بازخوانی خاطرات شخصیت های موثر در انقلاب گناباد / حجه الاسلام محمد باصری
صدای ایران- صدای ایران در نظر دارد همزمان به ورود به ماه بهمن به بازخوانی خاطرات انقلاب در گناباد بپردارد متن پیش رو مصاحبه
باحجه الاسلام شیخ محمد باصری است که توسط سایت گناپا انجام شده و بیشتر به دوران انقلاب ومبارزات ایشان
وواقعه تیراندازی در حسینیه گناباد ومجروحیت ایشان است.
می گویند شما بعد از ورود به ایران با دولتمردانی چون آیت ا... خامنه ای ملاقاتهایی داشتید. در این مورد برای ما بگویید.
اينجانب تابستان سال 1353به ايران آمدم و تعطيلات تابستان سال 1353آنقدر براي من پر خاطره است كه فكر ميكنم خاطرات همان سال 53تنها را اگر بخواهيد بنويسيد بيش از 100صفحه A4خواهد شد.
از آيةا.. طالقاني در زندان قصر و از آيةا... مشكيني در ماهان كرمان و از آية ا... منتظري در طبس و آية ا... رباني املشي در فردوس و از آقاي توكلي در راور و از آقاي تعميركاري دربافق كرمان و از آقاي آية الله رباني شيرازي در كاشمر ودهها مراجع ديگر كه در تبعيدگاه و زندانها بودند مانند آية ا... لنكراني در بندر لنگه كه ناراحتي قلبي گرفت و به يزد منتقل شد ملاقات نمودم و طبق فتوا و دستور اما خميني در هر مورد كه نياز داشتند از طرف امام تأمين شد و در طول خرداد 1343كه وارد نجف شدم تا خرداد 1353كه به فتوا و دستور امام به ايران آمدم از پاي ننشستم و به وسيله سخنراني و جلسات مخفيانه زيرزميني فتواي حضرت امام را به همهي مراجع، فقها، علما، مدرسين،دانشجويان، دانش اموزان و تودههاي مردم منتقل كردم كه مبناي حضرت امام اين است كه بايد محمد رضا شاه با وابستگانش از هستي ساقط و در دادگاه علني محاكمه و معدوم گردد بر خلاف بقيه مراجع، كه ميگفتند شايد بشود قانون اساسي را با بودن همين رژيم سلطنتي شاهنشاهي اصلاح كرد امام ميفرمودند قانون اساسي كه سفارت بلژيك و ديگر سفارتهاي اجنبي براي ملت ايران تدوين كردهاند بايد نابود گردد .
می گویند شما بعد از ورود به ایران با دولتمردانی چون آیت ا... خامنه ای ملاقاتهایی داشتید. در این مورد برای ما بگویید.
اينجانب تابستان سال 1353به ايران آمدم و تعطيلات تابستان سال 1353آنقدر براي من پر خاطره است كه فكر ميكنم خاطرات همان سال 53تنها را اگر بخواهيد بنويسيد بيش از 100صفحه A4خواهد شد.
از آيةا.. طالقاني در زندان قصر و از آيةا... مشكيني در ماهان كرمان و از آية ا... منتظري در طبس و آية ا... رباني املشي در فردوس و از آقاي توكلي در راور و از آقاي تعميركاري دربافق كرمان و از آقاي آية الله رباني شيرازي در كاشمر ودهها مراجع ديگر كه در تبعيدگاه و زندانها بودند مانند آية ا... لنكراني در بندر لنگه كه ناراحتي قلبي گرفت و به يزد منتقل شد ملاقات نمودم و طبق فتوا و دستور اما خميني در هر مورد كه نياز داشتند از طرف امام تأمين شد و در طول خرداد 1343كه وارد نجف شدم تا خرداد 1353كه به فتوا و دستور امام به ايران آمدم از پاي ننشستم و به وسيله سخنراني و جلسات مخفيانه زيرزميني فتواي حضرت امام را به همهي مراجع، فقها، علما، مدرسين،دانشجويان، دانش اموزان و تودههاي مردم منتقل كردم كه مبناي حضرت امام اين است كه بايد محمد رضا شاه با وابستگانش از هستي ساقط و در دادگاه علني محاكمه و معدوم گردد بر خلاف بقيه مراجع، كه ميگفتند شايد بشود قانون اساسي را با بودن همين رژيم سلطنتي شاهنشاهي اصلاح كرد امام ميفرمودند قانون اساسي كه سفارت بلژيك و ديگر سفارتهاي اجنبي براي ملت ايران تدوين كردهاند بايد نابود گردد .
از مبارزاتی که در گناباد می شد بگویید .
خلاصه كنم از اول فرودين سال 1357كه به فتواي حضرت امام ، بيشتر مساجد گناباد سياه پوش بود و به جاي عيد مباركي نوروز در مسجد براي شهدايي كه توسط رژيم خائن آمريكايي به شهادت رسيده بودند، مجلس ترحيم داشتند مبارزات در گناباد شدت گرفته بود. در مسجد قصبهي تاريخي شهر، شخصاً خودم علیه رژیم سخنراني کردم و قرار اين بود كه بعد از سخنرانی، در گناباد و بجستان در امام زاده سید محمد عابد کاخک سخنرانی داشته باشیم اما ژاندرمری بلندگوی امام زاده را ضبط کرد و اعلام کرد کسی حق سخنرانی ندارد.
خوب يادم هست كه حجة الاسلام و المسلمين آقا سيد جواد مدني بجستاني با عدهي كثيري از بجستان، طبق دعوت قبلي در امام زاده كاخك حضور يافتند ايشان فرمودند حال كه سخنراني ممنوع است ، ما كنار ضريح امامزاده دعاي توسل ميخوانيم.بعد از خواندن دعاي توسل اينجانب با ماشين تاكسي حسن انصاري ،از كاخك از طريق راه استاد رضو قصد فرار داشتم كه سرهنگ شيخ الاسلامي، رئيس شهرباني وقت در بين راه جلو ما را گرفت ،با صداي بلند گفت انصاري آقاي باصري را ببر شهرباني . در شهرباني قسم خورد كه آقاي باصري مامورين اطلاعاتي به سرهنگ شيخان ،رئيس ساواك استان گزارش كردهاند كه شيخ الاسلامي با آقاي باصري و تظاهر كنندگان برخورد نميكند. گفت آقاي باصري من از گناباد ميروم يك مهره ای ميفرستند که در اولين روز ورود شما و تظاهر كنندگان را به رگبار گلولهها خواهند بست.
شب عيد فطر كه در مسجد جامع قديم گناباد سخراني تمام شد، شعار بسيار عليه شاه خائن از داخل مسجد شروع شد، سرهنگ شيخالاسلامي روي تخت ايوان مسجد ایستاد و فرياد زد آقاي باصري، من با خودم مامور نياوردهام ، تنها آمدهام،من میروم ،به جوانها بگوييد مكاني را آتش نزنيد، شيشهاي نشكنيد ،خداحافظ. و در آن شب راهپيمايي و تظاهرات با لحني بسيار شديد انجام شد و حتي يك نفر را به شهرباني نبردند. اما حرف و سخن شيخالاسلامي كي مصداق پيدا كرد و كي تظاهركنندگان به گلوله بسته شدند؟! در روز 5 آبان كه ناميده شد به جمعهي خونين گناباد ولي الان، 30 سال است اسمي از آن جمعهي خونين برده نميشود و علتش را خدا ميداند.
منظورتان روزی است که مجروح شدید؟ از آن روز چه چیزی در ذهن دارید؟
روز پنجشنبه 4 آبانماه 1357 بعدازظهر در مسجد جامع جديد براي كشتهشدگان زلزله طبس مجلس ترحيم بود كه در پايان مجلس، از مسجد جامع جديد تا مهديه راهپيمايي شد و در مهديه بعد از اداي نماز مغرب و عشا به مردم سفارش شد كه فردا از ساعت 9 صبح در محل حسينيه گنابادبراي كشتهشدگان حادثه طبس چهلمين روز مجلس ترحيم برگزار است كه صبح جمعه ساعت 9 كه رفتم ديدم نيروهاي ژاندارمري و لباس شخصي اطراف حسينيه را محاصره كردند، شخصي امد خود را سرهنگ محمد عمراني معرفي كرد و گفت كه من رئيس شهرباني هستم و اگر راهپيمايي كنيد دستور تير دارم
از دلايلي كه رژيم خيلي به مراسم ما حساس شده بود این بود، كه از روز اول حادثهِ طبس در كليهي بخشها و روستاهاي گناباد و در تمامي انان سخنرانان عليه شاه صحبت كرده بودند ودر روز تير اندازي چهلم حادثهي طبس در واقع رژيم ستم شاهي چارهاي غير از به گلوله بستن نداشت . خلاصه در روز چهلم زلزله طبس كه مصادف بود با 5آبان 1357 در حسینه گناباد مجلس ترحیم گرفته بودیم ، سخنران آن روز حجة الاسلام حاج آقاي مدني ناشر الاسلام گنابادي بودند و همچنين حجةالاسلام حاج آقاي خطيب شهري و شهيد پيش اهنگ دلويي، همهي آقايان در طول صحبت چند مرتبه اسم امام خميني را ميبردند و جمعيت مرد و زن 3صلوات ميفرستادند .همانطور كه قبلاً گفتيم رئيس شهرباني گناباد سيد محمد عمراني كه هنوز 48ساعت از ورودش به گناباد نگذشته بود ، نيروي كمكي از ژاندارمري و پاسگاهها و نيروهاي ساواكي گرفته و بيشترشان در اطراف حسينيه و ميدان مسلح و اماده بودند. خوب يادم هست كه ما را مورد خطاب قرار داده بود و هي قسم ياد ميكرد به جدش پيغمبر كه امروز دستور اكيد دادهاند كه اگر راهپيمايي شروع شود همه را به رگبار گلوله ببنديد.
ما اصرار داشتيم كه بايد كما في السابق راهپيمايي آرام انجام شود، در آخر رئيس شهرباني گفت آقاي باصري از شما خواستهاند كه به داخل حسينيه برگرديد، شايد تصميم شما عوض شود. هنوز من صورتم را به طرف درب حسينيه برگرداندم كه چشمهايم بر اثر اصابت گلوله تار شد و روي زمين افتاده و مرتب شهادتين را بر زبان جاري داشتم، لازم است بگویم وقتي من صورتم را كه به طرف حسينيه برگرداندم علما، روحانيون و مردم در حال بيرون آمدن از حسينيه بودند كه بعداً پسر برادرم براي من گفت كه اقاي سيد مهدي ابراهيمي، مهندس حسين ابراهيمي و دانش آموزان حسن ابراهيمي قوژدي هم مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند، او ميگويد اينقدر تير اندازي به اطراف و هوا كردند كه من فكر ميكردم بايد 100نفر را مصدوم كرده باشند.
بعد از این حادثه چه اتفاقی افتاد؟
بعد از حادثه مرا به بيمارستان گناباد و از آنجا به تربت حيدريه منتقل كردند.
روز شنبه6 آبان 57نيز دو هلي كوپتر به بیمارستان تربت حیدریه آمدند و من و بقيهي زخميها را به بيمارستان مشهد انتقال دادند كه هليكوپترها را آية ا.. سيد حسن قمي فرستاده بودند و از جمله كسانيكه در مشهد به ملاقاتم آمدند ميتوان از آقايان آية ا... قمي، آية ا.... سيد عبد ا... مرعشي، آية ا.... طبسي، آية ا... خامنهاي، شهيد هاشمي نژاد و بسياري ديگر از روحانيون كه به ترتيب از من عيادت كردند .
مطبوعات نوشته بودند مجروحین حادثه گناباد فوت کرده اند ! در این مورد چیزی به یاد دارید؟
خيلي جالب بود، روزنامه خراسان در 7آبان نوشته بود بنا به گزارش خبرنگار ما از گناباد در حادثهِ تير اندازي در گناباد 10تن كشته و مجروح شدند و از جمله آقاي شيخ محمد باصري در بيمارستان امام رضا، بخش سوانح در گذشتند و حال بقيه وخيم است .بر اساس اين روزنامه آية ا... رباني اماني كه در جیرفت تبعيد بود و ديگر آياتي كه در مناطق بد آب و هواي ايران تبعيد بودند بنا به گزارش روزنامهي خراسان براي بازماندگان ما تلگراف تسلیت زده بودند و باز روزنامهِ خراسان در روز 9آبان 1357نوشت كه در حادثهي تير اندازي مامورين در گناباد كسي كشته نشده است.
بعد از مجروحیت به فرانسه اعزام شدید و در آنجا امام را ملاقات کردید ،در آن سفر چه گذشت؟
بعد از آن با نظر پزشكان به فرانسه اعزام شدم همان كشوري كه امام (ره) در آنجا تبعيد بود و برادر زادهام كه با من همراه بود بعد از بسترسي شدن من در پاريس، شبها به نوفل لوشاتو خدمت امام ميرفت و من خودم نيز روز آخر چون اجازه ندادند امام را در بيمارستان ببينم، قبل از پرواز به ايران با آمبولانس به نوفل لوشاتو رفتم و امام به داخل آمبولانسي كه من در ان بودم آمدند كه فيلمش هم از تلويزيون پخش شده ،امام در داخل آمبولانس به من گفتند باصري اميدوارم كه زنده بماني و نتيجه تلاشها را ببيني ، چون اين مردك شاه ديگر رفتني است، تو به ايران برگرد و من هم به لطف خدا بزودي خواهم آمد، چرا كه حملات وحشيانهي رژيم به مردم در روحيهي آنها خيلي تأثير گذاشته و شاه روزهاي آخرش را ميگذراند.
من به ايران بازگشتم وتا خرداد 1358در هتل تهران مشهد بستري و تحت معالجه و درمان بدوم كه در اين مدت همانطور كه امام گفتنه بودند در 26در 1357شاه از ايران رفت و با آمدن امام در 12بهمن 1357انقلاب پيروز شد. در اين مدت من از زبان دولتمردان و علماي مشهد از اخبار آگاه بودم.
آیا بعداز انقلاب رابطه شما با امام ادامه یافت ؟
خوب يادم هست روز 13آبان سال 1358بعد از اينكه لانه ي جاسوسي امريكا توسط دانشجويان تسخير شد. آية ا... رباني كه در آن زمان دادستان كل كشور بود به همراه شيخ محمد منتظري و دكتر سيد محمود روحاني مشهدي به بيمارستاني كه در تهران بستري بودم آمدند و مرا با باران كادر, به مجلس شوراي انقلاب بردند كه من در آنجا آية ا... بهشتي، آية ا... طالقاني و بسياري از دولتمردان انقلاب را ملاقات كردم و همان جا آقاي بهشتي با امام (ره) تماس گرفتند و ضمن صحبتهايي كه در مورد موضوع لانهي جاسوسي شد به امام مژده دادند كه باصري هم اينجاست . امام گفتند اگر پزشكان اجازه ميدهند و حالش خوب است او را بياوريد كه ببينيم، امام آن زمان قم بودند و ما به قم رفتيم و قريب به يك ساعت من با امام صحبت كردم ، امام از من خواست كه اگر براي هزينههاي درماني و وسايل پزشكي نيازي دارم بگويم، من هم گفتم آن پاكتي كه در پاريس زير بالشم گذاشتيد هنوز تمام نشده است اما از ايشان تقاضاي امور حبسيه را كردم كه فرمودند هر جا خودت تشخيص دادي كه امام زمان راضي است ميتواني تصرف و استفاده نمايي . آن روز شهید بهشتی هم آمده بود ند خدمت امام ، ایشان به مسئول دفترشان گفتند به بهشتی بگو یید ، بیایند داخل . باصری از خودمان است.
بعد از آن به چه کاری مشغول شدید؟
در طول این 30 سالی که گذشت بیشتر مشغول درمان بودم و با سفرهایی که به کشورهای مختلف و پیشرفته در پزشکی داشتم مورد معالجه قرار گرفتم اما هنوز دست راستم کاملا فلج و بی حرکت است ، در طول 30سال من سفرهاي زيادي براي معالجه به كشورهاي مختلف داشتهام، چه سفرهايي كه قبل از انقلاب با هزينهي شخصي خودم بود و سفرهايي كه بعد از انقلاب با هزينهي دولت جمهوري اسلامي انجام دادم و هنوز نيز مشغول معالجه هستم.
نفوذ و دوستي شما به عنوان يكي از علماي گناباد خيلي براي شهرستان مفيد واقع نشده به نظر شما مشكلات گناباد از كجا ناشي ميشود؟
در گناباد اختلافاتي وجود دارد كه ميشود گفت به بيش از 100سال قبل باز ميگردد و عقب ماندگيها و مشكلات موجود در واقع همگي ناشي از اين اختلافات، ریشه ای است ، قبل از انقلاب عده ای می گفتند حق ما گنابادیها را علم در بیرجند می خورد، حتی در مجلس زمان رضاخان این اختلافات و شکافها دیده می شد و هنوز هم هست و متأسفانه دليل اصلي آن سطح آگاهي پايين، مردم است البته اين موضوع فقط مختص مردم و عاميون نبوده و نيست و مسئولين و روساي ادارات هم به خاطر اختلافات جزئي اما ريشهدار هميشه به حاشيه رفتهاند و به جاي رسيدگي به امور در اين اختلافات عقب ماندهاند در صورتی که اگر ما انقلابی هستیم و خود را پیرو امام می دانیم ، باید یادمان نرود که امام از خرداد سال 42 که مبارزاتشان آغاز شد ، تا زمان رحلتشان ، به همه ی اقشار، گروهها ، ادیان و احزاب را که سلیقه های مختلف داشتند می فرمودند وحدت داشته باشید تا بر دشمن پیروز شوید ، خوب یادم هست ، چند روز پیش که هفته ولایت مولی علی (ع) بود ، مقام معظم رهبری در دانشگاه علم و صنعت سخنرانی فرمودند و ضمن اینکه همه را به وحدت توصیه کردند ، صراحتا فرمودند آقایانی که علیه برادران اهل سنت و سایر گروهها مطلب می نویسند و برعکس کسانی که علیه شیعه می نویسند بدانند که حتی یک نفر تغییر عقیده نخواهد داد پس بیخود وقت خود را تلف نکنید.
در گناباد هم همینطور است، برای خدا هم که شده بیایید از مطالبی که فساد و اختلاف به وجود می آورد دست برداریم ، دشمنان ما زیاد هستند و این اختلافات به آنان فرصت عمل می دهدو ما باید برای رهایی از مشکلات، طبق شعار رهبر که وحدت است با احترام به همه اقشار و گروهها وحدت خود را حفظ کنیم چراکه مشکل همه ی ما همین موضوع است.
در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
حرف زیاد است ، و زمان و نشریه ی شما محدود ، به هر حال تشکر می کنم و برای تکمیل صحبت هایم درسوال قبل یادآور می شوم که سال 53 وقتی می خواستم از نجف به ایران برگردم نزد امام رفتم ایشان آن موقع ، وقتی من از اختلافات برایشان گفتم ، فرمودند حتی صحبت در مورد این چیزها حرام است و مرا توصیه کردند در بازگشت به ایران مردم را به وحدت دعوت کنم.
خلاصه كنم از اول فرودين سال 1357كه به فتواي حضرت امام ، بيشتر مساجد گناباد سياه پوش بود و به جاي عيد مباركي نوروز در مسجد براي شهدايي كه توسط رژيم خائن آمريكايي به شهادت رسيده بودند، مجلس ترحيم داشتند مبارزات در گناباد شدت گرفته بود. در مسجد قصبهي تاريخي شهر، شخصاً خودم علیه رژیم سخنراني کردم و قرار اين بود كه بعد از سخنرانی، در گناباد و بجستان در امام زاده سید محمد عابد کاخک سخنرانی داشته باشیم اما ژاندرمری بلندگوی امام زاده را ضبط کرد و اعلام کرد کسی حق سخنرانی ندارد.
خوب يادم هست كه حجة الاسلام و المسلمين آقا سيد جواد مدني بجستاني با عدهي كثيري از بجستان، طبق دعوت قبلي در امام زاده كاخك حضور يافتند ايشان فرمودند حال كه سخنراني ممنوع است ، ما كنار ضريح امامزاده دعاي توسل ميخوانيم.بعد از خواندن دعاي توسل اينجانب با ماشين تاكسي حسن انصاري ،از كاخك از طريق راه استاد رضو قصد فرار داشتم كه سرهنگ شيخ الاسلامي، رئيس شهرباني وقت در بين راه جلو ما را گرفت ،با صداي بلند گفت انصاري آقاي باصري را ببر شهرباني . در شهرباني قسم خورد كه آقاي باصري مامورين اطلاعاتي به سرهنگ شيخان ،رئيس ساواك استان گزارش كردهاند كه شيخ الاسلامي با آقاي باصري و تظاهر كنندگان برخورد نميكند. گفت آقاي باصري من از گناباد ميروم يك مهره ای ميفرستند که در اولين روز ورود شما و تظاهر كنندگان را به رگبار گلولهها خواهند بست.
شب عيد فطر كه در مسجد جامع قديم گناباد سخراني تمام شد، شعار بسيار عليه شاه خائن از داخل مسجد شروع شد، سرهنگ شيخالاسلامي روي تخت ايوان مسجد ایستاد و فرياد زد آقاي باصري، من با خودم مامور نياوردهام ، تنها آمدهام،من میروم ،به جوانها بگوييد مكاني را آتش نزنيد، شيشهاي نشكنيد ،خداحافظ. و در آن شب راهپيمايي و تظاهرات با لحني بسيار شديد انجام شد و حتي يك نفر را به شهرباني نبردند. اما حرف و سخن شيخالاسلامي كي مصداق پيدا كرد و كي تظاهركنندگان به گلوله بسته شدند؟! در روز 5 آبان كه ناميده شد به جمعهي خونين گناباد ولي الان، 30 سال است اسمي از آن جمعهي خونين برده نميشود و علتش را خدا ميداند.
منظورتان روزی است که مجروح شدید؟ از آن روز چه چیزی در ذهن دارید؟
روز پنجشنبه 4 آبانماه 1357 بعدازظهر در مسجد جامع جديد براي كشتهشدگان زلزله طبس مجلس ترحيم بود كه در پايان مجلس، از مسجد جامع جديد تا مهديه راهپيمايي شد و در مهديه بعد از اداي نماز مغرب و عشا به مردم سفارش شد كه فردا از ساعت 9 صبح در محل حسينيه گنابادبراي كشتهشدگان حادثه طبس چهلمين روز مجلس ترحيم برگزار است كه صبح جمعه ساعت 9 كه رفتم ديدم نيروهاي ژاندارمري و لباس شخصي اطراف حسينيه را محاصره كردند، شخصي امد خود را سرهنگ محمد عمراني معرفي كرد و گفت كه من رئيس شهرباني هستم و اگر راهپيمايي كنيد دستور تير دارم
از دلايلي كه رژيم خيلي به مراسم ما حساس شده بود این بود، كه از روز اول حادثهِ طبس در كليهي بخشها و روستاهاي گناباد و در تمامي انان سخنرانان عليه شاه صحبت كرده بودند ودر روز تير اندازي چهلم حادثهي طبس در واقع رژيم ستم شاهي چارهاي غير از به گلوله بستن نداشت . خلاصه در روز چهلم زلزله طبس كه مصادف بود با 5آبان 1357 در حسینه گناباد مجلس ترحیم گرفته بودیم ، سخنران آن روز حجة الاسلام حاج آقاي مدني ناشر الاسلام گنابادي بودند و همچنين حجةالاسلام حاج آقاي خطيب شهري و شهيد پيش اهنگ دلويي، همهي آقايان در طول صحبت چند مرتبه اسم امام خميني را ميبردند و جمعيت مرد و زن 3صلوات ميفرستادند .همانطور كه قبلاً گفتيم رئيس شهرباني گناباد سيد محمد عمراني كه هنوز 48ساعت از ورودش به گناباد نگذشته بود ، نيروي كمكي از ژاندارمري و پاسگاهها و نيروهاي ساواكي گرفته و بيشترشان در اطراف حسينيه و ميدان مسلح و اماده بودند. خوب يادم هست كه ما را مورد خطاب قرار داده بود و هي قسم ياد ميكرد به جدش پيغمبر كه امروز دستور اكيد دادهاند كه اگر راهپيمايي شروع شود همه را به رگبار گلوله ببنديد.
ما اصرار داشتيم كه بايد كما في السابق راهپيمايي آرام انجام شود، در آخر رئيس شهرباني گفت آقاي باصري از شما خواستهاند كه به داخل حسينيه برگرديد، شايد تصميم شما عوض شود. هنوز من صورتم را به طرف درب حسينيه برگرداندم كه چشمهايم بر اثر اصابت گلوله تار شد و روي زمين افتاده و مرتب شهادتين را بر زبان جاري داشتم، لازم است بگویم وقتي من صورتم را كه به طرف حسينيه برگرداندم علما، روحانيون و مردم در حال بيرون آمدن از حسينيه بودند كه بعداً پسر برادرم براي من گفت كه اقاي سيد مهدي ابراهيمي، مهندس حسين ابراهيمي و دانش آموزان حسن ابراهيمي قوژدي هم مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند، او ميگويد اينقدر تير اندازي به اطراف و هوا كردند كه من فكر ميكردم بايد 100نفر را مصدوم كرده باشند.
بعد از این حادثه چه اتفاقی افتاد؟
بعد از حادثه مرا به بيمارستان گناباد و از آنجا به تربت حيدريه منتقل كردند.
روز شنبه6 آبان 57نيز دو هلي كوپتر به بیمارستان تربت حیدریه آمدند و من و بقيهي زخميها را به بيمارستان مشهد انتقال دادند كه هليكوپترها را آية ا.. سيد حسن قمي فرستاده بودند و از جمله كسانيكه در مشهد به ملاقاتم آمدند ميتوان از آقايان آية ا... قمي، آية ا.... سيد عبد ا... مرعشي، آية ا.... طبسي، آية ا... خامنهاي، شهيد هاشمي نژاد و بسياري ديگر از روحانيون كه به ترتيب از من عيادت كردند .
مطبوعات نوشته بودند مجروحین حادثه گناباد فوت کرده اند ! در این مورد چیزی به یاد دارید؟
خيلي جالب بود، روزنامه خراسان در 7آبان نوشته بود بنا به گزارش خبرنگار ما از گناباد در حادثهِ تير اندازي در گناباد 10تن كشته و مجروح شدند و از جمله آقاي شيخ محمد باصري در بيمارستان امام رضا، بخش سوانح در گذشتند و حال بقيه وخيم است .بر اساس اين روزنامه آية ا... رباني اماني كه در جیرفت تبعيد بود و ديگر آياتي كه در مناطق بد آب و هواي ايران تبعيد بودند بنا به گزارش روزنامهي خراسان براي بازماندگان ما تلگراف تسلیت زده بودند و باز روزنامهِ خراسان در روز 9آبان 1357نوشت كه در حادثهي تير اندازي مامورين در گناباد كسي كشته نشده است.
بعد از مجروحیت به فرانسه اعزام شدید و در آنجا امام را ملاقات کردید ،در آن سفر چه گذشت؟
بعد از آن با نظر پزشكان به فرانسه اعزام شدم همان كشوري كه امام (ره) در آنجا تبعيد بود و برادر زادهام كه با من همراه بود بعد از بسترسي شدن من در پاريس، شبها به نوفل لوشاتو خدمت امام ميرفت و من خودم نيز روز آخر چون اجازه ندادند امام را در بيمارستان ببينم، قبل از پرواز به ايران با آمبولانس به نوفل لوشاتو رفتم و امام به داخل آمبولانسي كه من در ان بودم آمدند كه فيلمش هم از تلويزيون پخش شده ،امام در داخل آمبولانس به من گفتند باصري اميدوارم كه زنده بماني و نتيجه تلاشها را ببيني ، چون اين مردك شاه ديگر رفتني است، تو به ايران برگرد و من هم به لطف خدا بزودي خواهم آمد، چرا كه حملات وحشيانهي رژيم به مردم در روحيهي آنها خيلي تأثير گذاشته و شاه روزهاي آخرش را ميگذراند.
من به ايران بازگشتم وتا خرداد 1358در هتل تهران مشهد بستري و تحت معالجه و درمان بدوم كه در اين مدت همانطور كه امام گفتنه بودند در 26در 1357شاه از ايران رفت و با آمدن امام در 12بهمن 1357انقلاب پيروز شد. در اين مدت من از زبان دولتمردان و علماي مشهد از اخبار آگاه بودم.
آیا بعداز انقلاب رابطه شما با امام ادامه یافت ؟
خوب يادم هست روز 13آبان سال 1358بعد از اينكه لانه ي جاسوسي امريكا توسط دانشجويان تسخير شد. آية ا... رباني كه در آن زمان دادستان كل كشور بود به همراه شيخ محمد منتظري و دكتر سيد محمود روحاني مشهدي به بيمارستاني كه در تهران بستري بودم آمدند و مرا با باران كادر, به مجلس شوراي انقلاب بردند كه من در آنجا آية ا... بهشتي، آية ا... طالقاني و بسياري از دولتمردان انقلاب را ملاقات كردم و همان جا آقاي بهشتي با امام (ره) تماس گرفتند و ضمن صحبتهايي كه در مورد موضوع لانهي جاسوسي شد به امام مژده دادند كه باصري هم اينجاست . امام گفتند اگر پزشكان اجازه ميدهند و حالش خوب است او را بياوريد كه ببينيم، امام آن زمان قم بودند و ما به قم رفتيم و قريب به يك ساعت من با امام صحبت كردم ، امام از من خواست كه اگر براي هزينههاي درماني و وسايل پزشكي نيازي دارم بگويم، من هم گفتم آن پاكتي كه در پاريس زير بالشم گذاشتيد هنوز تمام نشده است اما از ايشان تقاضاي امور حبسيه را كردم كه فرمودند هر جا خودت تشخيص دادي كه امام زمان راضي است ميتواني تصرف و استفاده نمايي . آن روز شهید بهشتی هم آمده بود ند خدمت امام ، ایشان به مسئول دفترشان گفتند به بهشتی بگو یید ، بیایند داخل . باصری از خودمان است.
بعد از آن به چه کاری مشغول شدید؟
در طول این 30 سالی که گذشت بیشتر مشغول درمان بودم و با سفرهایی که به کشورهای مختلف و پیشرفته در پزشکی داشتم مورد معالجه قرار گرفتم اما هنوز دست راستم کاملا فلج و بی حرکت است ، در طول 30سال من سفرهاي زيادي براي معالجه به كشورهاي مختلف داشتهام، چه سفرهايي كه قبل از انقلاب با هزينهي شخصي خودم بود و سفرهايي كه بعد از انقلاب با هزينهي دولت جمهوري اسلامي انجام دادم و هنوز نيز مشغول معالجه هستم.
نفوذ و دوستي شما به عنوان يكي از علماي گناباد خيلي براي شهرستان مفيد واقع نشده به نظر شما مشكلات گناباد از كجا ناشي ميشود؟
در گناباد اختلافاتي وجود دارد كه ميشود گفت به بيش از 100سال قبل باز ميگردد و عقب ماندگيها و مشكلات موجود در واقع همگي ناشي از اين اختلافات، ریشه ای است ، قبل از انقلاب عده ای می گفتند حق ما گنابادیها را علم در بیرجند می خورد، حتی در مجلس زمان رضاخان این اختلافات و شکافها دیده می شد و هنوز هم هست و متأسفانه دليل اصلي آن سطح آگاهي پايين، مردم است البته اين موضوع فقط مختص مردم و عاميون نبوده و نيست و مسئولين و روساي ادارات هم به خاطر اختلافات جزئي اما ريشهدار هميشه به حاشيه رفتهاند و به جاي رسيدگي به امور در اين اختلافات عقب ماندهاند در صورتی که اگر ما انقلابی هستیم و خود را پیرو امام می دانیم ، باید یادمان نرود که امام از خرداد سال 42 که مبارزاتشان آغاز شد ، تا زمان رحلتشان ، به همه ی اقشار، گروهها ، ادیان و احزاب را که سلیقه های مختلف داشتند می فرمودند وحدت داشته باشید تا بر دشمن پیروز شوید ، خوب یادم هست ، چند روز پیش که هفته ولایت مولی علی (ع) بود ، مقام معظم رهبری در دانشگاه علم و صنعت سخنرانی فرمودند و ضمن اینکه همه را به وحدت توصیه کردند ، صراحتا فرمودند آقایانی که علیه برادران اهل سنت و سایر گروهها مطلب می نویسند و برعکس کسانی که علیه شیعه می نویسند بدانند که حتی یک نفر تغییر عقیده نخواهد داد پس بیخود وقت خود را تلف نکنید.
در گناباد هم همینطور است، برای خدا هم که شده بیایید از مطالبی که فساد و اختلاف به وجود می آورد دست برداریم ، دشمنان ما زیاد هستند و این اختلافات به آنان فرصت عمل می دهدو ما باید برای رهایی از مشکلات، طبق شعار رهبر که وحدت است با احترام به همه اقشار و گروهها وحدت خود را حفظ کنیم چراکه مشکل همه ی ما همین موضوع است.
در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
حرف زیاد است ، و زمان و نشریه ی شما محدود ، به هر حال تشکر می کنم و برای تکمیل صحبت هایم درسوال قبل یادآور می شوم که سال 53 وقتی می خواستم از نجف به ایران برگردم نزد امام رفتم ایشان آن موقع ، وقتی من از اختلافات برایشان گفتم ، فرمودند حتی صحبت در مورد این چیزها حرام است و مرا توصیه کردند در بازگشت به ایران مردم را به وحدت دعوت کنم.
گزارش خطا
آخرین اخبار
بسیارعالیبود
استفاده نمودم
متشکرم