بنبست داعش در خاورمیانه و بیپروایی در اروپا
همانگونه که پرزیدنت اولاند اعلام کرد، فرانسه در حال جنگ با «داعش» است. اکنون این گروه بزرگترین دشمن فرانسه قلمداد میشود. فرانسه در حال نبرد علیه داعش در کنار آمریکاییها در خاورمیانه و شمال آفریقاست. فرانسه از زمان حمله به مالی در سال 2013 میلادی متعهد به نبرد علیه آن گروه شده است و سهم بیشتری را در این راه در مقایسه با آمریکا ایفا کرده است.
جمعه گذشته فرانسه بهای این ایفای نقش را پرداخت. پس از آن بود که تمام جهان غرب یکپارچه پیام همبستگی خود را اعلام کرد. بااینحال، فرانسه یکهوتنها ایستاده است و داعش را بزرگترین تهدید استراتژیک دنیای امروز میداند.
بازیگران اصلی در خاورمیانه، دشمنان دیگر را مهمتر قلمداد میکنند. روسیه، اصلیترین حامی «بشار اسد»، اپوزیسیون سوریه را هدف قرار داده است. دولت ترکیه نیز بهطور آشکار نشان داده که جداییطلبی کُردی را بزرگترین تهدید علیه خود میداند. پیروزی کردهای سوریه بر داعش احتمالا به «پکک» اجازه خواهد داد تا قدرت را در دست بگیرد و علیه ترکیه به اقدامات مسلحانه بیشتری دامن بزند. واقعیت آن است که کردهای سوریه یا عراق هیچیک نابودی داعش برایشان بیش از دفاع از مرزهایشان اهمیت ندارد. آنان امیدوارند که جهان عرب بیش از پیش تقسیم و تجزیه شود. آنان سنجار را بازپس گرفتند چراکه آن منطقه جزء قلمرو کردی بود. بااینحال، آنان به موصل حمله نخواهند کرد چراکه در آنجا بازی میتواند بهنفع بغداد تمام شود.
شیعیان عراق نیز از مرزهای تحت قلمرو خود دفاع میکنند و اجازه سقوط بغداد را نخواهند داد. بااینحال، آنان عجلهای برای بازگشت سنیها به قدرت ندارند چراکه مجبور به تقسیم قدرت با آنان خواهند شد. برای سعودیها، دشمن اصلی داعش نیست که نمایندهای از شکل رادیکالیسم سنی است که آنان همواره از این جریان حمایت کردهاند. در نتیجه، سعودیها بههیچعنوان مخالف داعش نیستند؛ دشمن اصلی آنان ایران است.
رژیم اسرائیل نیز تنها خرسند است که میتواند تماشا کند که چگونه حزبالله با اعراب در حال نبرد است و سوریه در حال فروپاشی و سرنوشت جنگ نامشخص است و سبب شده تا مسئله فلسطین به فراموشی سپرده شود.
در کوتاهمدت هیچیک از بازیگران منطقهای تمایلی به ارسال نیروهای خود در حوزه میدانی ندارند. استراتژی امروز آمریکا برخلاف دوران 11 سپتامبر متکی به جنگ از راه دور براساس حملات هوایی است. واشنگتن فاقد اراده سیاسی برای اعزام نیروهای زمینی است و بههمینخاطر از پهپادها استفاده میکند.
حمله اخیر پاریس نشان داد که داعش دارای محدودیتهایی در عرصه ضربهزدن است. داعش را بهسختی میتوان یک «دولت اسلامی» قلمداد کرد. آن گروه برخلاف طالبان هیچ مرز و محدوده خاصی را معرفی نکرده است. آن گروه بیشتر شبیه یک خلافت است که سرزمینهای تازهای را فتح میکند و میخواهد با رویکردی توسعهطلبانه مسلمانان جهان را در یک نقطه گردهم آورد. همین دیدگاه است که ایده مبارزه برای برداشت جهانی از اسلام توسط آن گروه را پیش میبرد و سبب عضویت اعضای داوطلب در آن شده است. بااینحال، داعش در گسترش قلمرو خود با محدودیتهایی مواجه است. آن گروه نمیتواند به شمال عراق که کردنشین است پیشروی داشته باشد. در شرق عراق نیز شیعیان حضور دارند و در نقاط غربی علویها سکونت دارند که از سوی روسها مورد حفاظت قرار میگیرند. تمام این گروهها علیه داعش مقاومت میکنند. در جنوب نیز نه لبنان که درباره وضعیت پناهجویان سوری نگران است، نه اردن که هنوز خاطره اعدام نفرتانگیز یکی از خلبانانش را فراموش نکرده و نه فلسطینیها هیچیک علاقهای به داعش ندارند. همین بهبنبسترسیدن داعش در خاورمیانه سبب شده تا آن گروه بهگونهای بیپروا به جهانیکردن تروریسم خود بیندیشد.
حمله علیه حزبالله در بیروت، حمله علیه روسها در شرمالشیخ و حملات پاریس همگی در راستای یک هدف داعش بودهاند: ترور. بااینحال، اعدام خلبان اردنی باعث ایجاد حس میهنپرستی حتی در میان جمعیت ناهمگن ساکن اردن شد. حملات در پاریس باعث ایجاد حس نبرد علیه داعش با انگیزه ملی شد. واقعیت آن است که داعش نیز چون القاعده در میان جمعیت مسلمان ساکن اروپا حمایت چندانی ندارد و تنها متکی به جذب نیرو از میان گروههای حاشیهای است.
پرسش اصلی آن است که چه راهحلی باید برای مقابله با داعش پیدا کرد. ایجاد یک ائتلاف نظامی گسترده بینالمللی همانند حمله علیه افغانستان در سال 2001 میلادی گزینهای ازردهخارج است چراکه تنها سبب درگیرشدن منطقه در درگیریهای بیپایان محلی میشود. به نظر میرسد راهحل مهم، ایجاد یک توافق سیاسی میان بازیگران منطقهای است؛ این کار را باید با عربستانسعودی و ایران آغاز کرد. راهی طولانی پیشروست مگر آنکه داعش به دلیل غرور ناشی از آرمان توسعهطلبانه خود یا تنش میان اعضای خارجیاش از درون فروبپاشد.
جمعه گذشته فرانسه بهای این ایفای نقش را پرداخت. پس از آن بود که تمام جهان غرب یکپارچه پیام همبستگی خود را اعلام کرد. بااینحال، فرانسه یکهوتنها ایستاده است و داعش را بزرگترین تهدید استراتژیک دنیای امروز میداند.
بازیگران اصلی در خاورمیانه، دشمنان دیگر را مهمتر قلمداد میکنند. روسیه، اصلیترین حامی «بشار اسد»، اپوزیسیون سوریه را هدف قرار داده است. دولت ترکیه نیز بهطور آشکار نشان داده که جداییطلبی کُردی را بزرگترین تهدید علیه خود میداند. پیروزی کردهای سوریه بر داعش احتمالا به «پکک» اجازه خواهد داد تا قدرت را در دست بگیرد و علیه ترکیه به اقدامات مسلحانه بیشتری دامن بزند. واقعیت آن است که کردهای سوریه یا عراق هیچیک نابودی داعش برایشان بیش از دفاع از مرزهایشان اهمیت ندارد. آنان امیدوارند که جهان عرب بیش از پیش تقسیم و تجزیه شود. آنان سنجار را بازپس گرفتند چراکه آن منطقه جزء قلمرو کردی بود. بااینحال، آنان به موصل حمله نخواهند کرد چراکه در آنجا بازی میتواند بهنفع بغداد تمام شود.
شیعیان عراق نیز از مرزهای تحت قلمرو خود دفاع میکنند و اجازه سقوط بغداد را نخواهند داد. بااینحال، آنان عجلهای برای بازگشت سنیها به قدرت ندارند چراکه مجبور به تقسیم قدرت با آنان خواهند شد. برای سعودیها، دشمن اصلی داعش نیست که نمایندهای از شکل رادیکالیسم سنی است که آنان همواره از این جریان حمایت کردهاند. در نتیجه، سعودیها بههیچعنوان مخالف داعش نیستند؛ دشمن اصلی آنان ایران است.
رژیم اسرائیل نیز تنها خرسند است که میتواند تماشا کند که چگونه حزبالله با اعراب در حال نبرد است و سوریه در حال فروپاشی و سرنوشت جنگ نامشخص است و سبب شده تا مسئله فلسطین به فراموشی سپرده شود.
در کوتاهمدت هیچیک از بازیگران منطقهای تمایلی به ارسال نیروهای خود در حوزه میدانی ندارند. استراتژی امروز آمریکا برخلاف دوران 11 سپتامبر متکی به جنگ از راه دور براساس حملات هوایی است. واشنگتن فاقد اراده سیاسی برای اعزام نیروهای زمینی است و بههمینخاطر از پهپادها استفاده میکند.
حمله اخیر پاریس نشان داد که داعش دارای محدودیتهایی در عرصه ضربهزدن است. داعش را بهسختی میتوان یک «دولت اسلامی» قلمداد کرد. آن گروه برخلاف طالبان هیچ مرز و محدوده خاصی را معرفی نکرده است. آن گروه بیشتر شبیه یک خلافت است که سرزمینهای تازهای را فتح میکند و میخواهد با رویکردی توسعهطلبانه مسلمانان جهان را در یک نقطه گردهم آورد. همین دیدگاه است که ایده مبارزه برای برداشت جهانی از اسلام توسط آن گروه را پیش میبرد و سبب عضویت اعضای داوطلب در آن شده است. بااینحال، داعش در گسترش قلمرو خود با محدودیتهایی مواجه است. آن گروه نمیتواند به شمال عراق که کردنشین است پیشروی داشته باشد. در شرق عراق نیز شیعیان حضور دارند و در نقاط غربی علویها سکونت دارند که از سوی روسها مورد حفاظت قرار میگیرند. تمام این گروهها علیه داعش مقاومت میکنند. در جنوب نیز نه لبنان که درباره وضعیت پناهجویان سوری نگران است، نه اردن که هنوز خاطره اعدام نفرتانگیز یکی از خلبانانش را فراموش نکرده و نه فلسطینیها هیچیک علاقهای به داعش ندارند. همین بهبنبسترسیدن داعش در خاورمیانه سبب شده تا آن گروه بهگونهای بیپروا به جهانیکردن تروریسم خود بیندیشد.
حمله علیه حزبالله در بیروت، حمله علیه روسها در شرمالشیخ و حملات پاریس همگی در راستای یک هدف داعش بودهاند: ترور. بااینحال، اعدام خلبان اردنی باعث ایجاد حس میهنپرستی حتی در میان جمعیت ناهمگن ساکن اردن شد. حملات در پاریس باعث ایجاد حس نبرد علیه داعش با انگیزه ملی شد. واقعیت آن است که داعش نیز چون القاعده در میان جمعیت مسلمان ساکن اروپا حمایت چندانی ندارد و تنها متکی به جذب نیرو از میان گروههای حاشیهای است.
پرسش اصلی آن است که چه راهحلی باید برای مقابله با داعش پیدا کرد. ایجاد یک ائتلاف نظامی گسترده بینالمللی همانند حمله علیه افغانستان در سال 2001 میلادی گزینهای ازردهخارج است چراکه تنها سبب درگیرشدن منطقه در درگیریهای بیپایان محلی میشود. به نظر میرسد راهحل مهم، ایجاد یک توافق سیاسی میان بازیگران منطقهای است؛ این کار را باید با عربستانسعودی و ایران آغاز کرد. راهی طولانی پیشروست مگر آنکه داعش به دلیل غرور ناشی از آرمان توسعهطلبانه خود یا تنش میان اعضای خارجیاش از درون فروبپاشد.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
آخرین اخبار