قرار ما آنجاست
قرار ما
حرم توست
هر كه درد ندارد
نبايد هم كه بيايد!
چشمانم، به من دروغ نميگويند
خودم ديدم:
خادمان حرم داشتند
بيدردي را
- نامردي را-
جارو ميكردند!
هر چند
درد ما، هم، قابل نيست
و گرنه
- دوري-
اين همه به درازا نميكشيد!
نشاني كامل تو را
آهو بچههايي
- كه خاطرشان جمع بود-
به خاطرم سپردند؛
و من
صاف پيچيدم
به سمت چشمانت!
اي كاش ميتوانستم
چيزي بگويم-
تا رضا دهي!
رضاي من، تويي!
دلها را، آب ميكني؛
و گرنه - اين همه دريا-
مگر ميشود
از چشمخانهيي بتراود؟!
مكان،
امكان تو را ندارد
از قدمگاهت
آفتاب، قد ميكشد!
مشت زايرانت را
اگر بگشايند
- دست كم -
بهشت را، در خويش دارد!
قرار ما
حرم توست
زيارت نامهات، زيارت نامه نيست
زبان عاشقيست!
نگاهت
به غزالان غريب
دل ميدهد!
اي تدارك تقدير
تكليف شبهاي بيداري را
روشن كه ميسازي،
فرشتهها نيز
تاب نميآورند كه نيايند!
از پاي نگاهت
اي كاش،
هر گز برخيزم!
- «برايت بميرم»!
وقتي تو هستي
مرگ كاري ندارد!
در روزگار قحطي مرد و عشق
مهرباني
نگاهت را كه ميبيند
دست بردار نيست!
مگر ميشود
تو را اسير ديد؟!
كبوتران حرم، غم ندارند:
شيب تو
- نيز-
صعودي ست!
مرا نميرسد
با غريبنوازي تو، كنار بيايم!
دل - كه ميگيرد-
سراغ تو را ميگيرد
بگذار
هر چه ميخواهند بگويند؛
قرار ما
حرم توست!
-----------------------------------
و من ديدم
كبوتراني را
كه به شوق طواف گنبد طلايي تو
تمام جادههاي هوايي را
زير دو بال گرفته بودند
و من ديدم
كبوتراني ديگر را
كه حتي راه رسيدن را
شكل خيال گرفته بودند
و من ديدم
كبوتراني را
كه بي دستهاي شما
- دستاني كه بذر ميپاشيدند-
از زمين دانه برنميچيدند
و من ديدم
تير و كمان و تفنگ صياداني را
كه بال هيچ كبوتري را
نشانه نميرفتند
و من ديدم
...
چرا كه او
ضامن من
ضامن تو
ضامن آهو بود
چرا كه چشمهاي او
چشمه دل
چشمه محبت
چشمه جادو...
نه!
چشمه «ياهو» بود
و من ديدم
كبوتراني را
كه تنها به نشانه شادي
- شايد از استاديوم بزرگ آزادي!-
چگونه و با چه شتابي
به سمت آسمانهاي آبي
پركشيدند
به اين اميد كه روزي
بر صحن زميني فرود آيند
كه گنبد آسمانياش
فراتر از ابرها رسيده و
آنجا
هر كبوتري با بالهاي خود
دري به كبودي آسمان
كشيده است.
گزارش خطا
آخرین اخبار