غلامرضا رضایی: ردیف‌ها آیه مطلق نیستند

کد خبر: ۹۳۷۱۸
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۷
شرط انصاف را در صحبت‌هایش رعایت می‌کند حتی اگر خودش ذی‌نفع نباشد. سخت‌گیر است و شاید به خاطر همین از روزمرگی و هیاهوی رسانه به دور بوده. «نخواستم خود را آلوده برخی بازی‌ها کنم». یکی از دلایل پیشرفت‌نکردن آواز را تحجر و تعصب همکاران خود می‌داند و می‌گوید: تحجر و تعصب فکری در متولیان آواز بسیار است. خودخواهی و خودپرستی‌ها باعث شده که این اتفاق بیفتد. کلا آواز پیشرفت نکرده است. «راه برون‌رفت از این مشکل و معضل را هم‌اندیشی می‌داند. از نگاه غلامرضا رضایی ردیف‌های موسیقی آیه مطلق نیست که از آسمان آمده باشد». هرکس فقط برای خودش تلاش می‌کند و برای نام خودش، نه آواز. همه صداها عالی است ولی اتفاقی برای آواز نیفتاده است. نزدیک‌کردن و آشتی بین مردم و آواز یک کار جمعی است و ازخودگذشتگی می‌خواهد و چند متخصص جامعه‌شناسی! متأسفانه تنگ‌نظری و از بالا نگاه‌کردن همکاران اجازه نمی‌دهد با هم حرف بزنیم. که بخشی تقصیر دوستان ما نیست و به شرایط جامعه و مدیریت جامعه فرهنگی و هنری ما بستگی دارد. یک بخش دیگر این است که من در این جامعه زندگی می‌کنم ولی سعی می‌کنم طور دیگری نگاه و زندگی کنم. بخش بعدی نفس ماست».
غلامرضا رضایی، متولد ١٣٤٩ است. آواز را در مشهد نزد رضا شاکری آموخت. شیوه عبدالله دوامی را نزد نصرالله ناصح‌پور و شیوه اقبال آذر را نزد کریم صالح‌عظیمی یاد گرفت. صدا‌ساز آواز ایرانی، شیوه خوانندگی طاهرزاده را از سال ١٣٧٥ نزد محمدرضا شجریان یاد گرفت. از حسین دهلوی نیز تلفیق شعر و موسیقی آموخته است.

به‌عنوان پرسش نخست، چرا کم‌کار هستید آقای رضایی؟

اصولا کمی سخت‌گیرم و سخت‌پسند. اگر قرار است کاری انجام شود که کمتر شنیده شود، بهتر که انجام نشود. اعتقادی به اجرا و تولید زیاد اثر ندارم. مگر چقدر می‌شود برای گوش مردم حرفی تازه و شنیدنی داشت؟ می‌شود همین بازار تکراری و همه، زده می‌شوند. پیشنهاد‌هایی که برخی دوستان می‌کنند از سلیقه زیبایی‌شناسی من خارج است. جسارت نمی‌کنم. این یک موضوع شخصی و سلیقه‌ای است. همین باعث شد که من کمتر کار کنم. ولی این‌روزها پیشنهادهای خوبی داشته‌ام و اغلب به نتیجه رسیده و به‌زودی منتشر خواهند شد و امیدوارم مورد پسند مردم سرزمینم باشد

درباره چند اثر ِدر دست انتشار بگویید... .

کار «اوسنه» یا افسانه با آهنگ‌سازی مزدا انصاری آماده انتشار است. این کار روی شعر‌های ملک‌الشعرا بهار و عماد خراسانی با گویش مشهدی ساخته شده. این اثر با حمایت مالی گالری بوم تولید شد و تا پایان آذر توسط شرکت سروش منتشر می‌شود. تا پنج سال عواید این کار برای بیماران‌ ام‌اس است. کار دوم و آماده انتشار من با آهنگ‌سازی جناب پیمان سلطانی و همراهی دوست خواننده من دکتر سعید شفییعون است. نام اثر سوییت سمفونی گفت‌وشنید است و روی اشعار نظامی‌گنجوی ساخته شده. اجرای این اثر توسط نوازندگان ارکستر فیلارمونیک ارمنستان انجام شده. این اثر در صورت توافق با حامی مالی، تا بهمن‌ماه منتشر می‌شود. کار سومم با ارکستر برافشان به آهنگ‌سازی هامان خلیلی در دستگاه همایون و با آنسامبل کاملا سنتی تهیه شده. این کار در مرحله مجوزگرفتن است و بهار ٩٥ منتشر خواهد شد.

درحال‌حاضر بسیاری از کلاس‌های آموزش آواز، کلاس آموزش ردیف است و نه آواز و خوانندگی. بسیاری اعتقاد دارند صدا باید به صدا بخورد! برخی اعتقاد دارند باید ردیف را شُسته‌و‌رفته یاد گرفت و از آن تخطی نکرد. نظر شما چیست؟

آواز یک رشته است. همان‌طور که در رشته‌های مختلف دانشگاهی مانند مهندسی واحدهایی وجود دارد، در آواز هم باید واحدهایی داشته باشیم که اصلی‌ترین‌شان، شناخت ادبیات و شعر فارسی است. این بخش از صدا مهم‌تر است. صدا زیور کلام است. دانستن آناتومی تولید صدا از واحدهای الزامی است. صداسازی آواز ایرانی از الزمات کلاس‌های آواز است. در اینجا تأکید می‌کنم صداسازی آواز ایرانی با صداسازی آواز اپرا یا پاپ یا سلفر متفاوت است.

 تفکر باید به صدا بخورد نه اینکه فقط صدا به صدا بخورد؛ در غیراین‌صورت تقلید می‌شود. چه اشکالی دارد کسی با صدایی شبیه صدای تاج اصفهانی بیاید شیوه آوازخوانی بنان را فرا گیرد و شیوه سومی را تولید کند؟

آواز فقط ردیف نیست. ردیف محتوای خوانندگی است. در آواز ایرانی اصل آواز کلام و ادبیات است؛ مهجور‌ترین بخش امروز که هنرآموزان و هنرجویان کمتر به آن توجه می‌کنند از صداداشتن مهم‌تر است.

شاید تقلید و کپی‌شدن صدای خوانندگان موسیقی ایرانی دلیل همین روند باشد، چه پیشنهادی برای حل این مشکل دارید؟

 به نظر من روش تدریس آواز در ایران، تدریس آواز و خوانندگی نیست. بخشی از آواز به نام ردیف تدریس می‌شود و به صورت کلیت به آن کلاس آواز می‌گویند. همه رشته‌ها یک‌سری واحد و پیش‌نیاز دارند. باید در آواز هم با بحث کارشناسی، این اتفاق بیفتد. به پیش‌نیازهایی که در آواز ایرانی باید توجه شود، دو بخش است که یک بخش کلام و دیگری بخش موسیقایی آن است. اصلی‌ترین موضوع آواز ایرانی دانستن شعر و ادبیات است. ادبیات خودش بخش‌های مختلفی دارد؛ نوع کلام که کلاسیک، معاصر و... باشد. یک هنرجو باید علم عروض و قافیه بداند. هنرجو باید تاریخ ادبیات بداند. بداند که این شعر شاعر در چه شرایطی از زمانه خودش گفته شده است. باید شاعر و احوالات شاعر را بشناسد و بداند چگونه زیسته تا بتواند شعر را خوب اندیشه و بیان کند. بیشترین ضعف از اینجا آغاز می‌شود و آن دانستن مفهوم لغوی کلمات است که باعث می‌شود اگر کسی معنا و مفهوم آن را نداند، نتواند روی مخاطب تأثیر بگذارد. بخش تفسیر، مفهوم و معنای آن شعری است که خوانده می‌شود. ما در آموزشگاه «شهنا» با استاد دکتر مرتضی کاخی و استاد سهیل محمودی این بحث را آغاز کردیم. بخش دوم، بخش موسیقایی آواز است؛ درست‌شنیدن نت‌ها و فواصل، چگونگی ادای تحریر، شناخت موتیف‌ها و جمله‌بندی‌ها و ادوات تحریری، تقویت صدا و تکنیک که بخش صدا‌سازی است که کار ما را به اندازه سال‌ها پیش می‌اندازد. خیلی موضوع مهمی است. صدا‌سازی مقوله مهمی است؛ دانستن ریتم، شناخت زمان‌بندی و دور آواز و درنهایت آموختن ردیف استادان آواز ایرانی در هر شیوه‌ای.

سفری به هند کردم و از دپارتمان موسیقی نیودهلی دیداری داشتم. برایم روش تدریس آواز در آنجا جالب بود. همه کفش‌هایشان را درمی‌آورند و روی زمین می‌نشینند. هنوز به روشی که ما از استادانمان در گذشته به صورت سینه‌به‌سینه فرا می‌گرفتیم، کار می‌کنند. در یک بخش از آواز ایرانی حتما باید همین‌طور باشیم. در این بخش اعتقادی به نُت ندارند. کسانی‌که از روی نت ساز می‌زنند اگر زمانی از روی نت نزنند، چه اتفاقی برای آنها می‌افتد؟ تفاوت‌ها را می‌توانیم در سنتورنوازی‌ها، تارنوازی‌ها و... ببینیم. در موسیقی کلاسیک هم همین‌طور بوده. خیلی‌ها به اجرا از روی نت اعتقادی نداشتند. مثلا صدای پاواراتی ورای نت‌هاست و یک داستان دیگر را هم تعریف می‌کند. ممکن است کسی که موسیقی کلاسیک کار می‌کند، یک نظر دیگر داشته باشد. بعد به شیوه‌ها می‌رسیم.

شیوه‌هایی که امروز در جریان است، شیوه مرحوم استاد عبدالله دوامی، شیوه استاد بنان است، شیوه طاهرزاده، شیوه استاد شجریان که ترکیبی از طاهرزاده و بنان، شیوه تاج و جناب ادیب خوانساری و ... است، این مجموعه را داریم اما چه پیش‌نیازهایی داریم که هنرجویان باید با آنها آشنا شوند تا به کپی‌کاری نرسیم؟ یک شاگرد باید نزد چندین استاد برود تا این نکات را بیاموزد. اشتباه برداشت نشود، منظور این است که از یک استاد، به‌طور کامل بیاموزد و سپس استاد دیگر را تجربه کند. هنرجو اگر عاشق باشد، می‌تواند خودش را حرکت دهد، برای خود باشد و جا باز کند. اگر همه‌جا باشد و هنرجوی بی‌حالی باشد، به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد. هنرجویی که تفکر و علم نداشته باشد به جای اینکه سلوک بیاموزد صدا را تقلید می‌کند؛ فارغ از اینکه فرمت صدای او با فرمت صدای استادی که تقلید می‌کند، کاملا متفاوت است. این تفاوت‌ها در آناتومی سروصورت است که ایجاد تولید صدا می‌کند. صدا کمی شبیه او می‌شود و صدای خودمان که شاید بهتر از آن مرجع صدا باشد، خراب می‌شود، یعنی حتما باید دوستان ما از روش و سلوک یک استاد تقلید کنند نه از صدای استاد. مثلا یک هنرجو موهایش یا فریم عینکش هم شبیه استاد است. این‌گونه که نمی‌شود خواننده شد. اگر می‌خواهد خواننده باشد نباید از صدا تقلید کند. استاد شجریان همه شیوه‌ها را جمع کرد و بعد به شیوه خودش رسید. من بارها از آقای مشکاتیان و لطفی شنیدم محمدرضا شجریان پهلوان آواز ایران است. آواز نه علم محض است و نه هنر محض. شما در مورد تدریس آواز نیاز به یک‌سری پیش‌نیاز دارید. هر معلمی مکلف است که این نکته را با بینش باز ارائه دهد. من خودم یکی از آرزوهایم این است که وقتی به جایی تثبیت‌شده رسیدم، هنرجویانی که مبانی و علم صداسازی را کار کردند، شیوه آوازی غیر از شیوه خودمان را از یک معلم دیگر بیاموزند. ما نمی‌خواهیم اشتباهی که دیگران انجام دادند را انجام دهیم. ما می‌خواهیم به آواز فکر کنیم نه به خودمان. ما آوازهای زیبای زیادی داریم. یکی از نقاط ضعف تشخیص شیوه آوازخوانی در هنرجو بر مبنای این نگاه که صدای هنرجو باید به صدای یک استاد خاص بخورد، اشتباه محض است. مهم شیوه خوانندگی است. اینکه جنس صدای استاد بنان خاص است؛ موضوعی خاص است. ما باید تفکیک کنیم. شیوه استاد بنان را استاد شجریان به‌خوبی می‌شناسد.

اگر مشکل کار اینجاست، چرا فکری به حال این ماجرا نمی‌شود؟

متأسفانه تنگ‌نظری و از بالا نگاه‌کردن همکاران اجازه نمی‌دهد با هم حرف بزنیم. بخشی تقصیر دوستان ما نیست و به شرایط جامعه و مدیریت جامعه فرهنگی و هنری ما بستگی دارد.

بخش بعدی نفس ماست. به بینش خود افراد بستگی دارد. خیلی از مشکلات نگذاشته شیوه‌های آوازی صحیح را بررسی کنیم. فکر می‌کنم در شیوه‌شناسی جنبه معاصربودن و ظرفیت معاصرشدن باید لحاظ شود. ما یک بحث تاریخی و یک بحث در ارتباط با جامعه می‌توانیم درباره شیوه‌ها داشته باشیم. اینها موضوعات متفاوتی است. در شناخت شیوه‌ها مرحوم دکتر عمومی بسیار دانا بود. یکی از نقاط ضعف ما عدم تطابق بین معاصران و گذشتگان است. ظلی خیلی خوب آواز می‌خوانده ولی آیا امروز برای مردم شنیدنی است؟ ما وقتی مشکل را می‌شناسیم، باید روش درمان را نیز بیابیم. هرکس در دوره خودش خوب بوده است. دوستانی که امروز ادیب می‌خوانند، این نقد وارد است که سرعت شما از سرعت پیرامونی که زندگی می‌کنیم خیلی کمتر است. ما در باغ زندگی نمی‌کنیم، در شهر با مشغله‌های زیاد زندگی می‌کنیم. باید سرعت را بیشتر کرده و با سرعت جامعه حرکت کنیم. شیوه بنان قابلیت امروزی‌شدن دارد؛ به خاطر بینشی که از پیرامون، پیانو و موسیقی داشت. استاد شجریان راز موفقیتش درک سرعت جامعه بوده است. استاد بنان هم درک درستی از سرعت آواز و جامعه در عصر خود داشت. شناخت‌نداشتن روان‌کاوانه از دستگاه‌ها، به آواز ضربه زده است. یعنی چهارگاه را بشناسیم و بدانیم چه زمانی باید آن را خواند. شناخت این است که درعین‌حال که به سنت‌ها توجه می‌کنیم بر ادبیات آگاه بوده و جامعه‌شناس هم باشیم و نسبت به لحظه‌ها شناخت کافی داشته باشیم. از آنجایی‌که شیوه‌های آوازی مختلف را مطالعه و تجربه کرده‌ام، معتقدم طاهرزاده و بنان از لحاظ شعر و صدا و تلفیق و سرعت کامل‌ترین هستند و شیوه ادیب حال خوشی دارد. هرکسی که می‌گوید این‌طور نیست اول باید بیاید طاهرزاده را بداند و بخواند. هرکسی که طاهرزاده را رد می‌کند به این دلیل است که نمی‌تواند این شیوه را بخواند. هایدگر می‌گوید اگر شما نظریه‌ای را رد می‌کنید حق شماست، ولی باید راهکاری را جایگزین آن کنید. من نمی‌توانم بگویم صرفا دوامی، طاهرزاده و... خوب نیستند. همه خوب هستند. ما باید آنها را بدانیم و بررسی کنیم تا متوجه شویم در شرایط امروز کدام‌یک جامع‌تر است. شاید ادیب در دوره خودش بهترین شیوه آوازی را داشته است که به اعتقاد من، از نظر فهم آوازی و شعری، جزء بهترین‌ها است اما امروز چگونه باید شنیدنی شود؟

در شیوه تدریس که به آن اشاره می‌کنید و خودتان در حال تدریس آن هستید، به چه نکاتی توجه می‌شود؟

ما در روش تدریسمان باید اول صدا‌سازی را کار کنیم. در آواز، اول باید ابزار کار خوانندگی را داشت که صداست و این ابزار با صداسازی ساخته می‌شود. شما یک ظرف خوب باید داشته باشید تا بتوانید میوه بریزید. یادم می‌آید سر کلاس یکی از استادان، از وسط راست‌پنجگاه شروع کردم و تازه با آن استاد شریف آشنا شده بودم.

چرا موسیقی آوازی مانند موسیقی‌سازی پیشرفت نکرده؟

 یک دلیلش این است که تحجر و تعصب فکری در متولیان آواز بسیار است. خودخواهی و خودپرستی‌ها باعث شده که این اتفاق بیفتد. در کل، آواز پیشرفت نکرده است. اولین مشکل به متولی آواز بازمی‌گردد. اغلب می‌خواهند نامشان مطرح شود نه آواز. دغدغه مطرح‌کردن خود را دارند. ٥٠٠ نفر من را تشویق می‌کنند لذت می‌برم و این لذت اجازه نمی‌دهد به آواز فکر کنم. دوم کم‌دانایی و تک‌بُعدی‌بودن متولی آواز است. خیلی از ما فکر می‌کنیم چون چهار تا گوشه بلد هستیم، دیگر همه‌چیز را بلد هستیم.

ما ترسیدیم و فکر کردیم ردیف‌ها آیه مطلق است و از آسمان آمده است. فکر کردیم استاد عبدالله‌خان دوامی یا دیگر استادان، آن آوازها را آفریدند. آنها مانند ما بودند فقط خلاقیت‌های متفاوتی نسبت به عام داشتند. تمرکز و عشق به آواز، آن اتفاق را برایشان ایجاد کرده است.

الان آواز مانند آب یک برکه است. نمی‌دانم باید چه‌کار کنیم فقط می‌دانم این کاری که دوستان انجام می‌دهند راه درستی نیست. آشتی بین مردم و آواز، کاری جمعی است و ازخودگذشتگی می‌خواهد و چند متخصص جامعه‌شناسی. هرکس فقط برای خودش تلاش می‌کند و برای نام خودش نه آواز. همه صداها عالی است ولی در این سال‌ها اتفاقی برای آواز نیفتاده است. ادبیات کثرت دارد و کثرت تفکر، سبب رشد می‌شود. در ادبیات دو بخش کلاسیک و نو داشتیم و اکنون در کنار آنها‌ هزاران رشته دیگر ایجاد شده. همه با هم اختلاف‌هایی دارند ولی هیچ‌کدام از آنها مانع پیشرفت خود و دیگری نشدند. الان اگر کسی بخواهد آواز متفاوتی بخواند همه فاتحه آن خواننده نوگرا را می‌خوانند. معاش و... تأثیرات زیادی در این موضوع داشته است. شما در ادبیات می‌بینید در عین کلاسیک‌بودن، معاصر هم هست ولی این در آواز اتفاق نیفتاده است. متأسفانه به دلیل مشغله‌ها انگیزه‌ها پایین است. موقعی که اعضا یک خانواده‌ای فقط جمعه‌ها همدیگر را می‌بینند، آواز این وسط چه‌کاره است.

 آنچه بیان شد، نظر من و فقط دغدغه آواز بود؛ مهم، دورشدن از حواشی و بازکردن باب آسیب‌شناسی در بخش آواز است. به همه پیش‌کسوتانم احترام می‌گذارم و دست‌بوس استادانم هستم. امیدوارم خیلی زود آواز ایرانی به جایگاه واقعی خود در میان مردم برگردد و آشتی شود.
پربیننده ترین ها