روایت رئیس ندامتگاه فجر دزفول درباره عفو قاتل محکوم به مرگ/ بخشش ساعاتی قبل از اعدام
محکومی که تا ساعاتی پیش از اجرای حکم در انتظار چوبهدار به سر میبرد، بالاخره بخشیده شد تا نامش به عنوان اولین محکوم به قصاصی که در دو سال گذشته در ندامتگاه فجر دزفول از مرگ رهایی یافته است ثبت شود.
محکومی که تا ساعاتی پیش از اجرای حکم در انتظار چوبهدار به سر میبرد، بالاخره بخشیده شد تا نامش به عنوان اولین محکوم به قصاصی که در دو سال گذشته در ندامتگاه فجر دزفول از مرگ رهایی یافته است ثبت شود. محمدسعید سخاوت، مدیر ندامتگاه فجر دزفول، در گفتوگو با روزنامه شرق، درباره این پرونده توضیحاتی داده است که میخوانید:
این پرونده چه زمانی تشکیل شد؟
این محکوم ١١ سال پیش در یک نزاع در یکی از شهرهای همجوار دزفول باعث قتل یک نفر و در دادگاه نیز مجرم شناخته شده و حکم دادگاه هم ١١ سال حبس و قصاص بود.
درباره نحوه قتل توضیح دهید
ظاهرا فردی که الان به عنوان قاتل در حبس است و از قصاص نجات یافته، با خانواده همسرش اختلاف داشته و خانواده همسرش قصد داشتند طلاق دخترشان را به همین بهانه از او بگیرند اما این زنوشوهر به هم علاقه داشتند. در آن زمان این متهم هم که اکنون ٤٤ساله شده است با زور قصد داشت مانع از این اتفاق شود. بنابراین خانواده همسرش بیخبر از او با افرادی صحبت کرده بودند که علیه او شهادت دهند تا برای رسیدن به هدف خود موفق شوند. مقتول این پرونده هم یکی از همان شاهدان است. ماجرا از این قرار است که وقتی داماد از تصمیم دو نفر برای شهادت مطلع میشود ابتدا تلفنی آنها را تهدید به برخورد میکند، اما با وجود این تهدید، شاهدان با حضور در دادگاه شهادت خود را تسلیم مقام قضائی میکنند که اتفاقا به نفع داماد شهادت میدهند و میگویند چیزی علیه او ندارند که بگویند. اما داماد که از ماجرا بیخبر بود پس از اینکه متوجه شهادت این افراد میشود، تصمیم به برخورد جدی با آنها میگیرد و در همان روز دادگاه دم درِ خانه شاهدان میرود تا دلیل این کارشان را از آنها جویا شود. شاهد اول با خونسردی ماجرا را برای او توضیح میدهد و میگوید من بهنفع تو شهادت دادم و بهاینترتیب ماجرا تمام میشود اما شاهد دوم که ظاهرا او هم به نفع داماد شهادت داده بود وقتی با پرسش داماد روبهرو میشود، توضیحی درباره نحوه شهادت خود نمیدهد، ولی به هر دلیلی موافقت میکند سوار خودرو او شود و درادامه نیز داماد برای دفاع از حریم خانواده خود از شاهد دوم میخواهد در زندگی او دخالت نکند و میگوید پایت را از زندگی من بیرون بکش و از آنجایی که فرد عصبیمزاجی بوده است ماجرا با درگیری کلامی و گلاویزشدن ادامه پیدا میکند و داماد پیچگوشتیای را که برای نگهداشتن شیشه خراب خودرو کنار آن قرار داده بود، نفهمیده در شانه آن شاهد فرو میکند و از آنجایی که آن مرحوم دچار بیماری دیابت بود به خاطر جراحت وارده و خونریزی فوت شد و پس از آن داماد به اتهام قتل عمد بازداشت و پس از طی مراحل قانونی به قصاص محکوم میشود. پس از آن ١١ سال را در زندان گذرانده که ٩ سال از آن بدون یک روز مرخصی بوده است.
خانواده دو طرف از چه طبقه و سطحی هستند؟
خانواده مقتول افراد شریفی هستند و چند آموزشوپرورشی در بین آنها جود دارد. خانواده قاتل نیز روستایی هستند و از این بابت تفاوتهایی بین آنها وجود دارد. خانواده مقتول از این ناراحت بودند که خانواده قاتل نهتنها برای دلجویی نزد آنها نرفتند، بلکه در تماسهایی با خواهر و برادر مقتول تهدید میکردند اگر رضایت ندهید، یکی دیگر از شما را میکشیم.
اولیای دم چطور راضی به گذشت شدند؟
وقتی ما پادرمیانی کردیم اولیای دم حاضر به بخشش شدند و به این دلیل که خانواده آن مرحوم وضع مالی خوبی نداشت طلب دیه کردند اما درنهایت حتی حاضر شدند مبلغی کمتر از دیه قانونی که ١٨٠ میلیون است، دریافت کنند و به دریافت ١٣٠ میلیون رضایت دادند که در حال حاضر خانواده قاتل بخش زیادی از این پول را پرداخت کردهاند و حدود ٤٥ میلیون باقی مانده است که امیدواریم با کمک انجمنهای خیریه این مبلغ نیز تهیه شود و این فرد که به خاطر یک اشتباه ١١ سال از عمرش را در زندان گذرانده، آزاد شود.
چطور شد که در این پرونده موفق به اخذ رضایت اولیای دم مقتول شدید؟
در این پرونده با تلاش شورای حل اختلاف زندان دزفول، فرد محکوم ساعاتی پیش از اجرای حکم اعدام عفو شد و از مرگ نجات پیدا کرد. شب اجرای حکم اعدام که قرار بود محکوم را بهدار مجازات تحویل دهیم با خانواده مقتول تلفنی صحبت کردم. بهاینترتیب آنها را راضی کردم که برای آخرین رایزنی نزد آنها برویم. پس از آن شخصا همراه اعضای شورای حل اختلاف با حضور در منزل مقتول صحبتهای مفصلی با این خانواده انجام دادیم و موفق به اخذ رضایت و بخشش اولیای دم شدیم. بهاینترتیب اجرای حکم متوقف شد. البته خانواده مقتول به شرط این با گذشت خود از قصاص موافقت کردند که مبلغی را که حتی کمتر از دیه قانونی بود دریافت کنند.
این چندمین مورد گذشت اولیای دم از قصاص قاتل در سال جاری بود که در ندامتگاه فجر دزفول اتفاق افتاد؟
از ابتدای سال ٩٣ که من به این زندان آمدهام این اولین مورد است که منجر به رضایت شده است، البته موارد دیگری از قصاص بوده که منجر به رضایت نشده است. با وجود این، درپی این رضایت، خانوادههای هفت، هشت نفر از محکومان به قصاص که در زندان ما هستند از موضوع استقبال کردهاند و پس از ملاقات حضوری از من خواستهاند برای جلب رضایت اولیای دم محکومانشان وارد عمل شویم.
آیا در زندان شما کمیته یا شورایی برای صلح و سازش بین اولیای دم و خانواده قاتلان وجود دارد؟
یکی از اولین کارهایی که پس از حضورم در این زندان انجام دادم، تشکیل کمیتهای در این راستا بود و خودم از خیرین دعوت کردم برای جلسات با من و همکارانم همراه شوند.
توصیه شما به خانواده قاتلانی که سعی دارند برای محکوم خود رضایت بگیرند چیست؟
بههرحال، بافت مردم هر منطقه از کشور ما متفاوت است. باید دید با توجه با بافت همان منطقه چه اقداماتی باید انجام شود؛ مثلا در اقداماتی که در همین استان خوزستان برای گرفتن رضایت از اولیای دم مقتولان در شوش و مناطق عربنشین انجام میشود با دزفول و اندیمشک و اهواز فرق میکند. در برخی مناطق مبلغی را به عنوان فصل میگیرند و حتی شکایتی هم در سیستم قضائی مطرح نمیشود و بزرگان عشایر خودشان این مبلغ را پرداخت میکنند؛ بنابراین همانطور که گفتم باید متناسب با منطقه برای رضایت اقدام کرد؛ مثلا در آغاز که به این زندان آمده بودم، وقتی موضوع را با همکارانم مطرح کردم، کسی همراه من نیامد؛ چون در مواردی با چوب آنها را کتک زده بودند. البته خود من هم ذهنیت دقیقی از شرایط حاکم در اینجا نداشتم و چون در سالهای ٨٤ تا ٨٩ که در زندان دیزلآباد کرمانشاه بودم، موفق شده بودم چند مورد از اولیای دم را در پای چوبهدار از قصاص منصرف کنم، فکر میکردم که اینجا هم کار به همان شیوه ممکن خواهد بود.
چه چیزهایی در این منطقه توجه شما را جلب کرد؟
در اینجا تعصب قومی و نژادی متفاوت است و اهالی اینجا افرادی بهشدت فرزنددوست و قومی و قبیلهای هستند.
در مجموع با توجه به اینکه نقاط مختلفی از ایران را دیدهاید، توصیه شما به خانواده محکومان به قصاص چیست؟
بههرحال، در هر جایی باید یکسری اصول مشترک را رعایت کرد؛ مثلا اینکه بعد از گذشت زمان باید برای رضایت اقدام کنند و بهتر است که در مراحل اولیه نیز از بزرگان و ریشسفیدان و معتمدان کمک بخواهند و خودشان رأسا به در خانه مقتول مراجعه نکنند حتی بهتر است اول پیغام بفرستند و بگویند که برای همدردی و التیام زخم و عذرخواهی قصد مراجعه دارند و در مراحل بعد هم با کمک همین افراد موضوع را مطرح کنند.
در برخی موارد دیده شده خیرین به این دلیل که قتل عمد است، در پرداخت دیه مشارکت نمیکنند. توصیه شما دراینباره چیست؟
بله، متأسفانه این رفتار وجود دارد. در دزفول هم شرایط اقتصادی خوب است و خیرین زیادی وجود دارند، اما به محض اینکه حرف از کار خیر میشود، میگویند اول جرائم غیرعمد، مثلا در همین مورد اخیر من سعی در توجیه قضیه برای خیرین و انجمنهای خیریه دزفول داشتم، اما موفق نشدم و در نهایت چند خیر از تهران کمک کردند. تجربه به من نشان داده است ما به عنوان انسان و بنده، قادر به تشخیص درست و غلط نیستیم، ولی قرآن فرموده است: «هرکس انسانی را برگرداند، جامعه را برگردانده است». اگر ملاک دینی و مذهبی است؛ پس چرا نباید به افراد فرصت دوباره بدهیم.
زندگی مشترک این فرد که برای حفظ آن مرتکب قتل شده بود به کجا رسید؟
بعد از این قضیه خانواده همسر او که ظاهرا سعی در پروندهسازی برای او داشتند بهانه بهتری برای کار خود داشتند، چون اگر فردی محکومیتی بیش از پنج سال داشته باشد، دادگاه به صورت غیابی رأی به جدایی خواهد داد.
نظر خود متهم درباره اتفاقاتی که برایش افتاده است چیست؟
موضوعی که باعث شد من برای رضایت قدم بردارم این بود که محکوم آنقدر بیآزار و اذیت بود که در این فرجه زمانی که من به این زندان آمدهام، هیچ موردی از او ندیدهام، این در حالی است که در برخی موارد زندانیان آنقدر دردسر درست میکنند که مسئولان زندان را کلافه میکنند، اما وقتی با همبندانش و مسئولان قدیمیتر زندان صحبت میکردم، همه گفتند یکبار صدای بلند او را نشنیدهاند. خود این محکوم هم یک حرف زد که تأثیر زیادی روی من برای کمک به او گذاشت، او گفت: «یکبار صدایم را در عمرم بلند کردم که این اتفاق افتاد و همان اتفاق باعث شد تا عمر دارم صدایم را بلند نکنم»، البته باید بگویم این را به صورت عملی نشان داده است. او از سال ٨٥ در این زندان است و در بین دوهزارو ٥٠٠ زندانی که داریم او یک تنش نداشته است.
این پرونده چه زمانی تشکیل شد؟
این محکوم ١١ سال پیش در یک نزاع در یکی از شهرهای همجوار دزفول باعث قتل یک نفر و در دادگاه نیز مجرم شناخته شده و حکم دادگاه هم ١١ سال حبس و قصاص بود.
درباره نحوه قتل توضیح دهید
ظاهرا فردی که الان به عنوان قاتل در حبس است و از قصاص نجات یافته، با خانواده همسرش اختلاف داشته و خانواده همسرش قصد داشتند طلاق دخترشان را به همین بهانه از او بگیرند اما این زنوشوهر به هم علاقه داشتند. در آن زمان این متهم هم که اکنون ٤٤ساله شده است با زور قصد داشت مانع از این اتفاق شود. بنابراین خانواده همسرش بیخبر از او با افرادی صحبت کرده بودند که علیه او شهادت دهند تا برای رسیدن به هدف خود موفق شوند. مقتول این پرونده هم یکی از همان شاهدان است. ماجرا از این قرار است که وقتی داماد از تصمیم دو نفر برای شهادت مطلع میشود ابتدا تلفنی آنها را تهدید به برخورد میکند، اما با وجود این تهدید، شاهدان با حضور در دادگاه شهادت خود را تسلیم مقام قضائی میکنند که اتفاقا به نفع داماد شهادت میدهند و میگویند چیزی علیه او ندارند که بگویند. اما داماد که از ماجرا بیخبر بود پس از اینکه متوجه شهادت این افراد میشود، تصمیم به برخورد جدی با آنها میگیرد و در همان روز دادگاه دم درِ خانه شاهدان میرود تا دلیل این کارشان را از آنها جویا شود. شاهد اول با خونسردی ماجرا را برای او توضیح میدهد و میگوید من بهنفع تو شهادت دادم و بهاینترتیب ماجرا تمام میشود اما شاهد دوم که ظاهرا او هم به نفع داماد شهادت داده بود وقتی با پرسش داماد روبهرو میشود، توضیحی درباره نحوه شهادت خود نمیدهد، ولی به هر دلیلی موافقت میکند سوار خودرو او شود و درادامه نیز داماد برای دفاع از حریم خانواده خود از شاهد دوم میخواهد در زندگی او دخالت نکند و میگوید پایت را از زندگی من بیرون بکش و از آنجایی که فرد عصبیمزاجی بوده است ماجرا با درگیری کلامی و گلاویزشدن ادامه پیدا میکند و داماد پیچگوشتیای را که برای نگهداشتن شیشه خراب خودرو کنار آن قرار داده بود، نفهمیده در شانه آن شاهد فرو میکند و از آنجایی که آن مرحوم دچار بیماری دیابت بود به خاطر جراحت وارده و خونریزی فوت شد و پس از آن داماد به اتهام قتل عمد بازداشت و پس از طی مراحل قانونی به قصاص محکوم میشود. پس از آن ١١ سال را در زندان گذرانده که ٩ سال از آن بدون یک روز مرخصی بوده است.
خانواده دو طرف از چه طبقه و سطحی هستند؟
خانواده مقتول افراد شریفی هستند و چند آموزشوپرورشی در بین آنها جود دارد. خانواده قاتل نیز روستایی هستند و از این بابت تفاوتهایی بین آنها وجود دارد. خانواده مقتول از این ناراحت بودند که خانواده قاتل نهتنها برای دلجویی نزد آنها نرفتند، بلکه در تماسهایی با خواهر و برادر مقتول تهدید میکردند اگر رضایت ندهید، یکی دیگر از شما را میکشیم.
اولیای دم چطور راضی به گذشت شدند؟
وقتی ما پادرمیانی کردیم اولیای دم حاضر به بخشش شدند و به این دلیل که خانواده آن مرحوم وضع مالی خوبی نداشت طلب دیه کردند اما درنهایت حتی حاضر شدند مبلغی کمتر از دیه قانونی که ١٨٠ میلیون است، دریافت کنند و به دریافت ١٣٠ میلیون رضایت دادند که در حال حاضر خانواده قاتل بخش زیادی از این پول را پرداخت کردهاند و حدود ٤٥ میلیون باقی مانده است که امیدواریم با کمک انجمنهای خیریه این مبلغ نیز تهیه شود و این فرد که به خاطر یک اشتباه ١١ سال از عمرش را در زندان گذرانده، آزاد شود.
چطور شد که در این پرونده موفق به اخذ رضایت اولیای دم مقتول شدید؟
در این پرونده با تلاش شورای حل اختلاف زندان دزفول، فرد محکوم ساعاتی پیش از اجرای حکم اعدام عفو شد و از مرگ نجات پیدا کرد. شب اجرای حکم اعدام که قرار بود محکوم را بهدار مجازات تحویل دهیم با خانواده مقتول تلفنی صحبت کردم. بهاینترتیب آنها را راضی کردم که برای آخرین رایزنی نزد آنها برویم. پس از آن شخصا همراه اعضای شورای حل اختلاف با حضور در منزل مقتول صحبتهای مفصلی با این خانواده انجام دادیم و موفق به اخذ رضایت و بخشش اولیای دم شدیم. بهاینترتیب اجرای حکم متوقف شد. البته خانواده مقتول به شرط این با گذشت خود از قصاص موافقت کردند که مبلغی را که حتی کمتر از دیه قانونی بود دریافت کنند.
این چندمین مورد گذشت اولیای دم از قصاص قاتل در سال جاری بود که در ندامتگاه فجر دزفول اتفاق افتاد؟
از ابتدای سال ٩٣ که من به این زندان آمدهام این اولین مورد است که منجر به رضایت شده است، البته موارد دیگری از قصاص بوده که منجر به رضایت نشده است. با وجود این، درپی این رضایت، خانوادههای هفت، هشت نفر از محکومان به قصاص که در زندان ما هستند از موضوع استقبال کردهاند و پس از ملاقات حضوری از من خواستهاند برای جلب رضایت اولیای دم محکومانشان وارد عمل شویم.
آیا در زندان شما کمیته یا شورایی برای صلح و سازش بین اولیای دم و خانواده قاتلان وجود دارد؟
یکی از اولین کارهایی که پس از حضورم در این زندان انجام دادم، تشکیل کمیتهای در این راستا بود و خودم از خیرین دعوت کردم برای جلسات با من و همکارانم همراه شوند.
توصیه شما به خانواده قاتلانی که سعی دارند برای محکوم خود رضایت بگیرند چیست؟
بههرحال، بافت مردم هر منطقه از کشور ما متفاوت است. باید دید با توجه با بافت همان منطقه چه اقداماتی باید انجام شود؛ مثلا در اقداماتی که در همین استان خوزستان برای گرفتن رضایت از اولیای دم مقتولان در شوش و مناطق عربنشین انجام میشود با دزفول و اندیمشک و اهواز فرق میکند. در برخی مناطق مبلغی را به عنوان فصل میگیرند و حتی شکایتی هم در سیستم قضائی مطرح نمیشود و بزرگان عشایر خودشان این مبلغ را پرداخت میکنند؛ بنابراین همانطور که گفتم باید متناسب با منطقه برای رضایت اقدام کرد؛ مثلا در آغاز که به این زندان آمده بودم، وقتی موضوع را با همکارانم مطرح کردم، کسی همراه من نیامد؛ چون در مواردی با چوب آنها را کتک زده بودند. البته خود من هم ذهنیت دقیقی از شرایط حاکم در اینجا نداشتم و چون در سالهای ٨٤ تا ٨٩ که در زندان دیزلآباد کرمانشاه بودم، موفق شده بودم چند مورد از اولیای دم را در پای چوبهدار از قصاص منصرف کنم، فکر میکردم که اینجا هم کار به همان شیوه ممکن خواهد بود.
چه چیزهایی در این منطقه توجه شما را جلب کرد؟
در اینجا تعصب قومی و نژادی متفاوت است و اهالی اینجا افرادی بهشدت فرزنددوست و قومی و قبیلهای هستند.
در مجموع با توجه به اینکه نقاط مختلفی از ایران را دیدهاید، توصیه شما به خانواده محکومان به قصاص چیست؟
بههرحال، در هر جایی باید یکسری اصول مشترک را رعایت کرد؛ مثلا اینکه بعد از گذشت زمان باید برای رضایت اقدام کنند و بهتر است که در مراحل اولیه نیز از بزرگان و ریشسفیدان و معتمدان کمک بخواهند و خودشان رأسا به در خانه مقتول مراجعه نکنند حتی بهتر است اول پیغام بفرستند و بگویند که برای همدردی و التیام زخم و عذرخواهی قصد مراجعه دارند و در مراحل بعد هم با کمک همین افراد موضوع را مطرح کنند.
در برخی موارد دیده شده خیرین به این دلیل که قتل عمد است، در پرداخت دیه مشارکت نمیکنند. توصیه شما دراینباره چیست؟
بله، متأسفانه این رفتار وجود دارد. در دزفول هم شرایط اقتصادی خوب است و خیرین زیادی وجود دارند، اما به محض اینکه حرف از کار خیر میشود، میگویند اول جرائم غیرعمد، مثلا در همین مورد اخیر من سعی در توجیه قضیه برای خیرین و انجمنهای خیریه دزفول داشتم، اما موفق نشدم و در نهایت چند خیر از تهران کمک کردند. تجربه به من نشان داده است ما به عنوان انسان و بنده، قادر به تشخیص درست و غلط نیستیم، ولی قرآن فرموده است: «هرکس انسانی را برگرداند، جامعه را برگردانده است». اگر ملاک دینی و مذهبی است؛ پس چرا نباید به افراد فرصت دوباره بدهیم.
زندگی مشترک این فرد که برای حفظ آن مرتکب قتل شده بود به کجا رسید؟
بعد از این قضیه خانواده همسر او که ظاهرا سعی در پروندهسازی برای او داشتند بهانه بهتری برای کار خود داشتند، چون اگر فردی محکومیتی بیش از پنج سال داشته باشد، دادگاه به صورت غیابی رأی به جدایی خواهد داد.
نظر خود متهم درباره اتفاقاتی که برایش افتاده است چیست؟
موضوعی که باعث شد من برای رضایت قدم بردارم این بود که محکوم آنقدر بیآزار و اذیت بود که در این فرجه زمانی که من به این زندان آمدهام، هیچ موردی از او ندیدهام، این در حالی است که در برخی موارد زندانیان آنقدر دردسر درست میکنند که مسئولان زندان را کلافه میکنند، اما وقتی با همبندانش و مسئولان قدیمیتر زندان صحبت میکردم، همه گفتند یکبار صدای بلند او را نشنیدهاند. خود این محکوم هم یک حرف زد که تأثیر زیادی روی من برای کمک به او گذاشت، او گفت: «یکبار صدایم را در عمرم بلند کردم که این اتفاق افتاد و همان اتفاق باعث شد تا عمر دارم صدایم را بلند نکنم»، البته باید بگویم این را به صورت عملی نشان داده است. او از سال ٨٥ در این زندان است و در بین دوهزارو ٥٠٠ زندانی که داریم او یک تنش نداشته است.
گزارش خطا
آخرین اخبار