اوايل دهه 60 بنيان نهاد، آرزوهاي بزرگي براي ادامه آن در سر داشت، از اين رو بود كه پس از آنكه در سال 1385 كه به ايران بازگشت، خوني تازه در رگ هاي مكتبخانه دميد و هرچه به شتاب تر كوشيد در تربيت شاگرداني شايسته براي موسيقي ايراني؛ گويي لطفي دريافته بود كه چند سالي بيش مهلت ندارد و به زودي بايد مهياي سفري بي بازگشت شود.

اساس و شيوه كارِ مكتبخانه «ميرزاعبدالله» در نام اينِ مكتبخانه هويدا است. اينكه لطفي نام «ميرزاعبدالله»، بزرگ رديف دان موسيقي ايراني كه رديف حاضرِ موسيقي ايراني دست پرورده روايت او و خانواده هنرمندش است، را براي مكتبخانه حود برگزيده، به خوبي شيوه آموزشي وي را معرفي مي كند. لطفي در «هنرستان آزاد موسيقيِ» خود، شيوه قديمي تربيت شاگرد در موسيقي ايراني را، كه همان روش سينه به سينه است، سرلوحه كار قرار داده بود. وي براي اينكه هنرجويان هرچه بيش تر خود را در فضاي سنتي آموش موسيقي ايراني احساس كنند، كوشيده بود كه ويژگي هاي ظاهري اين هنرستان آزاد موسيقي هم هرچه نزديك تر باشد به روح سنتي موسيقي ايراني؛ از اين روي بود كه به جاي اصطلاحِ رايجِ «آموزشگاه»، عنوان «مكتبخانه» را براي اين هنرستان برگزيده بود. 

افزون بر اين، در مكتبخانه لطفي خبري از ميز و نيمكت نبود؛‌ استاد و هنرجويان دور تا دور اتاق، بر روي زمين، رو به روي هم مي نشستند و مشق موسيقي مي كردند و همين روي زمين نشستن، خود شگفتيي است شاگرد را تا به دور از عادت، با ذوق بيش تري راز و رمز موسيقيِ «سنتي» را فرا گيرد.

حاصل سال ها معلميِ استاد ‌لطفي در موسيقي ايراني، تربيت شاگردان بسياري در سن و سال هاي گوناگون بوده است؛ شاگرداني كه اكنون بسياري از آن ها خود، شاگرداني ديگر پرورش داده اند. از جمله شاگردان استاد لطفي در سال هاي گوناگون، مي توان از زيدالله طلوعي، مجيد درخشاني، حميد متبسم و مازيار شاهي نام برد.

ديگر كار مهم استاد لطفي هنرمند – آموزگار، بنا نهادن گروه هاي سه گانه «بانوان»، «بازسازي» و «همنوازان» شيدا بوده است كه افزون بر جنبه توليدي موسيقي، جنبه آموزشي و پرورشيِ مد نظر استاد نيز در تأسيس اين گروه ها در نظر گرفته شده بود. بيش تر اعضاي اين گروه ها را جواناني سراسر شوق تشكيل مي دادند كه استاد آن ها را پرورش داده بود و به جامعه موسيقي معرفي كرده بود؛ به بيان ديگر مي توان اين گروه هاي سه گانه را مصداق «از توليد به مصرف» كارخانه موسيقايي محمدرضا لطفي دانست؛ چراكه او بود كه بسياري از اعضاي اين گروه هاي سه گانه را پرورش داد يا كشف و معرفي كرد.

اما جداي از مكتبخانه و گروه هاي شيدا، ميراث هنري – آموزشي گرانبهايي كه از استاد لطفي باقي است، همانا مجموعه اثرها و آلبوم هايي است كه وي در طول سال ها فعاليت موسيقايي خويش پديد آورده و به يادگار نهاده است. فراموش نكنيم كه اين ميراث معنوي ارزشمند، حاصل هنر مردي است كه به حق، «لطف تار» ايران بوده است و گرچه در سال هاي فعاليت خود، به ويژه در سال هاي پاياني عمر، از دوست و دشمن جفا فراوان ديد، اما به بركتِ همين ميراثِ معنوي ماندگارش، هيچ گاه لطف خود را از عاشقان موسيقي ايراني دريغ نكرده است، حتي پس از سفر بي بازگشت خود.... 

نواهاي برجاي مانده از استاد لطفي تا هميشه روزگار، طالبان هنر و دانش را مي تواند آموزگار باشد، همچنان كه نغمه هاي بر جاي مانده از استادان پايور و تجويدي و بهاري و ياحقي و ملك و بسياري ديگر از رفتگان ماناي موسيقي ايراني، اين گونه است.
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار