کد خبر: ۸۹۴۰۵
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۲
 بیابان، سراب، لب‌های تشنه و تن‌های خسته، تنها تعابیری است که با بیابان و خشکسالی پیش روی‌مان می‌آید. تا چشم کار می‌کرد، بیابان بی‌آب و علف بود. نه آب و نه غذایی. گرسنگی و تشنگی توان حرکت را از مردم دشت گرفته بود. 

به گزارش ابتکار، اینها جملاتی است که می‌توان زیباترین و در عین حال تلخ‌ترین داستان دنیا را به گوش فرزندان‌مان آویز کند. اما در عمق ماجرا، تلخی بی‌پایانی نهفته است که زبان در کشاکش گرمایش، توان یاری ندارد. ناسا پیشگویی تلخی برای ایران کرده بود. این پیشگویی که خشکسالی 30 ساله را به آن پیوند داده بود. اگر این پیشگویی درست باشد، باید شاهد شومی خشکی در این سرزمین باشیم.

زنگ خطر به صدا درآمده است

زنگ خطری که در میان بسیاری از زنگ خطرهای دیگر به صدا درآمده است تشکیل بیابان در 7 میلیون هکتار از اراضی کشور است. خبری که مدیر کل دفتر امور بیابان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور به زبان آورد. عباس کارگر می‌گوید: در حال حاضر در حدود هفت میلیون هکتار زمین کشور، خطر تشکیل بیابان وجوددارد. وی به طرح ترسیب کربن که در خصوص مسایل منابع طبیعی اشاره و بر نسخه خاص در هر استان تاکید می‌کند. البته هر یک از مسئولان بر این نکته تاکید بسیار دارند که نباید اجازه دهیم منابع آبی و خاکی کشور از بین برود. نیک‌ می‌دانیم که ایجاد یک نسخه واحد برای تمام استان‌ها امکانپذیر نیست چون هر استان اقلیم خاص خود را داشته که با سایر استان‌ها تفاوت دارد و در نتیجه بودجه و اعتبار نیز متغیر خواهد بود. اعتباری که تنها با اعتبارات دولتی، پیش‌رونده نخواهد بود و مشارکت مردم را برای اجرای اینچنین طرح‌ها می‌طلبد. ایران دارای رتبه نخست در خصوص بیابان‌زدایی در منطقه است. در این کشور، به لحاظ بارندگی کم بیش از دو و نیم میلیون هکتار جنگل در دست کاشت داشته و حدود هفت میلیون هکتار عملیات بیابان‌زدایی انجام شده است. نگرانی که نه تنها در ایران، بلکه در کل دنیا، چالشی بزرگ را به نام بیابان‌زایی پیش روی گذاشته است. بیش از 180 کشور، مشکلاتی مثل کمبود آب شیرین را با خود یدک می‌کشند. زلزله‌ای خاموش که چالش بیابانی نام گرفته و نه تنها ایران، بلکه کشورهای دیگر را نیز در خود می‌بلعد و فرو می‌کشد. ایران، کشوری است که در منطقه خشک و نیمه خشک واقع شده و متوسط بارندگی یک سوم جهان را دارد در حالی که میزان تبخیر آن تقریبا سه برابر است.

کابوسی به وسعت خشکسالی کشور

آخرین باری که خشکسالی سایه سیاه خود را بر سر ایران گستراند، سال 1345 و 1346 بود. زمانی ه صدها نفر از مردم شرق ایران، از گرسنگی جان خود را از دست دادند و سبب مهاجرت بسیاری از شرق ایران، خراسان، یزد، کرمان و سیستان و بلوچستان شد. تغییر نظام بارش در کره زمین در طول سه یا چهار دهه پیش رو، سبب این کابوس خشک خواهد شد. بدین ترتیب که از بارش در مناطق خشک کاسته شده و به بارش در مناطق مرطوب افزوده خواهد شد. بر این اساس، مناطق خشک کنونی خشک‌تر خواهد شد و بیابان‌ها پیش‌تر می‌روند. مناطق استوایی پربارش‌تر شده و این تغییر در بسیاری از مناطق شدیدتر و اثرگذارتر می‌شود. ایران، این سرزمین چهار فصل، در گزارش ناسا، به عنوان یکی از کشورهایی است که در میانه میدان خشکی اقلیمی قرار دارد و این کابوس... تغییر زیستی با کاهش میزان باران به نصف میانگین، بیابان‌ها را گسترش خواهد داد. یک دگردیسی پس‌رونده که جنگل‌ها را درختزار، درختزار را بوته‌زار، بوته‌زار را بیابان و بیابان‌ها را به یک« نازادآوری» مطلق نزدیک خواهد کرد. از این نگرانی‌ها بگذریم که تا الان حدود بیست درصد مساحت ایران را بیابان مطلق فراگرفته است. دو سوم ایران در ردیف منطقه خشک و نیمه خشک قرار گرفته است و بعید نخواهد بود که بین سه یا چهار دهه اخیر، بخش وسیعی از ایران به بیابان مطلق تبدیل شود. یعنی بیشتر مناطق نیمه خشک در همین زمان به بیابان تبدیل خواهند شد. ایران، سرزمینی که خشک‌تر، کویری‌تر و بی‌آب و علف‌تر خواهد شد.

خشک شدن ایران در پی ناآگاهی

برخی از کارشناسان زیست محیطی یکی از دلایل مهم تبدیل ایران به بیابان را فعالیت طبیعی بشر دانسته‌اند. ایران سرزمینی مثلثی شکل است که بین دو رشته کوه البرز و زاگرس واقع شده است. محصور بین این دو کوه تا جایی که هیچ رودخانه‌ای از آن توان جاری شدن پیدا نمی‌کند که در نهایت به دریای عمان یا خلیج فارس برسد و تمامی رودهایی که در این مسیر جاری هستند، به سمت دامنه‌های جنوبی البرز یا دامنه‌های شمالی زاگرس یا دریاچه بسته مازندران می‌ریزند یا در گودال‌هایی مثل دریاچه ارومیه و بختگان و قم و هامون و ... محبوس می‌شوند. بنابراین تکرار و تداوم این فرآیند باعث چرخش آب در طبیعت بسته‌ای به نام فلات ایران خواهد شد. دریاچه‌ها و آبگیرها پر خواهد شد و نمک‌ها باقی می‌مانند و توسط باد به زمین‌های اطراف مهاجرت خواهند کرد. تمام این مباحث تا جایی پیش رفت که عیسی کلانتری، دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه، چندی پیش با انتقاد شدید از مراحل طراحی، اجرا و آب‌گیری سد گتوند، اشتباهات سدسازی در ایران را مرور کرده بود و در این خصوص به مدیریت ساخت سد گتوند اشاره کرده و گفته بود که مدیریت غلط، آب‌های شیرین را هم شور کرده است. وی تاکید کرده بود که سدسازی با ناآگاهی یا حماقت، کشور را به روزی انداخته که امروز سرزمین ایران در حال خشک شدن است.

تن زمین تشنه‌تر می‌شود

شهرها بدون ضابطه گسترش پیدا کردند. روستاها در جامعه مدرن، جای خود را به شهرهای کوچک دادند و همین نقطه آغاز خشکسالی بود. پس از انقلاب، شاهد رشد شهرها بودیم. منطقه‌ای که نه نام روستا را می‌شود به آن اطلاق کرد و نه شهر! حفر بدون مجوز برای آب شُرب در شهرها، حاشیه امن، قانون حفر چاه برای آب کشاورزی را به ناامنی مطلق کشانید. طبق آمار موجود بالغ بر 63 درصد آب شُرب کشور از طریق آب‌های زیرزمینی تامین می‌شود و آب‌های سطحی سهم 37 درصدی را به خود اختصاص می‌دهند. سهم آب‌های زیرزمینی در این میان برای تامین آب شُرب روستاها، بالغ بر 80 درصد بوده و می‌رود که آمار دو سومی وسعت کشور در محدوده مناطق خشک، نیمه خشک و بیابانی را در کارنامه این سرزمین سبز ثبت کند. چاه‌ها حفر، آب‌ها از عمق زمین کشیده و تن زمین‌های شهری، تشنه و تشنه‌تر شد.
پربیننده ترین ها