آیا بازیکنان تیم ملی والیبال به کواچ خیانت کرده اند؟
مشکل بزرگ کواچ این است که آن تأثیر و کاریزمای لازم را در تیم ندارد. او در لحظات حساس خودش را میبازد و این مسأله روی تیم تأثیر میگذارد. همچنین نداشتن شخصیت کاریزماتیک موجب شده تا سعید معروف در زمین بزرگتر از کواچ به نظر برسد.
تیم ملی والیبال ایران امروز یازدهمین و آخرین بازی خود در جامجهانی ژاپن را انجام داد و سرانجام توانست با پیروزی برابر تیم مصر چهارمین پیروزی خود را در این رقابتها ثبت کند؛ چهارمین پیروزی که در مقابل خیل عظیم شکستهای تیم ملی ایران در این رقابتها قابل مقایسه نبود. تیمی که تا همین دو سال پیش در رده چهارم لیگ جهانی و ششم جهانی ایستاده بود، حالا با یک افول عجیب شکست پشت شکست را تجربه کرد تا در رده هفتم جامجهانی بایستد و امکان دارد با پیروزی کانادا یا استرالیا این جایگاه بدتر هم شود.
به گزارش تابناک، کسی نیست که این روزها از وضعیت تیم ملی والیبال ایران نگران نباشد. تیمی که تا همین سال گذشته، مایه فخر و مباهات همه ایرانیها بود، حالا به روزهای افولش نزدیک و همین نزول باعث شده تا هواداران والیبال ایران حسابی ناراحت شوند. پیش از این و در عرصه ورزش، ورزشکاران ایرانی در رقابتهای انفرادی قابلیت حضور در سطح یک جهانی را داشتند، ولی هیچ گاه یک تیم ایرانی در عرصه جهانی درخشش قابل توجهی نداشت. اگر خاطراتمان را خوب مرور کنیم، تک و توک حرکات انفجاری تیم ملی در یک مقطع و مثلا ارائه بازی خوب برابر تیمی مثل دانمارک یا آلمان، موجب میشد تا ما سالها خوشحال باشیم و از آن تک بازی یاد کنیم.
اما ما تیمی داشتیم که شانه به شانه قدرتهای جهانی میزد و درخشش در سطح یک والیبال جهان نه در حد یک جرقه کوچک که در اندازه یک انفجار بزرگ بود. با این حال، گویا با گذشت پنج سال رویایی، حالا قرار است تیم کشورمان در سراشیبی قرار بگیرد؛ اتفاقی که در فاصله یک سال تا المپیک برای هیچ هواداری پذیرفته نیست.
مقصر اصلی این روزهای والیبال ایران کیست؟
پاسخ به این پرسش که چه اتفاقی موجب شده تا تیم والیبال ایران در فاصله یک سال چنین افت فاحشی کند چندان ساده نیست. خیلیها همه چیز را در نقش کواچ میبینند و او را عامل افول تیم ملی والیبال ایران میدانند. مربی جوانی که کاریزما و تجربه مربی پیشین خود را نداشت و در همه این سالها، حتی روزی که ایران را بر سکوی چهارم لیگ جهانی نشاند، هم زیر سایه خولیو ولاسکوی محبوب قرار داشت. افول تیم او در این روزها هم موجب شده تا همه بگویند «دیگر اثر ولاسکو در تیم ایران تمام شده» و به این ترتیب همه نتایج تیم کواچ را به ولاسکو نسبت دهند؛ هرچند اسلوبودان کواچ یکی از مهمترین عوامل افول تیم ملی والیبال ایران است، همه آن نیست. با این حال در ابتدا تأثیر کواچ بر افول تیم ملی والیبال ایران را بررسی میکنیم.
تیم ملی ایران در چند مسابقه پیاپی برابر لهستان، ایتالیا، روسیه و امریکا شکست خورد. این شکستها بعد از شکست ناباورانه روز اول برابر ارژانتین بود. شاید این چهار شکست سریالی برابر قدرتهای جهانی را میشد به نوعی هضم کرد. به هر حال هر تیمی هیچ وقت روی دور برد نیست. اما دو شکست روزهای پایانی برابر استرالیا و کانادا دیگر شاهکار بود. تیم ملی ایران در بدترین شرایط هم به تیم درجه سهای مثل کاندا نمیباخت، ولی این اتفاق رخ داد و ایران برابر استرالیا و کانادا سه گیمه شد.
چیزی که در این میان خیلی عجیب بود، درماندگی اسلوبودان کواچ بود؛ مربی که گویا برای لحظات سخت هیچ ترفندی در آستینتش نداشت. پیش از این و در زمان ولاسکو بارها و بارها دیده بودیم که ایران بازی دو هیچ باخته را 3-2 به پایان برد. معروفترینش بازی در ایتالیا برابر تیم ملی ایتالیا بود که با پیروزی شیرین ایران همراه بود. اما کواچ در این دو سال هیچ گاه از خودش چنین کیفیتی نشان نداده است. ما در جامجهانی بازی 2-0 برده از لهستان را 3-2 واگذار کردیم و در ادامه هم مثلا در بازی برابر استرالیا و کانادا اصلا نتوانستیم حتی با پیروزی در یک ست روند بازی را تغییر دهیم.
مشکل بزرگ کواچ این است که آن تأثیر و کاریزمای لازم را در تیم ندارد. او در لحظات حساس خودش را میبازد و همین روی تیم تأثیر میگذارد. همچنین نداشتن شخصیت کاریزماتیک موجب شده تا سعید معروف در زمین بزرگتر از کواچ به نظر برسد و همین موجب میشود تا در خیلی از مواقع، این کاپیتان تیم ملی باشد که زمام امور را به دست بگیرد و کار از دست کواچ خارج شود.
از سوی دیگر، کواچ هیچ طرح و برنامهای برای لحظات حساس، یا جاهایی که در بازی گره میافتد ندارد. نیمکت یک شکل و بی خلاقیت او دستش را در پیاده کردن طرحهای مختلف در زمین بسته است و برای همین غالبا همیان ترکیب اول بازی باید جور همه چیز را تا انتهای بازی بکشد و این کار حریفان را برای خواندن دست کواچ باز میگذارد.
دیگر آنکه سرمربی تیم ملی در نیمکت تنهاست. رحمان محمدی و چورا هیچ کدامشان در بهترین حالت هم فکر نمیکردند بتوانند روی نیمکت یک تیم ملی بنشینند و حالا این معجزه برایشان اتفاق افتاده است. بر خلاف آنتیگا در تیم ملی لهستان که استاد باتجربه خودش در تیم ملی فرانسه را به عنوان دستیار در کنارش دارد ـ که همیشه از توصیههای و مشورتهایش بهره میبرد ـ کواچ روی نیمکت تیم ملی ایران تنهاست. همه این عوامل دست به دست هم میدهد تا کواچ آن تاثیر لازم، آن چیزی که ولاسکو در مواقع حساس بحرانی ناگاه از آستینش بیرون میآورد را نداشته باشد و برای همین تیم ملی ایران برای حریفانش کاملا قابل پیشبینی است. همین موجب میشود تا بر خلاف سه سال پیش حدس زدن نتیجه بازی ایران و ایتالیا کار چندان سختی نباشد.
اما علاوه بر کواچ باید به نقش بازیکنان تیم ملی در این ماجرا هم اشاره کنیم. بیشک آنها هم در این افول تأثیر دارند. بازیکنانی که یکباره به قهرمانهای ملی تبدیل شدند و در مرکز توجهات قرار گرفتند. بهنام محمودی، بازیكن اسبق تیم ملی والیبال در تحلیل علت ضعف تیم ملی به هفته نامه تماشاگران امروز میگوید: «الان میتوانم هزار دلیل از ایرادهای فنی و تاكتیكی برایتان بتراشم، اما اگر از من بپرسی میگویم آنچه الان به این تیم لطمه میزند، چالش فرهنگی است. برادر خودم را مثال میزنم. این همه زمانی را كه برای فضای مجازی میگذارند، چه كسی میگذارد؟ این رشد حبابگونه والیبال ما باعث شده شهرت بچهها جلوتر از توان ظرفیتیشان پیش برود. بچهها همه از بهترینها هستند، اما مثلاً بروید بپرسید متوسط سواد آكادمیك آنان چقدر است؟ شاید پایینتر از دیپلم. این یعنی تمام دنیایشان شده پول و والیبال؛ میگویند درس به چه دردمان میخورد. این نگاه هزار جور مشكل دیگر را هم به همراه میآورد».
شائبه دیگری که وجود دارد به ارتباط میان بازیکنان و سرمربی تیم بازمیگردد. اینکه کواچ نتوانسته شاگردانش را مل خود کند و به همین دلیل، قد شاگردانش در مجموع از او در تیم بلندتر است. اینگونه است که معروف و موسوی بیشتر از کواچ به چشم میآیند. این شرایط را مقایسه کنید با زمانی که بازیکنان بی اجازه ولاسکو حتی آب هم نمیتوانستند بخورند. همین مسأله هم موجب شده تا شایعاتی مبنی بر تلاش بازیکنان برای زمین خوردن کواچ به گوش برسد؛ شایعاتی که البته در یک مصاحبه کاملا از سوی فرهاد ظریف رد شده اما همیشه سایهاش بر سر تیم ملی بوده.
این حرفها و نقدها در چند هفته، چند ماه و حتی یک سال گذشته بارها و بارها بیان شده است. به هر دلیل، این حرفها و نقدها شنیده نشده است؛ اما حالا و با پایان کار تیم ملی در ژاپن و با توجه به فرصت یک ساله تا المپیک و مهمتر از آن در پیش بودن رقابتهای مهم انتخابی المپیک در اردیبهشتماه در ژاپن، آخرین فرصت تیمهای آسیایی برای کسب سهمیه المپیک، باید نشست و همه ایرادات و نقاط ضعف تیم ملی را درآورد. یک سال فرصت مناسبی است تا به رویایی المپیکی شدن والیبالمان جامه عمل بپوشانیم.
تیم ملی والیبال ایران امروز یازدهمین و آخرین بازی خود در جامجهانی ژاپن را انجام داد و سرانجام توانست با پیروزی برابر تیم مصر چهارمین پیروزی خود را در این رقابتها ثبت کند؛ چهارمین پیروزی که در مقابل خیل عظیم شکستهای تیم ملی ایران در این رقابتها قابل مقایسه نبود. تیمی که تا همین دو سال پیش در رده چهارم لیگ جهانی و ششم جهانی ایستاده بود، حالا با یک افول عجیب شکست پشت شکست را تجربه کرد تا در رده هفتم جامجهانی بایستد و امکان دارد با پیروزی کانادا یا استرالیا این جایگاه بدتر هم شود.
به گزارش تابناک، کسی نیست که این روزها از وضعیت تیم ملی والیبال ایران نگران نباشد. تیمی که تا همین سال گذشته، مایه فخر و مباهات همه ایرانیها بود، حالا به روزهای افولش نزدیک و همین نزول باعث شده تا هواداران والیبال ایران حسابی ناراحت شوند. پیش از این و در عرصه ورزش، ورزشکاران ایرانی در رقابتهای انفرادی قابلیت حضور در سطح یک جهانی را داشتند، ولی هیچ گاه یک تیم ایرانی در عرصه جهانی درخشش قابل توجهی نداشت. اگر خاطراتمان را خوب مرور کنیم، تک و توک حرکات انفجاری تیم ملی در یک مقطع و مثلا ارائه بازی خوب برابر تیمی مثل دانمارک یا آلمان، موجب میشد تا ما سالها خوشحال باشیم و از آن تک بازی یاد کنیم.
اما ما تیمی داشتیم که شانه به شانه قدرتهای جهانی میزد و درخشش در سطح یک والیبال جهان نه در حد یک جرقه کوچک که در اندازه یک انفجار بزرگ بود. با این حال، گویا با گذشت پنج سال رویایی، حالا قرار است تیم کشورمان در سراشیبی قرار بگیرد؛ اتفاقی که در فاصله یک سال تا المپیک برای هیچ هواداری پذیرفته نیست.
مقصر اصلی این روزهای والیبال ایران کیست؟
پاسخ به این پرسش که چه اتفاقی موجب شده تا تیم والیبال ایران در فاصله یک سال چنین افت فاحشی کند چندان ساده نیست. خیلیها همه چیز را در نقش کواچ میبینند و او را عامل افول تیم ملی والیبال ایران میدانند. مربی جوانی که کاریزما و تجربه مربی پیشین خود را نداشت و در همه این سالها، حتی روزی که ایران را بر سکوی چهارم لیگ جهانی نشاند، هم زیر سایه خولیو ولاسکوی محبوب قرار داشت. افول تیم او در این روزها هم موجب شده تا همه بگویند «دیگر اثر ولاسکو در تیم ایران تمام شده» و به این ترتیب همه نتایج تیم کواچ را به ولاسکو نسبت دهند؛ هرچند اسلوبودان کواچ یکی از مهمترین عوامل افول تیم ملی والیبال ایران است، همه آن نیست. با این حال در ابتدا تأثیر کواچ بر افول تیم ملی والیبال ایران را بررسی میکنیم.
تیم ملی ایران در چند مسابقه پیاپی برابر لهستان، ایتالیا، روسیه و امریکا شکست خورد. این شکستها بعد از شکست ناباورانه روز اول برابر ارژانتین بود. شاید این چهار شکست سریالی برابر قدرتهای جهانی را میشد به نوعی هضم کرد. به هر حال هر تیمی هیچ وقت روی دور برد نیست. اما دو شکست روزهای پایانی برابر استرالیا و کانادا دیگر شاهکار بود. تیم ملی ایران در بدترین شرایط هم به تیم درجه سهای مثل کاندا نمیباخت، ولی این اتفاق رخ داد و ایران برابر استرالیا و کانادا سه گیمه شد.
چیزی که در این میان خیلی عجیب بود، درماندگی اسلوبودان کواچ بود؛ مربی که گویا برای لحظات سخت هیچ ترفندی در آستینتش نداشت. پیش از این و در زمان ولاسکو بارها و بارها دیده بودیم که ایران بازی دو هیچ باخته را 3-2 به پایان برد. معروفترینش بازی در ایتالیا برابر تیم ملی ایتالیا بود که با پیروزی شیرین ایران همراه بود. اما کواچ در این دو سال هیچ گاه از خودش چنین کیفیتی نشان نداده است. ما در جامجهانی بازی 2-0 برده از لهستان را 3-2 واگذار کردیم و در ادامه هم مثلا در بازی برابر استرالیا و کانادا اصلا نتوانستیم حتی با پیروزی در یک ست روند بازی را تغییر دهیم.
مشکل بزرگ کواچ این است که آن تأثیر و کاریزمای لازم را در تیم ندارد. او در لحظات حساس خودش را میبازد و همین روی تیم تأثیر میگذارد. همچنین نداشتن شخصیت کاریزماتیک موجب شده تا سعید معروف در زمین بزرگتر از کواچ به نظر برسد و همین موجب میشود تا در خیلی از مواقع، این کاپیتان تیم ملی باشد که زمام امور را به دست بگیرد و کار از دست کواچ خارج شود.
از سوی دیگر، کواچ هیچ طرح و برنامهای برای لحظات حساس، یا جاهایی که در بازی گره میافتد ندارد. نیمکت یک شکل و بی خلاقیت او دستش را در پیاده کردن طرحهای مختلف در زمین بسته است و برای همین غالبا همیان ترکیب اول بازی باید جور همه چیز را تا انتهای بازی بکشد و این کار حریفان را برای خواندن دست کواچ باز میگذارد.
دیگر آنکه سرمربی تیم ملی در نیمکت تنهاست. رحمان محمدی و چورا هیچ کدامشان در بهترین حالت هم فکر نمیکردند بتوانند روی نیمکت یک تیم ملی بنشینند و حالا این معجزه برایشان اتفاق افتاده است. بر خلاف آنتیگا در تیم ملی لهستان که استاد باتجربه خودش در تیم ملی فرانسه را به عنوان دستیار در کنارش دارد ـ که همیشه از توصیههای و مشورتهایش بهره میبرد ـ کواچ روی نیمکت تیم ملی ایران تنهاست. همه این عوامل دست به دست هم میدهد تا کواچ آن تاثیر لازم، آن چیزی که ولاسکو در مواقع حساس بحرانی ناگاه از آستینش بیرون میآورد را نداشته باشد و برای همین تیم ملی ایران برای حریفانش کاملا قابل پیشبینی است. همین موجب میشود تا بر خلاف سه سال پیش حدس زدن نتیجه بازی ایران و ایتالیا کار چندان سختی نباشد.
اما علاوه بر کواچ باید به نقش بازیکنان تیم ملی در این ماجرا هم اشاره کنیم. بیشک آنها هم در این افول تأثیر دارند. بازیکنانی که یکباره به قهرمانهای ملی تبدیل شدند و در مرکز توجهات قرار گرفتند. بهنام محمودی، بازیكن اسبق تیم ملی والیبال در تحلیل علت ضعف تیم ملی به هفته نامه تماشاگران امروز میگوید: «الان میتوانم هزار دلیل از ایرادهای فنی و تاكتیكی برایتان بتراشم، اما اگر از من بپرسی میگویم آنچه الان به این تیم لطمه میزند، چالش فرهنگی است. برادر خودم را مثال میزنم. این همه زمانی را كه برای فضای مجازی میگذارند، چه كسی میگذارد؟ این رشد حبابگونه والیبال ما باعث شده شهرت بچهها جلوتر از توان ظرفیتیشان پیش برود. بچهها همه از بهترینها هستند، اما مثلاً بروید بپرسید متوسط سواد آكادمیك آنان چقدر است؟ شاید پایینتر از دیپلم. این یعنی تمام دنیایشان شده پول و والیبال؛ میگویند درس به چه دردمان میخورد. این نگاه هزار جور مشكل دیگر را هم به همراه میآورد».
شائبه دیگری که وجود دارد به ارتباط میان بازیکنان و سرمربی تیم بازمیگردد. اینکه کواچ نتوانسته شاگردانش را مل خود کند و به همین دلیل، قد شاگردانش در مجموع از او در تیم بلندتر است. اینگونه است که معروف و موسوی بیشتر از کواچ به چشم میآیند. این شرایط را مقایسه کنید با زمانی که بازیکنان بی اجازه ولاسکو حتی آب هم نمیتوانستند بخورند. همین مسأله هم موجب شده تا شایعاتی مبنی بر تلاش بازیکنان برای زمین خوردن کواچ به گوش برسد؛ شایعاتی که البته در یک مصاحبه کاملا از سوی فرهاد ظریف رد شده اما همیشه سایهاش بر سر تیم ملی بوده.
این حرفها و نقدها در چند هفته، چند ماه و حتی یک سال گذشته بارها و بارها بیان شده است. به هر دلیل، این حرفها و نقدها شنیده نشده است؛ اما حالا و با پایان کار تیم ملی در ژاپن و با توجه به فرصت یک ساله تا المپیک و مهمتر از آن در پیش بودن رقابتهای مهم انتخابی المپیک در اردیبهشتماه در ژاپن، آخرین فرصت تیمهای آسیایی برای کسب سهمیه المپیک، باید نشست و همه ایرادات و نقاط ضعف تیم ملی را درآورد. یک سال فرصت مناسبی است تا به رویایی المپیکی شدن والیبالمان جامه عمل بپوشانیم.
گزارش خطا
آخرین اخبار