واكنش اسعديان به برنامه ٧ و افخمي:«هفت» تریبون عدهای خاص شده است
صبح روز گذشته نامهای از همایون اسعدیان خطاب به رئیس سازمان صداوسیما، بخشهایی از برنامه جمعهشب «هفت» بهروز افخمی را زیر سؤال برد. این نامه سرگشاده خطاب به سرافراز به این شرح بود:
بسیار متأسفم که اولین و شاید آخرین یادداشتی که برای شما مینویسم درددلی است تلخ و تأسفبار. اما دیدن برنامه سینمایی هفت مورخ ١٥ آبان ٩٤ و فضای مسمومی که این برنامه درصدد ایجاد آن است راهی جز نگارش این نامه برایم باقی نگذاشت.
در برنامه مذکور، آقای افخمی، مجری و کارگردان برنامه، در گفتوگویی با آقای علی معلم، در یک هماهنگی ازپیشطراحیشده و بهظاهر خودجوش و دلسوزانه برای دستیابی به راهکارهای نجات!!! سینمای ایران که آقایان این وظیفه را از طرف اهالی سینما برای خود قائل شدهاند، من را نیز مورد لطف و نوازش خود قرار دادند. که البته این محبت را تا پایان برنامه و به بهانههای مختلف از من دریغ نداشتند. گویی تنها هدف تولید از برنامه دیشب نوازش من بود و بس... و ایکاش بهجای طنازی و شیرینزبانی، ابتداییترین اصول اخلاقی را رعایت میکردند که البته با شناختی که از آقای افخمی دارم چنین توقعی شاید زیادهخواهی باشد.
در برنامه مذکور، دیگر بر همگان معلوم شد که این برنامه نه تریبون اهالی سینمای ایران، که تریبون محفل خودساخته آقای افخمی و دوستانشان است. محفلی که اکثر اعضای آن با پول دولت؛ تهیهکننده و کارگردان شدهاند و امروز از سر خیرخواهی پرچم مبارزه با مشارکت و مداخله دولت در تولید را برافراشتهاند، و جالب آنکه هنوز هم فیلمهایشان را با مشارکت بنیاد فارابی و دیگر نهادهای دولتی میسازند که البته رویش اینگونه محافل در زمانه ما چندان هم عجیب نیست.
آقای افخمی از من هم برای شرکت در برنامه دعوت کرده بودند (که شرح آن را خواهم گفت) و بدیهی است که نپذیرفتم. (برنامه غیرزنده و کارگردانی بهروز افخمی!!!) و ایشان همان کردند که در دعوت تهدیدآمیزشان گفته بودند. تکهتکهکردن حرفهای من در برنامه آقای مدقق، شبکه خبر، آنهم به شکلی مبتذل و در نهایت بیاخلاقی و سپس با همراهی میهمانشان نقدی آتشین نسبت به آن حرفها....
جناب آقای سرافراز
اینکه حقیقتا چقدر آقای افخمی و محفلشان درد سینمای ایران را دارند مسئله من نیست. شیوه زشت و غیراخلاقی سازندگان برنامه در تکهتکهکردن حرفهای من و سوءاستفاده از آن هم چندان اهمیتی ندارد چراکه تکلیف همه ما برای اهالی سینما روشن است، هم من را میشناسند هم ایشان را.
اینکه برنامه هفت و رسانه ملی به تریبونی برای محفلی کوچک تبدیل شده که تظاهر به دلسوزی برای سینمای ایران میکند و منافع دیگری را در سر میپروراند و ایجاد فضایی اینگونه مسموم و آلوده هم دلنگرانی من نیست، اما امیدوارم به دغدغه شما تبدیل شود..... آنچه مرا نگران میسازد شیوه دعوت تهدیدآمیز آقای افخمی است از من، که اگر نگویم بیسابقه، کمسابقه است. و ادامه این روند آن خواهد شد که نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان... و متأسفانه همه اینها و شروع مجدد این برنامه در دوران تصدی شما بر ریاست این سازمان اتفاق میافتد... .
دوشنبه، بعدازظهر: افخمی: سلام همایون، من بهروز افخمی هستم، و میخواستم تورو به جدل در برنامه هفت دعوت کنم، زنگ بزن وگرنه ... ساعت ٤:٤٩ افخمی: وگرنه گفتوگوتو با مدقق تو شبکه خبر تکهتکه بازپخش میکنیم و تکهتکه پنبه میزنیم و میگیم دعوت کردیم و نیومد. ساعت ٥:١٤ من: سلام و عالیه، میمیرم برا این وگرنه .... ساعت ٥:١٦ افخمی: وگرنه پس نمیای؟ ساعت ٥:١٧ من: نمیام و خوشحال میشم از پنبهزنی.ساعاتی پس از انتشار این نامه، بهروز افخمی در مصاحبهای نسبت به آن، اینطور واکنش نشان داد:
موضوع این است که آقای اسعدیان در برنامه «شهرفرنگ» شبکه خبر حرفهایی زده که حیرتانگیز است و نشان از همراهی و همکاری ایشان با سیاستهای ورشکسته آقای ایوبی دارد. بهعنوان سخنگوی کانون کارگردانها، ایشان موظف به پاسخگویی درباره حرفهای جنجالی خودشان بودند. اما جواب تلفن را نمیدادند. پیامکهایی که من فرستادم با لحن دوستانه و براساس دوستی و روابط قدیمی بود. ایشان دستیار من در کارگردانی فیلم «روز فرشته» بودند و پیش از آن هم سابقه رفاقت داریم.
اینکه من گفتهام یا تهدید کردهام که اگر در برنامه سینمایی نیایی حرفهایت را تکهتکه پخش میکنیم و پنبه میزنیم، بسته به برداشت مخاطب است. همایون اسعدیانی که من میشناسم اینقدرها ترسو نبود و هر هشداری را تهدید تلقی نمیکرد.
این نامه را کسی نوشته است که ظاهرا خودش را رهبر حزب یا گروه شناختهشدهای میداند و با ترس وسواسی هر حرفی را حتی اگر شوخی باشد، تهدید و توطئه تلقی میکند. بههرحال از این فرصت استفاده میکنم و دوباره به او یادآوری میکنم که بهعنوان سخنگوی کانون کارگردانان موظف است پاسخ ما را بدهد و اگر سخنگو نبود، ما او را در حدی نمیدانستیم که دعوتش کنیم.
در پس این اتفاقات به سراغ اسعدیان رفتیم تا جزئیات بیشتری درباره نامهای که خطاب به سرافراز نوشته و دلایل نپذیرفتن دعوت افخمی برای حضور در «هفت» را جویا شویم.
چرا دعوت بهروز افخمی برای حضور در برنامه «هفت» را قبول نکردید؟
اگر برنامه آقای افخمی، برنامهای زنده بود، من به احتمال زیاد در آن شرکت میکردم اما وقتی برنامه «هفت»، برنامهای ضبطشده است و با شناختی که از ایشان داریم، برنامه ضبطی او قابلیت رفتار غیراخلاقی در جهت منافع شخصیشان را دارد، برای همین در آن شرکت نکردم و نخواهم کرد. با توجه به اتفاقی که در آخرین برنامه «هفت» افتاد، اگر من هم در برنامه حضور داشتم، ایشان باز هم میتوانستند برنامه را به نفع خودشان کارگردانی کنند، چون رفتار ایشان منفعتطلبانه و محفلی است. مسلما با پیغامهای تهدیدآمیزی که از ایشان گرفتم، در برنامهشان شرکت نمیکردم. آنچه در برنامه «هفت» جمعهشب دیده شد، گواه این بود که افخمی به نفع خودش حرفهایی که من زدهام را کارگردانی کرده و با توجه به آنچه صلاحش هست، حرفهای مرا تکهپاره کرده و پخش میکند. من در برنامه شبکه شش، درباره این حرف زده بودم که چرا سینمای ایران بحرانزده است، همه دلایل را توضیح دادم و در انتها گفتم با وجود همه اینها، چشم ما به گیشه است تا تماشاگر بلیت بخرد و به سینما برود، منتها آقای افخمی همین بخش آخر حرف مرا پخش کردهاند تا مفهوم دیگری استنباط شود مثل اینکه اسعدیان میگوید سینما باید از دولت کمک بگیرد درحالیکه هیچ کجای حرف من چنین چیزی نیست.
اما احتمال ندادید افخمی ادعا کند، پیامکهایی که منتشر کردهاید را او برایتان نفرستاده؟
هیچ عجیب نبود اگر بگوید این پیامهای من نیست. منتها در یک محکمه قضائی مسلما صحت این پیامها بررسی میشد و پرینت آنها، گواه بود. آدمی به سن و سال من، مسلما اساماس جعل نمیکند و متوجه بار حقوقی این ماجرا هست.
چرا رودررو مسئلهتان را با خود آقای افخمی حل نکردید و تصمیم گرفتید به رئیس صداوسیما نامه بنویسید؟
همانطور که در برنامه عیان بود، آقای افخمی نه در جهت حفظ و تعالی سینما، که در جهت حفظ منافع یک گروه خاص برنامه میسازد. انگار این برنامه صرفا تریبون یک گروه است. در چنین شرایطی با توجه به اینکه آقای افخمی با رفتارهای غیراخلاقی، واقعیت را جعل میکند، به نظرم صلاحیت اداره یک برنامه عام سینمایی را ندارد. حالا از من میپرسید چرا موضوع را با خودشان مطرح نکردم و به رئیس صداوسیما نامه نوشتم؟ چراییاش واضح است.
عملکرد شورای راهبردی تحقیق و توسعه سینمای ایران را چطور ارزیابی میکنید؟ سخنگوی این شورا، آقای معلم هم دو شب گذشته در «هفت» حضور داشتند و به نظر میرسید از تریبون این برنامه، برای نشر آرای خودشان استفاده کردند... .
فعلا درباره عملکرد این شورا حرفی ندارم. درحالحاضر مشکل من این است که چرا باید یک برنامه سینمایی عام، تریبون یک شورای خاص شود؟ یک شورا، فارغ از اینکه متشکل از چه کسانی است، نباید برنامه عام سینمایی را تبدیل به تریبون خودش کند.
برخی از اعضای شورای راهبردی که حالا بیانیه نوشته و از دولت خواستهاند از سینما حمایت نکند، کسانی هستند که در دولت پیشین خودشان با حمایت صددرصدی دولت، فیلم ساختهاند و بیانیهشان با عملکرد خودشان متناقض است... .
در نامهام هم گفتم، کسانی که حالا پرچم مبارزه با حمایت دولتی را برافراشتهاند، کسانی هستند که خودشان از دولت، کم حمایت نگرفتهاند. بیشک این بیانیه یکجور فرار به جلوست.
یادمان نرفته که آقای افخمی، یکی از اعضای شورا که امروز میگویند سینما باید قصهگو باشد، «گاوخونی»ای را در پرونده خودشان دارند که یکی از شخصیترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. یا فیلمی مثل «روباه» را کارگردانی کردهاند که کاملا با بودجه دولتی ساخته شده و مخاطب هم نداشته است! حالا آمدهاند تحت لوای این شورا، یکجور فرافکنی میکنند و شعارهایی میدهند که خودشان هم به آن پایبند نیستند، با کنارهم قراردادن یکسری چیزها، اهداف و مسیر این شورا روشن میشود و اصلا پیچیده نیست که این شورا چه مسیری را دنبال میکند! برای من کلا حرفهای این شورا مشکوک است.
بسیار متأسفم که اولین و شاید آخرین یادداشتی که برای شما مینویسم درددلی است تلخ و تأسفبار. اما دیدن برنامه سینمایی هفت مورخ ١٥ آبان ٩٤ و فضای مسمومی که این برنامه درصدد ایجاد آن است راهی جز نگارش این نامه برایم باقی نگذاشت.
در برنامه مذکور، آقای افخمی، مجری و کارگردان برنامه، در گفتوگویی با آقای علی معلم، در یک هماهنگی ازپیشطراحیشده و بهظاهر خودجوش و دلسوزانه برای دستیابی به راهکارهای نجات!!! سینمای ایران که آقایان این وظیفه را از طرف اهالی سینما برای خود قائل شدهاند، من را نیز مورد لطف و نوازش خود قرار دادند. که البته این محبت را تا پایان برنامه و به بهانههای مختلف از من دریغ نداشتند. گویی تنها هدف تولید از برنامه دیشب نوازش من بود و بس... و ایکاش بهجای طنازی و شیرینزبانی، ابتداییترین اصول اخلاقی را رعایت میکردند که البته با شناختی که از آقای افخمی دارم چنین توقعی شاید زیادهخواهی باشد.
در برنامه مذکور، دیگر بر همگان معلوم شد که این برنامه نه تریبون اهالی سینمای ایران، که تریبون محفل خودساخته آقای افخمی و دوستانشان است. محفلی که اکثر اعضای آن با پول دولت؛ تهیهکننده و کارگردان شدهاند و امروز از سر خیرخواهی پرچم مبارزه با مشارکت و مداخله دولت در تولید را برافراشتهاند، و جالب آنکه هنوز هم فیلمهایشان را با مشارکت بنیاد فارابی و دیگر نهادهای دولتی میسازند که البته رویش اینگونه محافل در زمانه ما چندان هم عجیب نیست.
آقای افخمی از من هم برای شرکت در برنامه دعوت کرده بودند (که شرح آن را خواهم گفت) و بدیهی است که نپذیرفتم. (برنامه غیرزنده و کارگردانی بهروز افخمی!!!) و ایشان همان کردند که در دعوت تهدیدآمیزشان گفته بودند. تکهتکهکردن حرفهای من در برنامه آقای مدقق، شبکه خبر، آنهم به شکلی مبتذل و در نهایت بیاخلاقی و سپس با همراهی میهمانشان نقدی آتشین نسبت به آن حرفها....
جناب آقای سرافراز
اینکه حقیقتا چقدر آقای افخمی و محفلشان درد سینمای ایران را دارند مسئله من نیست. شیوه زشت و غیراخلاقی سازندگان برنامه در تکهتکهکردن حرفهای من و سوءاستفاده از آن هم چندان اهمیتی ندارد چراکه تکلیف همه ما برای اهالی سینما روشن است، هم من را میشناسند هم ایشان را.
اینکه برنامه هفت و رسانه ملی به تریبونی برای محفلی کوچک تبدیل شده که تظاهر به دلسوزی برای سینمای ایران میکند و منافع دیگری را در سر میپروراند و ایجاد فضایی اینگونه مسموم و آلوده هم دلنگرانی من نیست، اما امیدوارم به دغدغه شما تبدیل شود..... آنچه مرا نگران میسازد شیوه دعوت تهدیدآمیز آقای افخمی است از من، که اگر نگویم بیسابقه، کمسابقه است. و ادامه این روند آن خواهد شد که نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان... و متأسفانه همه اینها و شروع مجدد این برنامه در دوران تصدی شما بر ریاست این سازمان اتفاق میافتد... .
دوشنبه، بعدازظهر: افخمی: سلام همایون، من بهروز افخمی هستم، و میخواستم تورو به جدل در برنامه هفت دعوت کنم، زنگ بزن وگرنه ... ساعت ٤:٤٩ افخمی: وگرنه گفتوگوتو با مدقق تو شبکه خبر تکهتکه بازپخش میکنیم و تکهتکه پنبه میزنیم و میگیم دعوت کردیم و نیومد. ساعت ٥:١٤ من: سلام و عالیه، میمیرم برا این وگرنه .... ساعت ٥:١٦ افخمی: وگرنه پس نمیای؟ ساعت ٥:١٧ من: نمیام و خوشحال میشم از پنبهزنی.ساعاتی پس از انتشار این نامه، بهروز افخمی در مصاحبهای نسبت به آن، اینطور واکنش نشان داد:
موضوع این است که آقای اسعدیان در برنامه «شهرفرنگ» شبکه خبر حرفهایی زده که حیرتانگیز است و نشان از همراهی و همکاری ایشان با سیاستهای ورشکسته آقای ایوبی دارد. بهعنوان سخنگوی کانون کارگردانها، ایشان موظف به پاسخگویی درباره حرفهای جنجالی خودشان بودند. اما جواب تلفن را نمیدادند. پیامکهایی که من فرستادم با لحن دوستانه و براساس دوستی و روابط قدیمی بود. ایشان دستیار من در کارگردانی فیلم «روز فرشته» بودند و پیش از آن هم سابقه رفاقت داریم.
اینکه من گفتهام یا تهدید کردهام که اگر در برنامه سینمایی نیایی حرفهایت را تکهتکه پخش میکنیم و پنبه میزنیم، بسته به برداشت مخاطب است. همایون اسعدیانی که من میشناسم اینقدرها ترسو نبود و هر هشداری را تهدید تلقی نمیکرد.
این نامه را کسی نوشته است که ظاهرا خودش را رهبر حزب یا گروه شناختهشدهای میداند و با ترس وسواسی هر حرفی را حتی اگر شوخی باشد، تهدید و توطئه تلقی میکند. بههرحال از این فرصت استفاده میکنم و دوباره به او یادآوری میکنم که بهعنوان سخنگوی کانون کارگردانان موظف است پاسخ ما را بدهد و اگر سخنگو نبود، ما او را در حدی نمیدانستیم که دعوتش کنیم.
در پس این اتفاقات به سراغ اسعدیان رفتیم تا جزئیات بیشتری درباره نامهای که خطاب به سرافراز نوشته و دلایل نپذیرفتن دعوت افخمی برای حضور در «هفت» را جویا شویم.
چرا دعوت بهروز افخمی برای حضور در برنامه «هفت» را قبول نکردید؟
اگر برنامه آقای افخمی، برنامهای زنده بود، من به احتمال زیاد در آن شرکت میکردم اما وقتی برنامه «هفت»، برنامهای ضبطشده است و با شناختی که از ایشان داریم، برنامه ضبطی او قابلیت رفتار غیراخلاقی در جهت منافع شخصیشان را دارد، برای همین در آن شرکت نکردم و نخواهم کرد. با توجه به اتفاقی که در آخرین برنامه «هفت» افتاد، اگر من هم در برنامه حضور داشتم، ایشان باز هم میتوانستند برنامه را به نفع خودشان کارگردانی کنند، چون رفتار ایشان منفعتطلبانه و محفلی است. مسلما با پیغامهای تهدیدآمیزی که از ایشان گرفتم، در برنامهشان شرکت نمیکردم. آنچه در برنامه «هفت» جمعهشب دیده شد، گواه این بود که افخمی به نفع خودش حرفهایی که من زدهام را کارگردانی کرده و با توجه به آنچه صلاحش هست، حرفهای مرا تکهپاره کرده و پخش میکند. من در برنامه شبکه شش، درباره این حرف زده بودم که چرا سینمای ایران بحرانزده است، همه دلایل را توضیح دادم و در انتها گفتم با وجود همه اینها، چشم ما به گیشه است تا تماشاگر بلیت بخرد و به سینما برود، منتها آقای افخمی همین بخش آخر حرف مرا پخش کردهاند تا مفهوم دیگری استنباط شود مثل اینکه اسعدیان میگوید سینما باید از دولت کمک بگیرد درحالیکه هیچ کجای حرف من چنین چیزی نیست.
اما احتمال ندادید افخمی ادعا کند، پیامکهایی که منتشر کردهاید را او برایتان نفرستاده؟
هیچ عجیب نبود اگر بگوید این پیامهای من نیست. منتها در یک محکمه قضائی مسلما صحت این پیامها بررسی میشد و پرینت آنها، گواه بود. آدمی به سن و سال من، مسلما اساماس جعل نمیکند و متوجه بار حقوقی این ماجرا هست.
چرا رودررو مسئلهتان را با خود آقای افخمی حل نکردید و تصمیم گرفتید به رئیس صداوسیما نامه بنویسید؟
همانطور که در برنامه عیان بود، آقای افخمی نه در جهت حفظ و تعالی سینما، که در جهت حفظ منافع یک گروه خاص برنامه میسازد. انگار این برنامه صرفا تریبون یک گروه است. در چنین شرایطی با توجه به اینکه آقای افخمی با رفتارهای غیراخلاقی، واقعیت را جعل میکند، به نظرم صلاحیت اداره یک برنامه عام سینمایی را ندارد. حالا از من میپرسید چرا موضوع را با خودشان مطرح نکردم و به رئیس صداوسیما نامه نوشتم؟ چراییاش واضح است.
عملکرد شورای راهبردی تحقیق و توسعه سینمای ایران را چطور ارزیابی میکنید؟ سخنگوی این شورا، آقای معلم هم دو شب گذشته در «هفت» حضور داشتند و به نظر میرسید از تریبون این برنامه، برای نشر آرای خودشان استفاده کردند... .
فعلا درباره عملکرد این شورا حرفی ندارم. درحالحاضر مشکل من این است که چرا باید یک برنامه سینمایی عام، تریبون یک شورای خاص شود؟ یک شورا، فارغ از اینکه متشکل از چه کسانی است، نباید برنامه عام سینمایی را تبدیل به تریبون خودش کند.
برخی از اعضای شورای راهبردی که حالا بیانیه نوشته و از دولت خواستهاند از سینما حمایت نکند، کسانی هستند که در دولت پیشین خودشان با حمایت صددرصدی دولت، فیلم ساختهاند و بیانیهشان با عملکرد خودشان متناقض است... .
در نامهام هم گفتم، کسانی که حالا پرچم مبارزه با حمایت دولتی را برافراشتهاند، کسانی هستند که خودشان از دولت، کم حمایت نگرفتهاند. بیشک این بیانیه یکجور فرار به جلوست.
یادمان نرفته که آقای افخمی، یکی از اعضای شورا که امروز میگویند سینما باید قصهگو باشد، «گاوخونی»ای را در پرونده خودشان دارند که یکی از شخصیترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. یا فیلمی مثل «روباه» را کارگردانی کردهاند که کاملا با بودجه دولتی ساخته شده و مخاطب هم نداشته است! حالا آمدهاند تحت لوای این شورا، یکجور فرافکنی میکنند و شعارهایی میدهند که خودشان هم به آن پایبند نیستند، با کنارهم قراردادن یکسری چیزها، اهداف و مسیر این شورا روشن میشود و اصلا پیچیده نیست که این شورا چه مسیری را دنبال میکند! برای من کلا حرفهای این شورا مشکوک است.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
آخرین اخبار