کد خبر: ۷۹۱۱۳
۲۰ / ۰۶ / ۱۳۹۴
(تصاویر) استقبال آلمانی ها ستودنی بود
«ممکن است ملاحظات سیاسی و اقتصادی موجب آسانگیری صدراعظم و دولت آلمان شده باشد. اینکه اقتصاد آلمان بستر مناسبتری برای جذب نیروی کار است یا جمعیت آلمان رو به پیری میرود نیز واقعیت دارد؛ اما تصاویر استقبال انسانی نیز واقعی است و پیش چشم ماست و چه صحنههای شورانگیزی هم هست.»
به گزارش صدای ایران، این بخشی از یادداشت مهرداد خدیر در «عصرایران» است. در این مطلب آمده است: «من برای مهاجران احترام قائل هستم. آنها از سرزمینهایی که به مشکلاتی مبتلا هستند مهاجرت میکنند تا ببینند پشت کوهها چه خبر است؟ آنها در پی تغییر هستند. من به این تکاپوی تغییر و تن ندادن به هر وضعیت محیطی احترام میگذارم.» (کوستا گابراس/ کارگردان مشهور سینما)
به راه افتادن موج پناهجویان در اروپا - که غالباً نیز سوری هستند - یکی از مهمترین اخبار در هفتههای اخیر است که در سراسر دنیا به آن توجه و درباره آن گزارش تهیه میشود.
تقاضای پناهندگی البته همیشه وجود داشته اما آنچه موج اخیر را بسیار متفاوت جلوه میدهد، چند سبب دارد:
نخست، جمعیت انبوهی است که تصمیم گرفتهاند به جای ماندن و مردن حرکت کنند و جای جدیدی برای زندگی پیدا کنند. خاصه این که در سوریه اوضاع آشفته شده و معلوم نیست کی با کی میجنگد. اگر برای دموکراسی است، داعشِ دشمن دموکراسی چه میکند؟ اگر جنگ علیه داعش است، چرا همه متحد نیستند؟ و اگرهای دیگری که مجال بحث درباره آن جای دیگری است.
وجه دوم این است که پناهجویان حاضر نیستند در کشورهایی چون صربستان و مجارستان اسکان داده شوند و هدف آنان صرف نجات از جنگ و خونریزی و زنده ماندن نیست تا در اردوگاهها استقرار یابند. بلکه میخواهند از این فرصت استفاده کنند و زندگی بهتری را برای خود رقم بزنند. از این روست که مقصد اصلی خود را آلمان ذکر میکنند یا با قدری تخفیف به اتریش هم رضایت میدهند.
تا اینجا، صحبت از خواستهای پناهجویان است اما این موضوع وجه سومی هم دارد که کمتر سابقه داشته و آن استقبال پر از عاطفه مردم در آلمان است.
استقبال شماری از مردم آلمان از پناهجویان خارجی
صحنههای انسانی استقبال از پناهجویان همه مردم دنیا را تحت تاثیر قرار داده و چون با تبلیغات قبلی درباره دور شدن جوامع غربی از انسانیت و معنویت سازگار نیست برخی از رسانهها و محافل در ایران دستدرکار شدهاند تا انگیزههای انسانی مردمی را با اهداف صرفاً اقتصادی توضیح دهند و جنبه انسانی و شوقآمیز ماجرا را که انسان آلمانی به انسان سوری - فارغ ازتعلقات سرزمینی و مذهبی و قومی - پناه میدهد یک پروژه تعریفشده توصیف کنند.
از جمله این که 20 درصد جمعیت آلمان بیش از 65 سال سن دارد و با ادامه روند فعلی در سال 2040 این میزان به 30 درصد میرسد. جمعیت پیری که مولد نیست و چون در سن بازنشستگی است حقوق آنها را باید جمعیت مولد تامین کنند. با اینکه آلمان با رقم بیشتر از 6 درصد، پائینترین سطح بیکاری را از هنگام اتحاد با آلمان شرقی سابق دارد اما در همین حال به بیش از 140 هزار مهندس، برنامهریز و کارگر فنی نیازمند است و پیشبینی میشود در صورت دوام وضعیت موجود، آلمان تا سال 2020 یک ملیون و 800 هزار نفر و تا افق سال 2040 نزدیک به چهار میلیون نفر در بازار کار کمبود داشته باشد.
منظور از این تحلیلها این است که آلمان به دلایل انسانی به روی سوریها آغوش نگشوده و انگیزههای اقتصادی و اجتماعی دارند، و چه بسا سیاسی. درباره انگیزههای سیاسی این پرسش هم مطرح میشود که اگر تا این اندازه مهربان هستند و قصد اعطای پناهندگی دارند چرا این لطف را از فلسطینیها دریغ میکردند و میکنند و حالا در قبال سوریها دست و دل باز شدهاند؟
یا اینکه میخواهند نزد افکار عمومی در دنیا، گذشته آلمان را که با نازیسم و فاشیسم شناخته میشد ترمیم و تلطیف کنند. یا شخص خانم آنگلا مرکل به خاطر نوع مواجههای که قبلاً با پناهجویانی از فلسطین داشته عذاب وجدان دارد.
به لحاظ اقتصادی اما تاکید بر بازار کار است و در واقع به پناهجویان به چشم نیروی کار مینگرند.
این تحلیلها شاید درباره پارهای انگیزههای سیاستمداران درست باشد اما آیا مردمی که پناهجویان را در آغوش میگرفتند و میگریستند و صحنههای باشکوهی از انسانیت و معنویت را به تصویر میکشیدند در اندیشه پیری جمعیت کشورشان و تامین نیروی بازار کار و صحنهسازی بودند؟
انسانیت محدود به جغرافیا نیست. همچنین محدودیت منحصر به جوامعی نیست که اتفاقاً بعضاً مبتلا به پولزدگی و حاکمیت ارزشهای مادی شدهاند.
صحنههایی که این روزها در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی شکل گرفته، انسانی است. انسانیت نیز مرز و جغرافیا نمیشناسد؛ این تصور که میتوان دنیا را به شرق و غرب تقسیم کرد و هرچه صفت مذموم را به مغربزمینیها نسبت داد و هرچه انسانی است، منحصر به شرق باشد.
جالب این که این شرقی / غربی کردنها حتی در حوزه علومی که منشاء آنها غرب بوده نیز دیده میشود. کما اینکه در شماره جدید مجله گفتمان الگو با دکتر رضا منصوری این استاد سرشناس فیزیک دانشگاه شهید بهشتی و معاون پیشین وزیر علوم به صراحت میگوید یک استاد آلمانی هم انسان است و چرا نظر او را به همه فرهنگ غرب نسبت میدهید؟ هر انسان غربی را همان فرهنگ غرب ندانید.
چگونه میتوان باور کرد مردمی که با اتومبیل خودشان پناهجویان را به شهر آورده یا به آنها آب و غذا دادهاند و میدهند و بین آنها میوه توزیع میکنند، نیز انگیزههای اقتصادی و مادی داشتهاند؟
آری، ممکن است ملاحظات سیاسی و اقتصادی موجب آسانگیری صدراعظم و دولت آلمان شده باشد. اینکه اقتصاد آلمان بستر مناسبتری برای جذب نیروی کار است یا جمعیت آلمان رو به پیری میرود نیز همه واقعیت دارد؛ اما تصاویر استقبال انسانی نیز واقعی است و پیش چشم ماست و چه صحنه شورانگیزی هم هست.
از دوستی که به کشور فنلاند سفر کرده بود و جراح مغز و اعصاب هم هست و برای گذراندن دوره تخصصی رفته بود پرسیدم کدام ویژگی در آن جامعه جالبتر بود؟ پاسخ تکاندهندهای داد: معنویت!
برای ما که همه جوامع غربی را غرق در مادیات میدانیم و غوطهور در فساد، این توصیف شوکآور است. اما آیا این همه بانک که در گوشه گوشه شهر سر برآوردهاند نماد مادیت هستند یا معنویت؟ این همه تکاپو برای برخورداری بیشتر مادی است یا معنوی؟
کافی است اندکی در مکالمات و گفتوگوهای روزانه مردم یعنی خودمان دقت کنیم. بیش از هر واژهای کلمه «پول» را میشنویم!
به تعبیر شازده کوچولو، آنقدر که درباره «چند»ها میشنویم، از «چون»ها و «چگونگی»ها نمینشنویم. اینکه دولتهای غربی و خصوصاً آلمان بخواهند از موج پناهجویان منافع اقتصادی کسب کنند یا جامعه احساس کند اینها سربار نیستند، یک موضوع است و اینکه چشم خود را به روی صحنههای زیبای استقبال مردم از آنان ببندیم موضوعی دیگر و البته کجسلیقگی.
این واقعیت را هم نمیتوان نادیده انگاشت که چرا از میان این همه کشور که در اطرافشان بوده، رنج سفری چنین دشوار و پر مخاطره را به جان خریدهاند تا به «آلمان» برسند؟
به گزارش صدای ایران، این بخشی از یادداشت مهرداد خدیر در «عصرایران» است. در این مطلب آمده است: «من برای مهاجران احترام قائل هستم. آنها از سرزمینهایی که به مشکلاتی مبتلا هستند مهاجرت میکنند تا ببینند پشت کوهها چه خبر است؟ آنها در پی تغییر هستند. من به این تکاپوی تغییر و تن ندادن به هر وضعیت محیطی احترام میگذارم.» (کوستا گابراس/ کارگردان مشهور سینما)
به راه افتادن موج پناهجویان در اروپا - که غالباً نیز سوری هستند - یکی از مهمترین اخبار در هفتههای اخیر است که در سراسر دنیا به آن توجه و درباره آن گزارش تهیه میشود.
تقاضای پناهندگی البته همیشه وجود داشته اما آنچه موج اخیر را بسیار متفاوت جلوه میدهد، چند سبب دارد:
نخست، جمعیت انبوهی است که تصمیم گرفتهاند به جای ماندن و مردن حرکت کنند و جای جدیدی برای زندگی پیدا کنند. خاصه این که در سوریه اوضاع آشفته شده و معلوم نیست کی با کی میجنگد. اگر برای دموکراسی است، داعشِ دشمن دموکراسی چه میکند؟ اگر جنگ علیه داعش است، چرا همه متحد نیستند؟ و اگرهای دیگری که مجال بحث درباره آن جای دیگری است.
وجه دوم این است که پناهجویان حاضر نیستند در کشورهایی چون صربستان و مجارستان اسکان داده شوند و هدف آنان صرف نجات از جنگ و خونریزی و زنده ماندن نیست تا در اردوگاهها استقرار یابند. بلکه میخواهند از این فرصت استفاده کنند و زندگی بهتری را برای خود رقم بزنند. از این روست که مقصد اصلی خود را آلمان ذکر میکنند یا با قدری تخفیف به اتریش هم رضایت میدهند.
تا اینجا، صحبت از خواستهای پناهجویان است اما این موضوع وجه سومی هم دارد که کمتر سابقه داشته و آن استقبال پر از عاطفه مردم در آلمان است.
استقبال شماری از مردم آلمان از پناهجویان خارجی
صحنههای انسانی استقبال از پناهجویان همه مردم دنیا را تحت تاثیر قرار داده و چون با تبلیغات قبلی درباره دور شدن جوامع غربی از انسانیت و معنویت سازگار نیست برخی از رسانهها و محافل در ایران دستدرکار شدهاند تا انگیزههای انسانی مردمی را با اهداف صرفاً اقتصادی توضیح دهند و جنبه انسانی و شوقآمیز ماجرا را که انسان آلمانی به انسان سوری - فارغ ازتعلقات سرزمینی و مذهبی و قومی - پناه میدهد یک پروژه تعریفشده توصیف کنند.
از جمله این که 20 درصد جمعیت آلمان بیش از 65 سال سن دارد و با ادامه روند فعلی در سال 2040 این میزان به 30 درصد میرسد. جمعیت پیری که مولد نیست و چون در سن بازنشستگی است حقوق آنها را باید جمعیت مولد تامین کنند. با اینکه آلمان با رقم بیشتر از 6 درصد، پائینترین سطح بیکاری را از هنگام اتحاد با آلمان شرقی سابق دارد اما در همین حال به بیش از 140 هزار مهندس، برنامهریز و کارگر فنی نیازمند است و پیشبینی میشود در صورت دوام وضعیت موجود، آلمان تا سال 2020 یک ملیون و 800 هزار نفر و تا افق سال 2040 نزدیک به چهار میلیون نفر در بازار کار کمبود داشته باشد.
منظور از این تحلیلها این است که آلمان به دلایل انسانی به روی سوریها آغوش نگشوده و انگیزههای اقتصادی و اجتماعی دارند، و چه بسا سیاسی. درباره انگیزههای سیاسی این پرسش هم مطرح میشود که اگر تا این اندازه مهربان هستند و قصد اعطای پناهندگی دارند چرا این لطف را از فلسطینیها دریغ میکردند و میکنند و حالا در قبال سوریها دست و دل باز شدهاند؟
یا اینکه میخواهند نزد افکار عمومی در دنیا، گذشته آلمان را که با نازیسم و فاشیسم شناخته میشد ترمیم و تلطیف کنند. یا شخص خانم آنگلا مرکل به خاطر نوع مواجههای که قبلاً با پناهجویانی از فلسطین داشته عذاب وجدان دارد.
به لحاظ اقتصادی اما تاکید بر بازار کار است و در واقع به پناهجویان به چشم نیروی کار مینگرند.
این تحلیلها شاید درباره پارهای انگیزههای سیاستمداران درست باشد اما آیا مردمی که پناهجویان را در آغوش میگرفتند و میگریستند و صحنههای باشکوهی از انسانیت و معنویت را به تصویر میکشیدند در اندیشه پیری جمعیت کشورشان و تامین نیروی بازار کار و صحنهسازی بودند؟
انسانیت محدود به جغرافیا نیست. همچنین محدودیت منحصر به جوامعی نیست که اتفاقاً بعضاً مبتلا به پولزدگی و حاکمیت ارزشهای مادی شدهاند.
صحنههایی که این روزها در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی شکل گرفته، انسانی است. انسانیت نیز مرز و جغرافیا نمیشناسد؛ این تصور که میتوان دنیا را به شرق و غرب تقسیم کرد و هرچه صفت مذموم را به مغربزمینیها نسبت داد و هرچه انسانی است، منحصر به شرق باشد.
جالب این که این شرقی / غربی کردنها حتی در حوزه علومی که منشاء آنها غرب بوده نیز دیده میشود. کما اینکه در شماره جدید مجله گفتمان الگو با دکتر رضا منصوری این استاد سرشناس فیزیک دانشگاه شهید بهشتی و معاون پیشین وزیر علوم به صراحت میگوید یک استاد آلمانی هم انسان است و چرا نظر او را به همه فرهنگ غرب نسبت میدهید؟ هر انسان غربی را همان فرهنگ غرب ندانید.
چگونه میتوان باور کرد مردمی که با اتومبیل خودشان پناهجویان را به شهر آورده یا به آنها آب و غذا دادهاند و میدهند و بین آنها میوه توزیع میکنند، نیز انگیزههای اقتصادی و مادی داشتهاند؟
آری، ممکن است ملاحظات سیاسی و اقتصادی موجب آسانگیری صدراعظم و دولت آلمان شده باشد. اینکه اقتصاد آلمان بستر مناسبتری برای جذب نیروی کار است یا جمعیت آلمان رو به پیری میرود نیز همه واقعیت دارد؛ اما تصاویر استقبال انسانی نیز واقعی است و پیش چشم ماست و چه صحنه شورانگیزی هم هست.
از دوستی که به کشور فنلاند سفر کرده بود و جراح مغز و اعصاب هم هست و برای گذراندن دوره تخصصی رفته بود پرسیدم کدام ویژگی در آن جامعه جالبتر بود؟ پاسخ تکاندهندهای داد: معنویت!
برای ما که همه جوامع غربی را غرق در مادیات میدانیم و غوطهور در فساد، این توصیف شوکآور است. اما آیا این همه بانک که در گوشه گوشه شهر سر برآوردهاند نماد مادیت هستند یا معنویت؟ این همه تکاپو برای برخورداری بیشتر مادی است یا معنوی؟
کافی است اندکی در مکالمات و گفتوگوهای روزانه مردم یعنی خودمان دقت کنیم. بیش از هر واژهای کلمه «پول» را میشنویم!
به تعبیر شازده کوچولو، آنقدر که درباره «چند»ها میشنویم، از «چون»ها و «چگونگی»ها نمینشنویم. اینکه دولتهای غربی و خصوصاً آلمان بخواهند از موج پناهجویان منافع اقتصادی کسب کنند یا جامعه احساس کند اینها سربار نیستند، یک موضوع است و اینکه چشم خود را به روی صحنههای زیبای استقبال مردم از آنان ببندیم موضوعی دیگر و البته کجسلیقگی.
این واقعیت را هم نمیتوان نادیده انگاشت که چرا از میان این همه کشور که در اطرافشان بوده، رنج سفری چنین دشوار و پر مخاطره را به جان خریدهاند تا به «آلمان» برسند؟
نظر شما