همه خواستگاران بانوی ۷ هزار ساله
«پری رو تاب مستوری ندارد/ در ار بندی سر از روزن درآرد» این بیت را «مهسا وهابی»
میخواند؛ دانشجوی باستانشناسی دانشگاه تهران که آبانماه سال 1393 سرک کشیدنهایش
به ترانشههای شرکت آب و فاضلاب در خیابان مولوی، یکی از بزرگترین کشفیات
باستانشناسی تهران را رقم زد و در نخستین مرحله، اسکلت کامل و نسبتاً سالمی را
نمودار ساخت.
به گزارش ایران، بزودی معلوم شد که اسکلت کشف شده، کمابیش هفت هزار سال قدمت دارد و متعلق به زنی 35 تا 40 ساله است. شاید هیچ کس گمان نمیبرد که پری روی بیتاب خیابان مولوی در مدتی کوتاه، خواستگاران فراوان پیدا کند و هرکدام مدعی باشند که اگر سرنوشت او را به دستش بسپارند، سفید بختیاش را تضمین میکند. اما حالا پس از فروکش کردن هیجانهای اولیه، خبر میرسد که خواستگاران پرشمار، هر یک به نوعی پا پس کشیدهاند و شرایط حفاظتی اسکلت هفت هزار ساله رو به وخامت گذاشته؛ از اینرو، انتقال آن به مخزن موزه ملی ایران – جایی که دهها هزار اثر حاصل از کاوشهای باستانشناسی انبار شدهاند – به یک گزینه جدی بدل شده است.
اسکلت مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد در محدوده جنوبی چهار راه مولوی کشف شد. در نقشه تهران مربوط به 123 سال پیش، این محدوده با عنوان قبرستان کهنه مشخص شده و در کاوشهای اخیر نیز بقایای زیادی از تدفینهای دوره قاجار بهدست آمده است. در کاوشها، یک شیء سفالی به شکل گلدان کنار سر اسکلت پیدا شد که از نوع سفالهای یافته شده در «چشمهعلی» واقع در شهر ری بود و آن را با تمدن شناخته شده این منطقه پیوند میداد. چشمه علی نخستین بار در سال 1314 خورشیدی توسط انستیتوی شرق شناسی شیکاگو به سرپرستی <اریک اشمیت> مورد کاوش قرار گرفت و مواد فرهنگی مهمی از آن بهدست آمد. کاوشهای بعدی در سال 1377 نشان داد که کهنترین لایههای باستانی در چشمه علی به هزارههای ششم و پنجم پیش از میلاد تعلق دارد.
تا پیش از کشف اسکلت هفت هزار ساله، قدیمیترین آثار به دست آمده در محدوه شهری تهران مربوط به قیطریه شمیران بود که در اواخر دهه 1340 توسط شادروان <سیفالله کامبخش فرد> مورد کاوش قرار گرفت و به کشف گورستانی متعلق به 3200 سال پیش انجامید؛ و کشف تازه حدود چهار هزار سال بر این تاریخ میافزود. شاید از همین رو بود که معدودی از باستانشناسان، اسکلت کشف شده را ناشی از یک تدفین اتفاقی و کم اهمیت دانستند اما کاوشهای بعدی، شواهد بیشتر و قاطعتری دال بر سکونت در این محدوده را به دست داد. هرچه که بود، دستکم از منظر افکار عمومی و رسانهها، رخ نشان دادن اسکلت هفت هزار ساله، بزرگترین رخداد باستانشناسی سال 93 تلقی شد و خبر آن بازتاب وسیعی در رسانهها پیدا کرد.
سه نهاد و یک رؤیا
یافتههای سایت باستانشناسی خیابان مولوی، آنقدر مهم تلقی شد که <سید محمد بهشتی>، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری پیشنهاد کرد اسکلت کشف شده را به جای انتقال به موزه ملی ایران، در جای خود نگه دارند و ترانشه ایجاد شده را به یک سایت – موزه بدل کنند. این ایده در 16 اردیبهشت ماه امسال به امضای صورتجلسهای انجامید که طی آن سه نهاد پژوهشگاه میراث فرهنگی (پژوهشکدههای باستانشناسی و حفاظت و مرمت)، سازمان زیباسازی شهرداری تهران و اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران توافق کردند اقداماتی را به منظور «راهاندازی اولین سایت موزه شهری تهران در مکان کاوش شده [خیابان] مولوی» به انجام رسانند. طبق توافق صورت گرفته، مقرر شد سایت مذکور و اشیای به دست آمده از آن در اختیار اداره کل میراث فرهنگی استان تهران قرار گیرد و این اداره با همکاری پژوهشگاه میراث فرهنگی نسبت به طراحی سایت – موزه و انتخاب پیمانکار صاحب صلاحیت اقدام کند. وظیفه «برنامهریزی، هماهنگی و حمایت لازم» برعهده سازمان زیباسازی قرار گرفت و نهایتاً اداره کل میراث استان تهران «وظیفه مدیریت و ایجاد بستر مناسب برای هماهنگی و نظارت» را عهدهدار شد. نکته جالب اینکه در پای این صورتجلسه علاوه بر نام و امضای رؤسای نهادهای یاد شده، نام و امضای شماری از معاونان و مشاوران آنها نیز به چشم میآید اما هیچ نام و نشانی از سرپرست هیأت کاوش در خیابان مولوی دیده نمیشود؛ یعنی همان کسی که بیش از هرکسی بر جوانب باستانشناسی موضوع اشراف دارد و تا به امروز بیشترین پیگیریها را برای ادامه کاوش و حفاظت از آثار کشف شده به انجام رسانده است: «محمد اسماعیل اسماعیلی.»
دوباره دفنش کنید!
اسماعیلی اخیراً نامهای به رئیس پژوهشکده باستانشناسی کشور نوشته و با ابراز نگرانی از وضعیت اسکلت هفت هزار ساله، خواستار دفن آن در محل کاوش یا انتقالش به جای مناسب شده است. او در اینباره میگوید: «اگر یک اقدام جدی برای حفاظت سایت صورت نگیرد و طرح ایجاد سایت -موزه به مرحله اجرا گذارده نشود، متأسفانه بهترین گزینه این است که سوابق را همین جا دفن کنیم یا اسکلت را به جای مناسبی منتقل کنیم. چون طبق رصد حفاظتی ما، آثار به دست آمده از وضعیت خوبی برخوردار نیستند و مسائل امنیتی و حفاظتی آن نیاز به توجه بیشتری دارد.» سپس میافزاید: «در مورد اسکلت کشف شده، خوشبختانه با درایت ریاست محترم پژوهشگاه، همکاران پژوهشکدههای باستان شناسی و حفاظت و مرمت با استفاد از مواد لازم، آن را تثبیت کردند و طبیعتاً در حال حاضر ماندگاری بیشتری نسبت به روزهای اول کاوش دارد اما به طور کلی باید توجه داشته باشیم که هر ماده آلی یا کانی تحت تأثیر متغیرهای گوناگون محیطی است که اگر شناخته و کنترل نشوند، اثر نابود کننده خواهند داشت. من فقط میدانم که شرایط حاکم بر سایت و پیرامونش ناگوار است.»
به نظر میرسد، روی این سخنان بیش از همه با اداره کل میراث فرهنگی استان تهران است که از اردیبهشت ماه امسال، حفاظت سایت را برعهده گرفته است. در این باره، «رجبعلی خسروآبادی»، مدیرکل این اداره میگوید: «ما دو مأمور دائمی را برای حفاظت از سایت خیابان مولوی در نظر گرفتهایم که به صورت شبانه روزی در آنجا حضور دارند اما شرایط اجتماعی منطقه مولوی به گونهای است که حفاظت سایت به تنهایی از عهده ما خارج است و از شهرداری تهران خواستهایم که با توجه به در اختیار داشتن نیروها و امکانات بسیار بیشتر و شناخت دقیقتری که از وضعیت منطقه دارد، در حفاظت از سایت وارد عمل شود.»
البته جدا از شرایط ناخوشایند اجتماعی، شرایط محیطی مانند سرما و گرما و میزان رطوبت تجزیه اسکلت هفت هزار ساله را سرعت میبخشد و اگر سایت - موزه مورد توافق، هرچه زودتر ایجاد نشود، حتی با حفاظت فیزیکی مطلوب نیز بخش عمده مشکل به قوت خود باقی میماند. خسروآبادی تأخیر در راهاندازی سایت - موزه را ناشی از این میداند که «چنین سایت - موزهای تاکنون نظیر نداشته و طراحی آن مسبوق به سابقه نیست؛ بنابراین ارائه و تصویت طرح آن از سوی مشاور به طول انجامیده است.» او مخالفت خود را با انتقال یا دفن اسکلت هفت هزار ساله اعلام میکند و میگوید: «البته برای ایجاد سایت- موزه شاید ناگزیر باشیم به طور موقت اسکلت را به جای دیگری منتقل کنیم و پس از عملیات اجرایی و اتمام کار، به جای اولیه خود بازگردانیم. اما این فعلاً یک ایده است.»
ضربالاجل دادهایم
نظر «حمیده چوبک»، رئیس پژوهشکده باستانشناسی درباره انتقال اسکلت به موزه ملی، متفاوت از نظرات مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران است. او نیز مانند سرپرست هیأت کاوش، شرایط حفاظتی و محیطی را نگران کننده میداند و میگوید: «ما از طرح ایجاد سایت – موزه کاملاً حمایت میکنیم و پیگیریهای زیادی را از سازمان زیباسازی و شخص شهردار تهران داشتیم اما هنوز به نتیجه مشخصی نرسیدهایم. گویا تغییرات مدیریتی در سازمان زیباسازی، روند کارها را کند کرده است.» سپس حرف آخر را میزند و اظهار میدارد: «آقای دکتر احمدی، رئیس پژوهشکده مرمت و همکارانشان میتوانند نهایتاً تا دو هفته دیگر شرایط اسکلت را پایش و کنترل کنند و ما نیز در این مدت پیگیریهای لازم از سازمان زیباسازی را خواهیم داشت اما اگر به نتیجه نرسیدیم، دو هفته دیگر اسکلت را به موزه ملی ایران منتقل میکنیم.»
آنقدرها مهم نیست
خانم چوبک سخنان دیگری هم درباره سایت باستانشناسی خیابان مولوی دارد که شاید تاکنون با این صراحت از سوی مسئولان پژوهشگاه میراث فرهنگی اظهار نشده است. او میگوید: «نمیتوانم بگویم یافتههای خیابان مولوی، یکی از مهمترین کشفیات بوده؛ به نظر من اتفاق تازهای نبوده است و ما سایت به مراتب کاملتری از این نوع را در چشمه علی داشتهایم. این اسکلت و سفالهای کشف شده مربوط به همان دوره و همان تمدن هستند. حتی در کاخ گلستان نیز سفالهای مشابهی کشف شده است.» این سخنان تفاوت زیادی با نظرات محمد اسماعیل اسماعیلی، سرپرست هیأت کاوش دارد که میگوید: «این اتفاقی که در تهران افتاده، موجب وجه تمایز این شهر با سایر پایتختهای جهان شده است و سابقه تاریخی و هویت فرهنگیاش به هزارههای پیش از میلاد رسیده است. بنابراین تمام پیگیریهای من در این جهت است که دستاوردهای این کاوش حفظ شود و دست اندرکاران امور شهری و میراث فرهنگی نگذارند اینجا به سرنوشت تپههای قیطریه دچار شود و محوطه باستانی زیر ساخت و ساز برود.» این دو نظر متفاوت، طبیعتاً به دو نتیجه متفاوت میرسند؛ یعنی در حالیکه اسماعیلی خواهان ادامه کاوشهاست، حمیده چوبک کار را تمام شده تلقی میکند و میگوید: «کاوش ما در یک بافت شهری پیچیده انجام شد. با وجود مشکلات فاضلاب و تأسیسات شهری، شلوغی و ازدحام معابر و تراکم ساختمانها نمیتوانیم تکه تکه آن محدوده را کاوش کنیم و خیلی مشکل است که به یک سایت باستان شناسی کامل برسیم، بنابراین، کاوش را تمام شده تلقی میکنیم و فقط به کنترل عملیات عمرانی در آن منطقه و انجام مطالعات مربوطه میپردازیم.»
جدا از اینکه کدام نظر درستتر باشد، یک نکته مهم وجود دارد: در بند 2 صورتجلسه اردیبهشتماه گذشته، صریحاً تأکید شده که «پژوهشگاه نسبت به ادامه کاوش پیشبینی لازم را به عمل آورد.» بنابراین نظرات خانم چوبک متفاوت از تعهدی است که عالیترین مقام پژوهشگاه میراث فرهنگی و خود او پای آن را امضا کردهاند.
توپ در زمین شهرداری
در حالیکه روایتهای متفاوت طرفهای ذیربط در سازمان میراث فرهنگی، شائبه اختلاف نظرهای گاه عمیق میان آنان را پررنگ میکند، نقش شهرداری تهران به عنوان عامل بیرونی، تعیین کنندهتر میشود. در تازهترین رویداد، برخی منابع خبری در شهرداری تهران به خبرنگار «ایران» گفتهاند که در هفتههای اخیر، «مجتبی عبداللهی»، معاون خدمات شهری شهرداری تهران از محدوده سایت خیابان مولوی بازدید کرده و با ملاحظه وضعیت نه چندان مطلوب آنجا از رئیس سازمان زیباسازی شهرداری خواسته هرچه زودتر طرح ایجاد سایت – موزه را به سرانجام برساند. بدیهی است که در صورت تحقق این خواسته، ماجرا سمت و سویی دیگر مییابد و امید به سفیدبختی پری روی خیابان مولوی زنده میماند.
به گزارش ایران، بزودی معلوم شد که اسکلت کشف شده، کمابیش هفت هزار سال قدمت دارد و متعلق به زنی 35 تا 40 ساله است. شاید هیچ کس گمان نمیبرد که پری روی بیتاب خیابان مولوی در مدتی کوتاه، خواستگاران فراوان پیدا کند و هرکدام مدعی باشند که اگر سرنوشت او را به دستش بسپارند، سفید بختیاش را تضمین میکند. اما حالا پس از فروکش کردن هیجانهای اولیه، خبر میرسد که خواستگاران پرشمار، هر یک به نوعی پا پس کشیدهاند و شرایط حفاظتی اسکلت هفت هزار ساله رو به وخامت گذاشته؛ از اینرو، انتقال آن به مخزن موزه ملی ایران – جایی که دهها هزار اثر حاصل از کاوشهای باستانشناسی انبار شدهاند – به یک گزینه جدی بدل شده است.
اسکلت مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد در محدوده جنوبی چهار راه مولوی کشف شد. در نقشه تهران مربوط به 123 سال پیش، این محدوده با عنوان قبرستان کهنه مشخص شده و در کاوشهای اخیر نیز بقایای زیادی از تدفینهای دوره قاجار بهدست آمده است. در کاوشها، یک شیء سفالی به شکل گلدان کنار سر اسکلت پیدا شد که از نوع سفالهای یافته شده در «چشمهعلی» واقع در شهر ری بود و آن را با تمدن شناخته شده این منطقه پیوند میداد. چشمه علی نخستین بار در سال 1314 خورشیدی توسط انستیتوی شرق شناسی شیکاگو به سرپرستی <اریک اشمیت> مورد کاوش قرار گرفت و مواد فرهنگی مهمی از آن بهدست آمد. کاوشهای بعدی در سال 1377 نشان داد که کهنترین لایههای باستانی در چشمه علی به هزارههای ششم و پنجم پیش از میلاد تعلق دارد.
تا پیش از کشف اسکلت هفت هزار ساله، قدیمیترین آثار به دست آمده در محدوه شهری تهران مربوط به قیطریه شمیران بود که در اواخر دهه 1340 توسط شادروان <سیفالله کامبخش فرد> مورد کاوش قرار گرفت و به کشف گورستانی متعلق به 3200 سال پیش انجامید؛ و کشف تازه حدود چهار هزار سال بر این تاریخ میافزود. شاید از همین رو بود که معدودی از باستانشناسان، اسکلت کشف شده را ناشی از یک تدفین اتفاقی و کم اهمیت دانستند اما کاوشهای بعدی، شواهد بیشتر و قاطعتری دال بر سکونت در این محدوده را به دست داد. هرچه که بود، دستکم از منظر افکار عمومی و رسانهها، رخ نشان دادن اسکلت هفت هزار ساله، بزرگترین رخداد باستانشناسی سال 93 تلقی شد و خبر آن بازتاب وسیعی در رسانهها پیدا کرد.
سه نهاد و یک رؤیا
یافتههای سایت باستانشناسی خیابان مولوی، آنقدر مهم تلقی شد که <سید محمد بهشتی>، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری پیشنهاد کرد اسکلت کشف شده را به جای انتقال به موزه ملی ایران، در جای خود نگه دارند و ترانشه ایجاد شده را به یک سایت – موزه بدل کنند. این ایده در 16 اردیبهشت ماه امسال به امضای صورتجلسهای انجامید که طی آن سه نهاد پژوهشگاه میراث فرهنگی (پژوهشکدههای باستانشناسی و حفاظت و مرمت)، سازمان زیباسازی شهرداری تهران و اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران توافق کردند اقداماتی را به منظور «راهاندازی اولین سایت موزه شهری تهران در مکان کاوش شده [خیابان] مولوی» به انجام رسانند. طبق توافق صورت گرفته، مقرر شد سایت مذکور و اشیای به دست آمده از آن در اختیار اداره کل میراث فرهنگی استان تهران قرار گیرد و این اداره با همکاری پژوهشگاه میراث فرهنگی نسبت به طراحی سایت – موزه و انتخاب پیمانکار صاحب صلاحیت اقدام کند. وظیفه «برنامهریزی، هماهنگی و حمایت لازم» برعهده سازمان زیباسازی قرار گرفت و نهایتاً اداره کل میراث استان تهران «وظیفه مدیریت و ایجاد بستر مناسب برای هماهنگی و نظارت» را عهدهدار شد. نکته جالب اینکه در پای این صورتجلسه علاوه بر نام و امضای رؤسای نهادهای یاد شده، نام و امضای شماری از معاونان و مشاوران آنها نیز به چشم میآید اما هیچ نام و نشانی از سرپرست هیأت کاوش در خیابان مولوی دیده نمیشود؛ یعنی همان کسی که بیش از هرکسی بر جوانب باستانشناسی موضوع اشراف دارد و تا به امروز بیشترین پیگیریها را برای ادامه کاوش و حفاظت از آثار کشف شده به انجام رسانده است: «محمد اسماعیل اسماعیلی.»
دوباره دفنش کنید!
اسماعیلی اخیراً نامهای به رئیس پژوهشکده باستانشناسی کشور نوشته و با ابراز نگرانی از وضعیت اسکلت هفت هزار ساله، خواستار دفن آن در محل کاوش یا انتقالش به جای مناسب شده است. او در اینباره میگوید: «اگر یک اقدام جدی برای حفاظت سایت صورت نگیرد و طرح ایجاد سایت -موزه به مرحله اجرا گذارده نشود، متأسفانه بهترین گزینه این است که سوابق را همین جا دفن کنیم یا اسکلت را به جای مناسبی منتقل کنیم. چون طبق رصد حفاظتی ما، آثار به دست آمده از وضعیت خوبی برخوردار نیستند و مسائل امنیتی و حفاظتی آن نیاز به توجه بیشتری دارد.» سپس میافزاید: «در مورد اسکلت کشف شده، خوشبختانه با درایت ریاست محترم پژوهشگاه، همکاران پژوهشکدههای باستان شناسی و حفاظت و مرمت با استفاد از مواد لازم، آن را تثبیت کردند و طبیعتاً در حال حاضر ماندگاری بیشتری نسبت به روزهای اول کاوش دارد اما به طور کلی باید توجه داشته باشیم که هر ماده آلی یا کانی تحت تأثیر متغیرهای گوناگون محیطی است که اگر شناخته و کنترل نشوند، اثر نابود کننده خواهند داشت. من فقط میدانم که شرایط حاکم بر سایت و پیرامونش ناگوار است.»
به نظر میرسد، روی این سخنان بیش از همه با اداره کل میراث فرهنگی استان تهران است که از اردیبهشت ماه امسال، حفاظت سایت را برعهده گرفته است. در این باره، «رجبعلی خسروآبادی»، مدیرکل این اداره میگوید: «ما دو مأمور دائمی را برای حفاظت از سایت خیابان مولوی در نظر گرفتهایم که به صورت شبانه روزی در آنجا حضور دارند اما شرایط اجتماعی منطقه مولوی به گونهای است که حفاظت سایت به تنهایی از عهده ما خارج است و از شهرداری تهران خواستهایم که با توجه به در اختیار داشتن نیروها و امکانات بسیار بیشتر و شناخت دقیقتری که از وضعیت منطقه دارد، در حفاظت از سایت وارد عمل شود.»
البته جدا از شرایط ناخوشایند اجتماعی، شرایط محیطی مانند سرما و گرما و میزان رطوبت تجزیه اسکلت هفت هزار ساله را سرعت میبخشد و اگر سایت - موزه مورد توافق، هرچه زودتر ایجاد نشود، حتی با حفاظت فیزیکی مطلوب نیز بخش عمده مشکل به قوت خود باقی میماند. خسروآبادی تأخیر در راهاندازی سایت - موزه را ناشی از این میداند که «چنین سایت - موزهای تاکنون نظیر نداشته و طراحی آن مسبوق به سابقه نیست؛ بنابراین ارائه و تصویت طرح آن از سوی مشاور به طول انجامیده است.» او مخالفت خود را با انتقال یا دفن اسکلت هفت هزار ساله اعلام میکند و میگوید: «البته برای ایجاد سایت- موزه شاید ناگزیر باشیم به طور موقت اسکلت را به جای دیگری منتقل کنیم و پس از عملیات اجرایی و اتمام کار، به جای اولیه خود بازگردانیم. اما این فعلاً یک ایده است.»
ضربالاجل دادهایم
نظر «حمیده چوبک»، رئیس پژوهشکده باستانشناسی درباره انتقال اسکلت به موزه ملی، متفاوت از نظرات مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران است. او نیز مانند سرپرست هیأت کاوش، شرایط حفاظتی و محیطی را نگران کننده میداند و میگوید: «ما از طرح ایجاد سایت – موزه کاملاً حمایت میکنیم و پیگیریهای زیادی را از سازمان زیباسازی و شخص شهردار تهران داشتیم اما هنوز به نتیجه مشخصی نرسیدهایم. گویا تغییرات مدیریتی در سازمان زیباسازی، روند کارها را کند کرده است.» سپس حرف آخر را میزند و اظهار میدارد: «آقای دکتر احمدی، رئیس پژوهشکده مرمت و همکارانشان میتوانند نهایتاً تا دو هفته دیگر شرایط اسکلت را پایش و کنترل کنند و ما نیز در این مدت پیگیریهای لازم از سازمان زیباسازی را خواهیم داشت اما اگر به نتیجه نرسیدیم، دو هفته دیگر اسکلت را به موزه ملی ایران منتقل میکنیم.»
آنقدرها مهم نیست
خانم چوبک سخنان دیگری هم درباره سایت باستانشناسی خیابان مولوی دارد که شاید تاکنون با این صراحت از سوی مسئولان پژوهشگاه میراث فرهنگی اظهار نشده است. او میگوید: «نمیتوانم بگویم یافتههای خیابان مولوی، یکی از مهمترین کشفیات بوده؛ به نظر من اتفاق تازهای نبوده است و ما سایت به مراتب کاملتری از این نوع را در چشمه علی داشتهایم. این اسکلت و سفالهای کشف شده مربوط به همان دوره و همان تمدن هستند. حتی در کاخ گلستان نیز سفالهای مشابهی کشف شده است.» این سخنان تفاوت زیادی با نظرات محمد اسماعیل اسماعیلی، سرپرست هیأت کاوش دارد که میگوید: «این اتفاقی که در تهران افتاده، موجب وجه تمایز این شهر با سایر پایتختهای جهان شده است و سابقه تاریخی و هویت فرهنگیاش به هزارههای پیش از میلاد رسیده است. بنابراین تمام پیگیریهای من در این جهت است که دستاوردهای این کاوش حفظ شود و دست اندرکاران امور شهری و میراث فرهنگی نگذارند اینجا به سرنوشت تپههای قیطریه دچار شود و محوطه باستانی زیر ساخت و ساز برود.» این دو نظر متفاوت، طبیعتاً به دو نتیجه متفاوت میرسند؛ یعنی در حالیکه اسماعیلی خواهان ادامه کاوشهاست، حمیده چوبک کار را تمام شده تلقی میکند و میگوید: «کاوش ما در یک بافت شهری پیچیده انجام شد. با وجود مشکلات فاضلاب و تأسیسات شهری، شلوغی و ازدحام معابر و تراکم ساختمانها نمیتوانیم تکه تکه آن محدوده را کاوش کنیم و خیلی مشکل است که به یک سایت باستان شناسی کامل برسیم، بنابراین، کاوش را تمام شده تلقی میکنیم و فقط به کنترل عملیات عمرانی در آن منطقه و انجام مطالعات مربوطه میپردازیم.»
جدا از اینکه کدام نظر درستتر باشد، یک نکته مهم وجود دارد: در بند 2 صورتجلسه اردیبهشتماه گذشته، صریحاً تأکید شده که «پژوهشگاه نسبت به ادامه کاوش پیشبینی لازم را به عمل آورد.» بنابراین نظرات خانم چوبک متفاوت از تعهدی است که عالیترین مقام پژوهشگاه میراث فرهنگی و خود او پای آن را امضا کردهاند.
توپ در زمین شهرداری
در حالیکه روایتهای متفاوت طرفهای ذیربط در سازمان میراث فرهنگی، شائبه اختلاف نظرهای گاه عمیق میان آنان را پررنگ میکند، نقش شهرداری تهران به عنوان عامل بیرونی، تعیین کنندهتر میشود. در تازهترین رویداد، برخی منابع خبری در شهرداری تهران به خبرنگار «ایران» گفتهاند که در هفتههای اخیر، «مجتبی عبداللهی»، معاون خدمات شهری شهرداری تهران از محدوده سایت خیابان مولوی بازدید کرده و با ملاحظه وضعیت نه چندان مطلوب آنجا از رئیس سازمان زیباسازی شهرداری خواسته هرچه زودتر طرح ایجاد سایت – موزه را به سرانجام برساند. بدیهی است که در صورت تحقق این خواسته، ماجرا سمت و سویی دیگر مییابد و امید به سفیدبختی پری روی خیابان مولوی زنده میماند.
گزارش خطا
آخرین اخبار