درباره آینده روابط ایران و چین

«اژدها» نیازمند ایران

کد خبر: ۹۶۵۹
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۲:۰۸
برای مدتی طولانی، سیاست خارجی اصلی کشور چین در منطقه خاورمیانه، عدم‌دخالت در مسایل داخلی دیگرکشورهای قدرتمند منطقه بود.

به همین دلیل پکن توانسته بود با کشورهای خاورمیانه رابطه دوستانه و قوی داشته باشد که در مقابل سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا بعد از 11سپتامبر، از خود سرسختی و مقاومت نشان می‌دادند. از این‌رو، چین اجازه نمی‌داد تا قدرت‌های خارجی در مسایل داخلی آنها وارد شوند و همین «درک مشترک» اساس حضور چین در منطقه بود.  اما بهار عربی این مسیر را تغییر داد.

 حکومت‌های خاورمیانه، توسط نیروهای داخلی به زیر کشیده شدند و در نتیجه این تغییرات، روابط بین کشورها و الگوهای همکاری بین‌المللی در منطقه تغییر یافت. همین امر، چین را در موقعیتی دشوار و بر سر یک دوراهی قرار داد؛ پیگیری مسیر کم‌خطر و کم‌بازده قبلی، بعد از بیداری اسلامی با این تفاوت که دیگرکشورها از سیاست مشابهی با چین در مسایل داخلی پیروی نمی‌کردند؛ یا انتخاب مسیری با همکاری قطب‌های منطقه‌ای و توجه به منافع نظامی. باید دقت داشت که به‌طور کلی وابستگی به انرژی، ماهیت عملی سیاست خارجی تمامی کشورهای صنعتی را تشکیل می‌دهد و چین احتمالا بهترین نمونه از این‌دست کشورهاست.

آینده سیاسی مصر نامعلوم است، عربستان‌سعودی و اسراییل بیش از حد به واشنگتن نزدیک هستند، ثبات عراق نسبی و به‌شدت شکننده است و سوریه وضعیتی پیچیده دارد. با همه این تفاسیر، چین از سال 2003 سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در عراق انجام داده است. به‌نحوی که تقریبا نصف فرآورده‌های نفتی این کشور را خریداری می‌کند و با عربستان همکاری نزدیکی در زمینه اکتشاف نفت و مسایل زیرساختی برقرار کرده است.

همچنین چین از سال‌ها قبل، خریدار اصلی نفت ایران بوده است. با وجود همه این روابط، احتمال اینکه اسراییل، عربستان‌سعودی، عراق، مصر، اردن و سوریه به محور همکاری‌های چین در خاورمیانه تبدیل شوند، بسیار کم است، چرا که از نظر چین این کشورها یا خیلی ضعیف هستند یا اینکه به آمریکا بسیار نزدیک؛ اما دو کشور ترکیه و ایران، نامزدهای اصلی تبدیل‌شدن به متحد محوری چین در خاورمیانه هستند.

پکن و تهران بعد از سخنرانی جورج دبلیو بوش در سال 2002 (محور شرارت) سطح همکاری‌های خود را با توجه به ظرفیت‌های تجاری و قابلیت‌های سرمایه‌گذاری چین افزایش دادند. از سویی جنگ داخلی سوریه یک ائتلاف سه‌گانه بین روسیه، چین و ایران با توجه به منافع روسیه در پایگاه دریایی طرطوس (تنها پایگاه فعال مدیترانه‌ای روسیه) به‌وجود آورده است.

چین نیز به‌نوبه خود قلمرو این ارتباط سه‌گانه را گسترش داده است. انتخاب حسن روحانی به‌عنوان هفتمین رییس‌جمهوری ایران در خردادماه سال گذشته و شروع مذاکره هسته‌ای با ایران منجر به مشروعیت‌بخشی به رابطه بین‌المللی ایران و چین شده است.

بر همین اساس، پکن توسعه سیاسی و ارتباط بیشتر با ایران جدید را با توجه به همکاری ایران با غرب در مساله هسته‌ای بسیار کم‌هزینه‌تر می‌بیند. چرا که با توجه به شرایط جدید ارتباط عمیق‌تر پکن و تهران، واکنش تند سیاسی قدرت‌های غربی را در پی نخواهد داشت.

درحالی‌که چین، ایران را به‌عنوان محور خاورمیانه مشخص کرده است، روابط پنج‌سال اخیر چین و ترکیه می‌تواند به این بحث بینجامد که چین به‌صورت همزمان و در سکوت تلاش دارد تا زمینه‌های تبدیل‌شدن ترکیه به یکی دیگر از محورهای سیاست خاورمیانه‌ای خود را فراهم کند. روابط تجاری چین و ترکیه از یک بیلیون‌دلار در سال 2000 به 19/5 بیلیون‌دلار در سال 2010 رسیده است.

بهترین نمونه برای گسترش روابط چین و ترکیه در پنج سال اخیر، دیدار عبدالله گل رییس‌جمهوری ترکیه در سال 2009 از چین است (تنها دیدار در سطح ریاست‌جمهوری بین دو کشور در 14 سال گذشته). اگرچه شورش‌ها در «سین‌کیانگ» و کشته‌شدن دو ترک یک ماه بعد باعث عکس‌العمل شدید ترکیه و در نهایت تحریم اجناس چینی شد؛ اما با امضای توافق 2010 در زمینه همکاری‌های اقتصادی و مشاوره‌های فنی روابط دو کشور از سر گرفته شد.

هر چند موضوع «سین‌کیانگ» همچون زخمی بر روابط دو کشور است، اما با این وجود ترکیه بر علاقه خود به گسترش رابطه با چین افزوده است. در سال‌های اخیر تعداد زیادی از جوانان جاه‌طلب و بوروکرات ترکیه‌ای تحصیلات خود را در مقاطع تکمیلی در چین به انجام رساندند و در سطح وزارتخانه‌های ترکیه مشغول به کار شده‌اند.

کسانی که امکان زیادی برای همکاری بین ترکیه و چین می‌بینند. نخست‌وزیر ترکیه، رجب طیب اردوغان در سخنرانی خود خطاب به سازمان همکاری‌های شانگهای به صراحت خواستار آن شد که کشورش به چین نزدیک‌تر شود.

در نشست مطبوعاتی پوتین و اردوغان در جریان دیدار رسمی 2013، اردوغان خطاب به دوربین‌ها گفت: «اگر ما با سازمان همکاری‌های شانگهای (SCO) همکاری کنیم با اتحادیه اروپا خداحافظی خواهیم کرد.» شاید بهترین مثال از این خط‌بندی جدید انتخاب سیستم دفاع موشکی HQ-9 چین از جانب ترکیه در مقابل نمونه‌های روسی و ناتو باشد. امری که مشاجرات سیاسی گسترده‌تری بر سر تعهدات ترکیه در قبال ناتو را به همراه داشت.

با وجود همه این شواهد دال بر همکاری ترکیه و چین به نظر می‌رسد که ترکیه به صورت روزافزونی از رقابت با ایران بر سر تبدیل‌شدن به محور استراتژیک چین در خاورمیانه ناتوان باشد و دلیل اصلی این امر نیز خط سیر جنگ داخلی سوریه است.

سرمایه‌گذاری سیاسی ترکیه برای حذف بشار اسد منجر به حمایت از گروه‌های اپوزیسیون سوریه شد. حمایت سریع آنکارا از «ارتش آزاد سوریه» با ناتوانی آنها در دستیابی به پیروزی سریع و در نهایت تند‌رو شدن گروه و ورود گروه‌های بنیادگرا و النصره خنثی شد.

برآورد غلط آنکارا از گسترش خواسته‌های این گروه‌ها و همچنین سیاست‌های ناهمگون نسبت به سوریه باعث شد تا برخی از جریان‌های سیاسی ترکیه از حمایت خود از آنها عقب‌نشینی کنند.

اما از سویی دیگر نفوذ ایران از سوریه به لبنان و از آنجا به حزب‌الله در نزدیکی اسراییل می‌رسد و از دولت سوریه حمایت می‌کند.

محاسبه اشتباه ترکیه باعث ایجاد مساله‌ای بغرنج برای این کشور شده است، چرا که هیچ جای مرز طولانی ترکیه با سوریه در اختیار گروه‌های متحد آنکارا نیست. در این مناطق یا گروه‌های کرد سوری وجود دارند - که برای استقلال می‌جنگند - یا گروه‌های شبه‌نظامی که به دلایل سیاسی به دنبال جایگزین کردن اسد هستند یا ارتش اسد قرار دارد که در پی انتقام از ترکیه است.

تغییرات اخیر میدان جنگ سوریه، ترکیه را مجاب کرده است تا به کنار واشنگتن بیاید و تعهدات خود نسبت به ناتو را به انجام برساند تا از گزند بی‌ثباتی در سوریه در امان باشد. این به این معناست که ترکیه به زودی بار دیگر به اسراییل نزدیک خواهد شد و سیستم دفاع موشکی ناتو را به‌عنوان اساس تعهدات خود به غرب قبول خواهد کرد؛ و از همه اینها می‌توان چنین نتیجه گرفت که ترکیه ناگزیر باید از سیاست بیمار و خودسرانه خود کوتاه بیاید و دوباره به ناتو و غرب نزدیک شود. ناگفته پیداست که این به معنی محدودشدن رابطه با چین خواهد بود.

خودزنی ترکیه در حصار سوریه؛ جایی که قرار بود استقلال خود از ناتو را نشان دهد موقعیت متضادی را به وجود آورده است. چرا که با گسترش روسیه در دریای سیاه، ترکیه به ناتو بیش از آنچه یک دهه پیش ‌نیاز داشت، محتاج است.

درحالی‌که ایران نیازی به ناتو ندارد و از سویی دیگر ایران با موفقیت از مساله سوریه در حال گذر است، از این‌رو در موقعیت استراتژیک بسیار قوی‌تری نسبت به ترکیه قرار دارد. این دلیلی است که رقابت ترکیه و ایران بر سر محور اصلی چین در خاورمیانه با پیروزی ایران به پایان رسیده است.

البته پیش‌بینی می‌شود که رابطه ترکیه و چین در آینده بارورتر شود، اما در هر صورت ترکیه علاقه چین به خود را به‌عنوان یک محور استراتژیک در منطقه از دست داده است.

نظر شما
پربیننده ترین ها